eitaa logo
عجائبُ الاَرض🇵🇸
67.3هزار دنبال‌کننده
48.6هزار عکس
47.3هزار ویدیو
207 فایل
متفاوت‌ترین‌مجله‌دانستنی‌هاوعجایب‌جهان🌎 هدف این کانال افزایش‌اطلاعات عمومی و آشنایی با حقایق شگفت انگیزجهان است ‌‌انتقاد؛پیشنهاد؛@Niai73 تبلیغات‌ ارزان بابازدهی عالی: eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab ‌ ‌ ‌ ‌تبادل @Admin_Tb3 ‌ ‌ ‌ ‌ .
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💰چه چیزی برکات را از زندگی می برد؟ 🎤آیت الله فاطمی نیا •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
༻💠༺ ✍پنجشنبه هست شاخه گلی بفرستيم برای تموم آنهايی كه در بين ما نيستند ولی دعاهاشون هنوز كارگشاست، يادشون هميشه با ماست و جاشون بين ما خاليه، دلمون خيلی وقتها هواشونو می كنه, اما دیدارشون میفته به قیامت, شاخه گلی به زيبايی يك فاتحه همراه صلوات... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
کسی که از سرما نلرزیده . کسی که در عمرش گرسنگی نکشیده کسی که از سرما نلرزیده . کسی که شب تا سحر بی خواب نمانده چگونه ممکن است از سیری . از گرما . از پرتو آفتاب صبح لذت ببرد . 💥 @ghiamat_ir🔥 .
گوید: فرزندم! هرگاه قدرت تو را به ظلم به زیردست فراخواند قدرت خدا را بر خودت به یاد اور.. 💥 @ghiamat_ir🔥 .
🌷🌷🌷 يك پیام تكان دهنده توسط یک زن ... کسی از او پرسيد ....... آیا شما زنی شاغل هستيد، یا خانه دار؟؟ او پاسخ داد: بله من يك خانه دار تمام وقت هستم!!! من 24 ساعت در روز کار می کنم ... من یک "مادر" هستم!! من یک همسر هستم!! من یک دختر هستم!! من یک عروس خانواده همسرم هستم!! من یک ساعت زنگ دار هستم!! من یک آشپز هستم!! من یک پيشخدمت هستم!! من یک معلم هستم!! من یک گارسون هستم!! من یک پرستار بچه هستم!! من دستيار هستم!! من یک مامور امنیتی هستم!!! من یک مشاور هستم!!! من ارام بخش هستم!! من تعطیلات ندارم!! مرخصی استعلاجی ندارم!! روز استراحت ندارم!!! شبانه روز کار میکنم .... و 24 ساعته گوش به زنگم... تمام ساعات و دستمزدم اين است: "مگه چكار كردي از صبح تا حالا؟" 👏 👏 👏 👏 👏 پیشاپیش روز زن مبارک باد ❤️ تقدیم به همه زنان 😘 😊 👌كه مثل نمک ويژه هستند... تا هستند هيچكس متوجه حضورشان نيست ، ولي وقتي نيستند همه چيز بيمزه است!! ❤️❤️. 💥 @ghiamat_ir🔥 .
🌺پیامبــــر اڪرم (ص ) میفـــــرمایند : 🍁صـــــبور سه نشانه دارد : 😱 اول آن است ڪه سستی نمی ڪند ؛ 😱 دوم آن ڪه افسرده و دلتنگـــ نمی شود ؛ 😱 سوم آن ڪه از پروردگار خود شڪوه نمی ڪند ؛ زیــــــــــرا ... 😱 اگر سستی ڪند ، حق را ضایع ڪرده ؛ 😱 و اگر افسرده ودلتنگـ باشد شڪر نمی گذارد 😱 و اگر از پروردگارش شکوه ڪند او را معصیت کرده است🔴 📚علل‌الشرایع ،ج۲، ص۴۹۸🌱. 💥 @ghiamat_ir🔥 .
💕ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﺎﮐﯽ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺗﺎ ﺑﻮﯼ ﻧﺎﺏ ﺁﺩﻣﯿﺰﺍﺩ ﺑﺪﻫﯿﻢ ﺻﻮﺭﺕ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﭘﯿﺮ ﭘﻮﺳﺖ ﺧﻮﺏ ﺭﻭﺯﯼ ﭼﺮﻭﮎ ﺍﻧﺪﺍﻡ ﺧﻮﺏ ﺭﻭﺯﯼ ﺧﻤﯿﺪﻩ ﻣﻮﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﺳﻔﯿﺪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ﺗﻨﻬﺎﻗﻠﺐ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ. 💥 @ghiamat_ir🔥 .
