فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نگاهی به وضعیت تاریخی فیلم سینمایی «اُخت الرضا»
✍️ امیرحسن خوروش
فیلم سینمایی اُخت الرضا به کارگردانی سید مجتبی طباطبایی در سال ۱۴۰۲ش اکران شد که به زندگی حضرت فاطمه بنت موسی بن جعفر (ع) میپردازد. دربارۀ فیلمنامۀ این فیلم گفته شده است: «فیلمنامۀ “اخت الرضا” با بیش از ۴ سال پژوهش و با نظارت آیت الله احمد عابدی و عبدالرحیم حجتی و تحت اشراف محققان تاریخ اسلام و مشاوران متخصصِ این امر نوشته شده است و بعد از تحقیقات اولیه فیلمنامه تحت نظر آستان مقدس حضرت معصومه سلام الله علیها و با مشارکت عتبۀ حسینی به رشتۀ نگارش درآمده است». کارگردان دربارۀ فیلم گفته است: «این اثر یک مستند داکیودرام است و ما ادعایی نداریم که فیلم سینمایی ساختیم» و نیز گفته است: «ما سعی کردیم به مستندات تاریخی وفادار بمانیم و مورخان نگویند کار سند تاریخی نداشت کما اینکه بعد از اکران فیلم، تعدادی از علما و روحانیون به بنده گفتند چیزی که ما سالها در تاریخ خواندیم، شما به تصویر کشیدید». با توجه به ادعای نگارش این فیلمنامه بر پایۀ پژوهش تاریخی مناسب است نگاهی به وضعیت تاریخی این فیلم داشته باشیم:
متن نوشتار:
https://deraayaat.ir/okht-o-reza/
pte-journa-v16n61p117-fa.pdf
415K
عباسیان و چالش مشروعیت؛ سیمای علی بن عبدالله بن عباس در متون تاریخنگاری سدههای نخست قمری
✍️ محمد تقوی، سیداحمدرضا خضری، و علی بهرامیان
عباسیان برای کسب خلافت، با گروه های مختلف از جمله علویان همکاری داشتند، اما بعد از قدرت گرفتن، آنها را رقیب خود دیدند. قرابت خانوادگی با پیامبر (ص) یکی از دستاویزهای عباسیان برای اثبات شایستگی شان در کسب قدرت بود... به همین دلیل به تدوین و نقل اخبار تاریخی درباره نیاکانشان با هدف ارائه چهره مطلوبی از آنها اهتمام ورزیدند؛ از جمله تلاش کردند در تاریخ نگاری مربوط به خاندانشان، علی بن عبدالله بن عباس را فردی پرهیزکار و شایسته جانشینی برای پیامبر (ص) معرفی کنند. با توجه به ماهیت داستانی روایت های تاریخی، نگارندگان پژوهش حاضر با استفاده از شیوه های نقد فرم روایت... در پی پاسخ به این سؤال بوده است که روایت های مربوط به علی بن عبدالله تا چه اندازه ماهیت داستانی دارد و همسو با سیاست مشروعیت سازی عباسیان نقل شده است؟ ظاهراً رقابت های میان عباسیان با علویان، در برساخت روایت های مربوط به علی بن عبدالله نقش داشته و بیشتر روایت ها درباره او ماهیت تاریخی ندارد.
@Al_Meerath
◾️اگر تو حاضر بودی...
حدثنا حفص، عن جعفر، عن أبيه، قال: خرجت صفية وقد قبض النبي ص وهي تلمع بثوبها يعني تشير به وهي تقول: قد كان بعدك أنباء وهنبثة * لو كنت شاهدها لم تكثر الخطب (مصنف ابن أبي شيبة، ت الحوت، ج7، ص428؛ همین نقل از ابن نمیر از حفص: المعجم الکبیر، ج24، ص321).
ابن ابیشیبه نقل میکند از حفص بن غیاث از امام صادق (ع) از امام باقر (ع) که فرمود: صفیه [بنت عبدالمطلب؛ عمهٔ پیامبر (ص) و مادر زبیر بن عوام] پس از وفات پیامبر (ص) بیرون آمد، در حالی که لباس خود را تکان میداد -یعنی با آن اشاره میکرد- و میگفت: پس از تو حوادث و آشوبهایی رخ دادهاند، * اگر تو حاضر بودی، مصیبتها بسیار نمیشد.
ابوعثمان جاحظ بیت حاضر را از صفیه نقل میکند و پس از آن بیت دوم را چنین میآورد: «أنا فقدناك فقد الأرض وابلها * واختلّ قومك فاشهدهم فقد سغبوا» (البيان والتبيين، ج3، ص236).
@Al_Meerath
شاهدانی علیه دختر پیامبر (ص)
و عنهما، عن حنان بن سدير قال: سأل صدقة بن مسلم أبا عبد الله عليه السلام -و أنا عنده- فقال: من الشاهد على فاطمة بأنها لا ترث أباها؟ فقال: «شهدت عليها عائشة و حفصة و رجل من العرب يقال له: أوس بن الحدثان، من بني نضر. شهدوا عند أبي بكر بأن رسول الله صلى الله عليه و آله قال: لا أورث. فمنعوا فاطمة عليها السلام ميراثها من أبيها صلى الله عليه و آله» (قرب الإسناد، ص99؛ نیز نگر: الإیضاح، ص256؛ المسترشد، ص507؛ کتاب سلیم، ج2، ص694).
محمد بن عبدالحمید و عبدالصمد بن محمد نقل کردهاند که حنان بن سدیر گفت: صدقه بن مسلم از ابوعبدالله [صادق] (ع) -در حالی که من نزد او بودم- پرسید: چه کسانی شهادت دادند علیه فاطمه (س) که او از پدرش ارث نمیبرد؟ ابوعبدالله (ع) فرمود: «عایشه و حفصه و مردی از عرب به نام اوس بن حدثان -از بنینصر- شهادت دادند. آنان نزد ابوبکر شهادت دادند که رسول خدا (ص) فرموده است: از من ارث برده نمیشود. به همین سبب، فاطمه (س) را از ارث پدرش (ص) منع کردند».
@Al_Meerath
◼️ اگر چهل نفر داشتم...
نصر بن مزاحم (د. 212ق) مینویسد: «مُحَمَّدُ بْنُ عُبَيْدِ اَللَّهِ عَنِ اَلْجُرْجَانِيِّ قَالَ: فَبَقِيَ أَصْحَابُ عَلِيٍّ يَوْماً وَلَيْلَةً يَوْمَ اَلْفُرَاتِ بِلاَ مَاءٍ وَقَالَ رَجُلٌ مِنَ اَلسَّكُونِ مِنْ أَهْلِ اَلشَّامِ يُعْرَفُ بِالسَّلِيْلِ بْنِ عَمْرٍو:
يَا مُعَاوِيَةُ اِسْمَعِ اَلْيَوْمَ مَا يَقُولُ اَلسَّلِيلُ * إِنَّ قَوْلِي قَوْلٌ لَهُ تَأْوِيلُ
اِمْنَعِ اَلْمَاءَ مِنْ صِحَابِ عَلِيٍّ * أَنْ يَذُوقُوهُ وَ اَلذَّلِيلُ ذَلِيلُ
وَ اُقْتُلِ اَلْقَوْمَ مِثْلَ مَا قُتِلَ * اَلشَّيْخُ ظَمَأً وَ اَلْقِصَاصُ أَمْرٌ جَمِيلُ
فَوَ حَقِّ اَلَّذِي يُسَاقُ لَهُ اَلْبُدْنُ * هَدَايَا لِنَحْرِهَا تَأْجِيلُ
لَوْ عَلِيٌّ وَ صَحْبُهُ وَرَدُوا * اَلْمَاءَ لَمَا ذُقْتُمُوهُ حَتَّى تَقُولُوا:
قَدْ رَضِينَا بِمَا حَكَمْتُمْ عَلَيْنَا * بَعْدَ ذَاكَ اَلرِّضَا جِلاَدٌ ثَقِيلُ
فَامْنَعِ اَلْقَوْمَ مَاءَكُمْ لَيْسَ لِلْقَوْمِ * بَقَاءٌ وَ إِنْ يَكُنْ فَقَلِيلُ.
