eitaa logo
میراث امامان
213 دنبال‌کننده
80 عکس
3 ویدیو
25 فایل
مطالعاتی در خصوص روایات برجای‌مانده از امامان اهل بیت علیهم السلام در تراث اسلامی کانال در تلگرام: https://t.me/Al_Meerath ارتباط با ادمین: @KhorvashAmirhasan
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از میراث امامان
◼️بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من ◼️چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا أخبرنا إبراهيم بن محمد عن جعفر بن محمد عن أبيه أن عليا - رضي الله تعالى عنه - قال في ابن ‌ملجم بعد ما ضربه ‌أطعموه واسقوه وأحسنوا إساره إن عشت فأنا ولي دمي أعفو إن شئت وإن شئت استقدت وإن مت فقتلتموه فلا تمثلوا (الأمّ للشافعي، ج4، ص229). از ابراهیم بن محمد بن ابی‌یحیی از امام صادق (ع) از امام باقر (ع) نقل شده که علی (ع) پس از آنکه ابن ملجم بر او ضربت زد، دربارۀ ابن ملجم فرمود: او را غذا دهید و سیراب کنید و در اسارت به او به نیکویی رفتار کنید. اگر زنده مندم، خودم ولیّ خونم هستم؛ اگر خواستم عفو می‌کنم و اگر خواستم درخواست قصاص می‌کنم. اگر از دنیا رفتم و او را کشتید، او را مُثله نکنید! @Al_Meerath
هدایت شده از میراث امامان
كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا إِذِ انْبَعَثَ أَشْقَاهَا ◼️حدثنا الحسن بن علي حدثنا الهيثم بن أشعث حدثنا أبو حنيفة اليمامي عن عمير بن عبد الملك قال خطبنا علي رضي الله تعالى عنه على منبر الكوفة فأخذ بلحيته ثم قال متى يبعث أشقاها حتى يخضب هذه من هذه (الآحاد والمثاني، ص148). نقل شده که علی علیه السلام بر منبر مسجد کوفه خطبه گفت. پس لحیه‌اش را به دست گرفت و فرمود: چه زمانی شقی‌ترین آن‌ها برانگیخته شود و این [= لحیه‌] را از این [= خون سر] خضاب کند؟ ◼️حدثنا سويد بن سعيد، حدثنا رشدين بن سعد، عن يزيد بن عبد الله بن أسامة بن الهاد، عن عثمان بن صهيب، عن أبيه، قال: قال علي، قال لي رسول الله ص: من أشقى الأولين؟ قلت: عاقر الناقة، قال: صدقت، فمن أشقى الآخرين؟ قلت: لا علم لي يا رسول الله، قال: الذي يضربك على هذه، وأشار بيده إلى يافوخه، وكان يقول: وددت أنه قد انبعث أشقاكم فخضب هذه من هذه، يعني لحيته من دم رأسه (مسند أبي یعلی الموصلي، ج1، ص377). ... نقل شده که علی علیه السلام می‌فرمود: دوست داشتم که شقی‌ترین شما به‌پا می‌خاست پس این (یعنی لحیه‌اش) را از این (یعنی خون سرش) خضاب می‌کرد! @Al_Meerath
خطبه_امام_حسن_ع_پس_از_شهادت_امیرالمؤمنین_ع.pdf
1.09M
