eitaa logo
میراث امامان
207 دنبال‌کننده
60 عکس
3 ویدیو
20 فایل
مطالعاتی در خصوص روایات برجای‌مانده از امامان اهل بیت علیهم السلام در تراث اسلامی کانال در تلگرام: https://t.me/Al_Meerath https://t.me/Alasar_1 ارتباط با ادمین: @KhorvashAmirhasan
مشاهده در ایتا
دانلود
«وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا»؛ در دنیا یا در آخرت؟ عبد الرزاق، قال: حدثنا الثوري، عن الأعمش، عن ذر، عن [يسيع‏] الكندي في قوله تعالى: و لن يجعل الله للكافرين على المؤمنين سبيلا، قال: جاء رجل إلى علي بن‏ أبي‏ طالب‏، فقال: كيف تقرأ هذه الآية: و لن يجعل الله للكافرين على المؤمنين سبيلا و هم يقتلون! قال علي: ادنه، فالله يحكم بينكم يوم القيامة، و لن يجعل الله للكافرين يوم القيامة على المؤمنين سبيلا (تفسیر عبد الرزاق، ط 1411، ج1، ص168؛ به نقل از عبد الرزاق: تفسیر الطبري، ط 1422، ج7، ص609). این نقل با تفاوت‌هایی در متن در منابع دیگر به طرقی از اعمش از ذر نقل شده است (تفسیر الطبري، ج7، ص609-610؛ المستدرك للحاکم، ج2، ص309). مطابق این نقل‌ها سائل از کشته‌شدن مسلمین توسط کفار به شگفت آمده و احتمالاً به دلیل اینکه نفی سبیل در آیۀ «وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا» را تکوینی و در همین دنیا فهمیده و گمان کرده که مقصود از آیه آن است که خداوند تسلط کفّار بر مؤمنین و مقهورشدن مؤمنین توسط کفّار را ناممکن قرار داده، آن را با واقعیت جنگ‌های میان مسلمین و کفار ناسازگار دیده و از حضرت دربارۀ این ناسازگاری پرسیده است. امیرالمؤمنین (ع) هم -مطابق این نقل‌ها- به عبارت قبلی در همین آیه توجّه داده‌اند که در آن آمده: «فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» و بر اساس آن، ادامۀ آیه را هم دربارۀ روز قیامت دانسته‌اند و نفی سبیل را مربوط به قیامت دانسته‌اند. در این روایت البته تصریحی نشده که سبیلی که نفی شده، دقیقاً چیست، اما در این حد واضح شده که این نفی سبیل مربوط به روز قیامت است، نه دنیا. در روایتی در امامیه نیز نقل شده که ابوصلت هروی خدمت امام رضا (ع) گزارش می‌دهد از باور برخی از غلات کوفه به اینکه امام حسین (ع) به قتل نرسیده‌اند. وی می‌گوید که آنان به آیۀ «وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا» احتجاج می‌کنند. بر این اساس، آن غالیان نیز این نفی سبیل را نفی تکوینی سلطه در دنیا می‌دانستند. سپس نقل شده که امام پس از تکذیب شدید و لعن آن غالیان و استناد به کشته‌شدن امیرالمؤمنین و امام مجتبی (ع) در تبیین آیه فرمودند: «وَأَمَّا قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ "وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا" فَإِنَّهُ يَقُولُ لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِكَافِرٍ عَلَى مُؤْمِنٍ حُجَّةً» (عیون أخبار الرضا، ج2، ص203-204؛ نیز نگر: الجعفریات، ص178). بر اساس روایت گذشته و روایت حاضر می‌توان گفت که ظاهراً مقصود از آیه این است که کافران در روز قیامت احتجاج و استدلالی علیه مؤمنان ندارند که بتوانند مؤمنان را بدان ملزَم کنند. به عبارتی دیگر معنای عبارت «فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا» چنین می‌شود: «خدا میان شما در روز قیامت داوری می‌کند. البته خدا در آن روز هیچ حجتی برای کافران علیه مؤمنان قرار نخواهد داد». نکتۀ مهمی که در نقل عامه از امیرالمؤمنین (ع) و نقل امامیه از امام رضا (ع) هست، این است که میان سائل و امام، مسلّم بوده که این آیه، ناظر به نفی تشریعی سبیل نیست. گفتنی است طبری (310ق) در ابتدای تفسیر این آیه می‌گوید که اختلافی نیست در اینکه نفی سبیل مربوط به روز قیامت است و پس از آن، غیر از روایات مروی از امیرالمؤمنین (ع)، نقلی از سُدِّی از ابومالک و نقلی از عطاء از ابن عباس می‌آورد که در آن‌ها هم نفی سبیل مربوط به قیامت دانسته شده است. سپس طبری می‌گوید که مقصود از سبیل در این آیه، حجّت است و به نقلی از سُدّی استناد می‌کند (تفسیر الطبري، ج7، ص609-611). @Al_Meerath