فَقَالَ مُعَاوِيَةُ اَلرَّأْيُ مَا تَقُولُ وَلَكِنْ عَمْرٌو لاَ يَدَعُنِي قَالَ عَمْرٌو خَلِّ بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ اَلْمَاءِ فَإِنَّ عَلِيّاً لَمْ يَكُنْ لِيَظْمَأَ وَأَنْتَ رَيَّانٌ وَفِي يَدِهِ أَعِنَّةُ اَلْخَيْلِ وَهُوَ يَنْظُرُ إِلَى اَلْفُرَاتِ حَتَّى يَشْرَبَ أَوْ يَمُوتَ وَأَنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُ اَلشُّجَاعُ اَلْمُطْرِقُ وَمَعَهُ أَهْلُ اَلْعِرَاقِ وَأَهْلُ اَلْحِجَازِ وَقَدْ سَمِعْتُهُ أَنَا وَ أَنْتَ وَهُوَ يَقُولُ: "لَوْ اِسْتَمْكَنْتُ مِنْ أَرْبَعِينَ رَجُلاً" فَذَكَرَ أَمْراً يَعْنِي لَوْ أَنَّ مَعِي أَرْبَعِينَ رَجُلاً يَوْمَ فُتِّشَ اَلْبَيْتُ يَعْنِي بَيْتَ فَاطِمَة» (وقعة صفین، ص162-163؛ مشابه: شرح نهج البلاغة، ج3، ص319).
در این گزارش آمده که اصحاب معاویه بر آب مسلّط شده بودند؛ در این میان، مردی شامی به معاویه پیشنهاد داد که اجازه ندهد علی (ع) به هیچ صورتی بر آب وارد شود که به نظر او، در این صورت، اصحاب علی (ع) اجازه نمیدهند که اصحاب معاویه از آن آب بچشند. پس از این پیشنهاد، عمرو بن عاص به معاویه میگوید که علی (ع) مرد شجاعی است و میجنگد تا به آب دستیابد و هماکنون لشکریانی از عراق و حجاز همراه او هستند؛ در حالی که پیشتر گفته بود: «اگر چهل نفر داشتم، ...». این سخن در صدد این است که نشان دهد که علی (ع) پیشتر عزم داشت که اگر چهل نفر همراهش باشند، حقّش را بگیرد؛ حال که این همه لشکر از حجاز و عراق همراه دارد، بیتردید ساکت نخواهد نشد و قتال خواهد کرد. حال سؤال پیش میآید که این سخن علی (ع) ناظر به چه امری بوده است. در ادامه در پاسخ به این سؤال آمده که علی (ع) این سخن را در خصوص آن روزی که خانۀ فاطمه (سلام الله علیها) تفتیش شد و علی (ع) آرزو داشت که چهل نفر همراه او بود تا از آن فاجعه جلوگیری میکرد.
این نقل از علی (ع) در مصادری دیگری هم آمده که فضای آن را روشنتر میکند. در کتاب سلیم پس از گزارش هجوم به خانۀ حضرت فاطمه سلام الله علیها و بیرونکشاندن امیرالمؤمنین (ع) با طنابی که به گردن ایشان بسته بودند و صدماتی که به صدیقۀ طاهره وارد کردند، آمده است: «فَانْتَهَوْا بِعَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِلَى أَبِي بَكْرٍ، وهُوَ يَقُولُ: أَمَا واللّٰهِ لَوْ وَقَعَ سَيْفِي فِي يَدِي لَعَلِمْتُمْ أَنَّكُمْ لَنْ تَصِلُوا إِلَى هَذَا أَبَداً، أَمَا واللّٰهِ مَا أَلُومُ نَفْسِي فِي جِهَادِكُمْ، ولَوْ كُنْتُ اِسْتَمْكَنْتُ مِنَ الأَرْبَعِينَ رَجُلاً لَفَرَّقْتُ جَمَاعَتَكُمْ، ولَكِنْ لَعَنَ اَللهُ أَقْوَاماً بَايَعُونِي ثُمَّ خَذَلُونِي» (کتاب سلیم، 1407ق، ص39-40).
ابن ابی الحدید معتزلی نیز از نامهای مشهور از معاویه به علی (ع) یاد میکند که در آن به رفتن شبانۀ امیرالمؤمنین، صدیقۀ طاهره، و حسنین (ع) به خانۀ برخی از صحابه جهت مقابله با حکومت غاصبانۀ ابوبکر اشاره شده و در ضمن آن، از این سخن علی (ع) هم یاد شده است: «ومن كتاب معاوية المشهور إلى علي ع وأعهدك أمس تحمل قعيدة بيتك ليلا على حمار ويداك في يدي ابنيك الحسن والحسين يوم بويع أبو بكر الصديق فلم تدع أحدا من أهل بدر والسوابق إلا دعوتهم إلى نفسك ومشيت إليهم بامرأتك وأدليت إليهم بابنيك واستنصرتهم على صاحب رسول الله فلم يجبك منهم إلا أربعة أو خمسة ولعمري لو كنت محقا لأجابوك ولكنك ادعيت باطلا وقلت ما لا تعرف ورمت ما لا يدرك ومهما نسيت فلا أنسى قولك لأبي سفيان لما حركك وهيجك لو وجدت أربعين ذوي عزم منهم لناهضت القوم فما يوم المسلمين منك بواحد ولا بغيك على الخلفاء بطريف ولا مستبدع» (شرح نهج البلاغة، ج2، ص47).
@Al_Meerath
◾️یاریخواهی دخت پیامبر (ص) برای امیرالمؤمنین (ع)
روى أبو بكر أحمد بن عبد العزيز الجوهري في كتاب السقيفة قال أخبرني أحمد بن إسحاق قال حدثنا أحمد بن سيار قال حدثنا سعيد بن كثير بن عفير الأنصاري أن النبي ص لما قبض اجتمعت الأنصار في سقيفة بني ساعدة... [1]
و قال أحمد بن عبد العزيز الجوهري أيضا حدثنا أحمد و قال حدثنا ابن عفير قال حدثنا أبو عوف [صح: عون] عبد الله بن عبد الرحمن [2] عن أبي جعفر محمد بن علي رضي الله عنهما أن عليا حمل فاطمة على حمار و سار بها ليلا إلى بيوت الأنصار يسألهم النصرة و تسألهم فاطمة الانتصار له فكانوا يقولون يا بنت رسول الله قد مضت بيعتنا لهذا الرجل لو كان ابن عمك سبق إلينا أبا بكر ما عدلنا به فقال علي أ كنت أترك رسول الله ميتا في بيته لا أجهزه و أخرج إلى الناس أنازعهم في سلطانه و قالت فاطمة ما صنع أبو حسن إلا ما كان ينبغي له و صنعوا هم ما الله حسبهم [صح: حسیبهم] عليه [3]
(شرح نهج البلاغة، ج6، ص5-13).
