فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🌹🍃
🎥#استوری | اربابم تولدت مبارک
🍃🌸 فرا رسیدن سالروز ولادت #امام_حسین علیهالسلام و روز پاسدار بر همگان تبریک و تهنیت باد 😍
🍃___________________
#میلاد_امام_حسین(ع)
#ماه_شعبان
🍁〰🍂
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷
🎥 #کلیپ | برکات بزرگ انقلاب اسلامی
❇️ پیشنهاد ویژه دانلود ☺️✌️🏻
🍃🌹🍃
#روشنگری
#ثامن
#جهاد_تبیین
🍁〰🍂
@Alachiigh
111(3).pdf
521.6K
📝 #یادداشت_تحلیلی
📍«الزامات گام دوم انقلاب»❓🤔
✍ دکتر قاسم حبیبزاده
🍃🌹🍃
#روشنگری
#ثامن
#جهاد_تبیین
🍁〰🍂
@Alachiigh
🍃🌹🍃 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷🍃 امام خامنهای مدظلهالعالی:
«انقلاب اسلامی پس از نظامسازی، به رکود و خموشی دچار نشده و نمیشود و میان جوشش انقلابی و نظم سیاسی و اجتماعی تضاد و ناسازگاری نمیبیند، بلکه از نظریّهی نظام انقلابی تا ابد دفاع میکند.»
۱۳۹۷/۱۱/۲۲
🍃🌹🍃 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔰 #نشست_روشنگری | مجازی
✅ با موضوع:
«تبیین بیانیهی
گام دوم انقلاب اسلامی
و امیدآفرینی»
🔺 تاریخ : امروز ۱۵ اسفند ۱۴۰۰
🔻 ساعت : ۱۴
📨⁉️برای ارسال سوالات و نظرات به آیدی زیر مراجعه بفرمایید :
👉 @YaMahdi220
🍃🌹🍃 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#روشنگری | #ثامن | #جهاد_تبیین
🍁〰🍂
@Alachiigh
صدا ۰۰۱.m4a
10.18M
#نشست_روشنگری
#جهاد_تبیین 🇮🇷🇮🇷
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
«تبیین بیانیهی
گام دوم انقلاب اسلامی
و امیدآفرینی» 📣📣
🎙 سخنران:
آقای حسین ناطقی
کارشناس مسائل سیاسی
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
🍁〰🍂
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭐️🌺⭐️🌺⭐️🌺
از ابتدا خاص بودی و منحصر بفرد !
از همان آغاز که ولادتت فطرس شفا داد
تا شهادتی که تاریخ به خود ندید
مولای ما خوش اومدی
قدم بر چشمان بی مقدار ما می گذاری
〰✨✨✨〰
❤️ولادت سید و سالار شهیدان، حضرت اباعبدالله و روز پاسدار بر عاشقان آن حضرت مبارک❤️
👌💐نماهنگ زیبای
ولادت حضرت اباعبدالله 👌💐
#تولید_محتوای_کانال_آلاچیق
🍁〰🍂
@Alachiigh
آیاجهادتبیین جهادکفایی است؟.m4a
5.66M
━━━━💠🌸💠━━━━
🇮🇷 #رزمایش_ثامن19 🇮🇷
#پرسش_و_پاسخ
👈🏻👈🏻 آیا جهاد تبیین حتی بر کسانی که سواد زیادی ندارن، یا فرصت کافی برای این کارو ندارن و یا فن بیان و توانایی لازم جهت پرداختن به این موضوع رو ندارن هم واجبه⁉️
✅ پاسخ را در صوت بالا #بشنوید ☝️
📍@ahlolbasar
🎙 آقای محمدحسین دادخواه،
کارشناس مسائل سیاسی
#روشنگری
#جهاد_تبیین
━━━━💠🌸💠━━━━
🍁〰🍂
@Alachiigh
تبیین درگروه گمراهان فایده دارد.m4a
6.7M
━━━━💠🌸💠━━━━
🇮🇷 #رزمایش_ثامن19 🇮🇷
#پرسش_و_پاسخ