حبّ شیخین در قلب مختار ثقفی 1. حَدَّثَنَا عَفَّانُ قَالَ‌: حَدَّثَنَا أَبُو عَوَانَةَ قَالَ‌: حَدَّثَنَا الْمُغِيرَةُ عَنْ ثَابِتِ بْنِ هُرْمُزَ عَنْ عَبَّادٍ قَالَ‌: أَتَى الْمُخْتَارُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ‌ بِمَالٍ مِنْ الْمَدَائِنِ و عليها عَمُّهُ سَعْدُ بْنُ مَسْعُودٍ، قَالَ‌: فَوَضَعَ الْمَالَ بَيْنَ يَدَيْهِ و عليه مُقَطَّعَةٌ حَمْرَاءُ‌، قَالَ‌: فَأَدْخَلَ يَدَهُ فَاسْتَخْرَجَ كِيسًا فِيهِ نَحْوٌ مِنْ خَمْسَ عَشْرَةَ مِائَةٍ‌، قَالَ‌: هَذَا مِنْ أُجُورِ الْمُومِسَاتِ‌، قَالَ‌: فَقَالَ عَلِيٌّ‌ : «لَا حَاجَةَ لَنَا فِي أُجُورِ الْمُومِسَاتِ‌»، قَالَ‌: و أمر بِمَالِ الْمَدَائِنِ فَرُفِعَ إِلَى بَيْتِ الْمَالِ‌، قَالَ‌: فَلَمَّا أَدْبَرَ قَالَ لَهُ عَلِيٌّ‌ : «و اللّٰه، لَوْ شُقَّ عَلَى قَلْبِهِ لَوُجِدَ مَلْآنُ مِنْ حُبِّ اللَّاتِ و العزى» (مصنف ابن أبي شیبة، ج6، ص195).این روایت از ابوسلمه موسی بن اسماعیل نیز از ابوعوانه نقل شده است (الشعور بالعور، ص215؛ الإصابة، ج6، ص275). از عباد [بن عبد الله اسدی کوفی] نقل شده که گفت: مختار مالی را از مدائن نزد علی بن ابی طالب (ع) آورد در زمانی که عمویش سعد بن مسعود والی مدائن بود. مختار که جامۀ سرخی پوشیده بود، مال را دربرابر علی (ع) گذاشت. پس دستش را در آن مال برد و کیسه‌ای بیرون آورد که در حدود 1500 درهم بود. مختار گفت: این کیسه از مزد زنان بدکاره است. علی (ع) فرمود: «نیازی به مزد زنان بدکاره نداریم!». علی (ع) فرمان داد که مالی که از مدائن آمد [به غیر از آن کیسه] به بیت المال برود. چون مختار بازگشت، علی (ع) دربارۀ او گفت: «اگر قلبش شکافته شود، دیده می‌شود که قلبش پر است از حبّ لات و عُزَّی». در خصوص اینکه چرا حضرت پس از اینکه مختار اموال بدکاره‌ها را برای حضرت آورد، حضرت چنین سخنی دربارهٔ او گفتند، توجه به این گزارش ابن رستم طبری دربارهٔ عمر بن خطاب مفید است: «و ممّا نقموا عليه: أنّه جعل أموال المومسات في الجاهليّة في بيت مال المسلمين، و فرّق فيهم كما فرّق أموال الفيء» (المسترشد، ص534). بر این اساس، ممکن است به مناسبت اینکه مختار در این کار از سیرهٔ عمر تبعیت کرده، حضرت این سخن را دربارهٔ او گفته باشند. البته ممکن هم هست که حضرت این مطلب را مدنظر نداشته باشند و صرفاً به مناسبت کار غلطی که کرده به عیب بزرگ‌تر او توجه داده باشند. 2. مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي قَتَادَةَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنْ أُمَيَّةَ بْنِ عَلِيٍّ الْقَيْسِيِّ عَنْ بَعْضِ مَنْ رَوَاهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ لِي يَجُوزُ النَّبِيُّ ص الصِّرَاطَ يَتْلُوهُ عَلِيٌّ وَ يَتْلُو عَلِيّاً الْحَسَنُ وَ يَتْلُو الْحَسَنَ الْحُسَيْنُ فَإِذَا تَوَسَّطُوهُ نَادَى الْمُخْتَارُ الْحُسَيْنَ ع يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي طَلَبْتُ بِثَارِكَ فَيَقُولُ النَّبِيُّ ص لِلْحُسَيْنِ ع‏ أَجِبْهُ فَيَنْقَضُّ الْحُسَيْنُ ع فِي النَّارِ كَأَنَّهُ عُقَابٌ كَاسِرٌ فَيُخْرِجُ الْمُخْتَارَ حُمَمَةً وَ لَوْ شُقَّ عَنْ قَلْبِهِ لَوُجِدَ حُبُّهُمَا فِي قَلْبِهِ (تهذیب الأحکام، ج1، ص466-467). از امام صادق (ع) نقل شده که فرمود: پیامبر (ص) از صراط می‌گذرد و در پس اوست، علی (ع) و در پس علی (ع) است، حسن (ع) و در پس حسن (ع) است حسین (ع). چون ایشان به وسط صراط رسند، مختار، حسین (ع) را نادی دهد: «ای ابا عبد الله! من خون‌خواهی تو را کردم». پیامبر (ص) به حسین (ع) می‌گوید: «پاسخ او را بده!». پس حسین (ع) در آتش مانند عقاب شکاری فرود آمد و مختار را نیم‌سوخته از آن بیرون آورد. اگر قلب مختار شکافته شود، در آن حبّ آن دو دیده می‌شود؛ [از همین روی، در آتش بود]. @Al_Meerath
3. قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ نَاحِيَةَ الْحَضْرَمِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي زُرْعَةُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْحَضْرَمِيُّ عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَقُولُ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ مَرَّ رَسُولُ اللَّهِ بِشَفِيرِ النَّارِ وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ حَسَنٌ وَ حُسَيْنٌ فَيَصِيحُ صَائِحٌ مِنَ النَّارِ يَا رَسُولَ اللَّهِ يَا رَسُولَ اللَّهِ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَغِثْنِي قَالَ فَلَا يُجِيبُهُ قَالَ فَيُنَادِي يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ثَلَاثاً أَغِثْنِي فَلَا يُجِيبُهُ قَالَ فَيُنَادِي يَا حَسَنُ يَا حَسَنُ يَا حَسَنُ أَغِثْنِي قَالَ فَلَا يُجِيبُهُ قَالَ فَيُنَادِي يَا حُسَيْنُ يَا حُسَيْنُ يَا حُسَيْنُ أَغِثْنِي أَنَا قَاتِلُ أَعْدَائِكَ قَالَ فَيَقُولُ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ قَدِ احْتَجَّ عَلَيْكَ قَالَ فَيَنْفَضُّ عَلَيْهِ كَأَنَّهُ عُقَابٌ كَاسِرٌ قَالَ فَيُخْرِجُهُ مِنَ النَّارِ قَالَ فَقُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ وَ مَنْ هَذَا جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ الْمُخْتَارُ قُلْتُ لَهُ وَ لِمَ عُذِّبَ بِالنَّارِ وَ قَدْ فَعَلَ مَا فَعَلَ قَالَ إِنَّهُ كَانَ فِي قَلْبِهِ مِنْهُمَا شَيْ‏ءٌ وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ لَوْ أَنَّ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ كَانَ فِي قبلهما [قَلْبِهِمَا] شَيْ‏ءٌ لَأَكَبَّهُمَا اللَّهِ فِي النَّارِ عَلَى وُجُوهِهِمَا (السرائر، باب المستطرفات، ج3، ص566-567). از سماعة بن مهران نقل شده که امام صادق (ع) فرمود: چون روز قیامت آید، پیامبر خدا (ص) بر درۀ آتش عبور می‌کند به همراه امیرالمؤمنین، حسن، و حسین (ع). پس فریادزننده‌ای فریاد زند... پس ندا دهد: «ای حسین! ای حسین! ای حسین! به فریادم رس! من کشندۀ دشمنانت هستم». پس پیامبر خدا (ص) به حسین (ع) گوید: «بر تو احتجاج کرد». پس حسین (ع) مانند عقاب شکاری بر او فرود آید و او را از آتش خارج کند. سماعه گوید: به امام صادق (ع) گفتم: فدایتان شوم! این فریادزننده کیست؟ امام فرمود: «مختار». گفتم: چرا در آتش عذاب شد؛ در حالی که آن کارها را کرد؟ امام فرمود: «در قلبش چیزی از حبّ آن دو بود. به کسی که محمد (ص) را به حق برانگیخت، اگر در قلب جبرئیل و میکائیل چیزی از حبّ آن دو باشد، خداوند جبرئیل و میکائیل را بر روی در آتش افکند». علامه محمدباقر مجلسی پس از نقل روایت سرائر می‌گوید: «كأن هذا الخبر وجه جمع بين الأخبار المختلفة الواردة في هذا الباب بأنه و إن لم يكن كاملا في الإيمان و اليقين و لا مأذونا فيما فعله صريحا من أئمة الدين لكن لما جرى على يديه الخيرات الكثيرة و شفي بها صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ كانت عاقبة أمره آئلة إلى النجاة فدخل بذلك تحت قوله سبحانه وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً عَسَى اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ و أنا في شأنه من المتوقفين و إن كان الأشهر بين أصحابنا أنه من المشكورين» (بحار الأنوار، ج45، ص339؛ نیز نگر: ملاذ الأخیار، ج3، ص313). @Al_Meerath
