eitaa logo
آلاچیق 🏡
1.1هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
3.2هزار ویدیو
57 فایل
فعالیتهای کانال، به نیت مهدیِ فاطمه عجل الله تعالی فرجه ادمین تبادل، انتقاد-پیشنهاد-مسابقه : @nilofarane56 پ زینب کبری سلام الله علیها کپی مطالب با ذکر صلوات 🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴دیدار های مشکوک کتایون ریاحی و معتمد آریا با قصاب میانمار و اشک تمساح برای یک نفر در ایران به دستور سفارت فرانسه و آمریکا 🔹 فاطمه معتمد آریا و کتایون ریاحی اولین کسانی بودند که در اغتشاشات برنامه ریزی شده اخیر به شکلی هماهنگ کشف حجاب کرده و با رسانه های تروریستی آمریکایی و انگلیسی سناریوی آشوب در ایران را جلو بردند. 🔹 اشک تمساح این مهره های بازیچه برای ایجاد آشوب در ایران در حالی است که تصاویر مشکوک آنها با رهبر بوداییان آدم خوار، روابط سیاسی خاص آنها را تا حدودی برملا می کند. رهبر بوداییانی که سلاخی مسلمانان و کباب کردن گوشت و خوراندن آنها به همکیشانشان در رسانه های دنیا علی رغم همه سانسورها بازتاب زیادی داشت. 🔹عدم‌واکنش سلبریتی های شبکه سازی شده توسط سرویس‌های جاسوسی به آتش زدن افراد، قتل های فجیع و خسارت‌های سنگین در اغتشاشات اخیر ایران نیز عجیب و سوال بر انگیز است 🎋〰🍂 @Alachiigh
⚜علمــدارعشــق قسمت راوی مرتضـــــــی تواتاقم داشتم روی پروژه تحقیقاتی که مربوط به کلاس استاد مرعشی بود کار میکردم... که یکی زد به در - بله بفرمایید داخل + داداشی داری چه کار میکنی - خواهرگلم دارم روی پروژم کار میکنم + آخی الهی.. خسته نباشی اما هرچقدر کار کردی بسه حاج آقا موسوی اینا تو راهن پاشو لباسهات عوض کن - باشه خواهری + کدوم پیراهنت میخای بپوشی؟ - به لباس روی تخت بود اشاره کردم یه بلوز چهارخونه آبی روشن یعقه آخوندی و شلوار پارچه مشکی نشونش دادم _نه داداش این نه... بذار رفت سمت کمدم یه پیراهن صورتی روشن درآورد _داداش اینو بپوش.. قشنگتر نشونت میده - باشه چشم لباس هارو پوشیدم صدای زنگ در بلند مجتبی داشت میرفت سمت در که زهرا گفت _داداش مرتضی شما برو در باز کن آقامجتبی بیا مابریم پدر همراهی کنیم رفتم سمت در بازش کردم نرگس سادات با چادر پشت در بود هنگ مونده بودم اصلا فکر نمیکردم پشت در نرگس سادات باشه - سلام حاج آقا بفرمایید •• ممنونم پسرم... پدرت کجاست پدر _حاج حسن...!!! حاج حسن_کمیل خودتی..؟؟!! حاج حسن خم شد صورت پدرم بوسید چقدر حجاب به نرگس سادات میاد استغفرالله ربی اتوب الیه چقدر این دختر گاهی ذهنمو درگیر خودش میکنه پدرم و حاج حسن رفتن داخل اتاق مخصوص پدر یک ساعت و نیم میگذشت نرگس : زهرا من نگرانشون شدم برو یه سر بهشون بزن زهرا: داداش مرتضی بی زحمت یه سرو پیش پدرا.. نرگس سادات نگرانه در زدم پدر _مرتضی پسرم حال حاج حسن خوب نیست دخترخانمش صدا کن باهول برگشتم تو پذیرایی _خانم موسوی حال پدرتون خوب نیست نرگس سادات_ یاامام حسین... بابا... بابا... _چی شد _آقای کرمی میشه کمک کنیم پدرم ببریم دکتر اسپری شون همراهمون نیست - بله حتما اون شب پدرمن با مداوای برادرم مجتبی که پزشکی میخوند حل شد اما کار حاج حسن به چادر اکسیژن رسید من موندم تا سیدهادی و سایر بچه هاشون بیان اونا که اومدن من برگشتم خونه راوی نرگــــــس ســــــــادات واقعا باید از آقای کرمی تشکرکنم