👈🏻👈🏻 در یک جمع دوستانه یا فامیلی که #همگی به شدت نسبت نظام و رهبر و سپاه و غیره بدبین هستند و با قاطعیت زیاد، طرفداران اینها را افرادی جاهل و ناآگاه تلقی میکنند و حتی نسبتهای بسیار ناروا به آنها میدهند، چطور باید #یک_نفره و در فرصت #محدود به جهاد تبیین پرداخت؟ و آیا اصلا در چنین موقعیتی تبیین و روشنگری به صلاح هست⁉️
✅ پاسخ را در صوت بالا #بشنوید ☝️
📍@ahlolbasar
🎙 آقای محمدحسین دادخواه،
کارشناس مسائل سیاسی
#روشنگری
#جهاد_تبیین
━━━━💠🌸💠━━━━
چرابرخی علماسکوت میکنند.m4a
4.57M
━━━━💠🌸💠━━━━
🇮🇷 #رزمایش_ثامن19 🇮🇷
#پرسش_و_پاسخ
👈🏻👈🏻 آیا نباید حوزههای علمیه و ائمه جماعات با توجه به نقش تربیتی و تبلیغی که در جامعه دارند، در رأس جهاد تبیین قرار بگیرند؟! چرا برخی طلبهها و روحانیون در منبرهای خود اصلا به سیاست ورود نمیکنند و عملاً تفکر غلط جدایی دین از سیاست را رواج میدهند ⁉️
✅ پاسخ را در صوت بالا #بشنوید ☝️
📍@ahlolbasar
🎙 آقای محمدحسین دادخواه،
کارشناس مسائل سیاسی
#روشنگری
#جهاد_تبیین
━━💠🌸💠━━
🍁〰🍂
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
🌺نیمہ ݐــنہان ماه🌺 ✿قسمت 5⃣1⃣ یک بار ایوب داد و بیداد راه انداخته بود، زهرا و شهیده ایستاده بودن
🌺 نیمہ ݐــنہان ماه 🌺
✿قسمت 6⃣1⃣
نیت کرده بودیم که اگر خدا به اندازه یک تیم فوتبال هم به ما پسر داد، اول اسم همه را #محمد بگذاریم.
گفتم
_بگذاریم محمد حسین؛ به خاطر خوابم... اما تو از کجا میدانی پسر است؟
جوابم را نداد.
چند سال بعد که #هدی را باردار شدم هم می دانست فرزندمان #دختر است.
مامان و آقاجون کنارم بودند، اما از این #دلتنگیم برای ایوب کم نمی کرد.
روزها با گریه می نشستم شش هفت برگه امتحانی برایش می نوشتم، ولی باز هم روز به نظرم کشدار و تمام ناشدنی بود.
تلفن می زد
همین که صدایش را شنیدم، بغض گلویم راگرفت.
_"سلام ایوب"
ذوق کرد. گفت:
_ "صدایت را که می شنوم، انگار همه دنیا را به من داده اند"
زدم زیر گریه
_ "کجایی ایوب؟پس کی برمیگردی؟"میدانی چند روز است از هم دوریم؟ من حساب دقیقش را دارم. دقیقا بیست و پنج روز.
حرفی نزدم.
صدای گریه ام را می شنید.
_ شهلا ولی دنیا خیلی کوچک تر از آن است که تو فکرش را می کنی. تو فکر میکنی من الان کجا هستم؟
با گریه گفتم:
_ "خب معلومه، تو انگلستانی، من تهران
خیلی از هم دوریم ایوب.
_ نه شهلا، مگر همان ماهی که بالای سر تو است بالای سر من نیست؟ همان خورشید، اینجا هم هست. هوا، همان هوا و زمین، همان زمین است.
اگر اینطوری فکر کنی، خیالت راحت تر می شود. بیا شهلا از این به بعد سر ساعت یازده شب هر دو به #ماه نگاه کنیم. خب؟
تا یازده شب را هر به هر ضرب و زوری گذراندم.
شب رفتم پشت بام و ایستادم به تماشای ماه...