ابوبکر احمد بن عبدالعزیز جوهری (د. 323ق) در کتاب السقیفة نقل میکند از احمد بن اسحاق [بن صالح] (د. 281ق) از احمد بن [منصور بن] سیار (د. 265ق) از سعید بن کثیر بن عفیر انصاری (د. 226ق) از ابوعون [عمر بن عون انصاری از] عبدالله بن عبدالرحمن [بن ابیعمرۀ انصاری] از ابوجعفر محمد بن علی [باقر] (ع) که علی (ع) فاطمه (س) را بر الاغی سوار کرد و شبانه او را به خانههای انصار برد تا [علی (ع)] از آنها حمایت بخواهد و فاطمه (س) یاری برای علی (ع) درخواست کند. اما آنها میگفتند: «ای دختر پیامبر خدا، ما پیشتر با این مرد (ابوبکر) بیعت کردهایم. اگر پسرعموی تو پیش از ابوبکر از ما بیعت خواسته بود، کسی را همسان او نمیکردیم». علی (ع) در پاسخ گفت: «آیا من پیکر بیجان رسول خدا (ص) را در خانه رها میکردم و برای تجهیز او اقدام نمیکردم و بیرون میآمدم تا با مردم بر سر خلافت به نزاع بپردازم؟» و فاطمه (س) گفت: «ابوالحسن جز کاری که شایسته بود انجام دهد، کاری نکرد و آنها نیز آنچه را،انجام دادند که خدا حسابرسی خواهد کرد».
@Al_Meerath
میراث امامان
◾️یاریخواهی دخت پیامبر (ص) برای امیرالمؤمنین (ع) روى أبو بكر أحمد بن عبد العزيز الجوهري في كتاب ال
1. مشابه این گزارشِ مفصّلِ چند صفحهای را ابوجعفر طبری (د. 310ق) در کتابش به نقل از هشام بن محمد از ابومخنف از عبدالله بن عبدالرحمن بن ابیعمرۀ انصاری آورده است (تاریخ الطبري، ج3، ص218).
این دو نقل مشابهت متنی بالایی با هم دارند اما هر دو زیادت و نقصانهایی نسبت به هم دارند. با توجه به مشابهت متنی بالای این دو نقل و طولانیبودن هر دو و با توجه به اینکه نقل بعدیای که ابوبکر جوهری به نقل از سعید بن کثیر بن عفیر آورده از همین عبدالله بن عبدالرحمن است، باید اصل این گزارش هم از همو باشد و ریشۀ مکتوب هر دو نقل، نوشتهای از عبدالله بن عبدالرحمن بن ابیعمره باشد؛ بدین صورت که ابن عفیر هم از متن ابن ابیعمره استفاده کرده و هم احتمالاً گزارش خود را از برخی منابع دیگر تکمیل کرده و احیاناً تلخیصهایی هم داشته است.
احتمالاً به همین جهت نام ابن ابیعمره را در آغاز نقل خود نیاورده، اما جایی که خواسته نقل ابن ابیعمره از امام باقر (ع) را یاد کند به نام ابن ابیعمره تصریح کرده تا ارزش این سند را حفظ کند.
این نکته که او گزارش طولانی خود را که منبع عمدهاش ابن ابیعمره بوده از وی نقل نکرده و تنها به ذکر ابن ابیعمره در جایی توجه کرده که نقل متصلی هست، نشان میدهد که ابن عفیر علاقهای به کهنکردن نقل خود نداشته و در فضای مورخین در هنگام تجمیعِ نقلها، نقلی را که دارای سند ناقص است، هم مرسل میکرده؛ لذا میتوان در بخش مسند هم به نقل او اتکا کرد و این فرض را که نسبت این نقل به ابن ابیعمره اصیل باشد، قابل توجه دانست.
این نکته هم که ابن ابیعمره در گزارش تفصیلیاش از سقیفه سوگیری شیعی نداشته، میتواند صدق او در این نقلش از امام باقر (ع) را نشان دهد و میتوانیم نسبت این نقل به خود امام باقر (ع) را هم اصیل فرض کنیم.
2. بر اساس سند پیشین و ارتباطش با نقل ابومخنف، روشن شد که مراد از «عبد الله بن عبد الرحمن» در این سند همان عبدالله بن عبدالرحمن بن ابیعمره است.
در اینجا باید توجه داشت که «أبو عوف» تصحیف «أبو عون» است و میان «أبو عون» و «عبد الله» یک «عن» افتاده است؛ چه ابن ابیحاتم گفته است: «عمر بن عون بن عمرو بن تميم الانصاري أبو عون؛ روى عن عبد الله بن عبد الرحمن بن أبي عمرة الأنصاري؛ روى عنه سعيد بن كثير بن عفير المصري» (الجرح والتعدیل، ج6، ص252).
3. همین نقل بدون سند در الإمامة والسیاسة نیز آمده است:
و خرج عليّ كرّم اللّٰه وجهه يحمل فاطمة بنت رسول اللّٰه صلّى اللّٰه عليه و سلّم على دابة ليلا في مجالس الأنصار تسألهم النصرة، فكانوا يقولون: يا بنت رسول اللّٰه، قد مضت بيعتنا لهذا الرجل، و لو أن زوجك و ابن عمك سبق إلينا قبل أبي بكر ما عدلنا به، فيقول عليّ كرّم اللّٰه وجهه : أ فكنت أدع رسول اللّٰه صلّى اللّٰه عليه و سلّم في بيته لم أدفنه، و أخرج أنازع الناس سلطانه؟ فقالت فاطمة : ما صنع أبو الحسن إلا ما كان ينبغي له، و لقد صنعوا ما اللّٰه حسيبهم و طالبهم
(الإمامة والسیاسة، ج1، ص29).
@Al_Meerath
◾️نفرین ابوبکر توسط صدیقهٔ طاهره سلام الله علیها
المدائني عن سعيد بن خالد مولى خزاعة عن موسى بن عقبة قال: دخلت فاطمة على أبي بكر حين بويع فقالت: ان أم أيمن، ورباح يشهدان لي أن رسول الله صلى الله عليه وسلم أعطاني فدك فقال: والله ما خلق الله أحبّ إلي من أبيك، لوددت أن القيامة قامت يوم مات، ولئن تفتقر عائشة أحب إليّ من أن تفتقري، أفتريني أعطي الأسود والأحمر حقوقهم وأظلمك وأنت ابنة رسول الله صلى الله عليه وسلم، إن هذا المال إنما كان للمسلمين فحمل منه أبوك الراجل وينفقه في السبيل، فأنا أليه بما وليه أبوك، قالت: والله لا أكلمك قال: والله لا أهجرك. قالت والله لأدعونّ الله عليك، قال: لأدعونّ الله لك (أنساب الأشراف، ج10، ص79).
از موسی بن عقبه (د. 141ق) نقل شده که گفت: فاطمه (س) هنگامی که مردم با ابوبکر بیعت کردند، نزد او رفت و فرمود: «امایمن و رباح شهادت میدهند که رسول خدا (ص) فدک را به من بخشیده است». ابوبکر گفت: «... این مال متعلق به مسلمانان بود، و پدرت از آن برای تجهیز افراد پیاده و هزینه در راه خدا استفاده میکرد. حال من نیز همان کاری را انجام میدهم که پدرت انجام میداد». فاطمه (س) فرمود: «به خدا قسم، دیگر هرگز با تو سخن نخواهم گفت». ابوبکر پاسخ داد: «به خدا قسم، هرگز با تو قطع رابطه نخواهم کرد». فاطمه گفت: «به خدا سوگند، تو را نفرین خواهم کرد». ابوبکر گفت: «من نیز برای تو دعا خواهم کرد».
مشابه همین گزارش را ابوبکر جوهری به نقل از هشام بن محمد کلبی (د. 204ق) از محمد بن سائب کلبی (د. 146ق) آورده است:
قال أبو بكر و روى هشام بن محمد عن أبيه قال قالت فاطمة لأبي بكر إن أم أيمن تشهد لي أن رسول الله ص أعطاني فدك فقال لها يا ابنة رسول الله و الله ما خلق الله خلقا أحب إلي من رسول الله ص أبيك و لوددت أن السماء وقعت على الأرض يوم مات أبوك و الله لأن تفتقر عائشة أحب إلي من أن تفتقري أ تراني أعطي الأحمر و الأبيض حقه و أظلمك حقك و أنت بنت رسول الله ص إن هذا المال لم يكن للنبي ص و إنما كان مالا من أموال المسلمين يحمل النبي به الرجال و ينفقه في سبيل الله فلما توفي رسول الله ص وليته كما كان يليه قالت و الله لا كلمتك أبدا قال و الله لا هجرتك أبدا قالت و الله لأدعون الله عليك قال و الله لأدعون الله لك فلما حضرتها الوفاة أوصت ألا يصلي عليها فدفنت ليلا و صلى عليها عباس بن عبد المطلب و كان بين وفاتها و وفاة أبيها اثنتان و سبعون ليلة (شرح نهج البلاغة، ج16، ص214).