◼️خطبۀ امام حسن (ع) در روز شهادت امیرالمؤمنین (ع)؛ تحریرها، شواهد، و دلالت‌ها ✍️امیرحسن خوروش خطبۀ امام حسن (ع) در صبح شهادت امیرالمؤمنین (ع) در میان کوفیان مورد توجه بوده است. این خطبه مضامین مهمی را دربارۀ علی (ع) مطرح کرده از جمله آنکه "کسی از پیشینیان بر علی (ع) سبقت نگرفت و کسی از پسینیان به او نخواهد رسید، پیامبر (ص) علی (ع) را می‌فرستد و پرچم را به او می‌سپرد و او بازنمی‌گشت تا آنکه خدا برایش فتح را رقم زند، در سمت راستِ علی (ع)، جبرئیل (ع) و در سمت چپش میکائیل (ع) بود، علی (ع) جز 700درهم از خود باقی نگذاشت، علی (ع) در شبی از دنیا رفت که عیسی بن مریم (ع) به آسمان رفت و یوشع بن نون (ع) -وصی موسی (ع)- از دنیا رفت". این خطبه در تحریرهای مختلفی باقی مانده و کوفیانی چون ابواسحاق سبیعی (د. حدود 129ق) در ترویج آن مؤثر بوده‌اند. در این مطالعه به بررسی تحریرهای مختلف این خطبه توجه می‌کنیم و شواهد اصالت آن را در نظر خواهیم داشت. به نظر می‌رسد حداقل بخشی از این خطبه به امام حسن (ع) قابل‌انتساب باشد. علاوه بر این، احادیثی از امام باقر (ع) و امام صادق (ع) نیز دردست است که موید برخی مضامین این خطبه است. @Al_Meerath
◾️صَلَّى الْإِلَهُ عَلَى رُوحٍ تَضَمَّنَهُ *** قَبْرٌ فَأَصْبَحَ فِيهِ الْعَدْلُ مَدْفُونَا ◾️‌قَدْ ‌حَالَفَ ‌الْحَقَّ لَا يَبْغِي بِهِ بَدَلًا *** فَصَارَ بِالْحَقِّ ‌وَالْإِيمَانِ ‌مَقْرُونَا (سودة بنت عمارة الهمدانیة) خداوند درود فرستد بر آن روحی که آن را قبری دربرگرفته است، پس عدالت در آن قبر، به خاک سپرده شد. او با حق هم‌پیمان شد و جایگزینی برای آن نمی‌جست، پس با حق و ایمان قرین گشت. @Al_Meerath
هدایت شده از میراث امامان
و روى محمد بن حمران عن سفيان بن السمط قال: قلت لأبي عبد الله ع الليالي التي يرجى فيها من شهر رمضان فقال تسع عشرة و إحدى و عشرين و ثلاث و عشرين قلت فإن أخذت إنساناً الفترة أو علة ما المعتمد عليه من ذلك فقال ثلاث و عشرين (کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص160). نقل شده از سفیان بن سمط که گفت: به ابوعبدالله [صادق] (ع) گفتم: شب‌هایی در ماه رمضان که در آن‌ها امید می‌رود [که آن شب، شب قدر باشد]، کدام است؟ فرمود: «نوزدهم و بیست‌ویکم و بیست‌وسوم». گفتم: اگر انسانی دچار رخوت یا بیماری‌ای شود، کدام‌یک از این شب‌ها مورد اعتماد است؟ فرمود: «بیست‌وسوم». @Al_Meerath
روایت شده از محمد بن عیسی بن عبید (د. حدود 260ق) که روایت کرده به سندش از [یکی از] صالِحین (علیهم السلام) که فرمود: این دعا را تکرار کن در شب بیست‌وسوم ماه رمضان، در حال سجده، ایستاده، نشسته، و در هر حالتی، و در تمام این ماه، و هر گونه که توانستی، و هر وقت از روزگار که این دعا به یادت آمد، بعد از حَمدِ خداوند -تبارك وتعالی- و صلوات‌فرستادن بر پیامبر (صلی الله علیه وآله) بگو: اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ فُلاَنِ بْنِ فُلاَنٍ[1] فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ، وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلاً وَ قَائِداً وَ عَوْناً وَ عَيْناً، حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِيهَا طَوِيلاً. خدایا، در این لحظه و در هر لحظه، برای ولیّت (فلانی پسر فلانی)، ولی، نگهبان، یاری‌دهنده، راهنما، پیشوا، یار، و چشم باش، تا زمانی که او را در زمینت از روی میل‌ورغبت ساکن گردانی و برای مدتی طولانی او را در زمین بهره‌مند سازی (الکافي، ج4، ص162). 