eitaa logo
میراث امامان
205 دنبال‌کننده
58 عکس
3 ویدیو
19 فایل
مطالعاتی در خصوص روایات برجای‌مانده از امامان اهل بیت علیهم السلام در تراث اسلامی کانال در تلگرام: https://t.me/Al_Meerath https://t.me/Alasar_1 ارتباط با ادمین: @KhorvashAmirhasan
مشاهده در ایتا
دانلود
حضرت فاطمه زهرا (س) و زیارت قبر جناب حمزه بن عبدالمطلب (ع) ◾️عبد الرزاق، عن ابن عيينة، عن جعفر بن محمد، عن أبيه قال: كانت فاطمة بنت رسول الله ص تزور ‌قبر ‌حمزة كل جمعة (مصنف عبد الرزاق، ط1437ق، ج4، ص288). سفیان بن عیینه از امام صادق (ع) از امام باقر (ع): فاطمه دختر پیامبر خدا‌ (ص) هر هفته قبر حمزه را زیارت می‌کرد. ◾️عبد الرزاق، عن البجلي، عن الكلبي، عن الأصبغ بن نباتة، أن فاطمة بنت رسول الله ص كانت تأتي ‌قبر ‌حمزة، وكانت قد وضعت عليه علما تعرفه (مصنف عبد الرزاق، ج4، ص289). از اصبغ بن نباته: فاطمه دختر پیامبر خدا (ص) نزد قبر حمزه می‌آمد. او علامتی بر آن قبر گذاشت که آن را بشناسد. ◾️قال: أخبرنا عبد الله بن نمير قال: أخبرنا زياد بن المنذر عن أبي جعفر قال: كانت فاطمة تأتى ‌قبر ‌حمزةَ فتَرُمّه وتُصلِحُهُ (الطبقات، ط الخانجي، ج3، ص17؛ مشابه: أنساب الأشراف، ج4، ص394). ابوالجارود از امام باقر (ع): فاطمه نزد قبر حمزه می‌آمد و آن قبر را تعمیر و نیکو می‌کرد. ◾️حدثنا محمد بن بكار قال: حدثنا حبان بن علي، عن سعد بن طريف، عن أبي جعفر، أن فاطمة بنت رسول الله، ص كانت تزور ‌قبر ‌حمزة رضي الله عنه، ترمه وتصلحه، وقد تعلمته بحجر" (تاریخ المدینة، ج1، ص132). سعد بن طریف از امام باقر (ع): فاطمه دختر پیامبر خدا (ص) نزد قبر حمزه می‌آمد و آن قبر را تعمیر و نیکو می‌کرد و با سنگی آن قبر را مشخص کرده بود. ◾️أخبرنا أبو عبد الله الحافظ، وأبو سعيد بن أبي عمرو، قالا: أخبرنا أبو عبد الله محمد بن عبد الله الصفار قال: حدثنا أبو بكر بن أبي الدنيا، قال: حدثنا علي بن شعيب قال: حدثنا ابن أبي فديك قال: أخبرني سليمان بن داود، عن أبيه، عن جعفر بن محمد، عن أبيه: أن ‌فاطمة بنت النبي ص كانت تزور قبر عمها حمزة في الأيام فتصلي، وتبكي عنده (دلائل النبوة للبیهقي، ج3، ص309). داود بن قیس از امام صادق (ع) از امام باقر (ع): فاطمه دختر پیامبر (ص) قبر عمویش حمزه را روزها زیارت می‌کرد و نزد آن نماز می‌خواند و می‌گریست. ◾️قال أبو بكر: وحدثنا مسدد، قال: حدثنا نوح بن دراج، عن أبان بن تغلب، عن جعفر بن محمد، قال: كانت ‌فاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه وسلم تزور ‌قبر ‌حمزة بن عبد المطلب كل جمعة، وعلمته بصخرة (التمهید لابن عبد البرّ، ت بشار، ج2، ص595). ابان بن تغلب از امام صادق (ع): فاطمه دختر پیامبر خدا (ص) قبر حمزة بن عبدالمطلب را هر هفته زیارت می‌کرد و آن را با سنگ بزرگی مشخص کرده بود. ◾️عنه عن محمد بن الحسين عن محسن بن أحمد عن محمد بن حباب عن يونس عن أبي عبد الله ع قال: إن فاطمة ع كانت تأتي قبور الشهداء في كل غداة سبت فتأتي قبر حمزة و تترحم عليه و تستغفر له (تهذیب الأحکام، ج1، ص465). یونس بن ظبیان از امام صادق (ع): فاطمه هر صبح شنبه نزد قبور شهداء [اُحد] می‌آمد و نزد قبر حمزه می‌آمد و بر او رحمت می‌فرستاد و برایش آمرزش می‌طلبید. ◾️عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمد عن الحسين بن سعيد عن النضر بن سويد عن هشام بن سالم عن أبي عبد الله ع قال سمعته يقول عاشت فاطمة س بعد رسول الله ص خمسة و سبعين يوما لم تر كاشرة و لا ضاحكة تأتي قبور الشهداء في كل جمعة مرتين- الإثنين و الخميس فتقول هاهنا كان رسول الله ص و هاهنا كان المشركون و في رواية أخرى أبان عمن أخبره عن أبي عبد الله ع أنها كانت تصلي هناك و تدعو حتى ماتت ع (الکافي، ج4، ص561). هشام بن سالم از امام صادق (ع): فاطمه پس از پدرش 75 روز زندگی کرد که در آن روزها شاد و خندان دیده نشد. هر هفته در روز دوشنبه و پنجشنبه نزد قبور شهداء [اُحد] می‌آمد و [با یادآوری صحنه‌های جنگ احد] می‌گفت: در این موضع پیامبر خدا (ص) بود و در این موضع مشرکان بودند. @Al_Meerath
