شرحی بر دعای افتتاح_دعایی برای ظهور_قسمت ۷.mp3
12.8M
🤲📿🤲📿
#رمضان
#ماه_امید_برای_ظهور
📌شرحی بر #دعای_افتتاح
نکات کلیدی فایل صوتی #قسمت_هفتم ⬇️
📌برخی از معارف دینی ما در ادعیه قرار گرفته است.
📌آموزش معارف با زبان دعا قابل انتقال بودند.
📌دعای افتتاح ،معارف بسیار زیبایی به انسان منتقل می کند.
📌کسانی هستند که سالی یکی دو بار حال دعا دارند،برخی هم همیشه حال دعا
📌در این دعا،دعا خوان باید نگاه و موضع اجتماعی خود را معین کند
📌در این دعا کلماتی همچون (مستضعف،مستکبر،جبارین، الظالمین و.....)زیاد و چشم گیر است.
📌برخی به مستکبران نگاه دیگری دارند فقط عظمت کاخ ها و پیشرفت ها را میبینند.
📌اینکه جوامع پیشرفته دارند یعنی جامعه ظالمان یا لااقل در برابر ظلم ساکت اند.
📌کشورهای عقب مانده یعنی مستضعف هستند و مورد ظلم واقع شده اند
📌پیشرفت های موجود در اروپا از طریق جنگ و خونریزی حاصل شده است.
📌در این دعا به مستکبران به شکل مستکبر؛ و به مستضعفان به شکل کسی که به او ظلم شده است نگاه کنید.
📌ادعیه به ما یاد می دهد که انسان های بی خاصیت نباشیم و از مستکبران برايت بجوییم و از ظلم فرار کنیم،از مظلومین حمایت کنیم.
📌باید مداحان ،فراز هایی از دعای ندبه را به زبان و صوت حماسی بخوانند.
#سخنرانی_حاج_آقا_پناهیان
http://eitaa.com/joinchat/2470248480C56f9ea6846
#ژنرالهای_جنگ_اقتصادی
#بر_اساس_واقعیت
#قسمت_هفتم
بدون اینکه مکث کنم گفتم: اینقدر کار هست، مثلا یکیش سبزی فروختن!
محمد در حالی بهم یه نگاه عاقل اندر سفیه انداخت که چشماش چهار تا شده بود و بعد یکدفعه بلند زد زیر خنده گفت: خیلی با مزززززه بود! حقیقتا هیچ وقت به ذهن خودم نمی رسید!
خیلی جدی نگاهش کردم و گفتم : من جدی گفتماااا اصلا هم شوخی نکردم!
دست از کارش کشید و گفت: نرگس میدونی چی داری می گی عزیزم ! من که دارم کارم رو میکنم! حالا نهایتا یه کم بیشتر وقت میذارم!
گفتم محمد نمیدونی که چه درآمدی داره که!خودم دیدم مغازه سر کوچه سبزی پاک کرده بسته بندی رو به قیمت هوا و فضا میداد و ملت هم ازش میخریدن!
خوب چرا ما باید همیشه خودمون رو بندازیم توی سختی! چرا همیشه باید کاری که دردسرش بیشتر رو انجام بدیم! نه واقعا چرا!!!!!!
منتظر جواب نشدم، برای اینکه محمد فکرهاش رو بکنه رفتم داخل آشپزخونه یه لیوان دمنوش بابونه براش آماده کنم...
برگشتن دیدم دوباره مشغول کار...
گفتم: بیا یه کم استراحت کن... دمنوش بابونه برات آوردم...
همینطور که مشغول بود نیش خندی زد و با حرص گفت: کار از بابونه گذشته، اینجوری اروم نمیشه!
با تعجب گفتم: چی؟
گفت: اعصاب من!
خیلی ناراحت شدم و گفتم: بیا خوبی کن! بیا و به فکر شوهرت باش! اینم جوابم!
سینی رو همونجا گذاشتم و رفتم داخل اتاق...
چند دقیقه ای گذشت محمد با سینی اومد داخل اتاق...
نشست کنارم و گفت: خانمم... عزیزم... خوب من دارم تلاشم رو می کنم شما کمی صبر کن همین...
ناراحت گفتم: مگه من چی گفتم که بهت برخورد! مگه این کارا اشکالی داره! مهم اینه آدم نون حلال در بیاره! توی این مدت به هر سختی زندگی کردم حرفی نزدم و تحمل کردم اونوقت شما اعصابت آروم نمیشه!
محمد که انتظار این همه ری اکشن رو بخاطر یه دمنوش نخوردن نداشت و حسابی جا خورده بود گفت: یاااا حسین چه دلت از من پره و خبر نداشتم !!!!
خوب حالا شما میگی بریم سبزی بفروشیم بهتره! یعنی بیشتر سود می کنیم!
اینطوری خوب میشه ؟!
والا من حرفی ندارم ولی باور کن به این راحتیم که می گی نیست نرگس!
خوشحال شدم که حداقل راضی شد بهش فکر کنه، بخاطر همین سریع واکنشم رو عوض کردم و گفتم: باور کن خیلی راحتتر از چیزی هست که حتی فکرش رو می کنی....
نفس عمیقی کشید و مستاصل گفت: باشه...
منم معطل نکردم و گفتم: پس کی سبزی می گیری؟
گفت: سفارش هایی که گرفتم رو تحویل بدم در اولین فرصت چشم...
چند روز گذشت ولی خبری نشد منم چیزی نگفتم تا کارهاش تموم بشه ...
چند روز شد، چند هفته!
اما باز هم هیچی به هیچی!
یه روز که شاید باورتون نشه، شاید هم تجربه اش رو داشته باشید ، پول نون هم تو خونمون پیدا نمیشد دیگه طاقت نیاوردم، محمد که از سرکار اومد با اینکه از شدت فشار کار خصوصا اینکه تنها هم بود حسابی خسته بود و کلافه گفتم....
ادامه دارد....
نویسنده:#سیده_زهرا_بهادر
با این ستاره ها راه گم نمیشود 👇
https://eitaa.com/joinchat/1802108966Ce26d79d286
5.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#درسهای_یک_فتنه
#قسمت_هفتم
بر خلاف تصوری که رسانه ها از تمدن غرب درست میکنند این تمدن شکست خورده و فروپاشیده...
ادامه دارد...
•┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈•
🔰 کانال مجمع ادوار خواهران بسیج دانشجویی دانشگاه شهید چمران اهواز
✔️ ایتا👇🏻:
https://eitaa.com/advaredaneshgah_chamran