eitaa logo
آلاچیق 🏡
1.1هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
3.3هزار ویدیو
57 فایل
فعالیتهای کانال، به نیت مهدیِ فاطمه عجل الله تعالی فرجه ادمین تبادل، انتقاد-پیشنهاد-مسابقه : @nilofarane56 پ زینب کبری سلام الله علیها کپی مطالب با ذکر صلوات 🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷 📝 |این ترور خونریزی نداشت؟ 🍃🌹🍃 🔻 تا به این لحظه تمام فیلم های ترور شینزو آبه را جستجو و مشاهده کرده ام، عکس‌ها و فیلم هایی که اصلاً جسد شینزو آبه در آن دیده نمی شود و بیشتر از همه آسمان، آسفالت و گارد ریل مکان ترور به تصویر کشیده شده است. این تصاویر محدود و معدود در حالی است که سخنرانی در حال پخش زنده و مردم بسیاری در اطراف جسد بوده اند. 🔹 این فقط یک مورد بود، به نحوه خبررسانی کشتار مدرسه در تگزاس یا آتش سوزی گرنفل در لندن نگاهی بیندازید، دقیقا همین خبررسانی و تصاویر محدود و معدود را می بینید. این بخشی از مدیریت بحران و مدیریت خبر است تا جامعه دچار آسیب‌ روانی نشود و فضای خبری و رسانه ای از دست حاکمیت در نرود. 🔸 این نحوه خبررسانی را با ترور شهید صیاد خدایی مقایسه کنید. در ترور شهید صیاد خدایی جز به جز به حادثه از پلاک ماشین، نحوه ترور، تصویر شهید غرقه در خون و.... منتشر می شود. این فقط یک مثال است در حوادث دیگر مانند ترور اهواز و دیگر حوادث هم داستان همین است. 🔺 خلاصه اینکه پوشش خبری ترور شینزو آبه به ما می گوید اول از همه باید بدنبال قاعده مند کردن خبر و تقویت حکمرانی در این حوزه خصوصاً در بحران ها بود و ثانیاً باید سواد رسانه‌ای جامعه را تقویت کرد که برای دیده شدن و لایک نباید هر خبری را منتشر کرد. ✍یعقوب ربیعی | | 🎋〰🍃 @Alachiigh
بنظرتون انگلیسی ها با خاک ایران چه کار دارند؟!!!! roshangarii 🎋〰🍃 @Alachiigh
💕 عاشقانه_دو_مدافع💕 -اجازه بده تا فرودگاه بیام چند دقیقه سکوت کرد و گفت: باشه عزیزم _ کاسه رو دادم دستش ، به سرعت چادر مشکیمو سر کردم و سوار ماشین شدم زهرا هم با ما اومد به اصرار علی ما پشت نشستیم و زهرا و اردلان هم جلو احساس خوبی داشتم که یکم بیشتر میتونستم پیشش باشم از همه خداحافظی کردیم و راه افتادیم _ نگاهی بهش انداختم و با خنده گفتم: علی با این لباسا شبیه برادرا شدیا اخمی نمایشی کرد و گفت: مگه نبودم ابروهامو دادم بالا و در گوشش گفتم: شبیه علی من بودی به کاسه ی آب نگاه کردو گفت: این دیگه چرا آوردی خوب چون میخواستم خودم پشت سرت آب بریزم که زود برگردی _ سرمو گذاشتم رو شونشو گفتم: علی دلم برات تنگ شد چیکار کنم؟؟؟ یکمی فکر کردو گفت: به ماه نگاه کن سر ساعت ۱۰ دوتامون به ماه نگاه میکنیم لبخندی زدم و حرفشو تایید کردم علی تند تند زنگ بزنیا چشم چشمت بی بلا _ بقیه ی راه به سکوت گذشت بلاخره وقت خداحافظی بود ما نمیتونستیم وارد فرودگاه بشیم تا همینجاش هم به خاطر اردلان تونستیم بیایم اردلان و زهرا خداحافظی کردن و رفتن داخل ماشین تو چشماش نگاه کردم و گفتم: علی برگردیا من منتظرم پلک هاشو بازو بسته کرد و سرشو انداخت پایین دلم ریخت دستشو گرفتم: علی ، جون اسماء مواظب خودت باش همونطور که سرش پایین بود گفت: چشم خانم تو هم مواظب خودت باش _ به ساعتش نگاه کرد دیر شده بود سرشو آورد بالا اشک تو چشماش جمع شده بود اسماء جان برم ؟؟ قطره ای اشک از چشمام سر خورد سریع پاکش کردم و گفتم: برو اومدنی گل یاس یادت نره چند قدم ، عقب عقب رفت. دستشو گذاشت رو قلبش و زیر لب زمزمه کرد:عاشقتم من هم زیر لب گفتم: من بیشتر برگشت و به سرعت ازم دور شد با چشمام مسیری که رفت رو دنبال کردم. در رفتن جان از بدن ، گویند هر نوعی سخن من با دو چشم خویشتن ، دیدم که جانم میرود _ وارد فرودگاه شد. در پشت سرش بسته شد احساس کردم سرم داره گیج میره جلوی چشمام سیاه شد سعی کردم خودمو کنترل کنم. کاسه ی آب رو برداشتم و آب رو ریختم هم زمان ،،سرم گیج رفت افتادم رو زمین، کاسه هم از دستم افتاد و شکست _ بغضم ترکید و اشکهام جاری شد. زهرا و اردلان به سرعت از ماشین پیاده شدن و اومدن سمتم اردلان دستمو گرفت و با نگرانی داد میزد خوبی !؟؟؟ نگاهش میکردم اما جواب نمیدادم با زهرا دستم رو گرفتن و سوار ماشینم کرد سرمو به صندلی ماشین تکیه دادم و بی صدا اشک میریختم _ اومدنی با علی اومده بودم. حالا تنها داشتم بر میگشتم هرچی اردلان و زهرا باهام حرف میزدن جواب نمیدادم. تا اسم کهف اومد. سرجام صاف نشستم و گفتم چی اردلان ... هیچی میگم میخوای بریم کهف ؟؟؟ سرمو به نشونه ی تایید نشون دادم... قبول کردم که برم شاید آرامش کهف آرومم میکرد ممکن هم بود که داغون ترم کنه چون دفعه ی قبل با علی رفته بودم وارد کهف شدم. هیچ کسی نبود، رفتم وهمونجایی که دفعه ی قبل با علی نشسته بودیم ،نشستم. قلبم کمی آروم شد. اصلا مگه میشه به شهدا پناه ببری و کمکت نکنن ... _ دیگه اشک نمیریختم ، احساس خوبی داشتم چشمامو بستم و زیرلب گفتم: خدایا هر چی صلاحه همون بشه به من کمک کن و صبر بده حرفهایی که میزدم دست خودم نبود من، اسماء ای که انقد علی رو دوست داشت خودش با دست های خودش راهیش کردو الان از خدا صبر و صلاحشو میخواد. _ روزها همینطوری پشت سر هم میگذشت حوصله ی هیچ کاری رو نداشتم اکثرا خونه بودم حتی پنج شنبه ها هم نمیرفتم بهشت زهرا هر چند روز یکبار علی زنگ میزد بهم اما خیلی کوتاه حرف میزد و قطع!!!!... ⭐️برای خواݩدݩ‌هرقسمٺ‌از رماݩ‌1صݪواٺ‌ به نیت فرج اݪـزامیسٺ ✍خانم.علـــی.آبادی 🎋〰🍃 @Alachiigh
✳️براساس تحقیقات قهوه به علت داشتن کافئین باعث تحریک فولیکول مو میشود و درنتیجه ریزش مو را از بین میبرد و باعث تقویت مو میشود ! 🔸براساس گفته متخصصین نوشیدن قهوه باعث رشد مجدد مو میشود 🎋〰🍃 @Alachiigh
⚜⚜⚜ ⭐️برای خودت تغییر کن، برای دیگران مفید باش⭐️ ⚜⚜⚜ 🎋〰🍃 @Alachiigh
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ* ⭐️صفحه ۴۵۴ مصحف شریف ✨همراه تدبر و چند نکته ⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏 🎋〰🍃 @Alachiigh
