eitaa logo
الدولة الزهرائیة عج
483 دنبال‌کننده
414 عکس
548 ویدیو
285 فایل
یکی از نامهایی که روی پرچم حضرت مهدی عج است نام مقدس الدولة الزهرائیة است یعنی دولت فاطمی http://eitaa.com/joinchat/2080309258Cc6c103cb84
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❖﷽❖ 📜ابو على خيزرانى كنيزى داشت كه او را به امام حسن عسكرى عليه السّلام اهدا كرد و چون جعفر كذاب [پس از شهادت آن حضرت] خانۀ امام عليه السّلام را غارت كرد، وى از دست جعفر گريخت و با ابو على ازدواج نمود. ابو على مى‌گويد: از همين كنيز شنيدم كه مى‌گفت: 🕯چون سيد عليه السّلام متولد شدند، نور درخشانى را ديدم كه از ايشان ظاهرگرديد و به افق آسمان‌ها رسيد 🕊 و پرندگان سفيدرنگى را ديدم كه از آسمان فرود آمدند و پرهاى خود را به سر و صورت و ساير اعضاى حضرت عليه السّلام كشيدند و سپس پرواز كردند، 💎 اين مطلب را به امام عسكرى عليه السّلام خبر داديم، تبسمى نمودند و فرمودند: آن‌ها ملائكه‌اى هستند كه براى تبرك جستن به اين مولود فرود آمده‌اند و چون قيام نمايد، ياوران وى خواهند بود. 📗معجزات امام مهدی علیه السلام، صفحه 47 سید هاشم بن سلیمان بحرانی @Aldolatahalzahraeyah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📝 حكيمه دختر امام جواد عليه السّلام گويد: امام حسن عسكرى عليه السّلام مرا به نزد خود فراخواند و فرمود: 🌠 اى عمّه! امشب افطار نزد ما باش كه شب نيمۀ شعبان است و خداى تعالى امشب حجّت خود را كه حجّت او در روى زمين است ظاهر سازد. گويد: گفتم: مادر او كيست‌؟ فرمود: نرجس، گفتم: فداى شما شوم اثرى در او نيست، فرمود: همين است كه به تو مى‌گويم، گويد آمدم و چون سلام كردم و نشستم نرجس آمد كفش مرا بردارد و گفت: اى بانوى من و بانوى خاندانم حالتان چطور است‌؟ گفتم: تو بانوى من و بانوى خاندان من هستى، گويد: از كلام من ناخرسند شد و گفت: اى عمّه جان! اين چه فرمايشى است‌؟ گويد: بدو گفتم: اى دختر جان! خداى تعالى امشب به تو فرزندى عطا فرمايد كه در دنيا و آخرت آقاست، گويد: نرجس خجالت كشيد و استحيا نمود. و چون از نماز عشا فارغ شدم افطار كردم و در بستر خود قرار گرفته و خوابيدم و در دل شب براى اداى نماز برخاستم و آن را به جاى آوردم در حالى كه نرجس خوابيده بود و رخدادى براى وى نبود، سپس براى تعقيبات نشستم و پس از آن نيز دراز كشيدم و هراسان بيدار شدم و او همچنان خواب بود سپس برخاست و نماز گزارد و خوابيد. حكيمه گويد: بيرون آمدم و در جستجوى فجر به آسمان نگريستم و ديدم فجر اوّل دميده است و او در خواب است و شك بر دلم عارض گرديد ناگاه ابو محمّد عليه السّلام از محلّ‌ خود فرياد زد اى عمّه! شتاب مكن! كه اينجا كار نزديك شده است. گويد: نشستم و به قرائت سورۀ الم سجده و سورۀ يس پرداختم و در اين اثنا او هراسان بيدار شد و من به نزد او پريدم و بدو گفتم: اسم اللّه بر تو باد آيا چيزى را احساس مى‌كنى‌؟ گفت: اى عمّه! آرى، گفتم: خودت را جمع كن و دلت را استوار دار كه همان است كه با تو گفتم. 