💢بنیان مرصوص💢 الزبير، عن الضحاك، عن ابن عباس... وعن ابن عباس، في قوله: «إن الله يحب الذين يقاتلون ‌في ‌سبيله ‌صفا كأنهم بنيان مرصوص» من هؤلاء؟ قال: ‌«حمزة أسد الله وأسد رسوله، وعلي بن أبي طالب، وعبيدة بن الحارث، والمقداد بن الأسود» (نسخة الزبیر بن عدي، ح53؛ همین نقل از زبیر از ضحاک از ابن عباس: شواهد التنزیل، ج2، ص337؛ تأویل الآیات الظاهرة، ص660). زبیر بن عدی (د. 131ق) نقل می‌کند از ضحاک بن مزاحم (د. پس از 100ق) از ابن عباس (د. 65ق یا پس از آن) که [از او پرسیده شد] در خصوص آیۀ «همانا خداوند دوست می‌دارد کسانی را که در راه او در صفی واحد می‌جنگند، گویا که بنیانی درهم‌فشرده و پولادین‌اند» که اینان کیستند؟ ابن عباس گفت: «حمزه -شیر خدا و شیر پیامبر خدا- و علی بن ابی‌طالب و عبیدة بن حارث و مقداد بن اسود». @Al_Meerath
📗 امام سجاد (ع) در نوشتهٔ ابوالعباس مبرّد ابوالعباس محمد بن یزید مبرّد (د. ۲۸۵ق) -صاحب الکامل في اللغة والأدب- در وصف علی بن الحسین علیهما السلام در الفاضل می‌نویسد: ويروى أن عليّا كان أبرّ الناس وأتقاهم، وكان إذا سافر كتم نسبه، وستر وجهه، فقيل له فى ذلك فقال: أكره أن آخذ برسول الله ما لا أعطى مثله. وكان يقول: ما أكلت بنسبتى من رسول الله درهما قط. روایت شده که علی [بن الحسین] نیکوکارترین و پرهیزکارترین مردم بود. او هنگامی که به سفر می‌رفت نسب خویش را پنهان می‌کرد و چهرهٔ خود را می‌پوشاند. به او در این خصوص گفته شد [که چرا چنین می‌کند؟]. فرمود: خوش ندارم که به خاطر پیامبر چیزی را بگیرم که مانندش به خودم داده نمی‌شود. همچنین [علی بن الحسین] می‌گفت: هرگز به خاطر نسبم به پیامبر خدا درهمی نخورده‌ام (الفاضل، ص103-104). وقالت الأنصار: فقدنا صدقة السرّ مذ مات علىّ بن الحسين صلوات الله عليه. انصار گفتند: صدقهٔ پنهانی را [که شب‌ها مخفیانه داده می‌شد] از زمان درگذشت علی بن الحسین -صلوات الله علیه- از دست دادیم [= تا او زده بود صدقه‌هایی شبانه داده می‌شد که نمی‌دانستیم که می‌دهد. چون او درگذشت دانستیم که او بوده] (الفاضل، ص105؛ مشابه: حلیة الأولیاء، ج3، ص136؛ نیز نگر: امام سجاد و اطعام شبانه و مخفیانهٔ بینوایان). وحدّثنى مسعود بن بشر قال: قال طاوس: رأيت علىّ بن الحسين ساجدا فى المسجد بمكة، فقلت: رجل من آل النبىّ عليه السلام، أمضى فأصلّى خلفه، فمضيت فدنوت منه، فسمعته يقول: «عبدك بفنائك، فقيرك بفنائك، مسكينك بفنائك» . فتعلّمتهنّ فما دعوت بها فى كرب قطّ إلّا فرّج عنّى. از طاوس نقل شده که گفت: علی بن الحسین را در مسجد در مکه دیدم که در سجده بود. گفتم مردی از خاندان پیامبر است. بروم و پشت سرش نماز بخوانم. رفتم و به او نزدیک شدم. شنیدم که می‌گفت: «عبدك بفنائك، فقيرك بفنائك، مسكينك بفنائك: بنده‌ات در محضر توست، فقیرت در محضر توست، بیچاره‌ات در محضر اوست». این دعا را آموختم. پس هرگاه در اندوهی این دعا را خواندم، اندوهم برطرف شد (الفاضل، ص105؛ مشابه: الفرج بعد الشدة لابن أبي الدنیا، ص67؛ مجالس ثعلب، ص87؛ المجالسة وجواهر العلم، ج2، ص271). وحدّثنى التوّزىّ عمّن حدّثه قال: قال علىّ بن الحسين: لقد ابيضّت عينا يعقوب من أقلّ ممّا نالني، وذلك أنه فقد واحدا من اثنى عشر، وأنا رأيت ثلاثة عشر من لحمتى قتلوا بين يدىّ. نقل شده که علی بن الحسین گفت: چشمان یعقوب سفید شد از مصیبتی که کمتر بود از آن مصیبتی که به من رسید. یعقوب یکی از دوازده [فرزند خویش] را گم کرد؛ در حالی که من سیزده نفر از گوشتم را دیدم که در برابرم کشته شدند! (الفاضل، ص105؛ نیز نگر: حزن امام سجاد و حزن یعقوب). وروى عن جابر بن سليمان الأنصارى عن عمه عثمان بن صفوان الأنصارى قال: خرجنا فى جنازة علىّ بن الحسين رحمة الله عليهما، فتبعتنا ناقته تخطّ الأرض بزمامها، فلمّا صلّينا عليه ودفنّاه أقبلت تحنّ وتتردّد وتريد قبره، فأوسعنا لها، فجاءت حتى بركت عليه وجعلت تفحص بكركرتها وتحنّ، فو الله ما بقى أحد إلا بكى وانتحب، وقال: وبلغنا أنه حجّ عليها ثمانى عشرة حجة أو تسع عشرة حجة لم يقرعها بعصا. نقل شده که عثمان بن صفوان گفت: در تشییع پیکر علی بن الحسین -رحمة الله علیهما- بیرون آمدیم. شترِ او در پیِ ما آمد در حالی که زمامش را به زمین می‌کشید. چون بر علی بن الحسین نماز خواندیم و او را به خاک سپردیم آن شتر شروع به ناله‌زدن کرد و این طرف و آن طرف می‌رفت و به دنبال قبر بود. گذاشتیم که نزد قبر آید. آمد تا آنکه خُفت و شروع کرد به زدنِ سینه‌اش [به قبر] و ناله‌زدن. به خدا قسم کسی در آنجا نبود که سخت نگرید. همچنین گفت: به ما رسید که علی بن الحسین 18 یا 19 حج با آن شتر رفت و هیچ‌گاه او را با عصا نزد (الفاضل، ص105؛ نیز نگر: الکافي، ج1، ص467-468، ح2-4). وكان يقال لعليّ بن الحسين: ذو الخيرتين، لأنّ أمّه كانت ابنة يزدجرد، وتأويل ذلك أنّ رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: «إن لله عز وجل من خلقه خيرتين: من العرب قريش، ومن العجم فارس». به علی بن الحسین گفته می‌شد «ذو الخِیَرَتَین» چراکه مادرش دختر یزدگرد بود؛ وجه این لقب آن بود که پیامبر خدا (ص) فرمود: خداوند از میان آفریدگانش دو برگزیده دارد: از میان عرب، [قبیلۀ] قریش؛ و از میان عجم، [قومِ] فارس» (الفاضل، ص106؛ مشابه: الکافي، ج1، ص467: وَكَانَ يُقَالُ لِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع ابْنُ الْخِيَرَتَيْنِ فَخِيَرَةُ اللهِ مِنَ الْعَرَبِ هَاشِمٌ وَمِنَ الْعَجَمِ فَارِس‏). @Al_Meerath
سپر آتش دوزخ أَبِی ره قَالَ حَدَّثَنِی سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ عَنِ الصَّبَّاحِ بْنِ سَیَابَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أَ لَا أُعَلِّمُکَ شَیْئاً یَقِی اللَّهُ بِهِ وَجْهَکَ مِنْ حَرِّ جَهَنَّمَ قَالَ قُلْتُ بَلَی قَالَ قُلْ بَعْدَ الْفَجْرِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ مِائَةَ مَرَّةٍ یَقِی اللَّهُ بِهِ وَجْهَکَ مِنْ حَرِّ جَهَنَّمَ. (ثواب الأعمال، ص۱۸۳) صبّاح بن سَیابة از امام صادق ع روایت کرد که فرمود: به تو چیزی نیاموزم که روی تو را از حرارت دوزخ نگاه‌دارد؟ عرض کردم: بله. فرمود: بعد از نماز صبح صد بار بگو: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» که خدا روی تو را با آن از حرارت دوزخ حفظ می‌کند. @Al_Meerath
میراث امامان
📗 امام سجاد (ع) در نوشتهٔ ابوالعباس مبرّد ابوالعباس محمد بن یزید مبرّد (د. ۲۸۵ق) -صاحب الکامل في ال