🌹سرلشکر شهید حسن آبشناسان🌹 ✨معروف به شیر صحرا✨ ⭐️ماجرای نامه به صدام جریان نامه‌ای که شهید آبشناسان به صدام نوشت و او را دعوت به مبارزه کرد، یکی از وقایع مشهور و افسانه‌گونه دفاع مقدس است. آبشناسان در این نامه نوشته بود: «اگر جناب صدام حسین ژنرال است و فنون نظامی را خوب می‌داند و نظریه‌پرداز جنگی است، پس به راحتی می‌تواند در دشت عباس با من و دوستان جنگ‌آورم ملاقات کند و با هر شیوه‌ای که می‌پسندد، بجنگد، نه اینکه با بمب‌افکن‌های اهدایی شوروی محله‌های مسکونی و بی‌دفاع را بمباران کند و مردم را به خاک و خون بکشد.» صدام در جواب این چریک کارکشته ایرانی، ژنرال قادر عبدالحمید را با گروه ویژه‌اش به دشت عباس فرستاد. قرار بود ژنرال عراقی به قول خودش فنون یک جنگ تخصصی را به آبشناسان نشان بدهد، اما حسن آبشناسان که سال‌ها قبل در اسکاتلند، عبدالحمید و گروهش را در مسابقه کوهنوردی ارتش‌های منتخب جهان شکست داده بود، بار دیگر در نبردی حقیقی مقابل ژنرال عراقی قرار گرفت و بعد از یک درگیری طولانی، وی و نیروهایش را شکست داد و توانست تعداد بسیاری از نفرات دشمن از جمله خود عبدالحمید را به اسارت بگیرد. ⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات 🎋〰🍃 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔆 سنگِ راه نباش! 🔻حجاب یعنی همین دقت در برخورد؛ که آلوده نشوی و آلوده نسازی؛ که اسیر نشوی و اسیر ننمایی. حجاب، فقط این نیست که زن خود را بپوشاند؛ که زن و مرد، هر دو باید در این دنیایی که راه است و میدان حرکت است و کلاس و کوره است، سنگ راه نباشند و دیگران را در خود اسیر نسازند و چشم‌ها و دل‌ها را نگه ندارند و در دنیا نمانند. 👤 استاد علی صفایی‌حائری 📚 کتاب نامه‌های بلوغ 🎋〰🍃 @Alachiigh
🇮🇷 📝 | چند نکته درباره بازداشت ، علی اف و آل احمد 🍃🌹🍃 🔻آیا این بازداشت ها غیرِ منصفانه و مستبدانه یا سیاسی است؟ 🔸توجه کنید که بازداشت ها از رسول اف و آل احمد شروع نشد. 🔹نقطه شروع علی قلهکی و ادمین های جریان اصولگرا بودند. 🔸ادمین هایی که نام انقلابی و ارزشی را با خود همراه داشته‌اند. 🔹اگر قرار بود نگاه جناحی، سیاسی، حزبی یا قبیله‌ای بر مسائل امنیتی حاکم باشد، بدیهی است که خبر بازداشت قلهکی و دیگر دوستان به حقیقت نمی پیوست. 🔺پس نمیشود و نباید بگذاریم که به بازداشت‌های اخیر رنگ و بوی سیاسی بدهند. ❌ گفتنی است: 1⃣ «محمد رسول‌اف» و «مصطفی آل‌احمد» که در بحبوحه حادثه دلخراش متروپل آبادان و تهیه بیانیه براندازانه «تفنگت را زمین بگذار»، اقدام به التهاب‌آفرینی و برهم زدن امنیت روانی جامعه کرده بودند، بازداشت شدند. 2⃣ عصر دیروز «مصطفی تاج‌زاده» به اتهام اقدام علیه امنیت ملی، نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی با دستور قضایی بازداشت شد. | | 🎋〰🍃 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠🎥 کودکی که در اجرای سرود ، امام زمان را می‌بیند! 🎙 روایتگری ابوذر روحی از کودکی که پس از سرود سلام فرمانده گریه میکرد!! #بیداری 🎋〰🍃 @Alachiigh
💕 عاشقانه_دو_مدافع💕 هر چند روز یکبار علی زنگ میزد بهم اما خیلی کوتاه حرف میزد و قطع میکرد!!!!... روز هایی که باهاش حرف میزدم حالم خوب بود اما بعدش دوباره یی و حوصله بودم _ هرشب راس ساعت ۱۰ روبروی پنجره میشستم و به ماه نگاه میکردم. مطمئن بودم که علی هم داره نگاه میکنه و دلش برام تنگ شده _ با صدای گوشیم از خواب ییدار شدم دستم رو از پتو آوردم بیرون و دنبال گوشیم میگشتم زنگ گوشی قطع شد از ترس اینکه نکنه علی بوده از جام بلند شدم و گوشیمو پیدا کردم با چشمای نیمه بازم قفل گوشی رو باز کردم مریم بود _ پوووفی کردم و دوباره روی تخت ولو شدم و پتو رو کشیدم رو سرم. گوشیم دوباره زنگ خورد با یی حوصلگی برش داشتم و جواب دادم - الو الو سلام دختر کجایی تو؟