🕯حكيمه گويد: مرا و نرجس را ضعفى فرا گرفت و به آواز سرورم به خود آمدم و جامه را از روى او برداشتم و ناگهان سرور خود را ديدم كه در حال سجده است و مواضع سجودش بر زمين است او را در آغوش گرفتم ديدم پاك و نظيف است. ابو محمّد عليه السّلام فرياد برآورد كه اى عمّه! فرزندم را به نزد من آور! او را نزد وى بردم و او دو كف دستش را گشود و فرزند را در ميان آن قرار داد و دو پاى او را بر سينۀ خود نهاد سپس زبانش را در دهان او گذاشت و دستش را بر چشمان و گوش و مفاصل وى كشيد، ❣سپس فرمود: اى فرزندم! سخن گوى، گفت: أشهد أن لا إله إلاّ اللّه وحده لا شريك له و أشهد أنّ‌ محمّدا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم. سپس درود بر امير المؤمنين و ائمّه فرستاد تا آنكه بر پدرش رسيد و زبان دركشيد. 💎سپس ابو محمّد عليه السّلام فرمود: اى عمّه! او را به نزد مادرش ببر تا بر او سلام كند آنگاه به نزد من آور، پس او را بردم و بر مادر سلام كرد و او را بازگردانيده و در مجلس نهادم سپس فرمود: اى عمّه! چون روز هفتم فرا رسيد نزد ما بيا. حكيمه گويد: چون صبح شد آمدم تا بر او ابو محمّد سلام كنم و پرده را كنار زدم تا از سرورم تفقّدى كنم و او را نديدم، گفتم: فداى شما شوم، سرورم چه مى‌كند؟ فرمود: اى عمّه! او را به آن كسى سپردم كه مادر موسى ، موسى را به وى سپرد. 🌺حكيمه گويد: چون روز هفتم فرا رسيد آمدم و سلام كردم و نشستم فرمود: فرزندم را به نزد من آور! و من سرورم را آوردم و او در خرقه‌اى بود و با او همان كرد كه اوّل بار كرده بود، سپس زبانش را در دهان او گذاشت و گويا شير و عسل به وى مى‌داد، سپس فرمود: اى فرزندم! سخن گوى! و او گفت: 🎇أشهد أن لا إله إلاّ اللّه. و درود بر محمّد و امير المؤمنين و ائمّۀ طاهرين فرستاد و تا آنكه بر پدرش رسيد، سپس اين آيه را تلاوت فرمود: «بِسْمِ‌ اللّهِ‌ الرَّحْمنِ‌ الرَّحِيمِ‌» و ما اراده مى‌كنيم كه بر مستضعفان زمين منّت نهاده و آنان را ائمّه و وارثين قرار دهيم و آنانرا متمكّن در زمين ساخته و به فرعون و هامان و لشكريان آنها آنچه كه از آن برحذر بودند بنمايانيم.(قصص/5,6) موسى بن محمّد راوى اين روايت گويد از عقبۀ خادم از اين قضيّه پرسش كردم، گفت: حكيمه راست گفته است. 📚 كمال الدين و تمام النعمة - جلد2، صفحه 146 باب42/حدیث1 @Aldolatahalzahraeyah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📝 حكيمه دختر امام جواد عليه السّلام گويد: امام حسن عسكرى عليه السّلام مرا به نزد خود فراخواند و فرمود: 🌠 اى عمّه! امشب افطار نزد ما باش كه شب نيمۀ شعبان است و خداى تعالى امشب حجّت خود را كه حجّت او در روى زمين است ظاهر سازد. گويد: گفتم: مادر او كيست‌؟ فرمود: نرجس، گفتم: فداى شما شوم اثرى در او نيست، فرمود: همين است كه به تو مى‌گويم، گويد آمدم و چون سلام كردم و نشستم نرجس آمد كفش مرا بردارد و گفت: اى بانوى من و بانوى خاندانم حالتان چطور است‌؟ گفتم: تو بانوى من و بانوى خاندان من هستى، گويد: از كلام من ناخرسند شد و گفت: اى عمّه جان! اين چه فرمايشى است‌؟ گويد: بدو گفتم: اى دختر جان! خداى تعالى امشب به تو فرزندى عطا فرمايد كه در دنيا و آخرت آقاست، گويد: نرجس خجالت كشيد و استحيا نمود. و چون از نماز عشا فارغ شدم افطار كردم و در بستر خود قرار گرفته و خوابيدم و در دل شب براى اداى نماز برخاستم و آن را به جاى آوردم در حالى كه نرجس خوابيده بود و رخدادى براى وى نبود، سپس براى تعقيبات نشستم و پس از آن نيز دراز كشيدم و هراسان بيدار شدم و او همچنان خواب بود سپس برخاست و نماز گزارد و خوابيد. حكيمه گويد: بيرون آمدم و در جستجوى فجر به آسمان نگريستم و ديدم فجر اوّل دميده است و او در خواب است و شك بر دلم عارض گرديد ناگاه ابو محمّد عليه السّلام از محلّ‌ خود فرياد زد اى عمّه! شتاب مكن! كه اينجا كار نزديك شده است. گويد: نشستم و به قرائت سورۀ الم سجده و سورۀ يس پرداختم و در اين اثنا او هراسان بيدار شد و من به نزد او پريدم و بدو گفتم: اسم اللّه بر تو باد آيا چيزى را احساس مى‌كنى‌؟ گفت: اى عمّه! آرى، گفتم: خودت را جمع كن و دلت را استوار دار كه همان است كه با تو گفتم. 🕯حكيمه گويد: مرا و نرجس را ضعفى فرا گرفت و به آواز سرورم به خود آمدم و جامه را از روى او برداشتم و ناگهان سرور خود را ديدم كه در حال سجده است و مواضع سجودش بر زمين است او را در آغوش گرفتم ديدم پاك و نظيف است. ابو محمّد عليه السّلام فرياد برآورد كه اى عمّه! فرزندم را به نزد من آور! او را نزد وى بردم و او دو كف دستش را گشود و فرزند را در ميان آن قرار داد و دو پاى او را بر سينۀ خود نهاد سپس زبانش را در دهان او گذاشت و دستش را بر چشمان و گوش و مفاصل وى كشيد، ❣سپس فرمود: اى فرزندم! سخن گوى، گفت: أشهد أن لا إله إلاّ اللّه وحده لا شريك له و أشهد أنّ‌ محمّدا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم. سپس درود بر امير المؤمنين و ائمّه فرستاد تا آنكه بر پدرش رسيد و زبان دركشيد. 💎سپس ابو محمّد عليه السّلام فرمود: اى عمّه! او را به نزد مادرش ببر تا بر او سلام كند آنگاه به نزد من آور، پس او را بردم و بر مادر سلام كرد و او را بازگردانيده و در مجلس نهادم سپس فرمود: اى عمّه! چون روز هفتم فرا رسيد نزد ما بيا. حكيمه گويد: چون صبح شد آمدم تا بر او ابو محمّد سلام كنم و پرده را كنار زدم تا از سرورم تفقّدى كنم و او را نديدم، گفتم: فداى شما شوم، سرورم چه مى‌كند؟ فرمود: اى عمّه! او را به آن كسى سپردم كه مادر موسى ، موسى را به وى سپرد. 🌺حكيمه گويد: چون روز هفتم فرا رسيد آمدم و سلام كردم و نشستم فرمود: فرزندم را به نزد من آور! و من سرورم را آوردم و او در خرقه‌اى بود و با او همان كرد كه اوّل بار كرده بود، سپس زبانش را در دهان او گذاشت و گويا شير و عسل به وى مى‌داد، سپس فرمود: اى فرزندم! سخن گوى! و او گفت: 🎇أشهد أن لا إله إلاّ اللّه. و درود بر محمّد و امير المؤمنين و ائمّۀ طاهرين فرستاد و تا آنكه بر پدرش رسيد، سپس اين آيه را تلاوت فرمود: «بِسْمِ‌ اللّهِ‌ الرَّحْمنِ‌ الرَّحِيمِ‌» و ما اراده مى‌كنيم كه بر مستضعفان زمين منّت نهاده و آنان را ائمّه و وارثين قرار دهيم و آنانرا متمكّن در زمين ساخته و به فرعون و هامان و لشكريان آنها آنچه كه از آن برحذر بودند بنمايانيم.