فضیلت زیارت قبر حضرت فاطمه بنت موسی علیهما السلام 1. حدثني علي بن الحسين بن موسى بن بابويه عن علي بن إبراهيم بن هاشم عن أبيه عن سعد بن سعد عن أبي الحسن الرضا ع قال: سألته عن زيارة فاطمة بنت موسى ع قال من زارها فله الجنة (کامل الزیارات، ص324؛ مشابه: ثواب الأعمال، ص98؛ عیون أخبار الرضا، ج2، ص267). 2. حدثني أبي و أخي و الجماعة عن أحمد بن إدريس و غيره عن العمركي بن علي البوفكي عمن ذكره عن ابن الرضا ع قال: من زار قبر عمتي بقم فله الجنة (کامل الزیارات، ص324). 3. روايت كرده‏اند كه جماعتى از مردم رى در صحبت ابى عبد اللّه الصادق عليه السّلام در آمدند و گفتند ما از مردم و اهل رى‏ايم ابى عبد اللّه الصادق عليه السّلام فرمود مرحبا برادران مرا از اهل و مردم قم مردمان گفتند اى امام ما از مردمان رى‏ايم ديگر باره صادق عليه السّلام فرمود مرحبا برادران ما را از اهل قم تا آن جماعت سه كرّت اين سخن را تكرار كردند و امام هر نوبت مى‏فرمود مرحبا برادران‏ قميان ما را پس امام فرمود خداى را حرميست و آن مكه است و رسول خدا را حرميست و آن مدينه است و امير المؤمنين عليه السّلام را حرميست و آن كوفه است و ما را حرميست و آن شهر قمست بدانيد كه زود باشد كه بشهر قم زنى را از فرزندان من فاطمه نام دفن كنند و هر كس كه زيارت او دريابد ببهشت رود و بهشت او را واجب شود، راوى گويد كه در آن زمانى كه ابى عبد اللّه الصّادق عليه السّلام اين سخن فرمود موسى كاظم در شكم مادرش هنوز پيدا نشده بود و مادرش بدو حامله نگشته 4. و در روايتى ديگر هم از صادق عليه السّلام روايتست كه زيارت قبر فاطمه عليها السلام معادل و موازى و برابر بهشت است بى شك و شبهه‏ (ترجمۀ تاریخ قم، ط توس، ص214-215). 5. حدّث الأمير السید الإمام العالم ضیاء الدین، سلطان العلماء، فضل الله بن علی بن عبیدالله الحسني، قال: أخبرني السید الإمام، السعید، تاج الدین ابوالماجد ظفر بن الحسین بن المظفّر، قال: أخبرني الشیخ المفید العالم الحسن بن جعفر الدوریستي بإسناده إلی ولد تمیم بن مهران، فقال: دخلتُ بلد کوتا قلعة محمد بن مسعود الثقفي فقلت: یا أبا الحسن تری أن تحدّثني بحدیث لم أسمعه منك، قال: نعم، حَدِّثْه... أنّه دخل یوماً علی أبي عبدالله (علیهم السلام) فقد قدم علیه وفود أهل الري فقالوا له: السلام علیکم یا أباعبدالله، فقال: «علیکم السلام، من أنتم؟» فقالوا: قوم من أهل الجبال، فقال: «من أيّ الجبال؟» فقالوا: من أهل الري، فأطرق ملیاً في الأرض حتّی ابتلت لحیته من دموعه، فقال لهم: «لعن الله الريّ وما حوت، فقد قتل بسببها جدّي الحسین (علیه السلام)». قام علیه متکلِّمُهم، فقال: یا أبا عبدالله إنّا رازيّون، فقال: «مرحباً بإخوانتا القمّیین المدينتان متقابلتین»، فقال: یا ابا عبدالله إنّا رازيّون! فقال: «مرحباً بإخواننا [القمّیّین]» فقالوا: یا أبا عبدالله أيّ فضیلة لهم لننتقل إلیها ونسکنها؟ فقال علیه السلام: «ألا إنّ [لله حرماً] وهي مکّة، ألا إنّ لرسول الله (صلی الله علیه وآله) حرماً وهي المدينة، ألا إنّ لأمیر المؤمنین علیه [السلام حرماً] وهي الکوفة، ألا إنّ حرمي وحرم ولدي من بعدی قم، فتدفن فیها امرأة من ولدي اسمها فاطمة تدخل بشفاعتها القمّیّون الجنّة، قالوا: وهذه المرأة من أيّکم؟ قال: من وَلَدي موسی بن جعفر (صلوات الله علیهما)». وجد في نسخ السعید أبي المکارم، نازویه القمي (رحمه الله)، من إملا السید الإمام ضیاء الدین بأسانید شیخنا إلی أبي عبدالله (علیه السلام) (در پایان نسخه‌ای کهن از ارشاد شیخ مفید). @Al_Meerath
