eitaa logo
اخبار گوناگون
55 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
4.4هزار ویدیو
21 فایل
کانالی با خبر های گوناگون از سراسر جهان
مشاهده در ایتا
دانلود
گاهی به این موضوع فکر می کنم مهمترین دغدغه ها و نگرانی های سلمان و مقداد و ابوذر؛ مهمترین هم و غم و تلاش میثم تمار و حبیب مظاهر در زمان خودشون؛ یاری امام زمانشون بوده و لاغیر ... روزها و هفته ها میگذره و تموم می‌شه... ولی چند بار به امام زمانمون فکر کردیم ؟ دغدغه ها و نگرانی های ما هم به امام زمانمون مربوط میشه یا برای آباد کردن دنیای خودمونه ؟؟؟ چندبار وسط مشغله های صبح تا شبمون نشستیم و یک فکر اساسی کردیم که قدم‌های ما برای تحقق اهداف ظهور چی میتونه باشه؟؟؟ نه حرف خالی.... پای کار امام زمان وایسادنو میگم... نگاه آبی و آسمانی و پدرانه‌ی امام زمان را در بین همه چیز و با همه چیز و برای همه چیزمون دیدن میگم... رهبرمون فرمودن هم با تمام روحتون منتظر فرج باشید؛ هم‌ با جسمتون قدمی برای تحقق اهداف ظهور بردارید... تحقق...اهداف... ظهور... من... کارهام...درس‌هام...فعالیتام...نگاهم...پوششم...خواب و خوراکم... تنبلی نکردنم... مطالعه و کارفکری کردنم... عبادتم... حرف زدنم... معاشرت هام... همه چیزهای ریز و درشتی که صندوق دل و قلب و وقتمو پر کرده...تحقق اهداف ظهور.... محمود بیضایی قبل شهادتش نوشت: "اصلا شیعه به دنیا آمده‌ایم تا مؤثر در ظهور باشیم" اینو اگه‌روزی صدبار با خودم‌تکرار کنم کمه؟؟؟ بله کمه... چون تکرار فایده نداره... مهم یه کاری انجام‌دادنه... مهم به چشم امام زمان اومدنه... همیشه پایان دعاهام‌ میگم : خدایا دغدغه ی دین رو ازم نگیر! اون‌ روزی که‌ دیگه به درد دینت نخوردم نفسمو بگیر... تو بین منتظران هم عزیز من چه غریبی...
...♡ کتیبه نصب شده در حسینیه امام خمینی(ره)... جمله ای از مولا علی در خطبه ۱۷۳ نهج البلاغه بود که باهامون خیلی حرف ها داره... خیلی حرف ها... این روزها همان روزهای نهج البلاغه است... روزهایی که معلوم می‌شود پای کار ولایت ایستادن به خود عمار پنداری و ادعا نیست! روزهایی که معلوم می‌شود بعضی‌ها حرف‌هایشان شبیه برف است، می‌بارد و آب می‌شود و نمی‌ماند! و این پرچم فقط روی دوش عده‌ای قرار می‌گیرید...اهل صبر و بصر... لا يَحْمِلُ هَذَا الْعَلَمَ إِلَّا أَهْلُ الْبَصَرِ وَ الصَّبْرِ اين پرچم را حمل نتواند كرد، مگر كسى كه بصیر و صبور باشد...
یکی از نعمت‌های خداوند، داشتن خوبه! تکبر، نعمت‌ها رو از ما می‌گیره. غرور، رزق همنشین خوب رو از ما می گیره. چطور؟ غرور، ظاهرش شاید جذاب باشه، اما باطنش‌ و طبعش سرده، در نتیجه علاقه ها یخ میزنه، حرف ها منجمد می‌شه و شوق به ادامه ارتباط از بین میره. هیچ‌کس توی دلش نمیگه فلانی رو بیشتر دوستش دارم،چون مغرورتره و بهتر قیافه می‌گیره. ولی همه اون کسی رو که خاکیه، خودمونیه، گرمه دوستش دارن. میگن باصفاست. شاید ظاهر غرور پیش چشمها جذاب باشه، اما در دلها جایگاهی نداره. برای همین آدمهای مغرور معمولا تنها هستند. جناب مولوی میگه: هر کسی کو دور ماند از اصل خویش  باز جوید روزگار وصل خویش هر انسانی روزی به ارزش والای خودش برمیگرده. به فطرت الهی که خدا در روح او دمیده. حالا حساب کنید اگر کسی این وجود رو با غرور آمیخته باشه، یعنی یک جسد مومیایی شده به رنگ شیطانی رو داره تحویل خدا میده و اگر سرشار از تواضع و مهربانی باشه، رنگی از پروردگار داره که گوهر اصل ما در دست اوست... تکبر نسبت به اطرافیان سلب توفیق میکنه، مانع قدرت روحی میشه، مثل یک پیله که بپیچه دور اون کرم کوچک و جلوی پروانه شدنش رو بگیره...جلوی بهشتی شدنش رو بگیره چون غرور در بهشت راه نداره. گاهی لازمه به خودمون یادآوری کنیم باطن غرور سرده و سردی جدایی میاره...