1. در روزگار ما، ولیّ خدا، حضرت حجة بن الحسن (عج) است؛ لذا در دعا می‌گوییم: اللهم کن لولیك الحجة بن الحسن... @Al_Meerath
هدایت شده از میراث امامان
🌌 شب بیست‌وسوم؛ شب جُهَنی 💠 در روایات عامّه آمده که عبدالله بن انیس جُهَنی (د. 54ق) نزد پیامبر خدا (ص) آمد و به ایشان گفت که منزلش دور است و به دلیل کِشت و گلّه‌ام نمی‌توانم به مدینه فرود آیم و یک شب را بفرمایید که به مسجد مدینه آیم. پیامبر (ص) آهسته به او گفتند که شب بیست‌وسوم ماه رمضان و اصحاب سال‌های بعد دیدند که او شب بیست‌وسوم به مسجد مدینه می‌آید و بسیاری آن شب را شب قدر می‌دانستند؛ نمونه‌ای از این روایات: 🔷 عبد الرزاق، عن معمر، عن أيوب، وغيره، عن بعضهم، أن الجهني، أتى رسول الله صلى الله عليه وسلم فقال: يا رسول الله إني صاحب بادية، وماشية فأوصني بليلة القدر، أقوم فيها، فقال النبي صلى الله عليه وسلم: «أو ليلتين؟» قال: بل ليلة فدعاه فساره لا يدري أحد ما أمره، فقال الناس: انظروا الليلة التي يقوم فيها الجهني فكان إذا كان ليلة ثلاث وعشرين نزل بأهله، وقام تلك الليلة. 🔷 عبد الرزاق، عن ابن جريج قال: أخبرت، أن الجهني عبد الله بن أنيس جاء النبي صلى الله عليه وسلم فقال: يا رسول الله إني ذو ثقلة وضيعة - وكان صاحب زرع - فأمرني بليلة قال: «أو ليلتين» قال: بل ليلة فدعاه فساره مرتين أو ثلاثا، فأمره بليلة ثلاث وعشرين، فكان يمسي تلك الليلة في المسجد، ولا يخرج منه حتى يصبح، ولا يشهد شيئا من رمضان قبلها، ولا بعدها، ولا يوم الفطر. 🔷 عبد الرزاق، عن مالك، عن أبي النضر، أن عبد الله بن أنيس الجهني قال: يا رسول الله إني رجل شاسع الدار فأمرني بليلة أنزل فيها، فقال النبي صلى الله عليه وسلم: «انزل ليلة ثلاث وعشرين». 🔷 عبد الرزاق، عن عبد الله بن عمر، عن عيسى بن عبد الله بن أنيس، عن أبيه، «أن النبي ص أمره بليلة ثلاث وعشرين» (مصنف عبد الرزاق، ج4، ص249-251). 🔷 عبد الرزاق، عن الأسلمي، عن داود بن الحصين، عن عطية بن عبد الله بن أنيس، عن أبيه قال: «أمرني النبي ص أن أنزل المدينة ليلة ثلاث وعشرين من رمضان» (مصنف عبد الرزاق، ج4، ص251). 💠 شب بیست‌وسوم از آن پس به «لیلة الجهني» معروف شد (نمونه: الطبقات الکبری، ط الخانجي، ج4، ص400؛ البیان والتبیین للجاحظ، ج3، ص9؛ المعارف لابن قتیبة، ص280). حضور جهنی در این شب در برخی از روایات مروی از اهل بیت علیهم السلام نیز مورد توجّه قرار گرفته است: 🔷 الحسين بن سعيد عن القاسم بن عروة عن عبد الله بن بكير عن زرارة عن أحدهما ع قال: سألته عن الليالي التي يستحب فيها