که تااینجا همراهیم کرد دکتر گفت آقاجون باید شب بمونه بیمارستان خودآقاجون گفت که نرگس سادات بمونه اون شب من تاصبح پلک روی هم نذاشتم ولی الحمدالله آقاجون فرداصبح مرخص شد بعداز اون دیدار رابطه من و زهرا صمیمی تر شد همیشه پیش هم بودیم بخاطر حجم درسا هیچ جا نمیرفتم اما با زهرا همیشه برنامه دعا دونفری داشتیم یه ترم مثل برق باد گذشت من و زهرا و آقای صبوری هرسه با نمره A راهی ترم دوم شدم کلاسای ترم دوم ۲۷ بهمن شروع شد این ترمم باز با استاد مرعشی کلاس داشتیم بااونکه جوان بود اما درحین مهربانی جدی هم بود روز اول ترم دوم خیلی صریح و جدی گفت _باید تا ۲۷ اسفند هرزمانی کلاس داریم سرکلاس حاضر بشید هرکس یه جلسه غیبت داشت بدونه این درس افتاده خیلی هم مذهبی بود سیدهادی میگفت ۲۶ سالشه مرجان هم کلاسیمون از ۱۵ اسفند نیومدم کلاس وقتی استاد اومد و دید یکی غایبه گفت _ به ایشان بگید این ترم دیگه سرکلاس من حاضر نشه تعطیلات عیدهم باز کنار زهرا به من گذشت ۱۷ فرودین مرجان سرکلاس اومد شدیدا برنزه شده بود و حجابش افتضاح تر شده بود هرروز حراست دانشگاه بهش گیر میداد تا استاد وارد شد رفت سمتش با صدای لوسی گفت _استاد ما ایتالیا بودیم... این سوغاتی هم برای شما آوردم - ممنون.. درضمن خانم رفیعی دیگه بااین حجاب سرکلاس من حاضرنشید مرجان بالبخندی کاملا مصنوعی گفت _بله استاد وای تذکر سختی داد استاد... جھت مطالعہ، ذڪࢪ¹صلواٺ بہ نیٺ تعجیل دࢪ فرج،الزامےسٺ. ادامه دارد... 🎋〰🍂 @Alachiigh
...اجازه ندهید کلمات دیگران باعث دردتان شوند. سخنان دیگران باعث رنجش تان شوند. اعمال دیگران زنجیرهایی برای زندانی کردن تان شوند. ⚜...اجازه دهید کلماتتان باعث قوت قلب دیگران شود الهام بخش شان باشد و مسیرشان را روشن کند. اعمال تان زنجیرهای دیگران را باز کند 💐💐💐💐 🎋〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ* ⭐️صفحه ۵۴۹ مصحف شریف ✨همراه تدبر و چند نکته ⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏 🎋〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اولین تصاویر از درون سلول‌های زندان اوین بعد از حوادث دیشب و آتش‌سوزی زندانه یا هتل🧐 🎋〰🍂 @Alachiigh
🍁🍂 کی گفته پاییزه..؟ ❌ فصل نیش زدن مارهاییه که تو آستین پرورش دادیم..... 🔴❌، پای فرح پهلوی رو میبوسه! ، دست خواننده اسرائیلی را می لیسه.. علی کریمی، بلندگوی سعودی شده.. ، پلیس و مظهر امنیت کشور رو قاتل خطاب میکنه.. ❌فصل برگ ریزون اوناییه که شکمشون از فربه شده و حالا دارن لقمه های حروم که از سر سفره انقلاب به ناحق بالا کشیدن، را بالا میارن.. یه عالمه برگ پوسیده، نفهمیدن تو کدوم ایستادن.. ندیدن که جبهه مقابل جمهوری اسلامی، جبهه همه دشمنامونه.. دشمنان ایران. دشمنان امام حسین.. دشمنان ناموس.. ✅اما بدون.. درخت تناور همیشه سر جاشه.. منتظره بهار بشه شکوفه های قشنگش جوونه بزنه.. 🎋〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سوتی عجیب شبکه ایران‌ اینترنشنال! فقط زیرنویسش😳😳 آخه اینقدر دستپاچه 🤥 🔹تیتر فعلا این باشه: ۴۰ کشته و صدها زخمی در آتش‌سوزی اوین!! 🎋〰🍂 @Alachiigh