اشتیاق بهشت به سه تن حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرِ بْنُ إِسْحَاقَ ، أَنْبَأَ مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى بْنِ السَّكَنِ الْوَاسِطِيُّ ، ثَنَا شِهَابُ بْنُ عَبَّادٍ ، ثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بِشْرٍ ، ثَنَا الْحَسَنُ بْنُ حَيٍّ ، عَنْ أَبِي رَبِيعَةَ الْإِيَادِيِّ ، عَنِ الْحَسَنِ ، عَنْ أَنَسٍ قَالَ : قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ " اشْتَاقَتِ الْجَنَّةُ إِلَى ثَلَاثَةٍ عَلِيٍّ وَعَمَّارٍ وَسَلْمَانَ . هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحُ الْإِسْنَادِ ، وَلَمْ يُخَرِّجَاهُ (المستدرك علی الصحیحین، ج3، ص137؛ مشابه: جامع الترمذي، ج6، ص131؛ مسند أبي یعلی، ج5، ص164، 165؛ المعجم الکبیر، ج6، ص215). از انس بن مالک نقل شده که پیامبر خدا (ص) فرمود: بهشت به سه تن مشتاق است: علی، عمار، و سلمان. این روایت در مصادر عامه نقل‌های متفاوتی دارد. در برخی از این نقل‌ها سه تن و در برخی دیگر چهار تن معرفی شده‌اند. بخش ثابت همۀ این نقل‌ها نام علی بن ابی طالب (ع) است. غیر از نام گرامی او که در تمام نقل‌ها آمده هر نقلی، از میان سلمان، ابوذر، مقداد، و عمار، دو یا سه تن را نام برده است. @Al_Meerath
فرمان خدا به حبّ چهار تن حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ مُوسَى الْفَزَارِيُّ ابْنُ بِنْتِ السُّدِّيِّ ، قَالَ : حَدَّثَنَا شَرِيكٌ ، عَنْ أَبِي رَبِيعَةَ ، عَنِ ابْنِ بُرَيْدَةَ ، عَنْ أَبِيهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: إِنَّ اللهَ أَمَرَنِي بِحُبِّ أَرْبَعَةٍ ، وَأَخْبَرَنِي أَنَّهُ يُحِبُّهُمْ . قِيلَ: يَا رَسُولَ اللهِ ، سَمِّهِمْ لَنَا ، قَالَ: عَلِيٌّ مِنْهُمْ ، يَقُولُ ذَلِكَ ثَلَاثًا وَأَبُو ذَرٍّ وَالْمِقْدَادُ وَسَلْمَانُ وَأَمَرَنِي بِحُبِّهِمْ ، وَأَخْبَرَنِي أَنَّهُ يُحِبُّهُمْ " (جامع الترمذي، ج6، ص83؛ مشابه: سنن ابن ماجه، ج1، ص104؛ مسند أحمد، ج10، ص5446، 5448؛ مسند البزار، ج10، ص284؛ المعجم الأوسط، ج7، ص156؛ المستدرك علی الصحیحین، ج3، ص130). [1] از بریده نقل شده که پیامبر خدا (ص) فرمود: خداوند مرا به دوست‌داشتن چهار تن فرمان داد و به من خبر داد که آن‌ها را دوست می‌دارد. گفته شد: ای پیامبر خدا! ایشان را برایمان نام ببر! فرمود: «علی از ایشان است» . سه بار این را فرمود. [همچنین در ادامه فرمود:] «و ابوذر، مقداد، و سلمان. خداوند مرا به حب ایشان فرمان داد و خبر داد که آن‌ها را دوست می‌دارد». 1. در تمام مصادری که به عنوان مشابه روایت ترمذی ذکر شده، نام علی (ع)، سلمان، ابوذر، و مقداد آمده، به جز روایت حاکم نیشابوری که در آن از حبّ چهار تن بحث شده، اما تنها از علی (ع) نام برده شده است. @Al_Meerath
رؤیای حمزهٔ زیات دربارهٔ قبر امام حسین (ع) حدثنا زيد بن جعفر بن حاجب، قال نا محمد بن عمار العطار، قال حدثنى عبيد بن محمد بن صبيح الكنانى قال نا يحيى بن محمد بن بشير، قال حدثنا أبو بكر - يعنى ابن عياش - قال حدثني حمزة الزيات [1]، قال: رأيت فيما يرى النائم [2] محمداً عليه السلام وإبراهيم خليل الرحمن [3] يصليان عند قبر الحسين بن على عليه السلام (فضل زیارة الحسین للعلوي، ص74). از ابوبکر بن عیاش نقل شده که حمزۀ زیّات گفت: در خواب، محمد (ص) و ابراهیم خلیل الرحمن (ع) را دیدم که نزد قبر حسین بن علی (ع) نماز می‌گزاردند. 1. حمزۀ زیّات (156ق) از قرّاء هفتگانه است و به گفتۀ ابن مجاهد (324ق) قرائت وی بر اهل کوفه تا روزگار او غالب بوده است (کتاب السبعة، ص71). از جمله مشایخ او در قرائت امام صادق (ع) و حمران بن اعین بوده‌اند اما ظاهراً وی امامی‌مذهب نبوده است. 2. از حمزۀ زیّات خواب‌های دیگری نیز نقل شده است (نمونه: تاریخ جرجان، ص551؛ تاریخ دنیسر، ص36؛ صفوة الصفوة، ج3، ص103؛ معرفة القراء الکبار، ط 1416، ج1، ص255). 3. در روایاتی از امام صادق (ع) نقل شده که پیامبران به زیارت قبر امام حسین علیه السلام می‌روند (نمونه: کامل الزیارات، ص111-113). @Al_Meerath
