eitaa logo
اولی های توانا(عالم افروز)
1هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
998 ویدیو
286 فایل
💓موسسه هنرسرای ندا ﴿بسم رب﴾ پیش בبستانے 💜 اولے 🧡 בومے 💛 اینجا ویژـہ شماست❤️ ـבنیایے پر از آموزش פּ بازے با بچـہ هایے توانا🪐 کپے بـבون ذکر منبع بـہ شـבت ممنوع ❌ 🎈سنجاقِ کانال را بخوانید برای پرورش توانایی ها✌️🏻💕 لینک کانال @Alamafrooz
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام 😍 سلام حفظ آیه جلسه اول 😍 https://eitaa.com/Alamafrooz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و اما دومین جلسه ی تابستانه و بخش کوچیکی از کار هایی که ما امروز انجام دادیم 🤩https://eitaa.com/Alamafrooz
سلام به روی ماهتون همراهان توانای من از فردا شب مثل پارسال پارک بانوان دزفول برنامه داریم و مثل پارسال خودم مجری هستم 😍😍😍منتظر حضور سبز شما عزیزانم😍😍😍😍😍😍😍😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلااام عیدتون مبارک 😍 یک سلام پر انرژی از دیشب به همراهان کانال 😍 دیشب برای من یک پیام اومد که خانم عالم افروز ای کاش دزفول بودیم و شاهد اجرای شما بودیم از نزدیک ، قربون دل های مهربونتون مهم نیست از کجا همراهه ما هستید من هر روز براتون از برنامه هامون میزارم و مجازی میتونید ما رو دنبال کنید 🥰❤️🥰https://eitaa.com/Alamafrooz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بریم یک نگاه سریع به برنامه های دیشب داشته باشیم🤩 دیشب دوتا مسابقه و آیتم کودک داشتیم با اجرای خاله فاطمه و عمو مبارک🥳 شعبده بازی داشتیم با هنرنمایی آقای جاهد 🥳 و چند آیتم بزرگسال هم داشتیم : نمایش و اجراهای حاج آقا کاهوکار😇https://eitaa.com/Alamafrooz
کاربرگ ویژههه عید غدیر کانال اول توانا😍 توانایی بمونید😁 https://eitaa.com/Alamafrooz
بریم با هم چند تا نقاشی بامزه و جذاب ببینیم برای بچه ها؟😉🎊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از این به بعد این جوری با مداد شمعی این نقاشی خوشگل رو می تونید به راحتییی بکشید😍☝️ https://eitaa.com/Alamafrooz
برای کنترل و از بین بردن استرس خودمون و بچه ها چیکار کنیم ؟☝🤔 https://eitaa.com/Alamafrooz
امروز روز نظراته :💬💥💙: پیشنهاد هاتون رو برای بهتر شدن کانال برامون بنویسید و نظراتتون رو در مورد فعالیت هایی که میشه بگید 😍💌👇 🎊🎊 منتظرتونیم🎊🎊 https://harfeto.timefriend.net/16756276261226
راستی منتظر شگفتانه های کانال ما توی تابستون و تعطیلات هم باشید😉💕🍦🍧 https://eitaa.com/Alamafrooz
خبر خبر داستان شب داریم بعد مدت ها 😍😍😍 داستان تصویری دندان فیل 🐘 https://eitaa.com/Alamafrooz
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلامم با ویژه برنامه استعداد یابی کودکان🥳🤩🥳🤩 @Alamafrooz فقط ببینید این خانوم خانما چقدر زیبا میخونن ای جانم ماشال.. بهش 😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای جانم بچه ها🤩 عاشق آیتم مسابقه هستم با کار های بچه ها هر دفعه غافلگیر میشیم 😆❤️ قرار بوده کلمه ای که بهشون میگم رو بِکِشَند از لحظه ای که شروع میکنند ما براشون زمان میگیریم تا لحظه ای که قطع میشه حالا خودتون نتیجه رو ببینید 😂 https://eitaa.com/Alamafrooz
این گروه سرود رنگی رنگی و جذاب برای دیشب هست ، اجراشون رو براتون بزارم؟😍😁😍https://eitaa.com/Alamafrooz
