ساعتها گذشته و او در اتاقی خالی از هر چیزی دراز کشیده و به سقف خیره بود، او حقایقی رو درمورد خودش میفهمید که میدانست؛ اما هرگز نمیدانست..
او خاطراتی را داشت که مغزش برایش ساخته بودند..
او هیچ خاطره و تصویری از خودش نداشت و تمام آنها دروغی از طرف مغزش بود..
و حالا او این حقیقت را فهمیده بود که همین اتاق هم واقعیت ندارد و ساختهی مغزش است!
#Absurd_thoughts
https://eitaa.com/joinchat/1298728024C86fb9f4896
زندانیان محترم، این هم از راه ارتباطی با یکدیگر، بفرمایید.