آلاچیق 🏡
🌺 نیمہ ݐــنہان ماه 🌺 ✿ قسمت 7⃣4⃣ #وصیت_ایوب بود، میخواست نزدیک برادرش، حسن، در وادی رحمت دفن شود
🌺 نیمہ ݐــنہان ماه 🌺
✿ قسمت آخر
از ایوب #هرکاری بر می آید....
#هروقت از او #کمک می خواهم هست. #حضورش فضای خانه را پر می کند.
مادرش آمده بود خانه ما و چند روزی مانده بود....
برای برگشتنش پول نداشت.
توی اتاق ایوب سرم را بالا گرفتم:
_" #آبرویم را حفظ کن، هیچ پولی در خانه ندارم."
دوستم آمد جلوی در اتاق:
_"شهلا بیا این اتاق، یک چیزی پیدا کردم."
آمده بود کمکم تا بخاری ها را جمع کنیم.شش ماهی بود که بخاری را تکان نداده بودیم.
#زیرفرش یک دسته اسکناس پیدا کرده بود. ایوب آبرویم را حفظ کرد.
توی امتحان های #محمدحسین کمکش کرد.
برای #خواستگارهایی که هدی از همان نوجوانیش داشت به خوابم می آمد و راهنمایی می کرد.
حتی حواسش به محمد حسن هم بود.
یک سینی #حلوا درست کرده بودم تا محمد حسین شب جمعه ای ببرد مسجد، یادش رفت.
صبح سینی را دادم به محمد حسن و گفتم بین همسایه ها بگرداند.
وقتی برگشت حلوا ها نصف هم نشده بود.
یک نگاهش به حلوا بود و یک نگاهش به من
_ مامان می گذاری همه اش را خودم بخورم؟
+ نه مادر جان، این ها برای بابا است که چهار تا نماز خوان بخورند و فاتحه اش را بفرستند.
شانه اش را بالا انداخت:
_ "خب مگر من چه ام است؟ خودم می خورم، خودم هم فاتحه اش را می خوانم."
چهار زانو نشست وسط اتاق و همه حلوا ها را خورد.
سینی خالی را آورد توی آشپزخانه:
"مامان #فاتحه خیلی کم است. میروم برای بابا #نماز بخوانم.
شب ایوب توی خواب
سیب آبداری را گاز می زد و می خندید.
فاتحه و نمازهای محمد حسن به او رسیده بود
از تهران تا تبریز خیلی راه است....
برای این که دلمان گرفت و هوایش را کردیم برویم سر مزارش..
سالی چند بار می رویم تبریز و همه روز را توی #وادی_رحمت می مانیم.
بچه ها جلوتر از من می روند...،
ولی من هر بار دست و پایم می لرزد.
اول سر مزار حسن می نشینم تا کمی آرام شوم.
اما باز دلم شور می زند...
انگار باز ایوب آمده باشد #خواستگاریم و بخواهیم #احتیاط کنیم که نکند چشم توی چشم هم شویم.
فکر می کنم چه جوری نگاهش کنم ؟
چه بگویم؟
از کجا شروع کنم؟
ایوبم.......😭
به روایت همسر شهید بلندی شهلا غیاثوند
#پایان
#التماس_دعا
#یاعلی
#آقا_منو_بخر😭
#یاایتهاالنفس_المصمئنه... 😭😭
#داستان_شب
#رمان_واقعی
#زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے
⭐️ان شاءالله بزودی بارمان زیبای دیگری
در خدمت همراهان عزیز خواهیم بود⭐️
🎋〰🍃
@Alachiigh