داستان: روزی که خورشید خانم قهر کرد😮 خورشید خانم تازه از خواب بیدار شده بود.😴 موهای طلایی رنگ و پرنورش را شانه زد و به زمین نگاه کرد.👀 بچه ها دستهایشان رابه هم گره کرده بودند و میچرخیدند.👧👦 گلها و درختان سرسبز، شبنم روی برگهایشان را نوازش میکردند.💐🌸🌱 پروانه ها خنده کنان دور گلها پرواز میکردند و بالاخره همه و همه شاد و خوشحال بودند. 🦋🌹 خورشید خانم با نوک انگشتش پشت گنجشک کوچکی را قلقلک داد. اما گنجشک عرق پیشانی اش را خشک کرد و گفت: وای ...چقدر امروز هوا گرم شده🥵، فکرکنم بهتره بروم جایی که خورشید به هم نتابد. 😤 بعد هم پرواز کرد و در سایه درختی نشست. خورشید خانم خیلی دلش گرفت.🥺 او دلش میخواست مثل همه موجودات، شاد و دوست داشتنی باشد وهمه او را دوست داشته باشند.💕 خورشید خانم با دلخوری انگشتش را روی سر قورباغه ای که کنار برکه نشسته بود کشید و گفت: سلام دوست من. 😃 قورباغه جستی در برکه زد و بعد از چند دقیقه سرش را بالا آورد و گفت: آخی ...چقدر خنک شدم.😍 خیلی گرمم شده بود😬. اشک در چشمهای خورشید خانم پیچید🥲. با خودش گفت: مثل اینکه هیچ کس من را دوست ندارد.😔 باهر کسی که میخواهم بازی کنم خودش را از من دور میکند. کسی از بودن من خوشحال نیست. 😢 آن شب خورشید خانم گریه کنان پشت کوهها رفت و تصیم گرفت دیگر هیچ وقت از خانه اش بیرون نیاید.❌🌄 آن شب حیوانها هر چقدر خوابیدند، صبح نشد😶. با اینکه ساعتها بود که از خوابشان میگذشت اما هنوز هم شب بود وهوا روشن نمیشد.😐 حیوانها در تاریکی شب دنبال غذا رفتند اما چیزی برای شکار پیدا نکردند. بچه ها دیگر نتوانستند در دل شب دور هم جمع شوند و بازی کنند. گلهای رنگارنگ و قشنگ که هر روز با سپیده صبح گلبرگهایشان را باز میکردند دیگر نتوانستند گلبرگها یشان را باز کنند. خانم گنجشکه نمیتوانست در آن تاریکی غذایی برای بچه هایش پیدا کند و جوجه هایش گرسنه مانده بودند. 😔🤭 بالاخره بعد از چند روز عقاب بزرگ روی شاخه درخت بلوط نشست🦅 و گفت: همه گوش کنید. به نظر من خورشید خانم با همه ما قهر کرده او تصمیم گرفته دیگر از خانه اش بیرون نیاد.🌥 همه با تعجب به عقاب نگاه کردند و گفتند: خواهش میکنیم پیش خورشید خانم برو و ازش بخواه که یک بار دیگر برگرده. اگر او از خانه اش بیرون نیايد همه ما میمیریم.☀ عقاب به طرف کوههای بلند و دوردست پرواز کرد. چند روز در راه بود تا اینکه به پشت کوهها که خانه خورشید خانم بود، رسید. خورشید خانم را دید که غمگین و ناراحت نشسته بود. عقاب فریاد زد: 🗣 آهای ...خورشید خانم! نمیخواهی از خانه ات بیرون بیایی؟ خورشید خانم با صدای غمگینی گفت: نه ...وقتی هیچ کس از بودن من خوشحال نمیشود برای چی برگردم؟؟؟؟ . عقاب روی قله کوه نشست و گفت: وقتی تو نباشی هیچ کسی نمیتواند زندگی کند. همه از گرسنگی و تاریکی میمیرند. برگرد پیش ما تا یک بار دیگر شادی و زندگی شیرین را برای همه بیاوری.🍭🍧 خورشید خانم گفت: یعنی الان که من نیستم شما دیگر شاد نیستید؟ شما از نبودن من ناراحتید؟ 🤨 عقاب بالهایش را به هم زد و گفت: خب معلومه که همه ناراحتند. ما برای برگشتن تو لحظه شماری میکنیم. خورشید خانم لبخندی زد و آهسته از پشت کوه سرک کشید. آقا عقاب راست میگفت، چقدر دنیا عوض شده بود. هیچ کس و هیچ چیز سرجای خودش نبود. حالا دیگر خورشید خانم مطمئن بود که همه دوستش دارند و به او حتیاج دارند. آرام آرام از پشت کوه بیرون آمد و خودش را به وسط آسمان رساند. همه جا روشن و نورانی شد. حیوانها از خوشحالی شروع به جست وخیز کردند، گلها باز شدند. درختها شاخه هایشان را بالا گرفتند. بچه ها با صدای بلند فریاد کشیدند: خورشید خانم دوست داریم.😍😍😍🥳🥳🥳🥳