@Al_Meerath
میراث امامان
◾️نفرین ابوبکر توسط صدیقهٔ طاهره سلام الله علیها المدائني عن سعيد بن خالد مولى خزاعة عن موسى بن عقب
در نقلی دیگر در الإمامة والسیاسة نیز گفته شده صدیقهٔ طاهره (س) فرموده که ابوبکر را در هر نمازش نفرین خواهد کرد:
فقال عمر لأبي بكر، رضي اللّٰه عنهما: انطلق بنا إلى فاطمة، فإنا قد أغضبناها، فانطلقا جميعا، فاستأذنا على فاطمة، فلم تأذن لهما، فأتيا عليا فكلماه، فأدخلهما عليها، فلما قعدا عندها، حولت وجهها إلى الحائط، فسلما عليها، فلم ترد عليهما السلام، فتكلم أبو بكر فقال: يا حبيبة رسول اللّٰه! و اللّٰه إن قرابة رسول اللّٰه أحب إلي من قرابتي، و إنك لأحب إلي من عائشة ابنتي، و لوددت يوم مات أبوك أني مت، و لا أبقى بعده، أ فتراني أعرفك و أعرف فضلك و شرفك و أمنعك حقك و ميراثك من رسول اللّٰه، إلا أني سمعت أباك رسول اللّٰه صلّى اللّٰه عليه و سلّم يقول: «لا نورث، ما تركنا فهو صدقة»، فقالت : أ رأيتكما إن حدثتكما حديثا عن رسول اللّٰه صلّى اللّٰه عليه و سلّم تعرفانه و تفعلان به؟ قالا: نعم. فقالت : نشدتكما اللّٰه أ لم تسمعا رسول اللّٰه يقول: رضا فاطمة من رضاي، و سخط فاطمة من سخطي، فمن أحب فاطمة ابنتي فقد أحبني، و من أرضى فاطمة فقد أرضاني، و من أسخط فاطمة فقد أسخطني؟» قالا: نعم سمعناه من رسول اللّٰه صلّى اللّٰه عليه و سلّم، قالت : فإنّي أشهد اللّٰه و ملائكته أنكما أسخطتماني و ما أرضيتماني، و لئن لقيت النبي لأشكونكما إليه، فقال أبو بكر: أنا عائذ باللّٰه تعالى من سخطه و سخطك يا فاطمة، ثم انتحب أبو بكر يبكي، حتى كادت نفسه أن تزهق، و هي تقول: و اللّٰه لأدعون اللّٰه عليك في كل صلاة أصليها (الإمامة والسیاسة، ج1، ص31).
ابوعثمان جاحظ (د. 255ق) نیز در رسالهٔ عباسیه اشاره کرده به اینکه حضرت فاطمه (س) به ابوبکر گفته که او را نفرین خواهد کرد:
قال أبو عثمان:
وقد زعم أناس أن الدليل على صدق خبرهما (يعني أبا بكر وعمر) في منع الميراث وبراءة ساحتهما، ترك أصحاب رسول الله صلى الله عليه وسلم النكير عليهما.! قد يقال لهم: لئن كان ترك النكير دليلا على صدقهما، إن ترك النكير على المتظلمين والمحتجين عليهما والمطالبين لهما دليل على صدق دعواهم أو استحسان مقالتهم، ولا سيما وقد طالت المناجاة وكثرت المراجعة والملاحاة، وظهرت الشكية واشتدت الموجدة. وقد بلغ ذلك من فاطمة أنها أوصت أن لا يصلي عليها أبو بكر. ولقد كانت قالت له حين أتته مطالبة بحقها ومحتجة لرهطها: من يرثك يا أبا بكر إذا مت؟ قال: أهلي وولدي. قالت: فما بالنا لا نرث النبي صلى الله عليه وسلم؟! فلما منعها ميراثها وبخسها حقها واعتل عليها وجلح أمرها وعاينت التهضم وأيست في التورع ووجدت نشوة الضعف وقلة الناصر قالت: والله لأدعون الله عليك. قال: والله لأدعون الله لك. قالت: والله لا كلمتك أبدا. قال: والله لا أهجرك أبدا. فان يكن ترك النكير على أبى بكر دليلا على صواب منعها، إن في ترك النكير على فاطمة دليلا على صواب طلبها؟ وأدنى ما كان يجب عليهم في ذلك تعريفها ما جهلت وتذكيرها ما نسيت وصرفها عن الخطأ ورفع قدرها عن البذاء وأن تقول هجرا وتجوّر عادلا أو تقطع واصلا؟ فإذا لم تجدهم أنكروا على الخصمين جميعا فقد تكافأت الأمور واستوت الأسباب. والرجوع إلى أصل حكم الله في المواريث أولى بنا وبكم، وأوجب علينا وعليكم (الرسائل السياسية،ص467، الرسالة العباسیة؛ شرح نهج البلاغة، ج16، ص264، به نقل از جاحظ).
@Al_Meerath
میراث امامان
◼️ کینههایی در سینههای مردمانی حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ عَلِيٍّ، وَمُحَمَّدُ بْنُ مَعْمَرٍ، قَالَا
شعر منسوب به سید حمیری دربارهٔ داستان حدیقه
الحمیري:
1. عَلَی أنّه یوم الحدیقة قال: یا * عليُّ -وعیناه معاً تکِفانِ-
2. ستغدُرُ بعدي من قریش عصابةٌ * بعهدك والخصمانِ مشتهرانِ
3. فصبراً جمیلاً؛ إنّ صدرك سالمٌ * فما الغَدرُ قولاً لي وما الشنَّآن
(مثالب النواصب، ت الاثناعشري، ج2، ص81).
1. با اینکه پیامبر (ص) در روز حدیقه [روزی که با علی (ع) از کنار آن حدیقهها گذشت] در حالی که دو چشمش اشکبار بود، فرمود: «ای علی!
2. به زودی پس از من گروهی از قریش پیمانِ تو را خواهند شکست -و البته آن دو دشمن مشهور هستند-.
3. پس به زیبایی صبر کن که سینۀ تو [از انحراف در دین] سالم خواهد بود». پس پیمانشکنی و کینهورزیِ [صحابه نسبت به علی (ع)] سخنِ من نیست [بلکه سخن پیامبر (ص) است].
در این شعر در ضمن اشاره به داستان حدیقه (حدیث «ضغائن في صدور قوم») به حدیث «الأمة ستغدر بك بعدي» اشاره شده است و ظاهراً شاعر این دو حدیث را در کنار هم در خاطر داشته و این دو را با هم ترکیب کرده است.
@Al_Meerath
💠 دو وارث پیامبر خدا (ص)
حدثنا أحمد بن موسى عن يعقوب بن يزيد عن محمد بن أبي عمير عن جميل عن زرارة عن أبي جعفر ع قال: ورث علي ع علم رسول الله ص و ورثت فاطمة تركته (بصائر الدرجات، ج1، ص294، ح6؛ مشابه: ح7).
علي بن إبراهيم عن أبيه عن ابن أبي عمير عن جميل بن دراج عن زرارة عن أبي جعفر ع قال: ورث علي ع علم رسول الله ص و ورثت فاطمة ع تركته (الکافي، ج7، ص86، ح1).
