eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
18.4هزار عکس
8.4هزار ویدیو
233 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
چله بیست و یکم 🌟 💫 رزمایش محمدی صلی الله علیه وآله مهدوی عجل الله تعالی فرجه الشریف 💫🌟 ⁦ #مر
سلام علیکم 💐 هجدهمين روز از ✨چله بیست و یکم ✨ سر سفره شهید سرفراز 🌷سید مهدی برقعی 🌷هستیم
سید مهدی برقعی» در 15 سالگی عازم جبهه شد و در تاریخ 1362/8/30، در عملیات والفجر 4 (منطقه پنجوین عراق) به شهادت رسیدند. سید مهدی در یک شب سرد زمستانی و در شب احیای بیست و سوم ماه رمضان سال 1346 به دنیا آمد. وقتی به دنیا آمد، به خاطر مشکلی که در به دنیا آوردنش بوجود آمد، سیاه و کبود شده بود و امیدی به زنده بودنش وجود نداشت اما لطف خداوند شامل حالمان شد و زنده ماند. دوران کودکی اش بسیار جذاب و دوست داشتنی بود. به خاطر متانت و وقاری که در رفتارش داشت همیشه بزرگتر از سن و سالش به نظر می رسید. مادرش با اینکه به کسوت معلمی مشغول بود، توجه زیادی نسبت به مهدی داشت. همیشه درس و نمراتش در مدرسه عالی بود. اهمیت مهدی برای مادرش تا جایی بود که از او دعوت کردند که بدون کنکور وارد دانشگاه شود، قبول نکرد و از ادامه تحصیلات منصرف شد تا تمام توجه و تمرکزش را صرف تربیت مهدی کند.
شهید پس از گذراندن ایام طفولیت به سوی مدرسه رهسپار گشت دوران ابتدایی را در مدرسه امیرکبیر قم گذراند و دوران راهنمایی را نیز در این مدرسه سپری نمود که این ایام مصادف با انقلاب پر شکوه امت اسلامی بود . آتش عشق او به اسلام همزمان با ظهور انقلاب اسلامی موجب شد تا این نوجوان عزیز تمام نیرویش را در این مسیر به کار گمارد. علاقه ذاتی اش به امام از همان اوان آشکار شد با تلاش و کوشش پیامهای امام را از برادران می گرفت و به دوستان می داد تا شاید بتواند نقش به سزایی را در این انقلاب که تداوم راه انبیا اولیا خداست ایفا نماید . از انجا که نعمت وجود این انقلاب اسلامی را درک کرده و خود را در آن سهیم می دانست از هیچ کوشش در این راه دریغ نداشت و در این هنگام برای اغنا افکارش در جلسات قران شرکت می جست و همینطور در جلساتی که با دوستانش در خانه داشتند به بررسی احادیث ائمه معصومین (س) و آیات قران می پرداخت . و چون خود را پیرو مولای خویش امیر مومنان (ع) می دانست همواره سفارش ایشان را نصب العین خود قرار داده و به کار می گرفت که می فرمایند الله الله فی نظم امرکم از این جهت بود که ساعات روزانه خود را در غالب برنامه های مختل از جمله مطالعه کتابهای مذهبی به ویژه کتب شهید مطهری و دستغیب و بررسی پیامهای امام و برنامه های عبادی سازنده تنظیم کرده بود. ضمن آنکه در کنار این برنامه از مطالعه کتب درسی غافل نبود و معتقد بود که باید به عنوان یک دانش آموز مسلمان و مبارز هم حضور فعال در صحنه انقلاب داشت و هم حافظ سنگر مدرسه بود .