چرا دانشگاه نمیای ؟ - علیک سلام. حال و حوصله ندارم مریم وا یعنی چی مثل این افسرده ها نشستی تو خونه - خوب حالا کارم داشتی آره اسماء میخوام بیینمت، باهات حرف بزنم - راجب چی ؟ راجب محسنی ، ازم خواستگاری کرده - خندیدم و گفتم:محسنی ؟خوب تو چی گفتی ؟ هیچی ،چپ چپ بهش نگاه کردم و گفتم واقعا که، بعدشم سریع ازش دور شدم. - علی قبلا یه چیزهایی بهم گفته بود ولی فکر نمیکردم جدی باشه _ خاک تو سرت مریم بعد از ۱۰۰سال یه خواستگار برات اومده اونم پروندیش خندیدو گفت: واقعا که،حالا کی بیینمت ؟؟ - دیگه واسه چی میخوای بیینیم، تو که پروندیش یه کار دیگه ای دارم. حالا اگه مزاحمم بگو - من که دارم میگم تو به خودت نمیگیری إ اسماء - شوخی کردم بابا ، بعد از ظهر ییا خونمون دیگه هم زنگ نزن میخوام بخوابم پروووو. باشه، پس فعلا - فعلا گوشی رو پرت کردم اونور و دوباره خوابیدم چشمام داشت گرم میشد که گوشیم دوباره زنگ خورد. فکرکردم مریم ، کلی فوشش دادم ... بدون اینکه به صفحه ی گوشی نگاه کنم جواب دادم بله، مگه نگفتم دیگه زنگ نزن صدای یه مرد بود، رو صفحه ی گوشی نگاه کردم محسنی بود سریع گوشی قطع کردم خدا بگم چیکارت نکنه مریم _ دوباره زنگ زد صدامو صاف کردمو جواب دادم. بله بفرمایید ... سلام خوب هستید آبجی بعد از ازدواجم با علی بهم میگفت آبجی، از لحن آبجی گفتنش خندم گرفت - ممنون شما خوب هستید ؟ الحمدالله ببخشید میخواستم راجب یه موضوعی باهاتون حرف بزنم - خواهش بفرمایید نه اینطور ی که نمیشه. شما کی وقت دارید بیینمتون ؟ - آخه ... _ حرفمو قطع کردو گفت: علی بهم گفت ییام و ازتون کمک بگیرم اسم علی رو که آورد لبخند رو لبم نشست -بهتون اطلاع میدم. فعلا خدافظ خدافظ _ چند دقیقه بعد گوشیم بازم زنگ خورد ایندفعه با دقت به صفحه ی گوشی نگاه کردم. با دیدن صفر های زیادی که تو شماره بود فهمیدم علی سریع جواب دادم - الو سلام الو سلام اسماء جان خواب بودی ؟ - عزیزم بیدار بودم چه خبر - سلامتی. تو چه خبر کی میای ؟؟ إ اسماء تو باز اینو گفتی دوهفته هم نیست که اومدم _ إ خوب دلم تنگ شده منم دلم تنگ شده، حالاـبذار چیزیو که میخوام بگم باید زود قطع کنم - با ناراحتی گفتم: خب بگو محسنی بهت زنگ زد دیگه... - آره ازت کمک میخواد اسماء هرکاری از دستت بر میاد براش بکن... ⭐️برای خواݩدݩ‌هرقسمٺ‌از رماݩ‌1صݪواٺ‌ به نیت فرج اݪـزامیسٺ ✍خانم.علـــی.آبادی 🎋〰🍃 @Alachiigh
هدایت شده از آلاچیق 🏡
✳️غذاهايي كه باعث تشديد ميگرن مي شوند:👇 🔹️سوسيس و كالباس 🔹️ماهي شور و دودي 🔹️كاكائو و شكلات 🔹️سس مايونز 🔹️قهوه 🔹️پنير كهنه *تندرست باشید همراهان آلاچیق* 🎋〰🍃 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ* ⭐️صفحه ۴۵۵ مصحف شریف ✨همراه تدبر و چند نکته ⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏 🎋〰🍃 @Alachiigh