ابن ابیعمیر روایت میکند از جمیل بن دراج از زراره از امام باقر (ع) که فرمود: علی (ع) دانشِ پیامبر خدا (ص) را به ارث برد و فاطمه (س) ترکۀ ایشان را به ارث برد.
@Al_Meerath
◼️ تا آنکه دود وارد خانهاش شد
وقد روى إبراهيم بن سعيد الثقفي قال: حدّثنا أحمد بن عمرو البجلي، قال: حدّثنا أحمد بن حبيب العامري، عن حمران بن أعين عن أبي عبد اللّه جعفر بن محمد عليهما السلام قال: «والله ما بايع عليٌّ حتى رأى الدّخان قد دخل عليه بيتَه» (الشافي، ط 1441ق، ج4، ص170).
شریف مرتضی نقل میکند از کتابِ مرحوم ابراهیم بن سعید ثقفی که او نقل کرد به سندش از حمران بن اعین از امام صادق (ع) که فرمود: «به خدا سوگند علی بیعت نکرد تا آنکه دید دودِ [آتشی که برافروختند تا خانهاش را آتش زنند] بر او در خانهاش وارد میشود».
@Al_Meerath
💠 فضیلت و شباهت حضرت فاطمه (س) به پیامبر (ص) در اخلاق و رفتار
(در کلام عائشه)
حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ وَابْنُ بَشَّارٍ قَالَا: نَا عُثْمَانُ بْنُ عُمَرَ، قَالَ أَنَا إِسْرَائِيلُ، عَنْ مَيْسَرَةَ بْنِ حَبِيبٍ، عَنِ الْمِنْهَالِ بْنِ عَمْرٍو، عَنْ عَائِشَةَ بِنْتِ طَلْحَةَ، عَنْ أُمِّ الْمُؤْمِنِينَ عَائِشَةَ أَنَّهَا قَالَتْ: «مَا رَأَيْتُ أَحَدًا كَانَ أَشْبَهَ سَمْتًا وَدَلًّا وَهَدْيًا. وَقَالَ الْحَسَنُ حَدِيثًا وَكَلَامًا، وَلَمْ يَذْكُرِ الْحَسَنُ السَّمْتَ وَالْهَدْيَ وَالدَّلَّ بِرَسُولِ اللهِ صلى الله عليه وسلم مِنْ فَاطِمَةَ كَرَّمَ اللهُ وَجْهَهَا، كَانَتْ إِذَا دَخَلَتْ عَلَيْهِ قَامَ إِلَيْهَا فَأَخَذَ بِيَدِهَا فَقَبَّلَهَا وَأَجْلَسَهَا فِي مَجْلِسِهِ، وَكَانَ إِذَا دَخَلَ عَلَيْهَا قَامَتْ إِلَيْهِ فَأَخَذَتْ بِيَدِهِ فَقَبَّلَتْهُ وَأَجْلَسَتْهُ فِي مَجْلِسِهَا».
(سنن أبي داود 4/ 523 ط مع عون المعبود)
از عایشه روایت شده که گفت: «هیچکس را ندیدم که از نظر شخصیت، منش و سیرت (و در روایت حسن در گفتار و کلام) به رسول خدا (ص) شبیهتر از فاطمه باشد. هرگاه فاطمه بر پیامبر وارد میشد، ایشان به استقبال او برمیخاستند، دستش را میگرفتند، او را میبوسیدند و در جای خود مینشاندند. همچنین هرگاه پیامبر بر فاطمه وارد میشدند، فاطمه به استقبال برمیخاست، دست پیامبر را میگرفت، ایشان را میبوسید و در جای خود مینشاند.»
@Al_Meerath
حضرت فاطمه.m4a
10.58M
◾️نگاهی کوتاه به زندگانی حضرت فاطمه سلام الله علیها (۱)؛ از ولادت تا درگذشت پدر
@Al_Meerath
تقسیم کار خانه میان امیرالمؤمنین (ع) و حضرت فاطمه (س)
علي بن إبراهيم عن أبيه عن ابن أبي عمير عن هشام بن سالم عن أبي عبد الله ع قال: كان أمير المؤمنين صلوات الله عليه يحتطب و يستقي و يكنس و كانت فاطمة سلام الله عليها تطحن و تعجن و تخبز (الکافي، ج5، ص86).
ابن ابیعمیر، از هشام بن سالم، از امام صادق (ع) نقل کرده است که فرمود: امیرالمؤمنین (ع) هیزم جمع میکرد، آب میآورد و خانه را جارو میکرد، و فاطمه (س) آرد آسیاب میکرد، خمیر میکرد و نان میپخت.
عدة من أصحابنا عن سهل بن زياد عن أحمد بن محمد بن أبي نصر عن حماد بن عثمان عن زيد بن الحسن قال سمعت أبا عبد الله ع يقول كان علي ع أشبه الناس طعمة و سيرة برسول الله ص و كان يأكل الخبز و الزيت و يطعم الناس الخبز و اللحم قال و كان علي ع يستقي و يحتطب و كانت فاطمة ع تطحن و تعجن و تخبز و ترقع... (الکافي، ج8، ص165).
سهل بن زیاد، از بزنطی، از حماد بن عثمان، از زید بن حسن نقل کرده که گفت: شنیدم از ابوعبدالله [صادق] (ع) که میفرمود: علی (ع) از نظر خوراک و سیره، شبیهترین مردم به رسول خدا (ص) بود. او نان و روغن میخورد و به مردم نان و گوشت میداد. همچنین علی (ع) آب میآورد و هیزم جمع میکرد، و فاطمه (ع) آرد آسیاب میکرد، خمیر میکرد، نان میپخت و لباسها را وصله میزد...
@Al_Meerath
میراث امامان
💠 دو وارث پیامبر خدا (ص) حدثنا أحمد بن موسى عن يعقوب بن يزيد عن محمد بن أبي عمير عن جميل عن زرارة ع
💠 علی (ع)؛ هدیۀ خدا به پیامبر (ص)
حدثنا أحمد بن محمد عن علي بن الحكم عن عبد الله بن بكير الهجري [1] عن أبي جعفر ع قال: إن علي بن أبي طالب ع كان هبة الله لمحمد ص ورث علم الأوصياء و علم ما [2] كان قبله أما إن محمد[اً] ص قد ورث علم ما كان قبله من الأنبياء و الأوصياء [3] و المرسلين (بصائر الدرجات، ج1، ص294؛ مشابه: ج1، ص121؛ الاختصاص، ص279؛ الکافي، ج1، ص224).
نقل شده از عبدالله بن بکیر هجری از امام باقر (ع) که فرمود: علی بن ابیطالب (ع) هدیۀ خدا به محمد (ص) بود. او علم اوصیاء و علم پیشینیان را به ارث برد. محمد (ص) نیز دانش انبیاء و رسولانِ پیشین را به ارث برده بود.
1. این عنوان در نقل دیگر بصائر به «عبد الرحمن بن بکیر الهجري» و در نقل کافی به «عبد الرحمن بن کثیر» تبدیل شده است. البته در نقل اختصاص مانند این نقل بصائر همان «عبد الله بن بکیر الهجري» آمده و همین عنوان هم درست است؛ چه علی بن حکم از عبدالرحمن بن کثیر روایت نمیکند، اما نقلی دیگر از «عبد الله بن بکیر الهجري» دارد (الکافي، ج2، ص169). همچنین عنوان «عبد الرحمن بن بکیر الهجري» در جای دیگری یافت نشد، اما «عبد الله بن بکیر الهجري» از اصحاب امام باقر (ع) شمرده شده است (رجال البرقي، ص10؛ رجال الطوسي، ص139).
2. در نقل دیگر بصائر و نقل اختصاص و کافی «مَن» آمده است.
3. در نقل دیگر بصائر و نقل کافی «والأوصیاء» نیامده است.
