50.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.🇮🇷.
💢چشم های تیزِ همیشه بیدار...
بچه های پدافند، دمتون گرم🌹
✅ مجید جوادی
گروهجهادیرسانهایهَــتـنـا
#جمهوری_اسلامی_ایران
#اقتدار
#امنیت
.🇮🇷.
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
حب المهدۍ هویتنا: #کـولـهبـارےازعـشـق
حب المهدۍ هویتنا:
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
کـولـهبـارےازعـشـق
#قسمت۷.۸
بعد از اتمام صبحانه مهدی نفس را به دانشگاه رساند و به صورت تصادفی ماشین استاد هم روبه روی آنها پارک کرد.
نفس از ماشین پیاده شد و چشم در چشم استاد شد . استاد با دیدن مهدی چینی به ابرو انداخت .استاد به سمت نفس آمد.
استاد: سلام خانم آروین
نفس:سلام استاد
در همین حین مهدی پیاده شد که نفس رو به مهدی گفت: داداش ، ایشون استادم هستن.
استاد حسینی از سر آسودگی نفس راحتی کشید و با مهدی دست داد که استاد مهدی را به حرف گرفت که مهدی رو به نفس گفت:عزیزم شما برو سر کلاس.
نفس : چشم
وقتی وارد کلاس شد سلامی داد که بچه ها به سمتش آمدند و گفتند :نفففففس اگه بدونی چه خبری دارم برات
نفس :چی
بچه ها: استاد حسینی میخواد بره خواستگاری دیروز تو دفتر شنیدم
یکی از بچه ها:خوشبحال دختره چه شوهری گیرش میاد
صدا ها با آمدن استاد حسینی قطع شد.
یکی از دختر ها که انگار از خبر خواستگاری استاد در ذوقش خورده بود گفت:استاد مبارکت باشه
استاد:بله؟!
دختره : منظورم خواستگاری اونو
استاد: اونوقت شما از کجا فهمیدید
دختره:دیروز از تو دفتر شنیدم
استاد:اگه آنقدر که سرتون تو زندگیه مردمه تو درست بود الان این وضع نمره هات نبود
دختره:شما راست میگید ولی با حسرت گفت خوشبحال اون دختر خوشبخت
استاد:دختر درست نیست بعد نگاهی به نفس انداخت و گفت حتما خانــم هستن که نظر منو جلب کردن.
و همه نگاه ها به سمت نفس رفت و پچ پچ هم شروع شد که استاد درس را شروع کرد و بعد از اتمام درس آیناز به نفس گفت : موضوع چیه نفس مشکوک میزنی؟
نفس که اعصابش خورد بود گفت:آیناز خواهش میکنم دست از سرم بردار.
آیناز متعجب شروع کرد به صدا زدن نفس :نفس نفس نفس با تو ام
نفس برگشت و خواست چیزی بگوید که متوجه نگاه متعجب استاد به او شد.
رو به آیناز گفت:چند بار بت بگم تو مکان شلوغ منو بااسم کوچیک صدا نزن.
باید برم آیناز یاعلی خداحافظ .
تاکسی گرفت و به مزار شهدا رفت و مثل همیشه کنار مزار داداش آرمان(برادر شهیدش نشست )و گفت:
سلام داداش خوبی؟
داداش حالم بده یه طوری شدم اصا انگار این من دیگه من نیست به قول شاعر که میگه
کیست این مَن...؟
این مَنِ.. با مَن ز مَنبیگانهتر
این مَنِ...
مَن مَن کُنِ..
ازمَن کمی دیوانهتر؟シ
چرا من آنقدر عجیب غریب شدم ؟ چرا قلبم آنقدر سریع میزنه؟
که ناگهان دید دختری بدحجاب رو به رویش نشست سرش را بالا آورد و به صورت آن دختر نگاه کرد و دختر هم به او نگاه کرد.