🌸 👤 کسی نیست بگوید خدا را دوست ندارم همه دوست دارند امّاشرط دوست داشتن تبعیت است اگر واقعا خدارو دوست داری به احترامش گناه نکن. ♥️| . 💥 @ghiamat_ir🔥 .
🔴استقبال از مرگ براى فرار از گناه و شهوت در آن وقت كه در بصره برقعى قيام كرد عده اى از فرومايگان واوباش دور او باش دور او جمع شدند و وى آنان را آزاد گذاشت كه هر كارى دلشان مى خواهند انجام دهند. آن جماعت دختر سيده اى را گرفته و آوردند و قصد تعدى و تجاوز به اورا داشتند . برقعى كه نمى توانست ايشان را از اين كار باز دارد آنها را منع نكرد . آن دختر گفت :اى امير ! مرا ازدست اين اوباش رها كن تا دعايى به تو بياموزم كه شمشير بر توكارگر نباشد . برقعى اورا پيش خود خواند وگفت :آن را به من بياموز . دختر گفت :دعايى هست ! اما تو از كجا مى دانى كه اين دعا مستجاب مى شود يا نه ؟ نخست با تمام قدرت شمشير راروى من آزمايش كن تا وقتى بر من كارگر نشد تو يقين كنى كه اين به علت دعاست وآن گاه قدر اين دعا رابدانى. برقعى شمشير را بر او زد و دخترك فورا افتاد واز دنيا رفت . برقعى پشيمان شد وفهميد كه هدف او عفت بود است تا مجبور به زنا نشود . پس همگى از آن كار پشيمان شدند وبه او آفرين گفتند . (همه دربها بسته است به جز يك درب ) دربصره اميرى بود وروزى در باغ خود چشمش به زن باغبان افتاد وآن زن بسيار باعفت وپاكدامن بود. امير باغبان را براى كارى بيرون فرستاد وزن گفت :برو درها را ببند . زنرفت وبرگشت وگفت :همه درها را بستم غير از يك در كه نمى شود بست. امير گفت :آن كدام در است ؟ زن گفت : درى كه ميان تو وپروردگار توست وبا هيچ سعى وتلاشى بسته نمى شود امير وقتى اين سخن را شنيد استغفار كرد وبه توبه وانابه پرداخت منبع 👇🏻 📚داستان شگفت آور از عاقبت غلبه بر هوس تهيه وتنظيم: واحد تحقيقاتى گل نرگس. 💥 @ghiamat_ir🔥 .
🌱🕊 ⭕️✍️حکایتی بسیار زیبا و خواندنی 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂 🍃 🔴"داستان واقعی جوان فقیر کارگر و گوهرشاد خاتون" "گوهر شاد" یکی از زنان باحجاب بوده همیشه نقاب به صورت داشته و خیلی هم مذهبی بود. "او می خواست در کنار "حرم امام رضا (ع)" مسجدى بنا کند." به همه کارگران و معماران اعلام کرد؛ دستمزد شما را دو برابر مى دهم ولى "شرطش" این است که؛ فقط با "وضو" کار کنید و در حال کار با یکدیگر "مجادله و بد زبانى" نکنید و با "احترام" رفتار کنید. "اخلاق اسلامى" را رعایت و "خدا" را یاد کنید. او به کسانى که به وسیله حیوانات مصالح و بار به محل مسجد می‌آوردند، علاوه بر دستور قبلى گفت؛ سر راه حیوانات "آب و علوفه" قرار دهید و این زبان بسته ها را نزنید و بگذارید هرجا که "تشنه و گرسنه" بودند آب و علف بخورند. بر آنها "بار سنگین" نزنید و آنها را "اذیت" نکنید. من "مزد شما را دو برابر مى دهم." گوهرشاد هر روز به سرکشی کارگران به "مسجد" میرفت. روزى طبق معمول براى سرکشى کارها به محل مسجد رفت بود، در اثر باد مقنعه و حجاب او کمى کنار رفت و یک کارگر جوانى "چهره" او را دید. جوان بیچاره دل از کف داد و "عشق