@Al_Meerath
میراث امامان
◾️نگاهی کوتاه به زندگانی حضرت فاطمه سلام الله علیها (۱)؛ از ولادت تا درگذشت پدر @Al_Meerath
حضرت فاطمه (۲).m4a
12.09M
◾️نگاهی کوتاه به زندگانی حضرت فاطمه سلام الله علیها (۲)؛ از درگذشت پدر تا پایان عمر شریف
@Al_Meerath
پس از پیامبر (ص) خندان دیده نشد
◾️أخبرنا محمد بن عمر عن سفيان بن عيينة عن عمرو بن دينار عن أبي جعفر قال: ما رأيت [رُؤِیَت] فاطمة عليها السلام، ضاحكة بعد رسول الله صلى الله عليه وسلم إلا أنه قد تمودى بطرف فيها (الطبقات الکبیر، ج2، ص218؛ مشابه: المعجم الکبیر، ج22، ص399، به نقل از عبدالرزاق از ابن عیینه از عمرو بن دینار).
از عمرو بن دینار از امام باقر (ع) نقل شده که فرمود: فاطمه (س) پس از پیامبر خدا (ص) خندان دیده نشد، جز اینکه [یکبار] با گوشۀ دهانش تبسّمی کرد.
◾️قال محمد بن عمر: وحدثني عمر بن محمد بن عمر بن علي، عن أبيه، عن علي بن حسين، عن ابن عباس، قال: كانت فاطمة قد مرضت مرضا شديدا فقالت لأسماء بنت عميس: ألا ترين إلى ما بلغت فلا تحمليني على سرير ظاهر، فقالت: لا لعمري ولكن أصنع نعشا كما رأيت يصنع بالحبشة قالت: فأرينيه فأرسلت إلى جرائد رطبة فقطعت من الأسواق [الأسواف] ثم جعلت على السرير نعشا وهو أول ما كان النعش فتبسمت وما رئيت مبتسمة إلا يومئذ ثم حملناه فدفناها ليلا (الذریة الطاهرة للدولابي، ص111؛ مشابه: المستدرك علی الصحیحین، ط الرسالة، ج5، ص713-714).
از محمد بن عمر بن علی بن ابیطالب از امام سجاد (ع) از ابن عباس نقل شده که گفت: فاطمه (س) به سختی بیمار شد. پس به اسماء بنت عمیس فرمود: نمیبینی به چه وضعی رسیدهام؟ مرا روی تختی که بدنم نمایان باشد، حمل نکن! اسماء گفت: به جانم قسم چنین نمیکنم، بلکه برای تو نعشی میسازم که در حبشه دیدهام. فاطمه (س) فرمود: آن را به من نشان بده. اسماء فرستاد که شاخههای تازۀ نخل را از نخلهای «اَسواف» [ناحیهای در مدینه] جدا کنند، سپس آنها را روی تخت قرار داد و نعشی ساخت. این اولین بار بود که چنین نعشی [در میان مسلمین] ساخته میشد. فاطمه (س) [که آن نعش را دید]، لبخند زد. او [پس از درگذشت پیامبر (ص)] در حال تبسّم دیده نشد، مگر آن روز. پس از این، ایشان را شبانه حمل کرده و دفن کردیم.
◾️علي بن إبراهيم عن أبيه عن ابن أبي عمير عن هشام بن سالم عن أبي عبد الله ع قال سمعته يقول عاشت فاطمة ع بعد أبيها خمسة و سبعين يوما لم تر كاشرة و لا ضاحكة تأتي قبور الشهداء في كل جمعة مرتين- الإثنين و الخميس فتقول هاهنا كان رسول الله ص هاهنا كان المشركون (الکافي، ج3، ص228؛ مشابه: الکافي، ج4، ص561، به نقل از نضر بن سوید از هاشم بن سالم).
از هشام بن سالم از امام صادق (ع) نقل شده که فرمود: فاطمه (س) پس از پدرش 75 روز زندگی کرد که در آن روزها شاد و خندان دیده نشد. هر هفته در روز دوشنبه و پنجشنبه نزد قبور شهداء [اُحد] میآمد و [با یادآوری صحنههای جنگ احد] میگفت: در این موضع پیامبر خدا (ص) بود و در این موضع مشرکان بودند.
@Al_Meerath
مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِيهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ نَاحِلَةَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّةَ الرُّكْنِ بَاكِيَةَ الْعَيْنِ مُحْتَرِقَةَ الْقَلْب
◾️وقال يزيد بن أبي زياد عن عبد الله بن الحارث قال: مكثت فاطمة بعد رسول الله صلى الله عليه وسلم ستة أشهر، وهي تذوب (تاریخ الإسلام، ت بشار، ج2، ص32).
یزید بن ابیزیاد (د. 136ق) از عبدالله بن حارث هاشمی (د. حدود 80ق) نقل کرده که گفت: فاطمه (س) شش ماه بعد از پیامبر خدا (ص) زنده ماند؛ در حالی که بدنش آب میشد.
◾️عنه عن أحمد بن يحيى بن زكريا عن أبيه عن حميد بن المثنى عن أبي عبد الرحمن الحذاء عن أبي عبد الله ع قال: أول نعش أحدث في الإسلام نعش فاطمة ع إنها اشتكت شكوتها التي قبضت فيها و قالت لأسماء إني نحلت و ذهب لحمي أ لا تجعلي لي شيئا يسترني قالت أسماء إني كنت بأرض الحبشة رأيتهم يصنعون شيئا أ فلا أصنع لك فإن أعجبك صنعت لك قالت نعم فدعت بسرير فأكبته لوجهه ثم دعت بجرائد فشدته على قوائمه ثم جللته ثوبا فقالت هكذا رأيتهم يصنعون فقالت اصنعي لي مثله استريني سترك الله من النار (تهذیب الأحکام، ج1، ص469).
از ابوعبدالرحمن حذاء از امام صادق (ع) روایت شده که فرمود: اولین نعشی که در اسلام ساخته شد، نعش فاطمه (س) بود. ایشان در بیماریای که در آن از دنیا رفت، به اسماء فرمود: من بسیار نحیف شدهام و گوشت بدنم از بین رفته است. آیا چیزی برای من نمیسازی که مرا بپوشاند؟ اسماء گفت: من در سرزمین حبشه دیدم که حبشیان چیزی میسازند. آن را برایت نسازم [تا آن را ببینی] که اگر آن را دوست داشتی، آن را برایت درست کنم؟ فرمود: بله. پس اسماء تختی را آورد و آن را وارونه کرد. سپس شاخههای نخل را بر پایههای آن بست و با پارچهای پوشاند. سپس گفت: من آنها را دیدم که اینگونه میساختند. فاطمه (س) فرمود: مانند این را برای من بساز و مرا بپوشان، خدا تو را از آتش جهنم بپوشاند.
◾️قال محمد بن عمر: وحدثني عمر بن محمد بن عمر بن علي، عن أبيه، عن علي بن حسين، عن ابن عباس، قال: كانت فاطمة قد مرضت مرضا شديدا فقالت لأسماء بنت عميس: ألا ترين إلى ما بلغت فلا تحمليني على سرير ظاهر، فقالت: لا لعمري ولكن أصنع نعشا كما رأيت يصنع بالحبشة قالت: فأرينيه فأرسلت إلى جرائد رطبة فقطعت من الأسواق [الأسواف] ثم جعلت على السرير نعشا وهو أول ما كان النعش فتبسمت وما رئيت مبتسمة إلا يومئذ ثم حملناه فدفناها ليلا (الذریة الطاهرة للدولابي، ص111؛ مشابه: المستدرك علی الصحیحین، ط الرسالة، ج5، ص713-714).