📣📣 🇮🇷 🛑 گفتگوی صوتی و پرسش و پاسخ 🛑 🎙 سخنران: استاد گرامی آقای دکتر علیرضا زادبر (دکتری علوم سیاسی- مسائل ایران) 🖋 موضوع جلسه: «نوجوانان معترض، مخالف یا ناآگاه؟» 🕣 زمان: یکشنبه ۲۴ مهر ساعت ۲۱:۳۰ 🔶 جلسه در کانال تحلیل صوتی روبیکا: https://rubika.ir/tahlil_samen 💠 ================= 🇮🇷 معاونت سیاسی نمایندگی ولی فقيه در سازمان بسیج مستضعفین 🎋〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 🎥 | واکنش عموی "اسرا پناهی" به پست اینستاگرامی علی دایی که مرگ این دختر نوجوان را به اغتشاشات ربط داده بود‼️ | | 🎋〰🍂 @Alachiigh
⚜علمــدارعشــق قسمت با تذکر استاد مرعشی به مرجان، تمام سعیش میکرد مقداری پوشش رعایت کنند وارد سالن دانشگاه شدم... بنر اعتکاف نظرم جذب کرد،زهرا دیدم که تو سالنه -سلام آجی خوبی؟ زهرا:ممنون تو خوبی؟ -زهرا تو اعتکاف میری؟ زهرا :آره آجی جان.. من و داداشام هر سال میریم نرگسی میگم توهم بیا بریم -زهرا باید از مامانم اجازه بگیرم زهرا:‌من مطمئنم حاج خانم اجازه میده -آره ولی باز باید بهشون بگم شماره خونه گرفتم -سلام عزیزجون.. مامان میگم من اسمو اعتکاف بنویسم عزیز:آره مادر بنویس دخترم -ممنون که اجازه دادی -زهرا.. مامانم اجازه داد زهرا:پس بدو بریم پیش داداشم اسمت ثبت نام کنیم تق تق آقای کرمی:بفرمایید زهرا: داداش.. نرگس سادات اومده اعتکاف ثبت نام کنه آقای کرمی:خوش اومدن.. این فرم لطفا پر کنید خانم موسوی.. همراه با کپی کارت ملی و کپی کارت دانشجویی آغاز اعتکاف هم که شب ۱۳رجب ان شاالله با زهراجان میاید ثبت نام کردم از دفتر خارج شدیم.چند روز دیگه اعتکاف شروع میشه یه جوری ایام اعتکاف خونه ما خالی میشد امسال رقیه سادات بخاطر جوجه ها نرفت اعتکاف برادرام که کارمندن دوروز مرخص میگرن میرن وقتی بهشون گفتم منم مثل معتکفم همه تشویقم کردن مامان که چقدر خداشکر من با زهرا دوست بودم زهرا مسئول خواهران اعتکاف بود برادرش مسئول آقایون سه روز تا اعتکاف مونده بود.. من باچادر یک سره تو مسجد دانشگاه بودم به زهرا کمک میکردم اونور آقای کرمی و آقای صبوری مشغول بودند زهرا اصرارداشت مسئول فرهنگی اعتکاف خواهران باشم.. اما من قبول نکردم دوست داشتم حالا که اولین اعتکافم هستش بهره یک عمر ازش بگیرم سیدهادی و خانمش نرجس سادات و سید محسن هم قراربود برن اعتکاف دوروز مونده به اعتکاف برادر سیدمحسن بعنوان مدافع حرم راهی سوریه شد سیدحسین ۲۲ سالش بود شور و شوق غیرقابل توصیف داشت هنگام خداحافظی دوست صمیمی سیدهادی بود موقع رفتن فقط یه جمله به سید هادی و برادرش گفت _ راضی نیست شهید شدم تا سالم صبرکنید بعداز چهلم رخت عروسی بپوشید بالاخره روز اعتکاف رسید معتکفین باید شب ۱۳ رجب از ۱۲ شب تا یک ساعت مانده به اذان صبح خودشان را به مساجدی که اعتکاف برگزارمیشد میرسانند چون بچه ها خودشون معتکف بودند قرارشد من بازهرا اینا برم ساعت ۱۱ بود سر خیابان منتظر زهرا بودم که یه شاسی بلند جلوم بوق زد تو دلم گفتم حالا خوبه چادرسرمه یه دفعه شیشه سمتم اومد پایین _نرگس بیا سوارشو _زهراتویی _ن پس بابابزرگمه یه دفعه صدای برادرش اومد _خانم موسوی جلوه ای خوبی نداره لطفا سوارشوید ساکم گذاشتم اول.. بعد خودم سوارشدم سر راهمون آقای صبوری به ما اضافه شد زهرااومد عقب پیش من صبوری جلو نشست داشتم از فوضولی میمردم که ماشین مال کیه که یه دفعه صبوری گفت _ مرتضی شیرینی لازمه ها برای ماشین _چشم بدیده منت •• پرشیا رو چیکار کردی مرتضی * هیچی فروختم •• مبارکت باشه.. ان شاالله بالباس دامادی پشتش بنشینی مرتضی از خجالت آب شد فکرکنم بعداز حدود نیم ساعت رسیدیم دانشگاه وارد مسجد شدم بابرزنت وگونی مسجد به دوقسمت تقسیم شده بود بازرسی هاشروع شده وسایلم بررسی که شد کارت معتکف رجب المرجب ۱۴۳۵ گرفتم وارد مسجد شدم پتو مسافرتیم یه گوشه انداختم ساکم گذاشتم ساعت ۳ بود... و ما درحال خوردن اولین سحری اعتکاف بودیم بعداز خوندن نمازصبح خوابیدم جھت مطالعہ، ذڪࢪ¹صلواٺ بہ نیٺ تعجیل دࢪ فرج،الزامےسٺ. ادامه دارد... 🎋〰🍂 @Alachiigh