الغسل في شهر رمضان فقال ليلة تسع عشرة و ليلة إحدى و عشرين و ليلة ثلاث و عشرين و قال في ليلة تسع عشرة يكتب فيها وفد الحاج و فيها يفرق كل أمر حكيم و ليلة إحدى و عشرين رفع فيها عيسى ع و فيها قبض وصي موسى ع و فيها قبض أمير المؤمنين ع و ليلة ثلاث و عشرين و هي ليلة الجهني و حديثه أنه قال لرسول الله ص إن منزلي ناء عن المدينة فمرني بليلة أدخل فيها فأمره بليلة ثلاث و عشرين (تهذیب الأحکام، ج4، ص196؛ مشابه: الفقیه، ج2، ص160-161). 🔷 محمد بن علي بن محبوب عن علي بن السندي عن حماد بن عيسى عن محمد بن يوسف عن أبيه قال سمعت أبا جعفر ع يقول إن الجهني أتى النبي ص فقال يا رسول الله إن لي إبلا و غنما و غلمة و عملة فأحب أن تأمرني بليلة أدخل فيها فأشهد الصلاة و ذلك في شهر رمضان فدعاه رسول الله ص فساره في أذنه فكان الجهني إذا كان ليلة ثلاث و عشرين- دخل بإبله و غنمه و أهله إلى مكانه (تهذیب الأحکام، ج4، ص330؛ مشابه: دعائم الإسلام، ج1، ص282). @Al_Meerath
📕 دو قصیده از بَکر بن حمّاد تاهَرْتی (د. 296ق) دربارۀ ابن ملجم مرادی عمران بن حِطَّان شیبانی (د. 84ق) از بزرگان خوارج است که در شعرش ابن ملجم مرادی را به سبب قتل امیرالمؤمنین (ع) ستوده است: يَا ‌ضَرْبَةً ‌مِنْ ‌تَقِيٍّ مَا أَرَادَ بِهَا … إلَّا لِيَبْلُغَ مِنْ ذِي الْعَرْشِ رِضْوَانًا ‌إنِّي ‌لَأَذْكُرُهُ ‌حِينًا فَأَحْسَبُهُ … ‌أَوْفَى ‌الْبَرِّيَّةِ ‌عِنْدَ ‌اللَّهِ مِيزَانًا (الکامل للمبرد، ج3، ص125؛ قبول الأخبار للکعبي، ج1، ص214). این شعر او در مدح ابن ملجم بسیار مورد توجه قرار گرفته و افراد مختلفی شعر او را نقض کرده‌اند و بر او ردیه‌ای گفته‌اند؛ از جمله: عبدالقاهر بغدادی (الفرق بین الفرق، ص72)، قاضی ابوالطیب طبری (الأذکیاء لابن الجوزي، ص210؛ الإصابة لابن حجر، ج5، ص232)، ابوالمعالی (قلائد الجمان، ج2، ص133)، طاهر بن محمد اسفراینی، سید حمیری (طبقات الشافعیة الکبری للسبکي، ج1، ص290)، و محمد بن محمد غَزِّی (الکواکب السائرة، ج3، ص8). در این میان، بکر بن حماد تاه‍َرْتی (200-296ق) -شاعری از شهر تیارت در شمال الجزائر- دو قصیده دربارۀ قتل امیرالمؤمنین (ع) به دست ابن ملجم گفته است: در قصیدۀ نخست به روشنی قصیدۀ عمران بن حطان را نقض کرده و به مناقب امیرالمؤمنین (ع) -چون سبقت در اسلام و علم به قرآن و سنت و حدیث منزلت و دلاوری ایشان- اشاره کرده و پس از آن، از شقاوت ابن ملجم و هم‌طرازی او با شقیِ پیشینیان -پی‌کنندۀ شتر صالح (ع)- آگاهی‌دادن امیرالمؤمنین (ع) از کیفیت شهادتشان گفته است (الاستیعاب لابن عبد البر، ت الترکي، ج5، ص375؛ الحماسة المغربیة للجراوي، ج2، ص795؛ الکامل لابن الأثیر، ت تدمري، ج2، ص745؛ الجوهرة للبُرِّي، ج2، ص270). در قصیدۀ دوم، از این گفته که علی (ع) دست بر محاسن خویش زد و از خضاب‌شدنش با خون سرش خبر داد و از این گفته که ابن ملجم به دلیل مهریهٔ شوم قطام دست به قتل امیرالمؤمنین (ع) زد و امیرالمؤمنین (ع) به فوزِ شهادت رسید و ابن ملجم به دوزخ شتافت (الاستیعاب، ج5، ص381؛ الحماسة المغربیة، ج2، ص793؛ الجوهرة، 2، ص272). در اینجا هر دو قصیدۀ بکر بن حماد را بر اساس نقل ابن عبدالبر (د. 463ق) در الاستیعاب می‌آوریم: @Al_Meerath