بعضی ها پای رفاقتشان حتی خون میدهند اما از عهد و پیمانشان هرگز بر نمی گردند... از این رفاقت های ناب از این رفاقت ها که نم نمی کشد، بوی بی معرفتی نمیدهد، رنگ عوض نمیکند، از این رفاقت هایِ همراه هم، دست در دست هم تا آستانه ی بهشت مرا آرزوست ...
این روزها کسی به خودش زحمت نمی دهد یک نفر را کشف کند ! زیبایی هایش را بیرون بکشد ... تلخی هایش را صبر کند ... آدمهای امروز ، دوست های کنسروی می خواهند ! یک کنسرو که درش را باز کنند و یک نفر شیرین و مهربان از تویش بپرد بیرون ! و هی لبخند بزند و بگوید حق با توست... زیبایی رفاقت آنجاست که پای خوب و بد هم بمانید. همانقدر که پای بگو بخندها، همانقدر هم پای دلتنگی‌ها و بی حوصلگی‌ها. اصلا تضمین ادامه ی یک دوستی همینه! این که؛ به رشد رفیقتون کمک کنید. نه اینکه فقط در خوشی و شوخی همراهش باشید، نه این که هروقت فرصت کردید یادش بیفتید، نه اینکه رفیق و مرهم لحظه‌های سختی و روزهای تنهایی نباشید... پای خوب و بد یک آدم به قدر معرفتتون بمونید... خیلی راحت از هم نبُرّید... راحت و حق به جانب!!! قرار نیست آدم ها فریز شده مطابق میل ما رفتار کنن و فقط ازشون تشویق و تایید و تمجید ببینیم، یه وقتایی باید صبر کرد صبر که نباشه آدما میرن... وقتی رفتن... اون وقت حسرت همان آدم کشف نشده رو می‌خورید که، دیگر خیلی وقته از دستش دادید...
سرعت ماشین را کم کردم، و چشم چرخاندم تا جای پارک پیدا کنم. نگاهم افتاد به پوسترهایی که به دیواره‌ی ایستگاه اتوبوس، نصب شده بود. با تاسف عکس گرفتم. حیف که بدلایلی شرایط کندن پوسترها را در آن لحظه نداشتم. اینجا نارمک؛ یکی از خیابان‌های منتهی به میدان نبوت (معروف به هفت حوض)، مرکز خرید و محل تردد بسیاری از جوانان با سر و وضع و تیپ آنچنانی است. نمیدانم چه هدفی پشت این گل به خودی هاست!!! جان مادرتون اگر خودی هستید ولی کم سواد و بی‌مطالعه و کم هنر و کم عقلید!!! کار فرهنگی نکنید، آن مؤذّن بدصدا نباشید که حال مسلمان را میگرفت و غیرمسلمان را هم از دین‌داری بی سلیقه فراری می‌داد جان عزیزتون لااقل ولی فقیه را سیبل جهالت‌هایتان نکنید. اگر هم ناخودی هستید و با هدف و برنامه نشسته‌اید، دو دوتا چارتا کرده اید که عکس غمگین و تیره و در حال اشک ریختن با غلط املایی احمقانه در متن زیر عکس کار کنیم که بیننده از حجاب و رهبر همزمان متنفرتر! شود، باز هم کارتان مضحک است و مردم خسته‌تر و بی انگیزه تر از آنند که با این جفنگیات از مقدسات دور و دلزده شوند. کار فرهنگی تمیز فقط از چشمه‌های افکار و نیّات زلال و خالص می‌جوشد...