✳️کوتاه قدی یک امر برگشت ناپذیر است. 🔸نتایج تحقیقات پژوهشگران نشان داده است که خوردن یک عدد تخم مرغ در روز، می تواند باعث افزایش قد کودکان شود. 🔸البته نوع پخت تخم مرغ، تفاوت چندانی ندارد. 🎋〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ* ⭐️صفحه ۵۵۰ مصحف شریف ✨همراه تدبر و چند نکته ⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏 🎋〰🍂 @Alachiigh
🌹شهید احمد وکیلی🌹 شهیدی که گوشت بدنش را خوردند😭 ✍دشمنان برای اعتراف گرفتن، هر دو دستش را از بازو بریدند. با دستگاه های برقی تمام صورتش را سوزاندند. بعد از آن پوست‌های نو که جانشین سوخته‌ شد همان پوست‌های تازه را کنده و با همان جراحات داخل دیگ آب نمک انداختند. او مرتب قرآن را زمزمه می‌کرد. ‌  سرانجام او را داخل دیگ آب جوش انداخته و همان جا به دیدار معشوق شتافت. کوموله ها جسدش را مثله نموده و جگرش را به خورد هم سلولی‌هایش دادند و مقداری را هم خودشان خوردند!😭😭 ‌ 👈حضور در کردستان، ایمانی قوی و دلی چون شیر را می طلبید، در اردیبهشت سال 59 و در جریان عملیات آزاد سازی شهر سنندج بعد از نبردی دلاورانه، مجروح شد و توسط کومله به اسارت گرفته شد. همان لباس با آرم سپاهی که پوشیده بود، کفایت می کرد تا خونخواران کومله تا لحظه شهادت بلاهائی بر سر او بیاورند که باور این رفتارها از یک انسان بسیار سخت است.  بعد از مجروحیت و اسارت، دیگر هیچ خبری از او نبود و نیست و برای همیشه مفقود الاثر شد و تنها سند و حکایت بعد از اسارت ایشان خاطرات یک برادر ارتشی است که خواندید 😔  ⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات 🎋〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥جزئیاتی از پشت پرده فرار از زندان اوین ⭕️ قصد فرار از ارتفاع ۶ متری ✅پیشنهاد ویژه دانلود👌👌 🎋〰🍂 @Alachiigh
♨️ ⭕️ 9 مستندی که در این روزها دیدن آن واجب است‼️ (تمام لینکها به اسم مستند پیوست هستند، کافیه روی اسم مستند بزنید و لینک نمایش را باز کنید) 🍃🌹ــــــــــــــــــــــــ ✅ راز پشت پرده سلبریتی‌ها ◾️مستند تروکاژ ▫️مستند باشگاه شهرت 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ ✅ مسیر طی شده آمریکا در آزادی‌های جنسی ◾️مستند ایکسونامی ▫️مستند بازگشت گمورا 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ ✅ اغتشاشات و تاثیر آن در امنیت و اقتصاد ◾️مستند تهران دمشق ▫️مستند گیلن باره 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ ✅ جنایات کومله و حزب منحله دموکرات کردستان ◾️مستند به نام خلق کُرد ▫️مستند کفن مشکی 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ ✅ گروهک های تروریستی جنوب شرق ◾️مستند قصرقند 🎋〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️❌👆👆 بازهم شایعه درباره آیت الله علم الهدی و زنان ... 👈 ببینید چگونه رسانه های معاند با تقطیع یک کلیپ ، مخاطبان خودشان را فریب میدهند!!! 🎋〰🍂 @Alachiigh