📗 امام سجاد (ع) در الکامل في اللغة والأدب ابوالعباس مبرد (د. 285ق) در بحث «النجباء من أولاد السراري» می‌نویسد: ويروى عن رجل من قريش -لم يسمّ لنا- قال: كنت أجالس سعيد بن المسيّب، فقال لي يوماً: من أخوالك؟ فقلت: أمي فتاةٌ، فكأنّي نقصت في عينه، فأمهلت حتى دخل عليه سالم بن عبد الله بن عمر الخطاب رضي الله عنه، فلما خرج من عنده قلت: ياعمّ! من هذا؟ فقال: يا سبحان الله! أتجهل مثل هذا من قومك! هذا سالم بن عبد الله بن عمر، قلت: فمن أمه؟ قال: فتاةٌ، قال: ثم أتاه لقاسم بن محمد بن أبي بكر الصديق رضي الله عنده، فجلس عنده ثم نهض، فقلت: ياعمّ من هذا؟ فقال: أتجهل من أهلك مثله! ما أعجب هذا! هذا القاسم بن محمد بن أبي بكر الصّديق، قلت: فمن أمه؟ قال: فتاةٌ، فأمهلت شيئاً حتى جاءه عليّ بن الحسين بن علي بن أبي طالب رضي الله عنه، فسلّم عليه ثم نهض، فقلت: ياعمّ، من هذا؟ قال: هذا الذي لا يسع مسلماً أن يجهله! [1] هذا عليّ بن الحسين بن علي بن أبي طالب، قلت: فمن أمه؟ قال: فتاةٌ، قال، قلت يا عم! رأيتني نقصت في عينك لمّا علمت أني لأم ولد، أفما لي في هؤلاء إسوةٌ! قال: فجللت في عينه جداً. وكانت أمّ عليّ بن الحسين "سلافة" من ولد يزدجرد، معروفة النّسب، وكانت من خيرات النّساء. ويروى أنه قيل لعليّ بن الحسين رحمه الله: إنك من أبر الناس، ولست تأكل مع أمك في صفحة؟ فقال: أكره أن تسبق يدي إلى ما قد سبقت عينها فأكون قد عققتها [2]. وكان يقال له: ابن الخيرتين لقول رسول الله صلى الله عليه وسلم: "لله من عباده خيرتان، فخيرته من العرب قريشٌ، ومن العجم فارس"[3] (الکامل في اللغة والأدب، ج2، 90-91). وی همچنین در جای دیگر نقل کرده: وقد قيل ‌لعليّ ‌بن ‌الحسين وكان بَيِّنَ الفضلِ رضي الله عنه: ما بالك إذا سافرت كتمت نسبك أهل الرفقة? فقال: أكره أن آخذ برسول الله صلى الله عليه وسلم وما لا أعطي مثله [4] (الکامل في اللغة والأدب، ج2، ص103). 1. عبارت «هذا الذي لا یسع مسلماً أن یجهله: این شخصی است که نشناختن او، جایز نیست برای هیچ مسلمانی» که به سعید بن مسیب نسبت داده شده، ممکن است به امامت و وجوب معرفت علی بن الحسین (ع) اشاره داشته باشد. 2. این نقل را مبرد در جای دیگری از الکامل (ج1، ص191، بر علي بن الحسین بأمه) و در الفاضل، ص103 نیز آورده است. 3. این نقل را مبرد در الفاضل نیز آورده است: «وكان يقال لعلىّ بن الحسين: ذو الخيرتين، لأنّ أمّه كانت ابنة يزدجرد، وتأويل ذلك أنّ رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: إن لله عز وجل من خلقه خيرتين: من العرب قريش، ومن العجم فارس» (الفاضل، ص106). «ابن الخیرتین» که در نسخۀ الکامل آمده از «ذو الخیرتین» معنای روشن‌تری دارد؛ چنانکه کلینی (د. 329ق) که بیش از نیم‌قرن بعد از مبرد از دنیا رفته «ابن الخیرتین» را آورده است (الکافي، ج1، ص467؛ نیز: نثر الدر، ج1، ص232). 4. این نقل را مبرد در الفاضل، ص104 نیز آورده است. @Al_Meerath
عدالت بورزید أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ غَالِبِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ رَوْحٍ ابْنِ أُخْتِ الْمُعَلَّى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْدِلُوا فَإِنَّكُمْ‏ تَعِيبُونَ‏ عَلَى قَوْمٍ لَا يَعْدِلُونَ. (الكافي، ج‏۲، ص۱۴۷) از روح بن عبد الرحیم، خواهرزاده و شریک معلی بن خنیس از امام صادق (ع) روایت شده است که فرمود: از خدا پروا کنید و عدالت ورزید؛ زیرا شما بر قومی که عدالت نمی‌ورزند عیب می‌گیرید. ----- یعنی شما شیعیان اهل بیت (ع) که خلفای جور و پیروانشان را به ستمگری نکوهش می‌کنید، شایسته است خود به عدالت پایبند و از ستم دور باشید؛ چنان که در روایت دیگر آمده است: ان أَشَدَّ النَّاسِ حَسْرَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَنْ وَصَفَ‏ عَدْلًا ثُمَّ خَالَفَهُ إِلَى غَيْرِه‏ (قرب الإسناد، ص۳۳). @Al_Meerath