در کتاب شريف «بحارالانوار» جلد ۴۳، آمده است : «حسنين وارد شدند بر رسول خدا، و جبرئيل در نزد آن حضرت بود. جبرئيل، دست خود را حرکت داد، مانند کسي که از کسي چيزي بگيرد. پس سيبي و بهي و اناري آورد و به ايشان داد. روي ايشان از خوشحالي برافروخت و دويدند به نزد جد خود. حضرت از ايشان گرفت و بوييد و فرمود: برويد نزد پدر و مادر خود. پس رفتند و هيچ يک از آن نخوردند تا اين که پيغمبر به نزد ايشان رفت و همه با هم خوردند، و هر چند از آن مي‏خوردند، به حال خود عود مي‏نمود (بازمي‏گشت) و به همين حالت بود، تا زماني که حضرت فاطمه عليهاالسلام وفات نمود. حسين عليه‏ السلام فرمود: که انار، مفقود شد، و چون اميرالمؤمنين عليه‏السلام شهيد گشت، به، مفقود شد، و سيب به حال خود بود، تا وقتي که آب را به روي ما بستند. پس چون تشنگي بر ما غالب مي‏شد، آن را بو مي‏کردم، اندکي تشنگي من ساکن مي‏شد. عاقبت، چون تشنگي من به نهايت رسيد، دندان بر آن فشردم و يقين به هلاک نمودم. حضرت سجاد عليه‏السلام مي‏فرمايد که اين سخن را از پدر بزرگوارم شنيدم يک ساعت قبل از شهادتش، و چون شهيد گرديد، بوي سيب از محل شهادتش استشمام مي‏شد، ولي خودش را نيافتند، و اين رايحه، در آن محل باقي است، و هر کس از زواربخواهد استشمام رايحه‏ ي آن را نمايد، در وقت سحر، به زيارت رود که اگر از مخلصين باشد، آن را استشمام خواهد نمود... حسین جان گفته‌اند هرکس در وقت سحر زائر مخلص حریمت باشد‌، عطر سیب بهشتی را به مشام جانش می‌شنود... آقای من برای دلتنگ ها... برای دورافتاده ها... چه عطری در آشیانه ی عرشیِ نگاه مهربانت داری...
یه وقت میگفتن: از دنیا دل بکنید! آخرتو بچسبید‌...چشم به هم زدنی میگذره و به خودتون میاید می‌بینید همش درگیر دنیا بودید... الان باید گفت: بابا رو رها کنید به دنیاتون برسید!!! خلاصه خیلی‌ها تو همین مجازی مفقود شدن!مشغول بحث و جدل و بیهوده چرخیدن و دست و پای الکی زدن...دیده شدن و شاید آخرش...غرق شدن... کسایی که شاید خیلی حالیشون بود
سلام‌ بر آنان که شبانگاهان می جنگند و صبح دم با کفن‌ باز می گردند... سلام بر آنان که هیچ گاه از انقلابی بودنشان پشیمان نشدند... سلام بر آنان که هرچقدر دنیا آدمهایش را فریب بدهد و منحرف کند، باز هم دست از هدایتگری و آرامش بخشی زمینی‌ها برنمی‌دارند...