⚜علمــدارعشــق قسمت سین برنامه اعتکاف از ۸ صبح شروع میشود البته شرکت درتمامی برنامه ها بود امامن به زهرا گفته بودم بیدارم کنه تا توی همه برنامه ها حاضر بشم سین برنامه ها؛ ۸-۱۰ مناجات أمیرالمومنین ۱۰-۱۱ حلقه معرفت و پاسخگویی به سوالات شرعی ۱۱-۱۳ اقامه نماز قضا ۱۳ اقامه نماز ظهر و عصر ۱۳-۱۵ استراحت ۱۵-۱۷ احکام بانوان ۱۷-۱۹ حلقه حجاب ساعت ۷:۳۰ بود زهرابیدارم کرد _نرگس سادات... خواهرجان.. پاشو عزیزم - سلام خوبی؟ + ممنون پاشو دست و صورتت تو حیاط بشور... الان تایم مناجات أمیرالمومنین هست - باشه.. زهرا خواهری میگم چشمات قرمز شده + اشکال نداره آجی رفتم دست و صورتم شستم اومدم.. _زهرا توبخواب ۲۷-۲۸ ساعت بیداری + آخه کی حواسش هست من بخابم - عزیزمممممم تو بخواب من بیدارم + آخه تو میخای بری مناجات - باشه همین جا میخونم.. تو بخواب زهراخیلی خسته بود... حتی من برای نمازقضا بیدارش نکردم نیم ساعت مونده بود به نماز ظهر بیدارش ڪردم بعدازظهر روز اول جلسه حجاب - عفت برگزار شد واقعا از خودم و جدم شرمنده بودم مثلا سادات بودم اما حضرت زهرا س سرم نبود من واقعا شرمنده مادر بودم زهرا طفلکی همش سرپا بود بعداز افطار روز اول یه جشن ولادت گرفتن شب موقع خواب به زهرا گفتم _آجی تو بخواب من بیدارم حواسم هست _باشه پس برای سحر بیدارم کن نمازشبم که خوندم با چادر رفتم تو حیاط برای مناجات ساعت ۳ بود که صدای آقای کرمی منو از فکر خارج کرد •• زهرا خواهرجان پاشدم رفتم سمتش - سلام آقای کریمی زهرا خوابه اگه امری هست در خدمتم +خانم موسوی لطفا بیدارش کنید تایم توزیع سحره - من خودم توزیع میکنم + آخه - برادرمن آخه نداره که همش ۳۰ نفریم + پس بگید یکی از خواهران بیان کمکتون - چشم بعداز توزیع سحری زهرا بیدارکردم هردفعه حلقه های معرفت و حجاب برگزار میشود برای دین بیشتر میشود روزسوم باانجام اعمال ام داوود اعتکاف تموم شد بچه ها خسته بودن قرارشد فردا بیایم برای جمع آوری بنرها بااذان مغرب روز سوم اعتکاف تموم شد مابعداز خروج تمام بچه ها از مسجد خارج شدیم پیش ماشین مرتضی منتظر اومدنشون بودم تا بریم که استاد مرعشی دیدم وقتی منو با چادر دید انگار خیلی خوشحال بود اما من کاملا متعجب استاد اومدن جلوتر °° سلام خانم موسوی اعتکافتون قبول - سلام استاد ممنونم °° چادر خیلی بهتون میاد - خیلی ممنونم استاد بامن کاری ندارید خانم کرمی دارن صدام میکنن °° خانم کرمی که در دید من نیستن ولی بفرمایید وای داشتم آب میشدم از خجالت جھت مطالعہ، ذڪࢪ¹صلواٺ بہ نیٺ تعجیل دࢪ فرج،الزامےسٺ. ادامه دارد... 🎋〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥 غوغای دختران مشهدی علیه فتنه 🔷تشویق ایسلندی ایران در تجمع روز گذشته دختران در مشهد 👌👌 ✅این کلیپ عالیه😍 🎋〰🍂 @Alachiigh
یک عمر باید بگذرد تا بفهمی بیشتر غصه هایی که خوردی نه خوردنی بود نه پوشیدنی! ؟؟ فقط دور ریختنی بود … زندگـی همین روزهایی‌ست که منتظـر گذشتنش هستیم …! پس خوب و در انتظار خوبی ها زندگی کن💐 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ* ⭐️صفحه ۵۵۱ مصحف شریف ✨همراه تدبر و چند نکته ⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏 🎋〰🍂 @Alachiigh