(قصص/5,6) موسى بن محمّد راوى اين روايت گويد از عقبۀ خادم از اين قضيّه پرسش كردم، گفت: حكيمه راست گفته است. 📚 كمال الدين و تمام النعمة - جلد2، صفحه 146 باب42/حدیث1 @Aldolatahalzahraeyah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❖﷽❖ 📜ابو على خيزرانى كنيزى داشت كه او را به امام حسن عسكرى عليه السّلام اهدا كرد و چون جعفر كذاب [پس از شهادت آن حضرت] خانۀ امام عليه السّلام را غارت كرد، وى از دست جعفر گريخت و با ابو على ازدواج نمود. ابو على مى‌گويد: از همين كنيز شنيدم كه مى‌گفت: 🕯چون سيد عليه السّلام متولد شدند، نور درخشانى را ديدم كه از ايشان ظاهرگرديد و به افق آسمان‌ها رسيد 🕊 و پرندگان سفيدرنگى را ديدم كه از آسمان فرود آمدند و پرهاى خود را به سر و صورت و ساير اعضاى حضرت عليه السّلام كشيدند و سپس پرواز كردند، 💎 اين مطلب را به امام عسكرى عليه السّلام خبر داديم، تبسمى نمودند و فرمودند: آن‌ها ملائكه‌اى هستند كه براى تبرك جستن به اين مولود فرود آمده‌اند و چون قيام نمايد، ياوران وى خواهند بود. 📗معجزات امام مهدی علیه السلام، صفحه 47 سید هاشم بن سلیمان بحرانی @Aldolatahalzahraeyah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❖﷽❖ 📜غياث بن اسيد مى‌گويد: به ديدار محمد بن عثمان عمرى رحمه اللّه - نائب امام زمان عليه السّلام - رفتم و او برايم نقل كرد كه چون حضرت مهدى، خليفة الله، متولد شدند، نورى از بالاى سرشان به آسمان ساطع گشت. و سپس براى سجدۀ پروردگار به روى در افتادند، آنگاه سر خود را بالا بردند در حالى كه مى‌فرمودند: 🌠شَهِدَ اللّهُ‌ أَنَّهُ‌ لا إِلهَ‌ إِلاّ هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ‌ وَ أُولُوا الْعِلْمِ‌ قائِماً بِالْقِسْطِ‍‌ لا إِلهَ‌ إِلاّ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ‌ إِنَّ‌ الدِّينَ‌ عِنْدَ اللّهِ‌ الْإِسْلامُ‌.[ ال عمران/18] خداوند گواهى داد و فرشتگان و صاحبان علم نيز، كه هيچ خدايى بر پاى‌دارندۀ عدل، جز او، نيست، خدايى جز او نيست كه پيروزمند و حكيم است. هرآينه، دين در نزد خدا دين اسلام است. 💠و ميلاد آن حضرت عليه السّلام در روز جمعه واقع گرديد. 📙معجزات امام مهدی علیه السلام، صفحه 48 سید هاشم بن سلیمان بحرانی @Aldolatahalzahraeyah