🌹شهید محمد هادی ذوالفقاری 🌹 مزارم را حسینیه کنید ✍حاج رجبعلی ذوالفقاری گفت: ‌شهید محمد هادی در وصیت‌نامه‌اش نوشته بود داخل مزارم را سیاه پوش کنید تا حسینیه شود، به سنگ لحدم پارچه‌ای که به نام مبارک یا زهرا(س) متبرک است وصل کنید تا وقتی بلند شدم که جواب بدهم، به جای گفتن آه، یا زهرا(س) بگویم. ⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات 🎋〰🍃 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عید قربان یعنی...؟ .mp3
5.34M
🌸🍃 🍃 -🔹می‌دانیم که باطنِ عید قربان، سر بریدن نفس هست! امــــا "سر بریدن نفس" یعنی چه؟ -🔹چه کسانی این مفاهیم را درک می‌کنند؟ به چه کسانی "اهلِ قربانی" می‌گویند؟ -🔹آیا من نیز به باطن عید قربان راه پیدا خواهم کرد؟ 🎊ویژه 🎋〰🍃 @Alachiigh
🔴دانشمندانمان را ترور می‌کنند و برای سلبریتی‌ها کف می‌زنند 🔷دکتر همسر دانشمند فضایی کشور: پیکر همسر من بدون هیچگونه آثاری از جراحت، کیلومترها دورتر از مکان بروز و ۲ روز بعد از بروز حادثه در سرزمین دیگری پیدا شده بود، در حالی که صحن مسجدالحرام دقایقی بعد از حادثه پاکسازی و تمیز شد و سعودی‌ها پیکر بیش از ۱۱۰ شهید این حادثه را جمع‌آوری کردند. 🔴(امنیتی های )حتی اجازه ندادند برای کشف حقیقت (در داخل کشور)کالبد شکافی شود. من خودم به کمیسیون حقوق‌بشر در ژنو رفتم جاهای مختلف هم اعتراض کردیم هیچکس پاسخ‌گو نبود.رهبر انقلاب فرمودند کمیته حقیقت‌یاب تشکیل شود و نباید در این مسیر خسته شوید. ایشان تاکید داشتند حتی اگر تا ۱۰ ‏سال هم طول بکشد باید مساله شهدای منا و مسجدالحرام مشخص شود‏.حالا سوال من این است ،کسانی که برای نابود کردن دانشمندان ایرانی اینطور تلاش و هزینه می کنند چرا باید برای سلبریتی های ایرانی کف بزنند؟ مگر اینها همان کسانی نیستند که دانشمندان ما همچون ، روشن و زاده را به شهادت رساندند؟ چرا در این جشنواره‌های جهانی به سلبریتی‌ها بها می‌دهند ولی برای از بین بردن دانشمندان ما اینطور هزینه می‌کند؟!اصلا خودتان قضاوت کنید! کدامشان کشور را رشد می‌دهند؟ ❌۴ساعت بعد از شهادت یک رسانه اسرائیلی نوشت: « ایران در حادثه سقوط جرثقیل در مکه جان خود را از دست داد». یعنی زودتر از اینکه اصلا کسی خبر داشته باشد یک دانشمند فضایی ایرانی در ‏حج حضور داشته است! bidariymelat 🎋〰🍃 @Alachiigh
🇮🇷 📝 پنج مغالطه بامزه در دفاع از بی‌حجابی 🍃🌹🍃 1⃣ یکم: میگه امروز نتیجه الزام است. ✅ مثل اینکه کسی بگوید عبور از چراغ قرمز بخاطر قوانین پلیس است. 2⃣ دوم: میگه کشف حجاب بیشتر شده است. ✅ یعنی اگر معتاد به تریاک، حشیش کشید، معتاد بیشتر شده؟ نکنه فکر می‌کنید کسی که امروز روسری برمیداره قبلا چادری بوده؟ 3⃣سوم: میگه این همه دزد چرا گیر دادین به حجاب؟ ✅ مثل این می مونه که پلیس به کسی که خونه اش رو دزد زده بگه درگیراختلاسیم، بماند بعد. 4⃣ چهارم: میگه این وضع بی‌حجابی نشون میده مردم به اصل حجاب بی‌اعتقاد شدن. ✅ یعنی اگر کسی غیبت کرد به اصل غیبت بی‌اعتقاد شده؟ کلا همه معصومند و هرکس گناه کرد از سرکافری است؟ 5⃣ پنجم: میگه حجاب اولویت نیست.! ✅ بله اولویت ما نیست. ولی ظاهرا اولویت ضدانقلاب هست. نمی‌بینید؟ حالا چه کنیم؟ بی‌خیال باشیم؟ ✍محسن مهدیان | | 🎋〰🍃 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 «راز عید قربان» 👤 استاد 🔅 روزی فرزند قربانی عظیم خواهد آمد و به عصای آهنین جهان را حکمرانی خواهد کرد... ▫️ ویژه ✅مصاف مهدیاران 👌👌👌 🎋〰🍃 @Alachiigh