حالا حتما ایوب هم خودش را رسانده بود کنار پنجره ی اتاقش توی بیمارستان و ماه را نگاه میکرد.
زمین برایم یک توپ گرد کوچک شده بود ک می توانستم با نگاه به ماه از روی آن بگذرم...
و برسم به ایوبم به مَردم...
.
نامه اش از انگلیس رسید.
_"خب بچه دار شدنمان چشمم را روشن کرد.#همسر عزیزم شرمنده که در این وضع در کنارت نیستم. تو خوب میدانی که نبودنم بی علت نیست و اینجا برای #درمان هستم. خیلی #نگران_حالت هستم. من را از خودت بی خبر نگذار. امیدوارم همیشه زنده و سالم باشی و سایه ات بالای سرم باشد. گفته بودی از زایمان می ترسی. نگران نباش، فقط به این فکر کن که موجودی زنده از تو متولد می شود."
بعد از دو ماه ایوب برگشت.
از ریز و درشت اتفاقاتی که برایش افتاده بود، تعریف می کرد.
می گفت:
_"عادت کرده ام مثل پروانه دورم بگردی، همیشه کنارم باشی. توی بیمارستان با ان همه پرستار و امکانات راحت نبودم"
با لبخند نگاهش کردم.تکیه داد به پشتی
_ شهلا ؟.. این خانم ها موهایشان خود به خود رنگی نیست، هست؟؟؟؟؟؟
چشم هایم را ریز کردم.
+ چشمم روشن!! کدام خانم ها؟
_ خانم های اینجا و آنجا که بودم.
خنده ام گرفت.
+ نخیر مال خودشان نیست، رنگشان می کنند.
_ خب، تو چرا نمی کنی؟
+ چون خرج داره حاج آقا.
فردایش از ایوب پول گرفتم و موهایم را رنگ کردم.
خیلی خوشش آمد
گفت:
_ "قشنگ شدی، ولی نمی ارزد شهلا..."
آخر دو برابر ازش پول گرفته بودم.
چیزی نگذشت که ثبت نام کرد برود #جبهه
+ کجا ب سلامتی؟
_ میروم منطقه...
+ بااین حال و روزت؟ آخه تو چه به درد جبهه میخوری؟ با این دست های بسته.
_ سر برانکارد رو که میتونم بگیرم.
از همان #روزاول میدانستم به کسی #دل_میبندم که به چیز #باارزش_تری دل بسته است.
و اگر #راهی پیدا کند تا به آن برسد نباید #مانعش بشوم.
به روایت همسر شهید
#ادامه_دارد
#داستان_شب
#رمان_واقعی
#زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے
🍁〰🍂
@Alachiigh
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ*
⭐️صفحه ۳۶۱ مصحف شریف
✨همراه تدبر و چند نکته
⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏
#کلام_نور
🍁〰🍂
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍سلام من حمید فرخ نژاد، فهم سیاسی ندارم.
همان که زن و بچه ام را راهی آمریکا کرده ام و ساکن کشوری هستند که مردم کشورم را بیش از ده سال است که تحریم کرده اند، کشوری که بیش از دو میلیون عراقی و افغانستانی را در طول دو جنگ کشت، برای عقب نماندن از قافله، و برای خوش خدمتی به اربابان غربی، نه از روی حس انسان دوستی، و تنها برای لجبازی با حاکمیت ایران و دو قطبی کردن جامعه ایران، جایزه ای که شانزده سال قبل از یک جشنواره نه چندان مطرح در مسکو گرفته ام را به این کشور بر می گردانم.
😐ولی جایزه ۲۰هزار دلاری رو نگه میدارم
#سلبریتی
#تناقض
🍁〰🍂
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اقدام عجیب یک زن هنگام کتک خوردن از شوهر
💢 زنی که آرزوی کتک خوردن داشت!
____________________
🗓 برشی ازسخنرانی
#حجت_الاسلام_راجی به مناسبت ولادت حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام و #روز_جانباز
#سعداء
🍁〰🍂
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑ماجرای «شکدم» از چه قرار بود؟
🔺هیاهو و اخبار جعلی بر سر ادعاهای و خیالپردازی های ژورنالیستی برای تبلیغات
♨️یک منبع آگاه در قوه قضائیه:
خانم «کاترین شکدم» ۵ سفر به ایران داشته و در این سفرها، مجموعاً ۱۸ روز در کشورمان اقامت و حضور داشته است.