دختر:حالم بده هروقت حالم بدمیشه میام اینجا
نفس:عزیزم اسمت چیه؟
دختر:اسم من پریناز اسم تو چیه؟
نفس:چه اسم قشنگی اسم منم نفسه
پریناز :نفس جون میتونم باهات درد و دل کنم؟نه که بشینی منو هم مثل تموم چادریا نصیحتام کنی میخوام رفیق باشی برام هستی؟
نفس لبخندی زد و دستش را به سمت پریناز گرفت و گفت: هستم
پریناز شروع کرد:میدونی ۷ سالم بود که مامان و بابام از هم جدا شدن و من رفتم پیش مامانم ولی چه رفتنی؟رفتیم پیش مامان بزرگم که تنها نباشیم از لحاظ وضع مالی وضعمون توپه ولی من آغوش یه پدر میخواستم که الان ایران نیست مامانمم میخواد دوباره ازدواج کنه و من تنها تر از همیشه بشم.
نفس لبخندی زد و با همان آرامش همیشگی که باعث آرامش همه میشود گفت:
زندگی میگذره ، گاهی باب دلت
گاهی برخلاف آرزوهات
گاهی خوشحالی و
درگیر آدمای زندگیت
گاهی میفتی تو گرفتاریات که
فقط خدا یادت میاد
یاد بگیریم که
زندگی چه باب دلمون بود
چه برخلاف آرزوهامون ،
یه خدایی داریم که
همیشه هوامونو داره
نگران نباش عزیزم.
#ادامه_دارد
#رمان_مذهبی
#خادم_المهدی✍
@Alachiigh
⚜خدای مهربونم حواسش به همه چی هست .
همیشه امیدوار باش و فقط به خودش تکیه کن .
همه چی درست میشه⚜
#مثبت_اندیشی
#انگیزشی
@Alachiigh
🌹🌹🌹
🌹جان فدایان وطن
در حمله تروریستی سیستان و بلوچستان
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
@Alachiigh
⭕️ احسنت به #هادی_چوپان با معرفت
نوشته شهادت برای ایران تسلیت ندارد، تبریک دارد...
#حمله_اسقاطیل_به_ایران
@Alachiigh
❌⭕️ هدف بعدی اسرائیل کجاست؟
#بسیار_مهم
🔻برخی می گویند حالا که با پدافند قوی، خسارت چندان قابل مشاهدهای ایجاد نشده، ایران نباید به رژیم صهیونی پاسخ دهد، چون موجب تشدید تنش و جنگ می شود.
🔻اما باید دقت کرد وقتی رژیم صهیونی دقیقا سامانههای پدافندی و دفاعی کشور مورد تهاجم قرار می دهد یعنی هدف اصلی رژیم، تضعیف پدافند ملی و تسهیل حملات بعدی به ایران عزیز است.
🔻شاید اگر هدف تهاجم رژیم صهیونی سولههایی خالی یا حتی برخی اهداف نظامی یا اقتصادی عادی بود تا حدی این تحلیل می توانست معتبر باشد که هدف اسرائیل غاصب، فقط پایان متوازن درگیری با حفظ آبرو است، اما واقعیت اینگونه نیست.
🔻#محاسبه رژیم غاصب این بوده که پس از حمله، برخی جریانات سیاسی، مردم را از جنگ ویرانگر و بحران معیشتی خواهند ترساند و فشار اجتماعی تولید شده از این ترس، جلوی پاسخ جدی ایران را خواهد گرفت و عملا پاسخ متوسط ایران، منجر به درگیری پینگ پنگی با اسرائیل شده و در نهایت با تضعیف فرسایشی پدافند و قدرت حمله ایران در پایان پینگ پنگ، زمینه برای حملات نهایی و کشتار میلیونی آمریکا فراهم می شود.
🔻به همین دلیل ضمن تعظیم عملکرد درخشان رزمندگان و شهدای عزیز پدافند، به هیچوجه نباید از حمله به ایران اسلامی به سادگی عبور کرد چون حمله کوچک است اما خطای محاسباتی آن عظیم است و البته شدیداً برای موجودیت ایران خطرناک.
🔻لذا فقط یک راه باقی می ماند پاسخ قوی که محاسبات غلط رژیم جنایتکار را اصلاح کند.
🔻بنابراین همه جریانات داخلی اگر به ایران علاقه دارند باید ضمن پرهیز جدی از اظهار نظرهای غیر تخصصی تولید کننده ترس و تردید، وحدت ملی و حمایت عمومی از مدافعان امنیت و حریم کشور را در برابر دشمن جنایتکار را تقویت کنند.