🖋 قصیدۀ نخست بکر بن حماد قُلْ لِابنِ مُلْجَمَ وَالأقْدارُ غالِبَةٌ … هَدَمتَ وَيْلَكَ لِلإسلامِ أَرْكَانَا بگو به ابن ملجم -با آنکه تقدیر چیره است!-: وای بر تو! تو ستون‌هایی از اسلام را ویران کردی! قَتَلتَ أَفضَلَ مَن يَمشِي عَلَى قَدَمٍ … وَأَوَّلَ النَّاسِ إِسلامًا وَإِيمانَا تو بهترین انسانی را کُشتی که [بر زمین] گام نهاده، و نخستینِ مردم در اسلام‌آوردن و ایمان‌آوردن را وَأَعلمَ النَّاسِ بِالقرآنِ ثُمَّ بِما … سَنَّ الرَّسولُ لَنا شَرْعًا وَتِبيانَا و داناترین مردم را به قرآن، و به آنچه پیامبر (ع) از باب تشریع و تبیین برای ما سنّت نهاد. صِهْرَ النبيِّ وَمَوْلاهُ وَناصِرَهُ … أَضْحَتْ مَناقِبُهُ نُورًا وَبُرْهانَا دامادِ پیامبر (ص) و پسرعموی او و یاورِ او را؛ که مناقبِ او، آشکار و درخشان شد. وَكانَ مِنهُ عَلَى رَغْمِ الحَسودِ لَهُ … مَكانَ هارونَ مِن مُوسَى بنِ عِمْرانَا و او به کوری چشم حسودانش، نسبت به پیامبر (ص) در جایگاه هارون (ع) بود نسبت به موسی بن عمران (ع). وَكانَ في الحَربِ سَيْفًا صارِمًا ذَكَرً[ا] … لَيثًا إِِذا لَقِيَ الأقرانُ أقْرانَا و او در میدان جنگ، شمشیری تیز و بُرّان بود و شیری بود هنگامی که پهلوانان به هم می‌رسیدند. ذَكَرْتُ قاتِلَه وَالدَّمعُ مُنحدِرٌ … فقلتُ سُبْحانَ رَبِّ الناسِ سُبْحانَا قاتلش را یاد کردم در حالی که اشک می‌ریختم، پس گفتم: سبحان الله! سبحان الله! إِنِّي لَأَحسَبُهُ ما كانَ مِن بَشَرٍ … يَخشَى المَعادَ وَلٰكنْ كانَ شَيْطانَا به‌راستی گمان می‌کنم او [ابن ملجم] آدمی‌زاد نبود که از معاد بترسد؛ بلکه او شیطانی بود. أَشقَى مُرادٍ إِذا عُدَّتْ قَبائِلُها … وَأَخسَرُ الناسِ عِندَ اللهِ مِيزانَا هنگامی که قبیله‌های «مُراد» شمرده شود، او بدبخت‌ترین آن‌هاست، و زیان‌کارترین انسان نزد خدا در وزن اعمال است. كَعاقِرِ النَّاقةِ الأُولى التي جَلَبَتْ … عَلَى ثَمودَ بأَرضِ الحِجْرِ خُسْرانَا مانند آنکه شتر [در روزگاران] کهن را پی کرد؛ همان شتری که برای قوم «ثمود» در سرزمین «حِجْر»، هلاکت آورد. قَد كانَ يُخبِرُهم أَن سَوفَ يَخْضِبُها … قَبلَ المَنيَّةِ أَزمانًا فأَزمانَا او [علی (ع)] پیش‌تر بارها و بارها قبل از درگذشتش به آن‌ها خبر می‌داد که به زودی این محاسن را [با خون] خضاب خواهد کرد. فَلا عَفَی اللهُ عَنهُ ما تَحَمَّلَهُ … وَلَا سَقَى قَبرَ عِمرانَ بنِ حِطَّانَا پس خدا آن گناهی را که او [ابن ملجم] به دوش کشید، بر او نبخشاید! و بر قبر عِمران بن حِطّان