از مردم بیگاری نکشید؛ پولش را من می‌دهم! از ذریح بن محمد بن یزید المحاربی روایت است که امام صادق (ع) فرمود: در خانه‌ بودم؛ ناگهان سواره نظام و نیروهای امنیتی خانه را محاصره کردند و از دیوارها به داخل خانه ریختند. خانواده و اطرافیانم [از ترس] پراکنده شدند [و مرا تنها گذاشتند]. [چون مریض بودم و می‌بایست مرا با محمل ببرند] مأموران، به بیگاری کشیدن از مردم اقدام کردند [تا مجبورشان کنند بدون مزد مرا ببرند] گفتم: از مردم بیگاری نکشید؛ بلکه عده‌ای را اجیر کنید و من پرداخت مزدشان را از مال خود تضمین می‌کنم. پس مرا بر محملی نشاندند و در حالی که دور تا دورم را محاصره کرده بودند، بردند. یکی از خویشانم آمد و گفت: برای تو مشکلی نیست؛ فقط [حاکم مدینه] می‌خواهد از تو درباره «یحیی بن زید» پرس‌وجو کند. وقتی مرا بر او [حاکم مدینه] وارد کردند؛ گفت: اگر می‌دانستیم در چنین وضعیت [جسمی] قرار داری؛ به دنبالت نمی‌فرستادیم. فقط می‌خواهیم درباره‌ی یحیی بن زید از تو پرس و جو کنیم. گفتم: از زمانی که از این جا رفته، او را ندیده‌ام [و اطّلاعی ندارم]. [حاکم مدینه] گفت: او را برگردانید. پس مرا به خانه برگرداندند. جعفر، عن ذريح، عن أبي عبد الله عليه السلام، قال: كنت في منزلي، فما شعرت‏ إلا بالخيل‏ و الشرطة  قد أحاطوا  بالدار، قال: فتسوروا عليّ، قال: فتطاير أهلي و من عندي، قال: فأخذوا يتسخرون الناس، قلت: لا تسخروهم و استأجروا علي في مالي، قال: فحملوني في محمل و أحاطوا بي، فأتاني آت من أهلي فقال: إنه ليس عليك بأس، إنما يسألك‏ عن يحيى بن زيد، قال: فلما أدخلوني عليه، قال: لو شعرنا أنك بهذه المنزلة، ما بعثنا إليك، إنما أردنا أن نسألك عن يحيى بن زيد، فقلت: ما لي به عهد قد خرج من هاهنا قال: ردوه، فردوني. (کتاب محمد بن المثنی الحضرمی-الأصول الستة عشر، ص۲۶۵- نشر دارالحدیث) ------ ۱. ظاهراً «ما لی به عهد قد خرج من هاهنا»، تصحیف «ما لی به عهد مذ (منذ) خرج من هاهنا» است که با سیاق لفظ سازگارتر است. هر چند دقیقاً نمی‌دانیم این بازجویی در چه زمانی صورت گرفته است؛ ولی احتمال دارد پس از گریختن یحیی از عراق، این عملیات صورت گرفته باشد. ظاهراً یحیی بن زید (پسرعموی امام) پیش از قیام زید تحت تعقیب نبوده و پس از قیام زید و شهادتش نیز از کوفه به سوی خراسان گریخته و به مدینه نیامده است؛ بنابراین به احتمال زیاد معنای جمله این است که از زمانی که یحیی بن زید از مدینه بیرون رفته، دیگر ملاقاتش نکرده‌ام و اطّلاعی از او ندارم. ۲. از ظاهر روایت برمی‌آید که امام در آن زمان بیمار بوده و می‌بایست ایشان را با محمل ببرند. در روایت تصریح نشده که امام را پیش چه کسی بردند؛ ولی از سیاق برمی‌آید که ایشان را نزد حاکم یا یکی از نزیکانش برده باشند. هر چند داستان به صورت خلاصه و مجمل بیان شده؛ ولی آن چه در ترجمه ذکر شد، نزدیک‌ترین و درست‌ترین برداشت به نظر می‌رسد. ۳. بیگاری کشیدن از مسلمانان، یکی از ناپسندترین ستم‌ها و گناهان است که پیامبر (ص) حتّی در هنگام وفات خود بر اجتناب از آن تأکید کردند. روایت بالا نشان‌دهنده‌ی شدّت حساسیّت امام صادق (ع) در این باره است؛ تا جایی که حتّی حاضر نشد، برای بردن او به نزد حاکم، مردم را به بیگاری بکشند و پرداخت مزد را از جیب خود تضمین کرد؛ با این که اساساً ربطی به ایشان نداشت و گناهش بر گردن حاکم و عمّالش بود. این داستان در عین حال که پستی و لئامت حکومت را به خوبی نشان می‌دهد؛ از کرامت نفس، دلسوزی و تقوای بی‌نظیر امام صادق (ع) نیز حکایت می‌کند.  https://alasar.blog.ir/1398/12/25/taskhir @Al_Meerath