🔻البته جا دارد برخی ساکنان لژنشین فضای مجازی که شاید از سوپر مارکت نزدیک به فلان مجموعه نظامی یک بستنی خریدند و اکنون مدعی هستند سوپر متخصص اند، مدتی امان بدهند! کاش این دو دسته اخیر «پکیج سکوت» هم عرضه می کردند!!
✍حمیدرضا ابراهیمی
#طوفان_تبیین
#پایان_اسقاطیل
#حمله_به_ایران
#وعده_صادق۳
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قصه وطن دوستی لرها در میان تاریخ این سرزمین همیشه سینه به سینه چرخیده است.
از #علیمردانخان بختیاری تا #سردار_اسعد و شیرزنی به نام #بیبی_مریم.
رزم جانانهٔ لرها در عملیات کربلای پنج هنوز که هنوز است، بر سر زبانهاست.
حالا اینجا دوباره #شیرمرد_لر دیگری؛ به رسم تمام اجداد و ایلوتبارش مقابل گلولههای دشمن، برای خاک وطن سینه ستبر کرده است.
🎥 گوشهای از عزاداری باشکوه #خوزستانیها در رامهرمز برای شهید قهرمان ارتش، سرگرد «#حمزه_جهاندیده»
#طوفان_تبیین
#پایان_اسقاطیل
#حمله_به_ایران
@Alachiigh
❌👆❌حالا فهمیدید راز سبز شدن بورس و کاهش قیمت دلار و طلا در ابتدای هفته چه بوده است؟!!
آیا هنوز برخی ها معتقدند نوسانات بازارهای #ایران هیچ ربطی به #نفوذ دشمن ندارد؟!!
به نظرتان عامل اصلی تعیین کننده و دست پشت پرده بورسی که پس از عملیات غرورآمیز #وعده_صادق ما قرمز و پس از حمله دشمن سبز می شود ایرانی است یا صهیونی؟! ...
✍ "قاسم اکبری"
#بورس
#ارز
#نفوذ
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
حب المهدۍ هویتنا: ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ کـولـهبـارےازعـشـق #قسمت۷.۸ بعد از اتمام صبحان
حب المهدۍ هویتنا:
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
کـولـهبـارےازعـشـق
#قسمت۹ـ۱۰
پریناز:میدونی چیه نفس؟ تو هم خیلی خوشگلی و هم خیلی منبع آرامش من تا حالا هر وقت با یه چادری صحبت کردم شروع کرده به نصیحت کردنم ولی این تو بودی که برای اولین بار مثل یه رفیق باهام بودی.
نفس لبخندی زد و گفت:توهم خیلی خوشگلیا
پریناز:تو اومدی اینجا چرا؟
نفس قضیه را برایش تعریف کرد که پریناز گفت:خیلی دوستش داری
نفس خجالت زده گفت:نه بابا این چه حرفیه
پریناز:
پرسیدم بهار چیست؟
کسی گفت:
امیدواری دانهای در دل خاک سرمازده،
شوق عشقی، در جان خستهی آدمیزادی …
نفس :شاعر شدیا
پریناز:میتونم شما رتو داشته باشم؟
نفس :آره چرا که نه بعد هم شماره را گفت و پریناز آن را نوشت
پریناز به ماشین آخرین مدلش اشاره کرد و به نفس گفت :نفس جون بیا برسونمت
نفس هم به دناپلاسش اشاره کرد و گفت : وسیله هست خودم میرم و از هم خداحافظی کردند ساعت تقریبا 2 بود که نفس به خانه رسید
زهرا خانم با زینب خانم مشغول گردگیری آشپز خانه بودند و حاج مرتضی جارو برقی میکشید نفس سلام کرد و همه با خوشرویی جوابش را دادند نفس به طبقه بالا رفت و لباس هایش را عوض کرد و باز هم پایین رفت .