لذا در نامه ای به دوستانش می نویسد می گوید من هم مانند همه ی دانش آموزان آرزو دارم که به سنگر دانش آموزی و مدرسه برگردم ولی جنگ با سرنوشت ما بستگی دارد و از همه چیز مهمتر است و در قسمتی از نامه ی دیگر چنین متذکر می شود: ای دوستان علاوه بر خواندن درس به تهذیب نفس و اخلاق بپردازید که اگر از درس مهمتر نباشد کم اهمیت تر نیست که علم بدون تهذیب اخلاق به درد نمی خورد هر علمی که باشد
بعد از گذشت سال تحصیلی با قبولی خرداد ماه از پدر و مادر اذن رفتن به میدان جنگ و جهاد را گرفت وقتی با موافقت آنها روبرو شد عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل گردید و به آن فیض عظمی نایل آمد. اوراق زندگی مردان خدا چه زیبا ورق می خورد او که به شهادت فامیل یک بار دروغ نگفت و آنچنان بود که خدایش می خواست پس چه پاداشی بهتر از شهادت را میتوان حق او دانست . اولین بار که از جبهه برگشت، چند روز ماند و سپس دوباره عزم جبهه کرد. اما این بار از اتوبوس جا ماند! عمویش به او گفت که دیگر نمی خواهد بروی، تو دینت را ادا کردی. اما مهدی قبول نکرد و پدرش را وادار کرد تا او را به عوارضی برساند تا بتواند به اتوبوس جبهه ملحق شود و به این ترتیب دوباره عازم جبهه شد. وقتی سال تحصیلی جدید شروع شد، کتاب های سال سومش رسید اما افسوس که دیگر مهدی در بین ما نبود. وقتی مهدی به شهادت رسید، شهید مهدی زین الدین اول به ما گفت مجروح شده و به بیمارستانی در یزد منتقل شده است. تصمیم گرفتیم برای دیدنش به یزد برویم اما آیت الله دیباجی به ما گفتند برای شما بیمارستان یزد و بهشت معصومه فرقی نمی کند! به این ترتیب ما را متوجه شهادت فرزندمان کرد. او وصیت نامه نداشت اما در یکی از نامه هایش نوشته بود: «من هم مثل همه دانش آموزان دوست دارم به سنگر مدرسه بیایم و درس بخوانم ولیکن جبهه واجب تر است و برای من ارزشش از همه چیز بیشتر است.»
همرزم شهید 👇👇 نزدیکیهای غروب که خورشید خود را پس کوههای بلند غرب می کشید و شب آهسته آهسته فرا می رسید صدای روح نواز موذن برخواست (الله اکبر) بچه ها نماز را شروع کردند، مهدی هم هنگامی که نماز پایان یافت دستها را به سوی آسمان بلند کرد. نمی دانم چه می گفت اما اشک سوزناکش بازگو کننده ی حال جانکاهش بود، مهدی عزیز تو در آخرین سجده ی خونین ات با خدای خود چه گفتی که اینگونه پذیرفت. پس از نیایش به درگاه حق بوسه زد و برخواست. آن شب ما را به 6 دسته تقسیم کردند. مهدی دسته سه بود . ساکت و سر به زیر گوشه ای می اندیشید اما به چه آیا به شهادت؟ مدتی گذشت عملیات شروع شد. بعد از عملیات در میان موج شهیدان مهدی نیز دیده می شد. آری شهید سید مهدی برقعی بعد از 16 سال تلاش و ایمان و ایثار و ... به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سیزده به در یعنی : تمام سیزده معصوم چشمشان به در است تا "تو"بیایی...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈 میگه به حاج قاسم گفتم ان شاءالله بعد از صد و بیست سال شهید بشید حاج قاسم گفت نه! اون اثری که خون من الان در بین جوانها داره، در آینده نداره... ❤️
1_119363125.mp3
4.72M
♨️ (عج) برات دعا میکنه بسیار شنیدنی👌 🎙حجت الاسلام