🌹 فقهای اصحاب امام باقر و امام صادق ع مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَمَّا حَضَرَتْ أَبِي ع الْوَفَاةُ قَالَ يَا جَعْفَرُ أُوصِيكَ بِأَصْحَابِي خَيْراً قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ اللَّهِ لَأَدَعَنَّهُمْ وَ الرَّجُلُ مِنْهُمْ يَكُونُ فِي الْمِصْرِ فَلَا يَسْأَلُ أَحَداً. (الكافي ط - الإسلامية، ج‏1، ص306) روایت است از حضرت ابو عبد الله صادق (ع) که فرمود: چون پدرم به حال احتضار افتاد به من گفت: «اى جعفر! تو را به نیکی درباره اصحابم وصیت می‌کنم». گفتم: فدایت شوم. به خدا سوگند، چنان (دانشی) را برایشان به ودیعه گذارم كه مردی از ایشان در شهر مسائلش را از دیگری نپرسد (یعنی به فقه و دانش ديگران محتاج نباشد). در روایات زیر نمونه‌ای از این صحابیان مشترک این دو امام همام ع یاد شده‌اند: - حَدَّثَنِي حَمْدَوَيْهِ بْنُ نُصَيْرٍ، قَالَ حَدَّثَنِي يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ وَ غَيْرِهِ، قَالُوا قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) رَحِمَ اللَّهُ زُرَارَةَ بْنَ أَعْيَنَ لَوْ لَا زُرَارَةُ بْنُ أَعْيَنَ لَوْ لَا زُرَارَةُ وَ نُظَرَاؤُهُ لَانْدَرَسَتْ أَحَادِيثُ أَبِي (ع) (کشی، ص136، ح217). از امام صادق ع: اگر زراره و امثال او نبودند، احادیث پدرم از میان می‌رفت. - حَدَّثَنِي حَمْدَوَيْهِ بْنُ نُصَيْرٍ، قَالَ حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ، قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَقُولُ بَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ بِالْجَنَّةِ بُرَيْدُ بْنُ مُعَاوِيَةَ الْعِجْلِيُّ وَ أَبُو بَصِيرٍ لَيْثُ بْنُ الْبَخْتَرِيِّ الْمُرَادِيُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ وَ زُرَارَةُ، أَرْبَعَةٌ نُجَبَاءُ أُمَنَاءُ اللَّهِ عَلَى حَلَالِهِ وَ حَرَامِهِ، لَوْ لَا هَؤُلَاءِ انْقَطَعَتْ آثَارُ النُّبُوَّةِ وَ انْدَرَسَتْ (کشی، ص170، ح286). @Al_Meerath
📗 علم ویژۀ امام صادق علیه السلام وذكر أيضا عن أبي عبد الله عليه السلام أنه قال: سلوني قبل أن تفقدوني؛ فإنكم إن فقدتموني لم تجدوا أحدا يحدثكم مثل حديثي حتى يقوم صاحب السيف نقل شده از امام صادق (ع) که فرمود: از من بپرسید پیش از آنکه مرا از دست دهید؛ زیرا اگر مرا از دست دادید، هیچ‌کسی را نمی‌یابید که مانند حدیثِ مرا برایتان نقل کند، تا آنکه صاحب شمشیر برخیزد (الأصول الستة عشر، کتاب جعفر بن محمد بن شریح الحضرمي، أخبار عبد الله بن طلحة النهدي، ص242). حدثنا ابن سعيد، قال: حدثنا عبد الله بن إبراهيم بن قتيبة، حدثنا محمد بن حماد بن زيد الحارثي، حدثنا عمرو بن ثابت، قال: رأيت جعفر بن محمد واقفا عند الجمرة العظمى، وهو يقول سلوني سلوني. ابن عدی (د. 365ق) از ابن عقده (د. 332ق) نقل می‌کند به اسناد او از عمرو بن ثابت (د. 172ق) که گفت: جعفر بن محمد (ع) را دیدم که نزدم جمرۀ عظمی (جمرۀ عقبه در مِنیٰ) ایستاده بود و می‌فرمود: از من بپرسید! از من بپرسید! (الکامل لابن عدي، ج2، ص358؛ مشابه: تهذیب الکمال، ج5، ص78-79). وقال أيضا: حدثنا إسماعيل بن إسحاق الراشدي، عن يحيى بن سالم، عن صالح بن أبي