16.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 جدیدترین اثر ابوذر روحی با عنوان «فرمانده مهدی» منتشر شد فرمانده مهدی که با عنوان سلام فرمانده 3 شناخته میشود با حضور چندهزاری نفری مردم در مسجد جمکران رونمایی شد. ایتا @zameneashk1 تلگرام @zameneashk باب الحسین ع ، کلاس های غیر حضوری https://t.me/Babolhusein آی دی پاسخ به سوالات @m_h_tabemanesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📝محمّد بن عبد اللّه گويد: پس از درگذشت ابو محمّد عليه السّلام به نزد حكيمه دختر امام جواد عليه السّلام رفتم تا در موضوع حجّت و اختلاف مردم و حيرت آنها در بارۀ او پرسش كنم. گفت: بنشين، و من نشستم، سپس گفت: 💎اى محمّد! خداى تعالى زمين را از حجّتى ناطق و يا صامت خالى نمى‌گذارد و آن را پس از حسن و حسين عليهما السّلام در دو برادر ننهاده است و اين شرافت را مخصوص حسن و حسين ساخته براى آنها عديل و نظيرى در روى زمين قرار نداده است جز اينكه خداى تعالى فرزندان حسين را بر فرزندان حسن عليهما السّلام برترى داده، همچنان كه فرزندان هارون را بر فرزندان موسى به فضل نبوّت برترى داد، گرچه موسى حجّت بر هارون بود، ولى فضل نبوّت تا روز قيامت در اولاد هارون است 🔺 و به ناچار بايستى امّت يك سرگردانى و امتحانى داشته باشند تا مبطلان از مخلصان جدا شوند و از براى مردم بر خداوند حجّتى نباشد و اكنون پس از وفات امام حسن عسكرىّ‌ عليه السّلام دورۀ حيرت فرا رسيده است. گفتم: اى بانوى من! آيا از براى امام حسن عليه السّلام فرزندى بود؟ تبسّمى كرد و گفت: اگر امام حسن عليه السّلام فرزندى نداشت پس امام پس از وى كيست‌؟ با آنكه تو را گفتم كه امامت پس از حسن و حسين عليهما السّلام در دو برادر نباشد. گفتم: اى بانوى من! ولادت و غيبت مولايم عليه السّلام را برايم بازگو. گفت: آرى، كنيزى داشتم كه بدو نرجس مى‌گفتند، برادرزاده‌ام به ديدارم آمد و به او نيك نظر كرد، بدو گفتم: اى آقاى من! دوستش دارى او را به نزدت بفرستم‌؟ 🕊فرمود: نه عمّه جان! امّا از او در شگفتم! گفتم: شگفتى شما از چيست‌؟ فرمود: به زودى فرزندى از وى پديد آيد كه نزد خداى تعالى گرامى است و خداوند به واسطۀ او زمين را از عدل و داد آكنده سازد، همچنان كه پر از ظلم و جور شده باشد، گفتم: اى آقاى من! آيا او را به نزد شما بفرستم‌؟ فرمود: از پدرم در اين باره كسب اجازه كن، گويد:جامه پوشيدم و به منزل امام هادى عليه السّلام درآمدم، سلام كردم و نشستم و او خودآغاز سخن فرمود و گفت :اى حكيمه! نرجس را نزد فرزندم ابى محمّد بفرست، گويد: گفتم: اى آقاى من! بدين منظور خدمت شما رسيدم كه در اين باره كسب اجازه كنم، فرمود: اى مباركه! خداى تعالى دوست دارد كه تو را در پاداش اين كار شريك كند و بهره‌اى از خير براى تو قرار دهد، حكيمه گويد: بى‌درنگ به منزل برگشتم و نرجس را آراستم و در اختيار ابو محمّد قرار دادم و پيوند آنها را در منزل خود برقرار كردم و چند روزى نزد من بود سپس به نزد پدرش رفت و او را نيز همراهش روانه كردم. حكيمه گويد: امام هادى عليه السّلام درگذشت و ابو محمّد بر جاى پدر نشست و من همچنان كه به ديدار پدرش مى‌رفتم به ديدار او نيز مى‌رفتم. يك روز نرجس آمد تا كفش مرا برگيرد و گفت: اى بانوى من كفش خود را به من ده! گفتم: بلكه تو سرور و بانوى منى، به خدا سوگند كه كفش خود را به تو نمى‌دهم تا