✨☘✨ و یک شب که شیخ جعفرمشغول نماز بود تا تسبیحش را بدست گرفت تا به رسم معمول زعفر جنی را لعن کند که چرا با وجود قدرت و توان او و طایفه اجنه که شاهدغربت امام حسین بودند او را یاری نکردند. شیخ داشت لعن می کرد که یکدفعه دید کسی از سقف خانه اش پایین آمد و به او سلام کرد. خوب که نگاه کرد زعفرجنی را در هیبت غولی دید که به او می گفت : جناب شیخ، چرا اینقدر مرا که مقلد توهستم لعن و نفرین می کنی؟ آخر به چه جرمی مرا لعن می کنی؟شیخ به او فرمود: تو را برای این لعن می کنم که با اینکه می توانستی ولی هیچ کمکی به اباعبدالله نکردی .بعد با عتاب به او گفت: شما جنیان چرا به کمک آقا امام حسین نرفتید و ایستادید و تماشاگر صحنه شهادت امام حسین بودید؟ زعفرجنی گفت: جناب شیخ از قضا روزعاشورا مصادف با روز ازدواج من بود. در مراسم عروسی من از تمام طوایف جنیان عده زیادی به مبارکبادم آمده بودند. دراثنای مراسم ناگهان مادرم با گریبان چاک شده نزد من آمد وگفت :تو اینجا نشسته باشی و حضرت اباعبدالله را غریبانه در صحرای کربلا بکشند؟همین الآن به طرف کربلا حرکت کن و پسر پیغمبر را یاری نما. زعفر به شیخ گفت: تا من این خبر را از مادرم شنیدم فورا عروسی را برهم زده ،مراسم راترک کرده و درمعیت هفتصد هزار جن به کربلا حرکت کردیم. به پنج شش فرسخی کربلا که رسیدیم دیدیم هیچ راهی برای ورود ما باز نیست. از زمین و زمان و از بالا ملائک و از پایین جنهایی را دیدم که تا آن زمان آنها را ندیده بودم ونمی دانستم که ازکجا آمده اند. با دیدن این صحنه عظیم برخود لرزیدم. هیچ راهی برای کمک به امام نبود. هفتصدهزار جن دربرابر آن همه ملک و جن همانند قطره ای در برابردریا بیشتر نبودند. همینطورهاج و واج مانده بودم و امام را که صدای هل من ناصرش به گوش می رسید را تماشا می کردم . تمام فضای زمین وآسمان از جن وملک و پری ودیو پوشیده شده بود.دراین حال متحیر بودم که حضرت به من اشاره ای فرمودند. در این میان فقط من توانستم خدمتشان بروم.آهسته رفتم و رکاب ذوالجناح را بوسیدم.عرض کردم آمده ایم به جان نثاری و هرچه شما امر بفرمایید انجام دهیم.فرمودند:احتیاجی نیست.احتیاج من به حق است که او چه خواهد وآنچه امر کند. خیلی از محضرحضرت تقاضا کردم اجازه دهند یاریشان کنیم فرمودند:نمی شود وآنچه را که به شما گفتم اطاعت کنید.گفتم چشم.هرچندحضرت ما را از یاری خود منع کردند ولی به یک کاردیگر امرکرده وفرمودند: در راه شام به بچه های من کمک کنید. وقتی کاروان اسرای اهل بیت در زیر تازیانه های سپاه بی رحم کوفه حرکت کرد ما خود را سپرتازیانه های بی شمارآنها که بر تن رنجور فرزندان امام حسین وارد می شد می کردیم تا این تازیانه ها کمتر به آنها بخورد و در این راه حدود صد و پنجاه نفر از اجنه در حمایت از اهل بت امام حسین شهیدشدند. زعفرگفت :جناب شیخ، قضیه آنطورکه توفکرمی کنی نبوده است ماهمکاری کردیم.وقنی برگشتیم خدمت امام زین العابدین و با حضرت بیعت کردیم آقا امام سجاد به من دستوری دادند ومن مامور تبلیغ ارشاد جنیان شدم. بعد امام مرا دعاکرده و فرمودند: انشاءالله تاهزارسال دیگرعمرخواهی کرد.زعفرفکرمی کنم تا سال 1320 زنده بود و در مسجد جامع افراد زیادی برای فاتحه خوانی او آمدند.( شاهکار خلقت، حاج سید محسنی ،صص38 و39) کربلا را می توان خرانه غم عالم نامید .خزانه ای که تا زمین و زمان برپا و برجاست از قلب صبور زینب بنت علی سیراب می شود!  با این همه آدم از کربلا سیر نمی شود وخدا کند که این حس وحال همیشگی باشد. 〖از بیانات حجت الاسلام عالی〗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️ شخصي از امام صادق عليه السلام پرسيد: چه عملى در ماه برتر است؟ حضرت فرمودند: 💠صدقه و استغفار💠 📚 اقبال الأعمال ، ج ۳ ، ص ۲۹۴