ابوموسی اشعری؛ منافقی از اصحاب عَقبه حدثني ابن نمير حدثني أبي عن الأعمش عن شقيق قال: كنا مع حذيفة جلوسا، فدخل عبد الله و ابو موسى المسجد فقال: أحدهما منافق ثم قال: ان أشبه الناس هديا و دلا و سمتا برسول الله صلى الله عليه و سلم عبد الله (المعرفة والتاریخ، ج2، ص771). فسوی از ابن نمیر [1] از پدرش [2] از اعمش [3] از شقیق [4] نقل می‌کند که گفت: همراه حذیفه نشسته بودیم که عبد الله [بن مسعود] و ابو موسی [اشعری] وارد مسجد شدند. حذیفه گفت: یکی از آن دو منافق هستند. سپس گفت: شبیه‌ترین مردم از نظر روش و حسن منظر و طریقه به پیامبر (ص)، عبد الله [بن مسعود] است [5]. 1. محمد بن عبد الله بن نمیر؛ او را عامه -از جمله عجلی، ابوحاتم، و نسائی- توثیق کرده‌اند و گفته شده که احمد بن حنبل و یحیی بن معین دیدگاه‌های او دربارۀ روات کوفی را می‌پذیرفتند. روایاتی از او در صحیحین آمده است. 2. عبد الله بن نمیر؛ وی هفتمین راوی است که بیشترین روایت را از اعمش دارد. او را رجالیان عامه -از جمله یحیی بن معین- توثیق کرده‌اند. روایاتی از او در صحیحین آمده است. 3. سلیمان بن مهران اعمش؛ ذهبی دربارۀ او می‌گوید: «الْإِمَامُ شَيْخُ الْإِسْلَامِ، شَيْخُ الْمُقْرِئِينَ وَالْمُحَدِّثينَ... قَالَ سُفْيَانُ بْنُ عُيَيْنَةَ : كَانَ الْأَعْمَشُ أَقْرَأَهُمْ لِكِتَابِ اللَّهِ ، وَأَحْفَظَهُمْ لِلْحَدِيثِ ، وَأَعْلَمَهُمْ بِالْفَرَائِضِ». وی مهم‌ترین راوی شقیق است. 4. ابو وائل شقیق بن سلمه؛ وی از اصحاب ابن مسعود بود و پس از ابن مسعود، بیشترین روایات خود را از حذیفه فراگرفته است. وی را عامه -از جمله وکیع، ابن معین، و ابن سعد- توثیق کرده‌اند. دربارۀ وی گفته شده که عثمان را بیشتر از امیرالمؤمنین (ع) دوست می‌داشته است. 5. حذیفه با بیان این سخن معلوم کرده که ابن مسعود منافق نیست و ابوموسی اشعری منافق است. لازم به ذکر است که بر اساس منابع فریقین ظاهراً حذیفه از نام‌های منافقینی باخبر بوده که از اصحاب عقبه بوده‌اند و قصد ترور پیامبر (ص) را داشته‌اند و معلوم نیست که حذیفه از دیگر منافقان هم باخبر بوده باشد؛ لذا اینکه حذیفه کسی را منافق بداند، می‌تواند اشاره به این داشته باشد که حذیفه او را از اصحاب عقبه می‌دانسته است. جدای از این نقل فسوی، ابن ابی شیبه نقلی از گفتگوی حذیفه با ابوموسی اشعری آورده که نشان می‌دهد حذیفه ابوموسی اشعری را از اصحاب عقبه می‌دانسته است (نگر: https://t.me/Alasar_1/243). @Al_Meerath
لعن‌شدن ابوموسی اشعری در لیلة العقبة حدثنا أحمد بن الحسين الصوفي، ثنا محمد بن علي بن خلف العطار، ثنا حسين الأشقر، عن قيس، عن عمران بن ظبيان، عن أبي يحيى حكيم قال: «كنت جالسا مع عمار، فجاء أبو موسى، فقال: مالي و مالك، قال: ألست أخاك، قال: ما أدري إلاّ أني سمعت رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم يلعنك ليلة الحملق [1]، قال: إنه قد استغفر لي، قال عمار: قد شهدت اللعن و لم أشهد الاستغفار» (الکامل لابن عدي، ج2، ص362). از ابو تحیی حکیم بن سعد (د. 80 ق) نقل شده که گفت: همراه عمّار نشسته بودم که ابوموسی آمد. پس [ابوموسی] [2] گفت: مرا با تو چه کار؟ [ابوموسی] گفت: مگر برادرِ [ایمانیِ] تو نیستم؟ [عمار] گفت: نمی‌دانم جز اینکه شنیدم که پیامبر (ص) تو را در لیلة الجمل [= لیلة العقبة] لعنت کرد! [ابوموسی] گفت: او [پس از آنکه لعنم کرد]، برایم استغفار کرد! عمار گفت: لعن را شاهد بودم اما استغفار را شاهد نبودم! [3] 1. «الحملق» تصحیف «الجمل» است؛ چنانکه ابن عساکر، ابن جوزی، ابن حجر، سیوطی، و ابن عراق که همین روایت را از ابن عدی نقل کرده‌اند، به جای «الحملق»، «الجمل» آورده‌اند (تاریخ مدینة دمشق، ج32، ص93؛ الموضوعات، ج2، ص28؛ لسان المیزان، ج5، ص290؛ اللآلیء المصنوعة، ج1، ص391؛ تنزیه الشریعة المرفوعة، ج2، ص9). مراد از «لیلة الجمل» آن شبی است که عده‌ای از منافقین در عقبه قصد کردند که شتر رسول الله صلی الله علیه وآله را رَم دهند تا ایشان به قتل برسند؛ چنانکه شیخ طوسی همین گزارش را از ابی تحیی نقل کرده و در آن به جای «لیلة الجمل»، «لیلة العقبة» آمده است (أمالي الطوسي، ص181). 2. از نقل شیخ طوسی معلوم می‌شود که قائل این عبارت مانند عبارت بعدی خودِ ابوموسی باید باشد. این نقل فضای شکل‌گیری این گفتگو را روشن‌تر می‌کند: «أخبرنا محمد بن محمد، قال: أخبرني أبو الحسن علي بن مالك النحوي، قال: حدثنا أبو عبد الله جعفر بن محمد الحسني، قال: حدثني عيسى بن مهران المستعطف، قال: حدثنا يحيى بن عبد الحميد، قال: حدثنا شريك، عن عمران بن طفيل، عن أبي تحيى، قال: سمعت عمّار بن ياسر (رحمه الله) يعاتب أبا موسى الأشعري، و يوبّخه على تأخّره عن علي بن أبي طالب (عليه السلام) و قعوده عن الدخول في بيعته، و يقول له: يا أبا موسى، ما الذي أخّرك عن أمير المؤمنين فو الله لئن شككت فيه لتخرجنّ عن الإسلام. و أبو موسى يقول له: لا تفعل و دع عتابك لي، فإنّما أنا أخوك. فقال له عمّار: ما أنا لك بأخ، سمعت رسول الله (صلى الله عليه و آله) يلعنك ليلة العقبة و قد هممت مع القوم بما هممت. فقال له أبو موسى: أ فليس قد استغفر لي قال عمّار: قد سمعت اللعن و لم أسمع الاستغفار» (أمالي الطوسي، ص181-182). 3. معلوم نیست واقعاً پیامبر (ص) پس از اینکه او را در لیلة العقبة لعن کردند، برای او استغفار کرده باشند؛ همان‌گونه که جناب عمار نیز سخن ابوموسی را تلقی به قبول نکرد اما حتی اگر پیامبر (ص) پس از اینکه ابوموسی در عقبه همراه دیگر منافقان قصد داشت شتر ایشان را رم دهد، برای او ظاهراً استغفار کرده باشند، معلوم نیست این استغفار برای او هیچ نفعی داشته باشد؛ چه اینکه ثابت است از حذیفه که ابوموسی از منافقین بوده و می‌دانیم که قرآن کریم گفته که استغفار پیامبر (ص) برای منافقین موجب آمرزیده‌شدن آنان نمی‌شود: «اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ۗ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ» (التوبة: 80). @Al_Meerath
نفاق گستردۀ امّت پیامبر (ص) و قال شيخنا أبو جعفر الإسكافي كان أهل البصرة كلهم يبغضونه و كثير من أهل الكوفة و كثير من أهل المدينة و أما أهل مكة فكلهم كانوا يبغضونه قاطبة و كانت قريش كلها على خلافه و كان جمهور الخلق مع بني أمية عليه (شرح نهج البلاغة، ج4، ص103). ابن ابی الحدید معتزلی نقل می‌کند که ابوجعفر اسکافی (د. 240ق) گفته است: اهل بصره همگی بغض علی (ع) را داشتند و بسیاری از اهل کوفه و بسیاری از اهل مدینه نیز چنین بودند! اما اهل مکه، همۀ آن‌ها بغض علی (ع) را داشتند و همهٔ قریش مخالف او بودند و جمهور مردم همراه بنی امیه علیه او بودند! حدثنا أبو بكر بن أبي شيبة، حدثنا وكيع، وأبو معاوية، عن الأعمش، (ح) وحدثنا يحيى بن يحيى -واللفظ له-، أخبرنا أبو معاوية، عن الأعمش، عن عدي بن ثابت، عن زر قال: قال علي: والذي فلق الحبة وبرأ النسمة إنه لعهد النبي الأمي صلى الله عليه وسلم إلي: أن لا يحبني إلا مؤمن ولا يبغضني إلا منافق (صحیح مسلم، ج1، ص60). مسلم به سند خویش از زرّ بن حبیش نقل می‌کند که گفت: علی (ع) فرمود: سوگند به کسی که دانه را شکافت و جان را آفرید، عهد پیامبر امّی (ص) با من آن بود که جز مؤمن مرا دوست نمی‌دارد و جز منافق بغض مرا ندارد. @Al_Meerath