از محمد بن عمر بن علی بن ابیطالب از امام سجاد (ع) از ابن عباس نقل شده که گفت: فاطمه (س) به سختی بیمار شد. پس به اسماء بنت عمیس فرمود: نمیبینی به چه وضعی رسیدهام؟! مرا روی تختی که بدنم نمایان باشد، حمل نکن!...
@Al_Meerath
امکانسنجی_استفادۀ_تفسیر_عیاشی_از_کتاب_القراءات_سیاری.pdf
395.6K
امکانسنجی استفادۀ تفسیر عیاشی از کتاب القراءات سیاری
✍️امیرحسن خوروش
کتاب القراءات سیاری و تفسیر عیاشی از جمله مصادر متقدم حدیثی شیعی به شمار میآیند که روایات فراوانی در موضوع اختلاف قرائات قرآنی و «تحریف» قرآن دربردارند؛ در این میان، تفسیر عیاشی در روزگاری دچار حذف اسناد شده و این امر امکان حدسهای گوناگون دربارۀ تکمیل اسناد و بازیابی مصادر آن را به وجود آورده است. روایات کتاب القراءات و تفسیر عیاشی در سدۀ اخیر مورد انتقاد قرار گرفته و انتقادهای متنی-اِسنادی متوجه آنها شده است؛ از جملۀ این انتقادها آن بوده که بسیاری از روایات عیاشی در موضوع قرائات و «تحریف» در حقیقت از کتاب القراءات سیاری گرفته شده که حذف اسناد موجب مخفیشدن این امر شده و بر این اساس، ضعف رجالی سیاری به روایات عیاشی تسری پیدا میکند. بررسی این موضوع میتواند به شناخت ریشههای بخش مهمی از روایات تفسیری عیاشی بیانجامد؛ به نظر میرسد به دلیل برخی تفاوتهای اسنادی و زیادات متنی در روایات عیاشی و شواهد بیارتباطی حوزۀ حدیثی این دو و نبود نقلی از سیاری در دیگر میراث عیاشی، فرضیۀ اثرپذیری عیاشی از سیاری پذیرفتنی نباشد.
@Al_Meerath
🌷جایگاه صلوات در دعا
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ وَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ جَمِيعاً عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ سلام اللّه علیه قَالَ: كُلُّ دُعَاءٍ يُدْعَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ مَحْجُوبٌ عَنِ السَّمَاءِ حَتَّى يُصَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ. (الكافي، ج2، ص493)
هر دعائى كه خداى عز و جل بدان خوانده شود از رفتن به آسمان محجوب است، تا صلوات بر محمد و آل محمد فرستاده شود.
و در همین معنا:
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا يَزَالُ الدُّعَاءُ مَحْجُوباً حَتَّى يُصَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد (همان، ص491)
@Al_Meerath
🌷ارزش والای صلوات در قیامت
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: مَا فِي الْمِيزَانِ شَيْءٌ أَثْقَلَ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ إِنَّ الرَّجُلَ لَتُوضَعُ أَعْمَالُهُ فِي الْمِيزَانِ فَتَمِيلُ بِهِ فَيُخْرِجُ ص الصَّلَاةَ عَلَيْهِ فَيَضَعُهَا فِي مِيزَانِهِ فَيَرْجَحُ بِهِ. (الكافي، ج2، ص494)
از محمد بن مسلم، از امام باقر يا امام صادق (ع) فرمود:
در ميزان، چيزى سنگينتر از صلوات بر محمد و آل محمد نيست، و به راستى مردى باشد كه اعمالش را در ميزان گذارند و سبك آيد و ثواب صلوات او در آيد و آن را در ميزان او نهند و سنگين گردد و بچرخد به سود او. (اصول الكافي، ترجمه كمرهاى، ج6، ص89)
@Al_Meerath
هدایت شده از میراث امامان
از ام البنین همسر امیرالمؤمنین (ع) چه میدانیم؟
ام البنین دختر حزام بن خالد بن ربیعة بن الوحید از بنی کلاب بوده (نمونه: جمهرة النسب، ص31) و گاه با لقب کلابیه (نمونه: سر السلسلة العلویة، ص131) و گاه با لقب وحیدیه (نمونه: المنمق من أخبار قریش، ص351) شناخته میشود.
وی همسر امیرالمؤمنین علی (ع) بوده و چهار پسر به نامهای عباس، عثمان، جعفر، و عبدالله از ایشان داشته است (نمونه: جمهرة النسب، ص31؛ الطبقات لابن سعد، ج3، ص14؛ أنساب الأشراف، ج2، ص192؛ مقتل علي لابن أبي الدنیا، ج1، ص102؛ تاریخ الطبري، ج5، ص153؛ شرح الأخبار، ج3، ص185؛ المؤتلف والمختلف، ج2، ص578؛ الإرشاد، ج1، ص354؛ معرفة الصحابة، ج1، ص106). هر چهار پسر در کربلا به شهادت رسیدند (نمونه: جمهرة النسب، ص31؛ الطبقات لابن سعد، ج3، ص14؛ أنساب الأشراف، ج2، ص192؛ مقتل علي لابن أبي الدنیا، ج1، ص102؛ تاریخ الطبري، ج5، ص153؛ الإرشاد، ج1، ص354).
در برخی منابع محمد اصغر -از شهدای کربلا- نیز فرزند وی شمرده شده است (جمهرة النسب، ص328). البته در برخی منابع محمد اصغر -به جای عبد الله بن علی- در میان چهار فرزند ام البنین ذکر شده (جمهرة أنساب العرب، ص282) و در برخی منابع محمد اوسط -به جای جعفر بن علی- در میان چهار فرزند ام البنین یاد شده است (البصائر والذخائر، ج1، ص214). در مقابل، برخی، مادرِ محمد اصغر را یک ام ولد (الطبقات لابن سعد، ج3، ص14؛ مقاتل الطالبیین، ص90) برخی، مادر محمد اصغر را لیلی بنت مسعود (الإرشاد، ج1، ص354) دانستهاند.
در برخی منابع سنّ فرزند او -عبد الله بن علی- در هنگام شهادت، 25 سال و سن فرزند او -عثمان بن علی (همنامِ عثمان بن مظعون)- در هنگام شهادت، 21 سال دانسته شده است (مقاتل الطالبیین، ص88-89).
در خصوص نام جناب ام البنین، ظاهراً نام وی همین «أم البنین» باید باشد. نام «فاطمة» برای ایشان در سر السلسلة العلویة آمده است (ص131؛ برای یک نام محرَّف دیگر نگر: تاریخ الخمیس، ج2، ص284). اما در انواع منابع متقدّم به نام ام البنین بسنده شده و نام دیگری ذکر نشده و گفته نشده که ام البنین کنیهٔ ایشان است.
در خصوص عزاداری ام البنین در مدینه نقل شده است: «وكانت أم البنين أم هؤلاء الأربعة الإخوة القتلى، تخرج إلى البقيع فتندب بنيها أشجى ندبة وأحرقها، فيجتمع الناس إليها يسمعون منها، فكان مروان يجيء فيمن يجيء لذلك، فلا يزال يسمع ندبتها ويبكي. ذكر ذلك علي بن محمد بن حمزة، عن النوفلي، عن حماد بن عيسى الجهني، عن معاوية بن عمّار، عن جعفر بن محمد» (مقاتل الطالبیین، ص90). همچنین نقل شده: «قال الحسن قال أبي: وهؤلاء الثلاثة بنو أم جعفر وهي الکلابية وهي أم البنين. قال الحسن قال أبي بلغني عن جعفر بن محمد علیهما السلام أنه قال: بکی الحسین علیه السلام خمس حجج وکانت أم جعفر الکلابیة تندب الحسین وتبکیه وقد کفّ بصرها فکان مروان وهو وال المدینة یجيء متنکراً باللیل حتی یقف فیسمع بکاءها وندبها» (الأمالي الخمیسیة، ص230).
در کتاب سر السلسلة العلویة (ص131-132) دربارۀ ام البنین گفته شده است: «قال: قال علي بن أبيطالب عليه السلام لعقيل بن أبيطالب، وهو أعلم قريش بالنسب: اطلب لي امرأة ولّدتها شجعان العرب حتّى تلد لي ولداً شجاعاً، فوقع الاختيار على امّ البنين الكلابية، وولدت له العبّاس بن علي وإخوته. قال: لم يعقب أميرالمؤمنين عليه السلام من مهيرة بعد فاطمة إلّا منها. قال: ولم تخرج امّ البنين إلى أحد قبله ولا بعده».
نقل شده که ام البنین در هنگام طفولیت عباس بن علی شعری برای او میخوانده است: «وقالت أم البنين الوحيدية تزفن ابنها العباس بن علي بن أبي طالب عليهما السلام:
أعيذه بالواحد ... من عين كل حاسد
قائمـ[ـهم] والقاعد ... مسلمهم والجاحد
صادرهم والوارد ... مولودهم والوالد» (المنمق من أخبار قریش، ص351).
شیخ محمد سماوی نیز دو شعرِ «یا من رأی العباس کرّ علی جماهیر النقد...» و «لا تدعوني ویك أم البنین...» را به ام البنین نسبت میدهد و منبع آن را شرح الکامل نوشتۀ ابوالحسن اخفش میداند (إبصار العین، ص64)؛ این در حالی است که چنین کتابی برای اخفش شناخته شده نیست و سیّد مقرّم میگوید که هرچه از شیخ محمد سماوی دربارۀ مصدر این اشعار پرسیده، او سکوت کرده است (در این باره نگر: اشعار منسوب به ام البنین).
گفتنی است اطلاعات زیادی دربارۀ جناب ام البنین در منابع متقدم یافت نمیشود. اینکه کیفیت درگذشت ایشان چگونه بوده و اینکه تاریخ درگذشت ایشان چه زمانی است، معلوم نیست. تاریخ وفاتی در دورۀ متأخر برای ایشان جعل شده که ارزش تاریخی ندارد (نگر: https://t.me/Bandani1/251). همچنین برخی از معاصران روضههایی برای ایشان میخوانند که اعتباری ندارد (نمونه نگر: https://t.me/Bandani1/258).
@Al_Meerath
میراث امامان
🌷جایگاه صلوات در دعا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَم
🌷جایگاه صلوات در دعا (۲)
أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِيَّاكُمْ إِذَا أَرَادَ أَحَدُكُمْ أَنْ يَسْأَلَ مِنْ رَبِّهِ شَيْئاً مِنْ حَوَائِجِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ حَتَّى يَبْدَأَ بِالثَّنَاءِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْمَدْحِ لَهُ وَ الصَّلَاةِ عَلَى النَّبِيِّ ص ثُمَّ يَسْأَلَ اللَّهَ حَوَائِجَهُ. (الكافي، ج2، ص484)
از حارث بن مغیره، شنيدم ابو عبد اللَّه صادق (ع) مىگفت: هر گاه كه کسی از شما بخواهد حاجت دنيا و آخرت خود را از پروردگار خود مسألت نمايد، درخواست خود را مطرح نكند، مگر آنكه اول به ثنا و ستايش و تمجيد خدا بپردازد و بر رسول گرامى او صلوات فرستد و سپس حوائج خود را درخواست كند. (گزيده كافى، ج1، ص310)
روایت حارث چنین نیز نقل شده است:
الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَدْعُوَ فَمَجِّدِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ احْمَدْهُ وَ سَبِّحْهُ وَ هَلِّلْهُ وَ أَثْنِ عَلَيْهِ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ وَ آلِهِ ثُمَّ سَلْ تُعْطَ. (الكافي، ج2، ص485)
در این معنا روایات دیگری نیز در این باب آمده است.
@Al_Meerath
🌷 محبت به زنان
1️⃣ علِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مِنْ أَخْلَاقِ الْأَنْبِيَاءِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِمْ حُبُّ النِّسَاءِ.
امام صادق ع: از اخلاق پیامبران، دوست داشتن و محبت به زنان (مَحارم) است.
📚الكافي (ط - الإسلامية)، ج5، ص320 باب1 حُبّ النِّساء، ح1؛ مرآة العقول، ج٢٠، ص۵.
2️⃣ محَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا أَظُنُّ رَجُلًا يَزْدَادُ فِي الْإِيمَانِ خَيْراً إِلَّا ازْدَادَ حُبّاً لِلنِّسَاءِ.
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ أَبَانٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ مثله
امام صادق ع: گمان نمیکنم مردی ایمانش افزایش یابد مگر اینکه علاقه و محبتش به زنان (مَحارم) افزوده شود.
📚الكافي، ج5، ص320 باب1 حُبّ النِّساء، ح2 و ح5؛ روضه المتقین، ج٨، ص٨٧.
3️⃣علِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا أُحِبُّ مِنْ دُنْيَاكُمْ إِلَّا النِّسَاءَ وَ الطِّيب
پیامبر اکرم ص: از همه دنيا، تنها زن و عطر در نزد من محبوب و دوست داشتنی است.
📚الكافي، ج5، ص321 بَابُ1 حُبِّ النِّسَاءِ، ح6؛ مرآة العقول، ج٢٠، ص۶؛ روضه المتقین، ج۸، ص۸۸. از عامه: الطبقات ابن سعد، دار صادر، 1/ 398؛ مسند أحمد، 3/ 128، 199، 285؛ سنن النسائي، ص3949؛ أبو يعلى ص3482، 3530؛ أبو عوانة ص4020.
4️⃣ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ عَمْرِو بْنِ جُمَيْعٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَوْلُ الرَّجُلِ لِلْمَرْأَةِ إِنِّي أُحِبُّكِ لَا يَذْهَبُ مِنْ قَلْبِهَا أَبَداً.
حضرت رسول الله (ص):
اين سخنِ مرد به زن كه: «دوستت دارم» هرگز از قلب زن بيرون نمى رود.
📚 الكافي، ج5، ص569؛ روضه المتقین، ج٨، ص٢٠٢
در این معنا از امام حسن (ع): مكارم الأخلاق، ص204
@Antikafaar
گفتنی است روایاتی نیز «حب النساء» را مذمت کرده اند. (الكافي، ج2، ص131 و 289) ولی چنانکه از سیاق آن اخبار روشن است، در مقام ذم دنیاطلبی و زیاده خواهی هستند. و منافات روشنی با اخبار پیش گفته ندارند.
(همچنین در این زمینه آیاتی مانند آیه نساء: 19؛ روم: 21؛ یا حدیث من لا يحضره الفقيه، ج3، ص385 رُوِيَ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَمَّنْ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ أَكْثَرُ الْخَيْرِ فِي النِّسَاءِ. و... نیز در خور توجه است.)
روایات بالا بنا بر مبانی مشهور نزد امامیه اسناد خوبی دارند، ولی معلوم نیست چرا در مصادر گسترده عامه کمتر به چشم میخورند. البته نمونههایی در مدح نیکی به خانواده دارند؛ مانند این خبر مشهور:
أخبرنا محمد بن عمر عن سفيان وإسرائيل عن منصور عن سالم بن أبي الجعد عن عبد الله بن شداد أن النبي، صلى الله عليه وسلم، قال: خيركم خيركم لأهله وأنا خيركم لأهلي.
أخبرنا محمد بن عمر عن بن أبي حبيبة عن داود بن الحصين عن عكرمة عن بن عباس عن النبي، صلى الله عليه وسلم، مثله.» (الطبقات الكبرى - ط دار صادر، 8/ 205)
بهترین شما، نیکوکارترینتان با خانوادهاش است و من نسبت به خانوادهام نیکوکارترینم.
#تعامل_شایسته_با_بانوان
@Al_Meerath