نفس:مامان مهدی کجاست؟
در باز شد و مهدی در از میوه و خرت و پرت وارد شد و گفت:من پی بدبختی خانم میخواد عروس سه من باید برم زحمت بکشم
زهرا خانوم:خوشبخت بچم
حاج محسن:آنقدر غر نزن
نفس : میگم مامان ساعت چند میان؟
زهرا:6 غروب
نفس :منم برم یه چرتی بزنم
زهرا خانوم:باشه مادر برو
نفس روی تختش ولو شد و همان لحظه صدای پیامک گوشی اش بلند شد و گوشی را برداشت .
نوشته بود.
سلام عروس خانوم پرینازم حالت خوبه؟
نفس اول سیوش کرد و بعد جواب داد : سلام خانوم شما چطورید؟
پریناز:منم خوبم چی میخوای جواب بدی بهش؟
نفس:باید ببینم شرایطش چیه ؟ ملاکاش چیه ؟ چطور خانواده ای داری؟
پریناز اینطور که اون بیچاره رو میکشیش
نفس:ما اینیم دیگه
بعد از کمی صحبت کردن نفس خداحافظی کرد و به خواب رفت با صدای زینب خانم چشمانش را باز کرد.
زینب خانوم:سلام دخترم زهرا خانوم میگن ساعت 5 و نیمه دیگه بیدار شو
نفس :سلام. چییییی ساعت 6 اونوقت منو الان بیدار کردین
زینب خانوم:عزیزم خواب بودی دیگه دلمون نیومد پاشو لباساتو بپوش که الان میان ، خوشبخت بشی عزیزکم
نفس:قوربونت برم زینب جونم
زینب خانوم بیرون رفت و نفس هم آبی به سر و رویش زد و در کمد لباسی را باز کرد یک شلوار بگ یخی ، مانتو عروسکی آبی نفتی و در آخر شال آبی آسمانی اش را بیرون آورد.
موهایش را که تا کمرش بودند بالا بست و شروع به تمیز کردن اتاقش کرد.
استاد حسینی :
از وقتی وارد این دانشگاه شدم حجب و حیای این دختر منو جذب کرده بود و رفته رفته بهش علاقه مند شدم چون تمامی ملاک های من رو داشت . اما امروز از رفتار عصبیش معلوم بود زیاد از من خوشش نمیاد اگه وای منفی بده چی؟
خدا نکنه اون روز که دیر اومده بود کلی نگرانش شدم آخه این دختر خیلی جذبه داشت و خیییلی هم مغرور بود تا حالا به چشمای من نگاهم نکرده بود یعنی کلا به هیچ پسری توجه نمیکرد با صدای مادرم رشته ی افکارم پاره شد و به سمت خونه شون به راه افتادیم.
#ادامه_دارد
#رمان_مذهبی
#خادم_المهدی✍
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹شهید_کریم_شورآبادی🌹
✍شهیدی که خواهر کر و لالش را شفا داد شهید کریم شورآبادی به روایت سردار حسنی سعدی...
🌹آدرس مزار مطهر شهید کریم شورآبادی گلزار شهدای کرمان قطعه ۲ ردیف ۱۰ شماره ۵...
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
@Alachiigh
دوران حیرت.mp3
7.13M
🔊 به دوران قبل از ظهور «دوران حیرت» گفته میشود!
آنقدر حملات شیاطین نزدیک میشود که انسان صبح مومن از خانه خارج شده و کافر برمیگردد!
🚨 خودتان را برای مقابله با شیاطین در «#دوران _حیرت» آماده کنید!
#استاد_شجاعی
#استاد_عالی
#انقلابیون
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝عقل واقع گرایی به روایت تصویر❗️
⚠️#محمدفاضلی #مشاور_پزشکیان
🔻حالا فهمیدین اسرائیل بیشتر از ضربه نظامی دنبال بهم زدن فضای داخلی و ترس #افکار_عمومی از جنگه!
#سرمایه های همیشگی اسرائیل در ایران (اصلاح طلبان) هم سخت مشغول فضاسازی هستن
امروز رهبری به صراحت از پاسخ به اسرائیل سخن گفتن، بعد این نادان میگه اقلیت تندرو!
یک زمانی حضرت آقا میگفتن از دید اینها که میگن تندرو، تندروترین فرد بنده رهبری هستم!
امیدوارم #قوه_قضائیه با این #اراذل_مجازی برخورد شدید داشته باشه
#اصلاح_طلبان
#سرمایه_های_اسرائیل
@Alachiigh
⭕️❌#ذلّت شاخ و دم ندارد!
👈#ذلّت_فردی یعنی سنگ نرمافزاری رو به سینه بزنی که اجازه نمیده عکس شهید دفاع از مملکتت در برابر #صهیونیستها رو منتشر کنی!
👈#ذلّت_ملّی یعنی دغدغه مسئولین مملکتت در همون روزهای شهادت این عزیزان، این باشه که دسترسی به نرمافزار همون #صهیونیستها رو راحتتر کنن!
👤 محسن انبیائی
#گفتمان
#طوفان_تبیین
#پایان_اسقاطیل
#حمله_به_ایران
#وعده_صادق۳
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پیشنهاد_دانلود 👌👌
❌👆❌رجز خوانی کوبنده همسر شهید حمزه جهاندیده
همسر شهید حمزه جهاندیده:
🔺اگر رهبرم امر کند طفل ۳ ماهه و کودک ۷ ساله ام را برای حراست از اسلام و مرز و بوم ایران خوراک موشکهای اسرائیل میکنم
🔺به امید اقامه نماز به امامت نائب بر حقش در مسجد الاقصی. نتانیاهو بداند من انتظار بازگشت پیکر همسرم را هم نداشتم چرا که چشم به هدیهای که در راه امامم دادم نداشتم.
❌♦️هربار کلماتی مثل «زن» و «حقوقِ زنان» و هرچی از این قبیل آورده میشه؛ عدهای از گوشه و کنار پیدا میشن تا تورو مورد عِتاب قرار بدن و آمال و آرزوهایِ آزادگیِ زنانه رو در چیزهایی تعریف کنن که خودشون میخوان.
اما بجز مکتبِ مقاومت؛ کدوم مکتبی میتونه همچین شیرزنِ آزادهای تربیت کنه؟ که کلمات از توصیفِ همین حرفهاش هم قاصره؟
#شهید_جهاندیده
#طوفان_تبیین
#پایان_اسقاطیل
#حمله_به_ایران
@Alachiigh
❌واقعیت چیست ؟
🔴واقعیت نه آن چیزی است که شما می بینید نه آن چیزی است که دشمن با رسانه های خود بزرگنمایی می کند
🔸در واقع این یک حمله اَبر حمله بود و طبق گفته های مقامات صهیونیست قرار بود هژمونی ایران در منطقه از بین برود و در موج های بعدی نظام سرنگون شود
🔸اسراییل تقریبا بیش از 80 درصد جنگنده های خود را در این عملیات شرکت داد و قرار بود پدافند غرب کشو به کلی نابود شود
🔸و سپس جنگنده های اصلی پس از سرکوب پدافند ایران به سمت مناطق استراتژیک تهران رفته و بمب های دو تنی که بر سر غزه می ریختند را در نیمه شب تهران برای میلیونها نفری که در خواب ناز هستند را به نمایش بگذارند
🔸تعداد موشک های شلیک شده به سمت پدافند های ایران و مناطق استراتژیک از چیزی که مسئولین بیان کرده اند بیشتر بوده است
🔸بیش از 300 موشک کروز در برخی نقل ها 400 فروند به همراه ده ها فروند موشک بالستیک « افق طلایی» سوپرسونیک که با زاویه خطرناک و مرگبار حمله 90 درجه تنظیم شده بودند از سوی صهیونیستها به سمت غرب کشور گسیل شدند ، این حمله برای رژیم صهیونیستی حکم حیاتی را داشت به این خاطر تمام دار و ندار استراتژیک متعارف خود را در این حمله رو کردند این به این معنی است که رژیم صهیونیستی بیش از حمله ای که بامداد شنبه انجام داد نمی توانست انجام دهد !
🔸آنها هم قبلا گفته بودند که بزودی ایران را شکست سختی خواهند داد به گونه ای که چنان این شکست برای ایران فضاحت بار باشد که به تغییر حکومت منجر خواهد شد ، آنها برای این کار ، حمله ای بزرگتر از وعده صادق 1و2 را برای ایران تدارک دیدند و عملی کردند ...