چله بیست و یکم 🌟 💫 رزمایش محمدی صلی الله علیه وآله مهدوی عجل الله تعالی فرجه الشریف 💫🌟 ⁦ بر ✅ 1- صد صلوات هدیه به حضرت نرجس خاتون سلام الله علیها ✅ 2- دعای عهد ✅ 3- زیارت آل یاسین ✅ 4- نماز استغاثه به امام زمان علیه السلام ✅ 5- دعای هفتم صحیفه سجادیه ✅ 6- سلام بر اباعبدالله الحسین علیه السلام رفتاری؛ ✅ 7- احیای سبک زندگی اسلامی ایرانی با تاکید بر ضرورتهای زمان حاضر،قواعد بهداشتی
💠یاری امام زمان،از حرف تا عمل 1- جهاد در رکاب امام غائب!  آنهایی كه به جای حرف و ادعا، در مقام عمل، پیروی خود را نشان دادند، و در زمان فتنه ها از امام خود جدا نشدند همانها یاران واقعی در جنگها، سختی ها و تلخی ها بودند.  افرادی چون سلمان فارسی، ابوذر و مقداد برای پیامبر صلی الله علیه و آله و افرادی مثل مالك اشتر و عمّار یاسر برای امیرمؤمنان علی علیه السلام و نیكانی چون 72 تن شهید كربلا برای امام حسین علیه السلام.🌺 البته به این نكته باید توجه کرد كه یاران امام مهدی علیه السلام هم مثل یاران دیگر ائمه علیهم السلام، مراتب مختلفی دارند و روایات، بیشتر به ویژگی های یاران نزدیك حضرت كه از بهترین شیعیان هستند، پرداخته است. به طور طبیعی، هر یك از ما امیدواریم جزو یاران حضرت باشیم؛ ولی باید همّتمان آن باشد كه در مقام یاوری، تا آنجا بالا رویم كه مایه روشنی چشم ایشان باشیم🙏🌹 "زنان در خط مقدم یاری امام" در یاری امام عصر علیه السلام، فرقی بین زن و مرد نیست  زیرا یاری امام مهدی علیه السلام تنها جنگیدن و شمشیر زدن نیست تا مخصوص مردان باشد؛ بنابراین، راه برای همه باز است تا جزو یاوران حضرت باشند، اما شروطی دارد:  ⚡️۱) به دست آوردن ویژگی های رفتاری یاران حضرت و سعی در به دست آوردن اخلاق اسلامی و تقواپیشگی در همه حال. ⚡️۲) دعا و تضرع به درگاه حضرت حق، از جمله خواندن ✨دعای عهد✨ در هر صبح كه براساس فرموده امام صادق علیه السلام «خواننده دعای عهد از جمله یاوران مهدی است و اگر بمیرد، خدا او را در روزگار ظهور بر می گرداند» در متن دعا نیز از خدا می خواهیم اگر قبل از ظهور از دنیا رفتیم، دوباره زنده شویم؛ «اللَّهُمَّ إِنْ حَالَ بَیْنِی وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِی جَعَلْتَهُ عَلَى عِبَادِكَ حَتْماً فَأَخْرِجْنِی مِنْ قَبْرِی مُؤْتَزِراً كَفَنِی شَاهِراً سَیْفِی مُجَرِّداً قَنَاتِی مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدَّاعِی فِی الْحَاضِرِ وَ الْبَادِی؛ پروردگارا! اگر مرگ كه آن را براى بندگانت یك امر حتمى قرار داده اى میان من و آن حضرت جدائى انداخت، مرا از قبرم بیرون آور تا در حالى كه كفنم را پوشیده و شمشیرم را از غلاف درآورده و نیزه ام را به دست گرفته ام، دعوت كننده آن حضرت در شهرها و بیابان ها را اجابت كنم».  