الأسود، قال: سمعت جعفر ابن محمد، يقول: سلوني قبل أن تفقدوني، فإنه لا يحدثكم أحد بعدي بمثل حديثي. یوسف بن عبد الرحمن مزّی (د. 742ق) از ابن عقده نقل می‌کند به اسنادش از صالح بن ابی‌الاسود که گفت: از جعفر بن محمد (ع) شنیدم که می‌گفت: از من بپرسید پیش از آنکه مرا از دست دهید؛ زیرا هیچ‌کسی پس از من مانند حدیث مرا برایتان نقل نمی‌کند (تهذیب الکمال، ج5، ص79). أخبرني العدل أبو الحسن علي بن محمّد كتابة، قال: أخبرنا الشريف أبو محمّد قريش بن سبيع بن مهنّا بن سبيع العبيدلي، قال: أخبرنا الشيخ أبو الفتح محمّد بن سلمان البطّي، قال: أخبرنا الشيخان النقيبان أبو الفضل أحمد بن الحسن بن حبرون، و أبو طاهر أحمد بن الحسن الباقلاني، قالا: أخبرنا أبو علي الحسن بن أحمد بن ابراهيم بن شاذان قال: أخبرنا الشريف أبو محمّد الحسن بن محمّد بن يحيى بن الحسن النسّابة صاحب كتاب النسب، قال: أخبرني جدّي يحيى بن الحسن بن جعفر الحجّة، قال: كتب اليّ عبّاد بن يعقوب يخبرني عن يحيى بن سالم، عن صالح بن أبي الأسود، سمعت جعفر بن محمّد عليهما السّلام يقول: سلوني قبل أن تفقدوني، فانّه لا يحدّثكم أحد بعدي مثلي حتّى يقوم صاحبكم‏. ابن طقطقی (د. 709ق) به اسنادش از صالح بن ابی‌الاسود نقل می‌کند که گفت: از جعفر بن محمد (ع) شنیدم که می‌فرمود: از من بپرسید پیش از آنکه مرا از دست دهید؛ زیرا هیچ‌کسی پس از من مانند من برای شما حدیث نگوید تا آنکه صاحبِ شما برخیزد (الأصيلي في أنساب الطالبين‏، ص149؛ مشابه: شرح الأخبار، ج3، ص292-293). این سخن امام صادق (ع) از این جهت نیز مورد اهمیت است که یادآور سخن مشهور امیرالمؤمنین (ع) است و چنین تداعی می‌کند که ایشان در میان بنی هاشم، جایگاهِ علمیِ علی بن ابی‌طالب (ع) را دارند. در این خصوص، قابل‌توجه است که از برخی چون سعید بن مسیّب (مصنف ابن أبي شیبة، ج13، ص457؛ فضائل الصحابة، ج2، ص802؛ معجم الصحابة للبغوي، ج4، ص82؛ الفقیه والمتفقه، ج2، ص352) و ابن شبرمه (المعجم لابن الأعرابي، ج3، ص945؛ شرح الأخبار، ج2، ص311؛ شواهد التنزیل، ج1، ص50؛ شرح نهج البلاغة، ج7، ص46) نقل شده که هیچ‌یک از اصحاب پیامبر خدا (ص) به جز علی بن ابی‌طالب (ع) نمی‌گفت: «سلوني». @Al_Meerath
فقیه‌ترینِ مردم در نگاه ابوحنیفه (د. 150ق) بنیان‌گذار مکتب فقهی حنفی حدثنا ابن سعيد، حدثنا جعفر بن محمد بن حسين بن حازم، قال: حدثنا إبراهيم بن محمد الرماني أبو نجيح، قال: سمعت حسن بن زياد يقول: سمعت أبا حنيفة وسئل من أفقه من رأيت فقال ما رأيت أحدا أفقه من جعفر بن محمد لما أقدمه المنصور الحيرة بعث إلي، فقال، يا أبا حنيفة إن الناس قد فتنوا بجعفر بن محمد فهيء له من مسائلك تلك الصعاب فقال فهيأت له أربعين مسألة ثم بعث إلي أبو جعفر فأتيته بالحيرة فدخلت عليه وجعفر جالس عن يمينه فلما بصرت بهما دخلني لجعفر من الهيبة ما لم يدخلني لأبي جعفر فسلمت وأذن لي أبو جعفر فجلست ثم التفت إلى جعفر، فقال، يا أبا عبد الله تعرف هذا؟ قال: نعم هذا أبو حنيفة ثم أتبعها قد أتانا ثم قال يا أبا حنيفة هات من مسائلك سل أبا عبد الله فابتدأت أسأله قال فكان يقول في المسألة أنتم تقولون فيها كذا وكذا وأهل المدينة يقولون كذا ونحن نقول كذا فربما تابعنا، وربما تابع أهل المدينة، وربما خالفنا جميعا حتى أتيت على أربعين مسألة ما أخرج منها مسألة ثم قال أبو حنيفة أليس قد روينا أن أعلم الناس أعلمهم باختلاف الناس (الکامل لابن عدي، ج2، ص358؛ مشابه: مناقب أبي حنیفة للخوارزمي، ط دار الکتاب العربي، ص148؛ مناقب آل أبي طالب، ج4، ص255، به نقل از مسند أبي حنیفة؛ جامع مسانید الإمام الأعظم، ج1، ص222-223؛ تهذیب الکمال، ج5، ص79). نقل شده از حسن بن زیاد [لؤلؤی (د.204ق)؛ صاحب ابوحنیفه و قاضی کوفه] که گفت: شنیدم از ابوحنیفه که از او پرسیده شد که "فقیه‌ترین مردم کیست؟"