🔸بله درسته ، بخش های قابل
توجهی از پدافند های غرب ایران به صورت عجیبی در این آزمون موفق به رهگیری بالای 90 درصد از موشک های بالستیکی که با زاویه 90 درجه به سمت اهداف فرود می آمدند شدند ، موشک های صهیونیستها به این خاطر با نام افق طلایی نامگذاری شده بودند ، پدافند ایران در این حمله مانند حادثه نبرد ناوچه سهند و سبلان حماسه ای دیگر را آفریدند ...
🔸وقتی با حمله ای در مقایسه جنگ جهانی روبرو می شوید طبیعی است که 10 یا 15 نفر از پرسنل قهرمان پدافند را از دست بدهید و عجیی اینجاست که کمتر کسی در آن نیمه شب از این حمله جهانی به ایران خبردار شد زیرا ایران بخش مهمی از موشک ها را در یک به اصطلاح تله پدافندی در عراق منهدم کرده بود...
🔸واقعیت را بگویم ، ایران به لطف اهل بیت ، شاهکاری فراتر از تصور جهانیان خلق کرد اما شهدایی نیز تقدیم کردیم و خسارتهایی را نیز دیدیم اما این خسارتها و تلفات حتی یک دهم چیزی که دشمن برنامه ریزی کرده بود نیز نشد ، موشک ها و پدافند ها تعویض شدند ولی نظام تعویض نشد !
🔸خبر خوب اینجاست که بخش مهمی از پدافند های هدف قرار گرفته ، توسط موشک های دشمن از بین نرفته اند و خبر بد اینجاست که آنها توسط ریزپرنده های مشتی خود فروخته داخلی کشور هدف قرار گرفتند و اگر حرامزادگی آنها نبود اکنون بخش مهمی از پدافند های ما سالم بودند !
✍️به نقل از فرهاد عظیما…
#طوفان_تبیین
#پایان_اسقاطیل
#حمله_به_ایران
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
حب المهدۍ هویتنا: ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ کـولـهبـارےازعـشـق #قسمت۹ـ۱۰ پریناز:میدونی چیه
حب المهدۍ هویتنا:
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
کـولـهبـارےازعـشـق
#قسمت۱۱ـ۱۲
نفس :
چادر رنگی ام را برداشتم و پایین رفتم.
زهرا خانوم:وای مادر چه ماه شدی
نفس :اوا مامان مگه من ماه نبودم؟؟
محمد مهدی :اعتماد به سقف و
با صدای زنگ همگی به طرف آیفون برگشتند که محمد مهدی در را باز کرد زینب خانم دستان نفس را گرفت و گویا تنها او متوجه استرس نفس شده بود .
در باز شد و زن و مردی که میخورد 40_45 ساله باشند به همراه دختری جوان و زن و مردی جوان که گویا زن و شوهر بودند و در آخر استاد وارد شدند.
اون خانم که سن بیشتری داشت نفس را در آغوش گرفت و گفت:ماشاالله عزیز دلم چه خانومی اسم من شیداست
نفس:خوشبختم
آن زن جوان هم به سمت نفس رفت و صورتش را بوسید و گفت من هم زن برادر آقا محمد حسین هستم اسمم سمی است
نفس:خوشبختم عزیزم
سپس مرد کنارش آمد و گفت : سلام زن داداش منم برادر محمد حسینم
نفس : سلام آقا
آن دختر تنها هم که میخورد 16_15 ساله باشد گفت : سلام خوشگلم من هانیه ام خواهر محمد حسین آروم گفت داداشم خیلی خاطرتو میخوادا
نفس:خوش اومدی عزیزم
و در آخر همه رفتند و نفس ماند و استاد حسینی و دسته گل
استاد حسینی:سلام خانم آروین. خوب هستیم انشاالله؟
نفس:سلام استاد ممنون
استاد اخمی کرد و آن دسته گل زیبا را به دست نفس داد و گفت:خدمت شما
نفس گل را گرفت و گفت : ممنونم
سپس به سمت حال رفت و کنار هانیه نشست و مشغول صحبت با او شد که با اشاره ی مادر رفت برای ریختن چای.