گزارش ابن قتیبه دینوری (د. ۲۷۶ق) از ستیز محدّثان عامه با امیرالمؤمنین علیه السلام دیدم که اینان نیز هنگامی که زیاده‌روی رافضه در محبّت علی (ع) را دیدند...، با رافضه مقابله کردند به این وسیله که در مفضول‌دانستن علی (ع) و کم‌کردن حقّ او زیاده‌روی کنند... و او را از روی جهالت از امامانِ هدایت خارج کردند و از امامان فتنه دانستند! و او را شایستۀ عنوان «خلیفه» ندانستند؛ زیرا مردم دربارۀ او اختلاف کردند و یزید را شایستۀ عنوان «خلیفه» دانستند؛ زیرا مردم بر او اجماع کردند و کسی را که از یزید به غیر نیکی یاد کند، متّهم کردند. همچنین بسیاری از محدّثان خود را نگاه داشتند از اینکه فضائل علی (ع) را نقل کنند یا آنچه را که شایستۀ اوست، اظهار کنند؛ در حالی که همۀ این احادیث [که در فضیلت اوست] تبیین‌های درستی دارد. افزون بر این، پسر او -حسین (ع)- را خارجی‌ای دانستند که جماعت مسلمین را متفرّق کرد و خونش حلال است به دلیل سخن پیامبر (ص): «هر کس بر امت من خارج شد -در حالی که با هم بودند-، او را بکشید؛ هر که باشد!». ایشان همچنین علی (ع) را در فضیلت همسانِ اهل شوری دانستند؛ زیرا عمر اگر فضیلت علی (ع) برایش روشن شده بود، او را بر اهل شوری مقدَّم می‌کرد و امر خلافت را به شورای آن‌ها نمی‌سپرد. افزون بر این، روایت‌کردن از کسی را که علی (ع) را یاد کرد یا حدیثی از فضائل او را نقل کرد، ترک کردند؛ تا جایی که بسیاری از محدّثان از نقل فضائل علی (ع) خودداری کردند و به گردآوری فضائل عمرو بن عاص و معاویه اهتمام ورزیدند؛ گویا که این محدّثان [در حقیقت] فضائل عمرو بن عاص و معاویه مرادشان نبود و تنها [طعن بر] علی (ع) را اراده کرده بودند! پس اگر کسی بگوید: «برادر پیامبر (ص) علی (ع) است و پدر دو سبط پیامبر (ص) -حسن و حسین (ع)- است و اصحاب کساء علی، فاطمه، حسن، و حسین (ع) هستند»، چهره‌ها گرفته می‌شود و چشم‌ها متغّیر شده، [این سخنان را ناآشنا می‌پندارند] و کینه‌های سینه‌ها آشکار می‌شود. اگر هم کسی سخن پیامبر (ص) «من کنت مولاه فعلي مولاه» و «أنت مني بمنزلة هارون من موسی» و مانند آن را یاد کند، دنبال راه‌های فرار می‌گردند تا [قدر] او را بکاهند و حقّ او را کم کنند! (الاختلاف في اللفظ والرد علی الجهمیة، ج1، ص54-56). @Al_Meerath
شهادت پیامبر (ص) توسط دو نفر از همسرانشان احمد بن محمد سیاری نقل کرده است: البرقيّ، عن غير واحد، عن عبد الصمد بن بشير [1]، عن أبي عبد الله عليه السلام أنّه قال: أتدرون مات النبيّ صلّى الله عليه وآله أم قُتل؟ إنّ الله يقول: أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ فنسخ الموتَ القتلُ، إنّهما سمّتاه فقتلتاه وأبواهما شرّ مَن خلق الله (کتاب القراءات، ص36). از عبد الصمد بن بشیر نقل شده که امام صادق (ع) فرمود: «می‌دانید پیامبر (ص) مرد یا کشته شد؟ خداوند می‌گوید: "آیا اگر [محمد] بمیرد یا کشته شود بر پاشنه‌هایتان برمی‌گردید؟" در این آیه قتل، مرگ را نسخ کرد. آن دو ایشان را مسموم کردند و ایشان را به قتل رساندند. پدران آن دو نیز، بدترین کسانی هستند که خداوند آفریده است». مرحوم محمد بن مسعود عیاشی نقل کرده است: عن عبد الصمد بن بشير عن أبي عبد الله ع قال تدرون مات النبي ص أو قتل، إن الله يقول: «أ فإن مات أو قتل انقلبتم على أعقابكم» فَسُمّ قبل الموت، إنّهما سَقَتَاه، فقلنا إنّهما و أبوهما شَرّ مَن خَلَق الله‏ (تفسیر العیاشي، ط البعثة، ج1، ص342). از عبد الصمد بن بشیر نقل شده که امام صادق (ع) فرمود: «می‌دانید پیامبر (ص) مرد یا کشته شد؟ خداوند می‌گوید: " آیا اگر [محمد] بمیرد یا کشته شود بر پاشنه‌هایتان برمی‌گردید؟" پیامبر (ص) پیش از مرگ، مسموم شد. آن دو [سم را] به ایشان نوشاندند». [چون امام این سخن را فرمود]، ما گفتیم: آن دو و دو پدرشان بدترین کسانی هستند که خداوند آفریده است. 1. «عبد الصمد بن بشير العرامي العبدي مولاهم كوفي ثقة ثقة روى عن أبي عبد الله عليه السلام‏» (فهرست النجاشي، ص248). @Al_Meerath