رحمت نفرستد! لِقَولِهِ فِي شَقِيٍّ ظَلَّ مُجْتَرِمًا … وَنالَ ما نالَهُ ظُلْمًا وَعُدْوَانَا: به‌خاطر سخن عمران بن حطان دربارۀ شقی‌ای [ابن ملجم] که پیوسته مُجرم بود، و از روی ظلم تجاوز رسید به آنچه رسید: «يا ضَربةً مِن تَقِيٍّ ما أرادَ بِها … إلَّا لِيَبلُغَ مِن ذِي العَرشِ رِضوانَا» «وه! چه ضربتی از پرهیزگاری که هدفش چیزی نبود جز رسیدن به رضوانِ خدای صاحب عرش!». بَل ضَربةٌ مِن غَوِيٍّ أورَدَتْهُ لَظًى … فَسَوفَ يَلقَى بِها الرحمٰنَ غَضبانَا نه! بلکه ضربتی بود از گمراهی که او را به دوزخ کشاند، پس به زودی با آن ضربت، رحمٰن را خشمگین دیدار خواهد کرد. كَأنَّه لم يُرِدْ قَصْدًا بِضَربتِهِ … إلَّا لِيَصْلَی عذابَ الخُلْدِ نِيرانَا گویی هیچ هدفی از آن ضربت نداشت جز آنکه به آتشِ جاودانِ دوزخ گرفتار شود. @Al_Meerath
🖋‌ قصیدۀ دوم بکر بن حماد وهَزَّ عليٌّ بالعِراقَيْنِ لِحْيَةً … مُصِيبتُها جَلَّت على كلِّ مُسْلِمِ و علی (ع) در سرزمین عراقین (کوفه و بصره) محاسنی را جنباند [= دست بر محاسن خویش زد] که مصیبت آن بر هر مسلمانی گران است. فَقالَ سَيَأْتيها مِن اللهِ حادِثٌ … وَيَخْضِبُها أشقَى البَرِيَّةِ بالدَّمِ پس فرمود: به زودی حادثه‌ای از جانب خدا بر آن (محاسن) خواهد آمد، و بدبخت‌ترینِ مردمان آن را با خون، خضاب خواهد کرد [1]. فَبَاكرَهُ بِالسَّيفِ شَلَّتْ يَمِينُهُ … لِشُؤْمِ قَطَام عندَ ذاكَ ابنُ مُلْجَمِ پس بامدادان ابن‌ملجم -دستش فلج باد!- از شومیِ قطام [2] با شمشیر به علی (ع) هجوم آورد. فَيا ضَرْبةً مِن خَاسِرٍ ضَلَّ سَعْيُهُ [3] … تبَوَّأَ مِنها مَقْعَدًا في جَهَنَّمِ وه! چه ضربتی از زیان‌کاری که تلاشش بیهوده بود! او از آن ضربت، در جهنم جای گرفت. فَفازَ أميرُ المؤمنينَ بِحَظِّهِ … وَإِنْ طَرَقَتْ فِيها الخُطُوبُ بِمُعْظَمِ پس امیرالمؤمنین (ع) به بهرهٔ خویش [شهادت] رسید، گرچه در آن بزرگ‌ترین مصیبت‌ها رخ داد. ألَا إِنَّما الدُّنيا بَلاءٌ وَفِتْنَةٌ … حَلَاوتُها شِيبَتْ بِصَابٍ وعَلْقَمِ بدان که دنیا آزمایش و فتنه است؛ شیرینی‌اش با تلخی درآمیخته است. 1. اشاره به اینکه امیرالمؤمنین (ع) در کوفه دست بر محاسنِ خویش گذاشت و از این خبر داد که «أشقی: بدبخت‌ترین» آن محاسن را به خون سر، خضاب خواهد کرد (نمونه: مصنف عبد الرزاق، ط 1437ق، ج10، ص338؛ أنساب الأشراف، ط الفکر، ج3، ص260؛ مقتل علي لابن أبي الدنیا، ص35). 2. اشاره به این حکایت که ابن ملجم به قصد قتل امیرالمؤمنین (ع) به کوفه آمده و در آنجا قَطام بنت شِجنَة را خواستگاری کرد و اتفاقاً قطام به او گفت که مهریه‌اش 3000 درهم و قتل علی بن ابی‌طالب (ع) است (نمونه: الطبقات الکبیر، ط الخانجي، ج3، ص34-35؛ مقتل علي لابن أبي الدنیا، ص32-33؛ تاریخ الطبري، ج5، ص144). 3. اشاره به آیۀ شریفۀ ﴿الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا﴾ (الكهف: 104). در روایتی از امیرالمؤمنین (ع) این آیه بر خوارج تطبیق داده شده است (نمونه: تفسیر یحیی بن سلام، ج1، ص210؛ تفسیر عبد الرزاق، ج3، ص234؛ تفسیر الطبري، ت الترکي، ج15، ص426-427؛ المستدرك علی الصحیحین، ط الرسالة، ج4، ص297). @Al_Meerath