آن را برگيرى و اجازه نمى‌دهم كه مرا خدمت كنى، بلكه من به روى چشم تو را خدمت مى‌كنم. ابو محمّد عليه السّلام اين سخن را شنيد و گفت: اى عمّه! خدا به تو جزاى خير دهاد و تا هنگام غروب آفتاب نزد امام نشستم و به آن جاريه بانگ مى‌زدم كه لباسم را بياور تا بازگردم! امام مى‌فرمود: خير، اى عمّه جان! امشب را نزد ماباش كه امشب آن مولودى كه نزد خداى تعالى گرامى است و خداوند به واسطۀ او زمين را پس از مردنش زنده مى‌كند متولّد مى‌شود، گفتم: اى سرورم! از چه كسى متولّد مى‌شود و من در نرجس آثار باردارى نمى‌بينم. فرمود: از همان نرجس نه از ديگرى. حكيمه گويد: به نزد او رفتم و پشت و شكم او را وارسى كردم و آثار باردارى در او نديدم، به نزد امام برگشتم و كار خود را بدو گزارش كردم، تبسّمى فرمود و گفت: در هنگام فجر آثار باردارى برايت نمودار خواهد گرديد، زيرا مثل او مثل مادر موسى عليه السّلام است كه آثار باردارى در او ظاهر نگرديد و كسى تا وقت ولادتش از آن آگاه نشد، زيرا فرعون در جستجوى موسى، شكم زنان باردار را مى‌شكافت و اين نيز نظير موسى عليه السّلام است. حكيمه گويد: به نزد نرجس برگشتم و گفتار امام را بدو گفتم و از حالش پرسش كردم، گفت: اى بانوى من! در خود چيزى از آن نمى‌بينم، حكيمه گويد: تا طلوع فجر مراقب او بودم و او پيش روى من خوابيده بود و از اين پهلو به آن پهلو نمى‌رفت تا چون آخر شب و هنگام طلوع فجر فرارسيد هراسان از جا جست و او را در آغوش گرفتم و بدو «اسم اللّه» مى‌خواندم، 🕯ابو محمّد عليه السّلام بانگ برآورد و فرمود: سورۀ إنّا أنزلنا بر او برخوان! و من بدان آغاز كردم و گفتم: حالت چون است‌؟ گفت: امرى كه مولايم خبر داد در من نمايان شده است و من همچنان كه فرموده بود بر او مى‌خواندم و جنين در شكم به من پاسخ داد و مانند من قرائت كرد و بر من سلام نمود.
حكيمه گويد: من از آنچه شنيدم هراسان شدم و ابو محمّد عليه السّلام بانگ برآورد: از امرخداى تعالى در شگفت مباش، خداى تعالى ما را در خردى به سخن درآورد و در بزرگى حجّت خود در زمين قرار دهد و هنوز سخن او تمام نشده بود كه نرجس از ديدگانم نهان شد و او را نديدم گويا پرده‌اى بين من و او افتاده بود و فريادكنان به نزد ابو محمّد عليه السّلام دويدم، فرمود: اى عمّه! برگرد، او را در مكان خود خواهى يافت. گويد: بازگشتم و طولى نكشيد كه پرده‌اى كه بين ما بود برداشته شد و ديدم نورى نرجس را فراگرفته است كه توان ديدن آن را ندارم و آن كودك عليه السّلام را ديدم كه روى به سجده نهاده است و دو زانو بر زمين نهاده است و دو انگشت سبّابۀ خود را بلند كرده و مى‌گويد: أشهد أن لا إله إلاّ اللّه [وحده لا شريك له] و أنّ‌ جدّي محمّدارسول اللّه و أنّ‌ أبي أمير المؤمنين. سپس امامان را يكايك برشمرد تا به خودش رسيد، سپس فرمود: بار الها! آنچه به من وعده فرمودى به جاى آر، و كار مرا به انجام رسان و گامم را استوار ساز و زمين را به واسطۀ من پر از عدل و داد گردان. ابو محمّد عليه السّلام بانگ برآورد و فرمود: اى عمّه، او را بياور و به من برسان. او را برگرفتم و به جانب او بردم، و چون او در ميان دو دست من بود و مقابل او قرار گرفتم بر پدر خود سلام كرد و امام حسن عليه السّلام او را از من گرفت و زبان خود در دهان او گذاشت و او از آن نوشيد، سپس فرمود: او را به نزد مادرش ببر تا بدو شير دهد، آنگاه به نزد من بازگردان. و او را به مادرش رسانيدم و بدو شير داد بعد از آن او را به ابو محمّد عليه السّلام بازگردانيدم در حالى كه پرندگان بر بالاى سرش در طيران بودند، به يكى از آنها بانگ برآورد و گفت: او را برگير و نگاهدار و هر چهل روز يك بار به نزد ما بازگردان و آن پرنده او را برگرفت و به آسمان برد و پرندگان ديگر نيز به دنبال او بودند، شنيدم كه ابو محمّد عليه السّلام مى‌گفت: تو را به خدايى سپردم كه مادر موسى موسى را سپرد، آنگاه نرگس گريست و امام بدو فرمود: خاموش باش كه بر او شير خوردن جز از سينۀ تو حرام است وبه زودى نزد تو بازگردد همچنان كه موسى به مادرش بازگردانيده شد و اين قول خداى تعالى است كه «فَرَدَدْناهُ‌ إِلى‌ أُمِّهِ‌ كَيْ‌ تَقَرَّ عَيْنُها وَ لا تَحْزَنَ‌». حكيمه گويد: گفتم: اين پرنده چه بود؟ فرمود: اين روح القدس است كه بر ائمّه عليهم السّلام گمارده شده است، آنان را موفّق و مسدّد مى‌دارد و به آنها علم مى‌آموزد. حكيمه گويد: پس از چهل روز آن كودك برگردانيده شد و برادرزاده‌ام به دنبال من كس فرستاد و مرا فراخواند و بر او وارد شدم و به ناگاه ديدم كه همان كودك است كه مقابل او راه مى‌رود. گفتم: اى آقاى من! آيا اين كودك دو ساله نيست‌؟ تبسّمى فرمود و گفت: اولاد انبياء و اوصياء اگر امام باشند به خلاف ديگران نشو و نما كنند و كودك يك ماهۀ ما به مانند كودك يك ساله باشد و كودك ما در رحم مادرش سخن گويد و قرآن تلاوت كند و خداى تعالى را بپرستد و هنگام شيرخوارگى ملائكه او را فرمان برند و صبح و شام بر وى فرود آيند. حكيمه گويد: پيوسته آن كودك را چهل روز يك بار مى‌ديدم تا آنكه چند روز پيش از درگذشت ابو محمّد عليه السّلام او را ديدم كه مردى بود و او را نشناختم و به برادرزاده‌ام گفتم: اين مردى كه فرمان مى‌دهى در مقابل او بنشينم كيست‌؟ فرمود: اين پسر نرجس است و اين جانشين پس از من است و به زودى مرا از دست مى‌دهيد پس بدو گوش فرادار و فرمانش ببر. حكيمه گويد: پس از چند روز ابو محمّد عليه السّلام درگذشت و مردم چنان كه مى‌بينى پراكنده شدند و به خدا سوگند كه من هر صبح و شام او را مى‌بينم و مرا از آنچه مى‌پرسيد آگاه مى‌كند و من نيز شما را مطّلع مى‌كنم و به خدا سوگند كه گاهى مى‌خواهم از او پرسشى كنم و او نپرسيده پاسخ مى‌دهد و گاهى امرى بر من وارد مى‌شود و همان ساعت پرسش نكرده از ناحيۀ او جوابش صادر مى‌شود. شب گذشته مرا از آمدن تو باخبر ساخت و فرمود: تو را از حقّ‌ خبر دار سازم. محمّد بن عبد اللّه راوى حديث گويد: به خدا سوگند حكيمه امورى را به من خبر داد كه جز خداى تعالى كسى بر آن مطّلع نيست و دانستم كه آن صدق و عدل و از جانب خداى تعالى است، زيرا خداى تعالى او را به امورى آگاه كرده است كه هيچ يك از خلايق را بر آنها آگاه نكرده است. 📚كمال الدين و تمام النعمة -جلد 2، صفحه 154 باب42/حدیث2 ابن بابویه کانال الدولة الزهرائیة (عج) در ایتا http://eitaa.com/joinchat/2080309258Cc6c103cb84