، ابوحنیفه گفت: فقیه‌تر از جعفر بن محمد (ع) ندیدم. چون منصور [عباسی] او را به حِیره آورد، [کسی را] به دنبال من فرستاد و گفت: «ای اباحنیفه! مردم مفتونِ جعفر بن محمد شده‌اند! پرسش‌های دشوارت را برای او آماده کن!». ابوحنیفه گفت: چهل پرسش برای جعفر بن محمد (ع) آماده کردم. سپس ابوجعفر [منصور عباسی] به دنبال من فرستاد و نزد او در حیره رفتم و بر او وارد شدم. جعفر (ع) هم سمت راستِ منصور نشسته بود. چون نگاهم به منصور و جعفر (ع) افتاد، آن‌چنان هیبت جعفر (ع) مرا گرفت که چنان هیبتی از ابوجعفر [منصور] مرا نمی‌گرفت. سلام کردم و ابوجعفر [منصور] به من اجازۀ نشستن داد. نشستم و روی به جعفر (ع) کردم. [منصور به جعفر (ع)] گفت: «ای اباعبدالله! این شخص را می‌شناسی؟». [جعفر (ع)] فرمود: «آری. ابوحنیفه است». در ادامه فرمود: «نزد ما آمده بود». سپس [منصور] گفت: «ای اباحنیفه! پرسش‌هایت را بیاور و از ابوعبدالله بپرس!». شروع به پرسیدن کردم. جعفر بن محمد (ع) در پاسخ به هر پرسش می‌گفت: «شما [اهل عراق] چنین‌وچنان می‌گویید و اهل مدینه چنین می‌گویند و ما [اهل بیت] چنین می‌گوییم». جعفر (ع) گاه با نظر ما همراه می‌شد و گاه با نظر اهل مدینه همراه می‌شد و گاه با هر دوی ما مخالفت می‌کرد، تا آنکه من چهل پرسش را مطرح کردم و او یک پرسش را هم بی‌پاسخ نگذاشت. ابوحنیفه پس از بیان این حکایت گفت: «مگر برای ما نقل نشده که داناترین مردم، داناترینِ ایشان به اختلاف مردم است؟![1]». 1. از سعید بن جبیر (د. 95ق) نقل شده است: «‌أعلم ‌الناس أعلمهم ‌بالاختلاف» (العلل ومعرفة الرجال لأحمد، ج3، ص66). @Al_Meerath
جعفر بن محمد (ع)؛ از سلالۀ پیامبران حدثنا أحمد بن محمد بن سعيد، حدثنا جعفر بن محمد بن هشام، حدثنا محمد بن حفص بن راشد، حدثنا أبي عن عمرو بن أبي المقدام قال: كنت إذا نظرت إلى جعفر بن محمد علمت أنه من سلالة النبيين. ابن عدی از ابن عقده به اسنادش از عمرو بن ثابت (د. 172ق) نقل کرده که گفته است: «چون به جعفر بن محمد (ع) می‌نگریستم، می‌فهمیدم که او از نسل پیامبران (ع) است» (الکامل لابن عدي، ج2، ص357-358). این نقل را ابونعیم اصبهانی (د. 430ق) نیز از علی بن محمود بن محمود بن مالک از ابن عقده آورده است (حلیة الأولیاء، ج3، ص193). @Al_Meerath
🔅 فتوای جعفر بن محمد (ع) زرارة بن اعین از مهم‌ترین راویان امام باقر (ع) و امام صادق (ع) است. وی در کتب اربعه بیش از دو هزار حدیث دارد و او و محمد بن مسلم پرروایت‌ترین راویان امام باقر (ع) هستند. همچنین گفته شده که شش تن از اصحاب صادقَین (ع) هستند که شیعه نسبت به فقه ایشان فروتن و فرمان‌بردار است و فقیه‌ترین این شش نفر، زراره است (رجال الکشي، ص238). در گزارشی در رجال کشی نقل شده که فقه امام صادق (ع) چه تأثیر زیادی بر این فقیه برجسته داشته است: حدثني محمد بن مسعود، قال حدثني علي بن محمد القمي، قال حدثني محمد بن أحمد، عن عبد الله بن أحمد الرازي، عن بكر بن صالح، عن ابن أبي عمير، عن هشام بن سالم، عن زرارة، قال أسمع و الله بالحرف من جعفر بن محمد (ع) من الفتيا فأزداد به إيمانا. نقل شده از زراره (ره) که گفت: به خدا که یک جمله از فتوای جعفر بن محمد (ع) را می‌شنوم. پس بر ایمانم افزوده می‌شود (رجال الکشي، ص133). @Al_Meerath