زهرا خانوم پیشش رفت و بهش آرامش داد.
راست است که میگویند وقتی کسی را دوست داری هول میشوی از خود بی خود میشوی
به قول شاعر که میگه : آنجا که دلت آرام گرفت مقصد توست...
چایی را برد و از مهمانها شروع کرد و به مادرش رسید.
دقایقی بعد پدر استاد رو به حاج محسن گفت:حاجی اگه اجازه بدید این دو جوون برن و با هم صحبت کنند.
حاج محسن:صاحب اختیارید.
نفس جان بابا آقا محمد حسین رو راهنمایی کرد و به در اتاق که رسید عقب رفت و گفت:بفرمایید استاد
همان اخم ریز دوباره مهمان صورت استاد شد و گفت:اول شما برید تو .
سپس هر دو شروع به آنالیز اتاق کردند.
تخت کنار پنجره ، میز چسبیده به تخت و کمی آن طرف تر که میزی با آینه بو که گویا میز لوازم آرایش بود اما خالی از هرگونه لوازم آرایش و عکس شهدای زیاد روی دیوار اتاق که استاد با دیدن آنها لبخندی زد و گفت:پس شما هم با شهدا دوستید؟
نفس :بله استاد چشماشون معجزه میکنه آدم هروقت میخواد یه کار بد انجام بده با نگاه کردن به این عکسا پشیمون میشه.
استاد :خانوم این قدر اینجا به من نگید استاد من الان به عنوان خواستگار اینجام.
نفس سر به زیر انداخت و سرخ و سفید شد.
استاد حسینی:خب معیار های شما واسه مرد آیندتون چنیه؟
نفس :خب اول از همه اعتقاداتش برام مهمه که هم عقیده باشیم که اگه یه زمانی من خواستم کار بدی انجام بدم دستمو بگیره نه مچم.دوم اینکه نظر خانوادم چیه و آخر هم اینکه سر به زیر انداخت و ادامه داد که اون شخص رو دوست دارم یا نه.
استاد لبخندی زد و در انتخابش مصمم شد او همین آدم را میخواست گویا نفس آروین ساخته شده تا برای او باشد بشود نفسش و همه دار و ندارش.
استاد:معیار های من هم دقیقا همین است که درمورد شما هر سه مورد تضمین شده.
نفس با خود گفت پس اوهم مرا دوست دارد.
استاد ذهن نفس را خواند و گفت :
گر نیست به جز خونِ جگر مزدِ من از عشق
بر شانه چرا میکشم این بار گران را...؟!
-
استاد دوباره گفت:بازهم حرفی هست خانوم؟
نفس:خب .. خب یچیزی هست
استاد : چی؟
نفس:راستش راستش خب من هیچی از خونه داری و آشپزی و اینا نمیدونم هیچی یعنی حتی نمیتونم کبریت بزنم که گاز روشن شه
استاد مردانه خندید و وقتی به خودش مسلط شد گفت:
“گر چنینی،
گر چنانی،
جان مایی
جانِ جان.”
نفس باز هم سرخ شد از خجالت و سرش را پایین انداخت و دیوانه تر میکرد مرد روبه رویش را .
و استاد حسینی هر لحظه از انتخابش مطمین تر میشد.
با یاد آوری یک موضوع سریع گفت:البته یه مسئله ای هم ست
نفس:چی استاد؟
استاد:خانوم آروین چرا شما متوجه نیستید . تو دانشگاه وقتی یچیزی رو توضیح میدم شما سریعا یاد میگیرید الان چند بار باید بگم به من نگید استاد ؟
نفس:ببخشید ، چشم استاد.
استاد خندید و محجوبانه گفت: منتظرم که محرم بشیم و اون موقع کمک تون کنم که دیگه به من نگید استاد
اون مسئله این هست که من هر چند وقت یکبار میرم سوریه واسه دفاع از حرم.مشکلی با این موضوع ندارید؟
نفس به یاد آورد که هر چند ماه یکبار استاد به دانشگاه نمیآید .
نفس:من مشکلی ندارم ولی من من از تنهایی میترسم نمیخوام یه زندگی رو که آخرش خودم میمونم تنها رو شروع کنم.
@Alachiigh