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چه باید بکنیم؟ چکار کردیم که مانده ایم بی سرپرست؟ - آیت الله بهجت.mp3
14.03M
🎧 چه باید بکنیم؟ چکار کردیم که مانده ایم بی سرپرست؟ 🎤 آیت الله (رحمه‌الله علیه) 🏷 (عجل الله تعالی فرجه) 🌺🌺🌺🌺 🕌http://eitaa.com/joinchat/2080309258Cc6c103cb84
هدایت شده از نوای مقتل
در کوچه ی ما آیینه بندانی اگر هست خیر قدم توست ، چراغانی اگر هست حتما خبر از آمدن مرد بزرگی است در کوچه ما صحبت قربانی اگر هست ما دیده براهیم در این نیمه شعبان دنبال نگاهیم در این نیمه شعبان... 💚 سالروز ولادت منجی عالم بشریت حضرت بقیه الله (عج) بر همه ی شیعیان مبارک باد 💚 (عج) من بکی او ابکی فله الجنة ویژه مراثی و موالید ۱۴ معصوم ع @Navaymagtal ضامن اشک مقتل امام حسین ع @zameneashk1 پاسخگویی به سوالات مقتل @m_h_tabemanesh
❖﷽❖ 📜 حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ مَسْرُورٍ رَضِيَ‌ اللَّهُ‌ عَنْهُ‌ قَالَ‌ حَدَّثَنَا اَلْحُسَيْنُ‌ بْنُ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ عَامِرٍ عَنْ‌ مُعَلَّى بْنِ‌ مُحَمَّدٍ الْبَصْرِيِّ‌١ قَالَ‌: خَرَجَ‌ عَنْ‌ أَبِي مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ حِينَ‌ قُتِلَ‌ اَلزُّبَيْرِيُّ‌ هَذَا جَزَاءُ مَنِ‌ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ‌ تَبَارَكَ‌ وَ تَعَالَى فِي أَوْلِيَائِهِ‌ زَعَمَ‌ أَنَّهُ‌ يَقْتُلُنِي وَ لَيْسَ‌ لِي عَقِبٌ‌ فَكَيْفَ‌ رَأَى قُدْرَةَ‌ اللَّهِ‌ عَزَّ وَ جَلَّ‌ وَ وُلِدَ لَهُ‌ وَلَدٌ وَ سَمَّاهُ‌ م‌ح‌م‌د سَنَةَ‌ سِتٍّ‌ وَ خَمْسِينَ‌ وَ مِائَتَيْنِ‌. 📝معلّى بن محمّد بصرىّ‌ گويد: از ناحيۀ امام حسن عسكرىّ‌ عليه السّلام هنگامى كه زبيرى كشته شد اين توقيع صادر گرديد «اين كيفر كسى است كه بر خداى تعالى و اوليائش افتراء بندد، گمان برده است كه مرا مى‌كشد و فرزندى برايم نخواهد بود، قدرت خداى تعالى را چگونه ديد؟» ❣ و براى او در سال دويست و پنجاه و شش فرزندى متولّد شد و نامش را محمّد ناميد. 📚كمال الدين و تمام النعمة  - 2، صفحه 154/باب41/حدیث3 کانال الدولة الزهرائیة (عج) در تلگرام @Aldolatahalzahraeyah کانال الدولة الزهرائیة (عج) در ایتا http://eitaa.com/joinchat/2080309258Cc6c103cb84
هدایت شده از الدولة الزهرائیة عج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆👆👆 برای دیدن مطالب با موضوع ولادت حضرت مهدی عج در کانال دولت زهرائیه این هشتگ را بزنید ورود به کانال دولت زهرائیه (ویژه مهدویت) 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2080309258Cc6c103cb84