گوهرشاد" صبر و طاقت از او ربود تا آنجا که بیمار شد و بیمارى او را به "مرگ" نزدیک کرد. چند روزی بود که به سر کار نمی رفت و گوهر شاد حال او را "جویا شد." به او خبر دادند جوان بیمار شده لذا به "عیادت" او رفت. چند روز گذشت و روز به روز حال جوان بدتر میشد. مادرش که احتمال از دست رفتن فرزند را جدى دید "تصمیم گرفت" جریان را به گوش "ملکه گوهرشاد" برساند و گفت؛ اگر جان خودم را هم از دست بدهم مهم نیست. او موضوع را به گوهرشاد گفت و منتظر "عکس العمل" گوهرشاد بود. ملکه بعد از شنیدن این حرف با "خوشرویى" گفت: این که مهم نیست چرا زودتر به من نگفتید تا از "ناراحتى یک بنده خدا" "جلوگیرى" کنیم؟ و به مادرش گفت؛ برو به پسرت بگو من براى "ازدواج" با تو آماده هستم ولى قبل از آن باید دو کار صورت بگیرد. یکى اینکه "مهر" من "چهل روز اعتکاف" توست در این مسجد تازه ساز. اگر "قبول" دارى به مسجد برو و تا چهل روز فقط "نماز و عبادت خدا" را به جاى آور. و "شرط دیگر" این است که بعد از آماده شدن تو من باید از شوهرم "طلاق بگیرم." "حال اگر تو شرط را مى پذیرى کار خود را شروع کن." جوان عاشق وقتى پیغام گوهر شاد را شنید از این "مژده" درمان شد و گفت؛ چهل روز که چیزى نیست اگر "چهل سال" هم بگویى حاضرم. جوان رفت و مشغول نماز در مسجد شد به "امید" اینکه پاداش نماز هایش ازدواج و "وصال همسری زیبا بنام گوهرشاد" باشد. "روز چهلم" گوهر شاد "قاصدى" فرستاد تا از حال جوان خبر بگیرد تا اگر آماده است او هم آماده طلاق باشد. قاصد به جوان گفت؛ فردا چهل روز تو تمام مى شود و ملکه "منتظر" است تا اگر تو آماده هستى او هم شرط خود را انجام دهد. جوان عاشق که ابتدا با عشق گوهرشاد به "نماز" پرداخته و حالا پس از چهل روز "حلاوت" نماز کام او را شیرین کرده بود جواب داد: به گوهر شاد خانم بگویید؛ "اولا "از شما ممنونم و "دوم" اینکه من دیگر نیازى به ازدواج با شما ندارم. قاصد گفت؛ منظورت چیست؟! "مگر تو عاشق گوهرشاد نبودى؟!" جوان گفت؛ آنوقت که "عشق گوهرشاد" من را "بیمار و بى تاب" کرد هنوز با "معشوق حقیقى" آشنا نشده بودم، ولى اکنون "دلم به "عشق خدا" مى طپد "و جز او" معشوقى" نمى خواهم. من با خدا "مانوس" شدم و فقط با او "آرام" میگیرم. اما از گوهر شاد هم ممنون هستم که مرا با خداوند "آشنا" کرد و او باعت شد تا معشوق حقیقى را پیدا کنم. و آن جوان شد "اولین پیش نماز" "مسجد گوهر شاد" و کم کم مطالعات و درسش را ادامه داد و شد یک "فقیه کامل" و او کسی نیست جز؛ "آیت اله شیخ محمد صادق همدانی." گوهرشاد خانم(همسر شاهرخ میرزا و عروس امیر تیمور گورکانی) سازنده ی مسجد معروف گوهرشاد "مشهد" است.. 💥 @ghiamat_ir🔥 .
گویند مرا چو زاد مادر پستان به دهان گرفتن آموخت شبها بر گاهواره ی من بیدار نشست و خفتن آموخت دستم بگرفت و پا به پا برد تا شیوه ی راه رفتن آموخت یک حرف و دو حرف بر زبانم الفاظ نهاد و گفتن آموخت لبخند نهاد بر لب من بر غنچه ی گل شکفتن آموخت پس هستی من ز هستی اوست تا هستم و هست دارمش دوست .. 💥 @ghiamat_ir🔥 .