Afsaran
#نفوذی
#شکدوم
🍁〰🍂
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
🌺 نیمہ ݐــنہان ماه 🌺 ✿قسمت 6⃣1⃣ نیت کرده بودیم که اگر خدا به اندازه یک تیم فوتبال هم به ما پسر دا
🌺 نیمہ ݐــنہان ماه 🌺
✿قسمت 7⃣1⃣
موقع به دنیا آمدن #محمدحسین، آقاجون و مامان، من را بردند بیمارستانمحمد حسین که به دنیا آمد...
#پایش کمی انحراف داشت. دکتر گچ گرفت و خوب شد.
دکترها چند بار سفارش کرده بودند که اگر امکانش را داریم،..
برای قلب ایوب برویم خارج ترکش توی سینه ایوب خطرناک بود.
#خرج عمل قلب خیلی زیاد بود.
آنقدر که اگر #همه_زندگیمان را میفروختیم، باز هم کم می آوردیم.
اگر ایوب تعهد نامه اش را امضا می کرد، #بنیاد خرج سفر را تقبل می کرد. ایوب قبول نکرد.
گفت:
" وقتی میخواستم #جبهه بروم، امضا #ندادم. برای #نمازجمعه هایی که رفتم هم همینطور وقتی توی #هویزه و #خرمشهر هم محاصره بودید، هیچ کداممان #تعهد نداده بودیم که #مقاومت کنیم. با #اراده خودمان ایستادیم."
فرم را نگاه کردم،..
از امضا کننده برای شرکت در راه پیمایی ها و نماز جمعه و همینطور پناهنده نشدن آنجا تعهد می گرفت.
#خانه و #زندگی را فروختیم. این بار برای عمل دستش، #من و #محمدحسین هم همراهش رفتیم.
توی #فرودگاه کنار ساکش نشسته بودم که ایوب آمد کنارم آرام گفت:
_"این ها خواهر برادرند"
به زن و مردی اشاره کرد که نزدیک می شدند. به هم سلام کردیم.
_ بنده های خدا زبان بلد نیستند. خواهرش ناراحتی قلبی دارد. خلاصه تا انگلیس همسفریم.
ایوب هم انگلیسیش خوب بود و هم زود جوش بود.
برایش فرقی نمی کرد #ایران باشیم یا #کشورغریب.
همین که از پله های هواپیما پایین آمدیم. گفت:
_"شهلا خودت را آماده کن که اینجا هر صحنه ای را ببینی. خودت را کنترل کن."
لبخند زد
- من که گیج می شوم ،وقتی راه میروم نمی دانم کجا را نگاه کنم؟ جلویم خانم های آنچنانی و پایین پایم، مجله های آنچنانی
روز تعطیل رسیده بود و نمی شد دنبال خانه بگردیم...
با همسفرهایمان #یک_اتاق را گرفتیم و بینش یک #پرده زدیم.
فردایش توی #یک_ساختمان #دواتاق گرفتیم.
ساختمان پر از ایرانی هایی بود که هرکدام به علتی آنجا بودند.
همسفرهایمان گفتند اتاق را زنانه مردانه کنیم؛ خواهرش با من باشد و برادر با ایوب.
ایوب آمد.نزدیک من و گفت:
_ "من این جوری نمیخواهم شهلا. دلم می خواهد پیش شما باشم."
+ خب من هم نمیخواهم، ولی رویم نمی شود. آخه چه بگوییم؟؟
ایوب #محمدحسین را #بهانه کرد و پیش خودمان ماند.
به روایت همسر شهید
⭐️برای خواݩدݩهرقسمٺاز رماݩ1صݪواٺ به نیت فرج اݪـزامیسٺ
#ادامه_دارد
#داستان_شب
#رمان_واقعی
#زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے
🍁〰🍂
@Alachiigh