💠 جوایز پروردگار در عید فطر عن جابر بن يزيد، عن أبي جعفر، قال: كان النبي ص إذا استهل هلال شهر رمضان... يقبل على الناس بوجهه فيقول:... حتى إذا كان يوم الفطر نادى مناد من السماء، اليوم يوم الجائزة، فاغدوا فبادروا خذوا جوائزكم " قال أبو جعفر: جوائز لا تشبه جوائز الأمراء. از جابر بن یزید جعفی از ابو جعفر [باقر] (ع) روایت شده است که فرمود: هنگامی که هلال ماه رمضان نمایان می‌شد، پیامبر (ص)... رو به مردم می‌کرد و می‌فرمود:«... تا آنکه روز عید فطر فرا رسد، در این روز ندادهنده‌ای از آسمان ندا دهد: "امروز، روز جایزه است. بامدادان برخیزید و به سوی دریافت جوایز خود بشتابید!"». ابو جعفر (ع) فرمود: جوایزی که همانند جوایز فرمانروایان نیست (حدیث جابر جعفی دربارهٔ ماه رمضان). @Al_Meerath
◾️سیاه‌پوشی امام حسن (ع) در روز شهادت امیرالمؤمنین (ع) در نقل‌های مختلفی از خطبۀ امام حسن (ع) پس از شهادت امیرالمؤمنین (ع)، اشاره شده به اینکه ایشان در روز شهادت امیرالمؤمنین (ع)، لباس سیاه (عمامه، جُبّه، ثیاب، و طیلسان سیاه) پوشیده بودند. از این نقل‌ها می‌توان دریافت که سنّت سیاه‌پوشیدن در عزاء، بسیار کهن بوده است؛ چنانکه در نقل‌های دیگری آمده که انصار پس از شکست در جنگ احد (أخبار الدولة العباسیة، ص247)، زنان بنی‌هاشم پس از شهادت امام حسین (ع) (المحاسن، ج2، ص420)، برخی پس از قتل زید بن علی (معجم الشعراء للمرزباني، ص310)، برخی از زنان در ماتم (أسماء المغتالین، ج2، ص234؛ تهذیب اللغة، ج12، ص171)، و افراد در هنگام مصیبت (عیون الأخبار، ج2، ص320؛ المجالسة وجواهر العلم، ج3، ص108) لباس سیاه می‌پوشیدند. آن نقل‌های خطبۀ امام حسن (ع) که اشاره به سیاه‌پوشیِ ایشان در روز شهادت امیرالمؤمنین (ع) دارند، از این قرارند: ا) نقل یونس بن ابی‌اسحاق (د. حدود 154ق) از ابواسحاق سبیعی (د. حدود 129ق) از هبیرة بن یریم (د. 66ق) أخبرنا إسحاق بن إبراهيم قال: أخبرنا النضر بن شميل قال: حدثنا يونس، عن أبي إسحاق، عن هبيرة بن يريم قال: خرج إلينا الحسن بن علي، وعليه عمامة سوداء فقال: لقد كان فيكم بالأمس رجل ما سبقه الأولون، ولا يدركه الآخرون... (السنن الكبرى للنسائي، ط الرسالة، ج7، ص416). ب) نقل زید العمي از ابواسحاق سبیعی از هبیرة بن یریم حدثنا أبو حامد محمد بن هارون الحضرمي، قال: حدثنا الحسين بن علي بن يزيد الصُدائي، قال: حدثني أبي علي بن يزيد، قال: ثنا الفضيل بن مرزوق، عن زيد العمي، عن أبي إسحاق، عن هبيرَة بن يريم، قال: لمّا أقبل [صح: قتل] عليّ عليه السلام قام الحسن ابن عليّ عليه السلام وعليه جبّة وعمامة سوداء، ليس عليه قميص، قام، ثم حمد الله، وأثنى عليه، ثم قال: لقد ‌فارقكم ‌بالأمس رجل لم يسبقه الأولون، ولم ‌يدركه ‌الآخرون، وكان رسول الله صلى الله عليه وسلم يعطيه العطاء [صح: الرایة]، فيقاتل ‌جبريل عليه السلام ‌عن ‌يمينه، وميكائيل عليه السلام عن شماله، لا ترد له رَاية حتى يفتح الله له، ما ترك دينارًا ولا درهما، إلا سبعمائة درهم فضلت من عطائه، أراد أن ‌يبتاع ‌بها ‌خادمًا (الأفراد للدارقطني، ص127). ج) نقل عاصم بن ابی‌النجود (د. 127ق) از ابورزین مسعود بن مالک (د. 85ق) قال: أخبرنا الفضل بن دكين، وهشام أبو الوليد الطيالسي، قال: حدثنا شريك، عن عاصم، عن أبي ‌رزين، قال: خطبنا ‌الحسن ‌بن ‌علي وعليه ثياب سود وعمامة سوداء (الطبقات الكبير، ط الخانجي، ج6، ص377). حدثنا أبو بكر قال: حدثنا شاذان، قال: حدثنا شريك، عن عاصم، عن أبي رزين، قال: «خطبنا الحسين [صح: الحسن] بن علي يوم الجمعة، ‌وعليه ‌عمامة ‌سوداء» (مصنف ابن أبي شيبة، ت الحوت، ج5، ص179). حدثنا عبد الله قال: حدثني أبي، نا وكيع، عن شريك، عن عاصم، عن أبي رزين قال: خطبنا الحسن بن علي بعد وفاة علي وعليه عمامة سوداء فقال: لقد فارقكم رجل لم يسبقه الأولون بعلم، ولا ‌يدركه ‌الآخرون (فضائل الصحابة، ج2، ص600). حدثنا الحسين نا عبد الله نا علي بن الجعد قال أخبرنا شريك عن عاصم بن أبي النجود عن أبي رزين قال خطبنا الحسن بن علي بعد وفاة أبيه على منبر الكوفة في ثياب سودة (مقتل علي لابن أبي الدنیا، ص86). د) نقل منصور بن معتمر (د. 132ق) از ابورزین مسعود بن مالک حدثنا أبو جعفر أحمد بن موسى التميمي، قال: نا القاسم بن الضحاك قال: نا يحيى بن سالم، عن أبي الجارود، عن منصور، عن أبي رزين، قال: خطبنا الحسن بن علي حين أصيب أبوه، وعليه عمامة سوداء، فقال: أيها الناس لقد فارقكم البارحة رجل، لم يسبقه الأولون ولا ‌يدركه ‌الآخرون... (مسند البزار، ج4، ص180). هـ) مرسلۀ شلمغانی (د. 323ق) و روي أن الحسن قام خطيبا بعد دفنه، فعلا منبر الكوفة و عليه عمامة سوداء مسدولة و طيلسان‏ أسود، فحمد الله و أثنى عليه ثم قال: انه و الله قد قبض في هذه الليلة رجل، ما سبقه الأولون، و لا يدركه الآخرون... (إثبات الوصیة، ص157). گفتنی است احادیثی که در مصادر امامیه از پوشیدن لباس سیاه نهی می کنند، همگی دچار ارسال و ضعف سند هستند (الکافي، ج3، ص403؛ ج6، ص449؛ علل الشرائع، ج2، ص346-347؛ الخصال، ج2، ص615) و حدیث معتبری در این باب یافت نشد. همچنین با توجه به اینکه در آثار مروی از پیامبر (ص)، صحابه، و تابعین در عامه، اختلاف روشنی دربارۀ جواز یا کراهت لباس سیاه یافت نمی‌شود، محتمل به نظر می‌رسد که اصل کراهت لباس سیاه در صدر اسلام و در سخنان پیامبر (ص) نبوده باشد و بعدها در واکنش به اینکه لباس سیاه، شعار بنی‌عباس شد، چنین مسئله‌ای مطرح شده باشد. @Al_Meerath