بسم الله... 📝🌨زیبایی روز بارانی، به مهمان شدن به یک فنجان چای داغ و شیرینی با عشق و ارادت کنار بهترین دوستان است. کی بهتر از شما که همدلید و هم راه؟؟؟ به بزم عشق یک حدیث لطیف، که جان رو شیرین میکنه و دل رو گرم دعوتید... حدیثی زیبا از مولایمان علی که روحم را تازه و زنده کرد، حیف اگر این حال خوب رو با شما دوستان خوب مولا شریک نشم: امام صادق «علیه السلام» می فرمایند: باران که شروع می شد، امیرالمؤمنین علی «علیه السلام» زیر باران می ایستادند تا جایی که سر و محاسن و لباسشان خیس می شد. کسی عرض کرد: ای امیرالمومنین! به سرپناهی بروید. پاسخ فرمودند: این آبی است که از نزدیکی‌های عرش آمده است...🌨❤️ علی جانم، مولای من و بِکُم یُنزلُ الغَیث.... اصلا بخاطر شماست که باران می‌برد... ¤ به به! ای جاااانم جانم جانم... علی ✋ اینم آدرس حدیث📎👇😊 اصول کافی ج ۸ ص ۲۴۰ و وسائل الشیعه ج ۸ ص ۱۵
یادم باشد امروز از هرروز انقلابی‌ترم یادم باشد نه با فحش به وضع موجود مشکلی حل می‌شود که سرمایه‌ی خوبان ادب و متانت است، نه با کم آوردن و دورشدن از اصول و باورها! دشمن داخلی و خارجی، هربلایی سرش بیاوری کوتاه نمی‌آید و از کار باطل لشکریانش حمایت میکند. پیاده نظام هایش یا خون ملت را در شیشه میکنند یا مثل سلبریتی‌ها فضا را مسموم میکنند و یا با بدگویی و تزریق ناامیدی آدمها را خسته. یأس و ناامیدی هم که اصلا مسلک شیطان است. من امروز یادم هست که باید قوی‌تر از همیشه تلاش کنم، کم نگذارم و باور داشته باشم که حق پیروز است، حتی اگر عمل کنندگان به آن اندک باشند یادم باشد از انقلاب و انقلابی‌بودنم خسته نیستم... ناامید نمی‌شوم، و هرکجا هستم همانجا را مرکز دنیامی‌دانم برای بهترین بودن و نمایش عمل مومنانه‌ی مجاهدانه. من باید هر روز به خودم یادآوری کنم که توطئه، نفوذ، خیانت به خون شهدا و بیت المال، قوی تر از دیروز ریشه هایش را می‌گسترد و این وظیفه من است که بقول حاج قاسم عزیز یکی از شئون عاقبت بخیری را، جمهوری اسلامی بدانم. چون من طلبکار انقلاب نیستم، من بدهکار انقلابم. نشستن و غر زدن وایرادگرفتن را که همه بلدند اما پای کار بودن و کم نیاوردن و کاری برای امام زمان انجام دادن، آدم اهل جهاد میخواهد. من چه عباس باشم و سر و دست بدهم، چه زینب باشم و خواهرانه روشنگری کنم، چه مثل آن جوان مدافع‌حرم محکم بایستم و سر بدهم اما از عهدم برنگردم، چه هر روز در خیابان‌های تهران شهید بشوم و باز هم پاک بمانم، انقلابی‌ام یادم باشد من هم مثل رهبرم امروز از هر روزی انقلابی ترم.
خواهرم دنبال کدام عرصه برای جهاد می‌گردی؟ خداوند با شکوه ترین میدان رزم را برای زنان فراهم کرده... چه بسیار لحظات که نمیدانستی و حضور عفیفانه و محجبه ات در جایی مانع گناهی شده... تو مشغول کار خودت بودی، عبور میکردی، یا شاید توقفی کوتاه برای خرید، برای صرف غذا، برای پیاده روی و... اما همان جا بی آنکه بدانی، بی آنکه حرفی بین تو و آدم های دیگر رد و بدل شود، بزرگترین عملیات آزادسازی فکر و اندیشه‌ای از گناهی را شروع کرده ای... بی آنکه بدانی مانع منکری شده‌ای، و دلی را به سمت زیبایی نرم کرده‌ای... خیلی عصرها خسته از دیدن سر و وضع های عجیب و رفتارهای ناپسند بعضی زنان شهرت، به خانه برگشته‌ای، اما بی آنکه بدانی همان روز حضور خودت در جمع مردم سبب شده که خورشید حیا و شرم در کلام یا نگاه یا برخورد آدمها بتابد و لااقل از سنگینی وقار تو منصرف شوند از خیلی کارها... هیچ وقت فکر نکن حضور محجبه‌ من تنها در کلاس درس و محل تفریح و میهمانی اقوام و... چه اثری دارد... اصلا فلسفه چادر یعنی اینکه در میان آدمها، به عفاف و تقوا شناخته شوی نه در خلوت... عزیزِ دل خدا! تو یک نفر نیستی که کم باشی... یک لشکری... لشکری که شیاطین و حسودان عالم، گاهی میخواهند او را از پا دربیاورند، هربار به بهانه‌ای دلت را خالی کنند که از آن دست بکشی و من از تو میپرسم مگر هیچ ملکه‌ای از تاج باشکوه و با ارزش خودش دست می‌کشد؟؟... بانوی محجبه! عزیز دل دختر پیامبر ص نکند خیال کنی از سربازان حرم دختر علی جامانده‌ای، تو با چادر خودت هرلحظه مدافع حرمی...