🔴نكته بسیار مهم اینكه یاری امام زمان علیه السلام، تنها در زمان ظهور حضرت نخواهد بود، بلكه همین امروز و در دوره غیبت هم، راه یاری رساندن برای همه باز است. برای مثال، یكی از راه های یاری امام زمان علیه السلام این است كه سعی كنیم دوستان آن حضرت را زیاد كنیم و این هدف مقدس را از راه های گوناگون به انجام رسانیم؛ مثل اینكه یاد و نام امام زمان علیه السلام را در محیط و جمع فامیل و دوستان و همسایگان زنده نگه داریم و سعی كنیم دوستان و فامیل را از بدی ها دور نگه داریم؛ چون گناه و فساد، آنها را از امام زمان علیه السلام و دوستی آن حضرت جدا می كند.  🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹 منبع :تبیان
دعای عهد: 🌺قرار عاشقی با آقا امام زمان عج، هرصبح بعد از نماز ...🌺
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
چله بیست و یکم 🌟 💫 رزمایش محمدی صلی الله علیه وآله مهدوی عجل الله تعالی فرجه الشریف 💫🌟 ⁦ #مر
سلام علیکم 💐 نوزدهمین روز از ✨چله بیست و یکم ✨ سر سفره شهید سرفراز 🌷سید احمد علی نبوی 🌷هستیم
شهید سید احمد علی نبوی چاشمی نام پدر : سید رحیم تاریخ تولد : 1329/01/02 تاریخ شهادت : 1364/11/24 محل شهادت : منطقه فاو عملیات والفجر 8 مسئولیت : فرمانده سپاه ناحیه ری یگان خدمتی : سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قم نوع عضویت : آدرس مزار : گلزار شهدای شیخان قم
در روستای کوچکی به نام “چاشم” از توابع “مهدی‌شهر سمنان”، در خانواده‌ای متدین و زحمتکش، کودکی دیده به جهان گشود که او را “احمد” نام نهادند. پدرش مردی باتقوا، متعهد و آگاه و از مقلدان حضرت امام خمینی(س) بود. احمد تحصیلات دوره ابتدایی را در روستای خود به، پایان رساند و مدتی نیز در مکتبخانه به تحصیل علوم دینی پرداخت. اما مکتبخانه زادگاهش را پاسخ‌گوی ظرفیت ذهن خود ندانست؛ از این رو، برای ادامه تحصیل و فراگیری علوم دینی، در سال ۱۳۴۲ به حوزه علمیه امام صادق(علیه السلام) رفت. در سال ۱۳۴۳ بار سفر به قم بست و به حوزه علمیه قم هجرت کرد. احمد با تلاش و مجاهدت و علاقه فراوان به فراگیری علوم دینی پرداخت و تا سطح خارج ۱ و ۲ به تحصیل ادامه داد.
“حجت‌الاسلام نبوی” فعالیت‌های سیاسی خود را پیش از ورود به شهر مقدس قم و حوزه علمیه که مرکز فعالیت‌های سیاسی و مذهبی بر ضد رژیم شاه بود، شروع کرد. او قبل از ورود به حوزه علمیه، با شخصیت حضرت امام خمینی(س) آشنا شد؛ از این رو، با ورود به قم و حوزه، خود را درگیر مسائل سیاسی کرد. سیداحمد پس از تبعید حضرت امام خمینی(س) به عنوان طلبه‌ای جوان و پرشور، اعلامیه‌های ایشان را از قم به طلبه‌های سمنان می‌رساند. در قم، همزمان با تحصیل دروس حوزوی، فعالیت‌های سیاسی خود را گسترش و پس از هر بار آزادی، مصمم‌تر از پیش، به فعالیتش ادامه داد. حجت‌الاسلام نبوی، از سال ۱۳۵۲ در روستاهای اطراف زادگاه خود برای جوانان، کلاس‌های قرآن و نهج‌البلاغه تشکیل داد و همراه با تدریس، به روشنگری جوانان و افشاگری رژیم پرداخت.
در سال ۱۳۵۲، ساواک به مدرسه فیضیه یورش برد و تعدادی از طلبه‌ها را شهید و عده‌ای را نیز دستگیر کرد؛ اما سیداحمد با تیزهوشی از معرکه گریخت. ساواک که او را خوب می‌شناخت، به تعقیبش پرداخت. از آن پس، او مخفیانه به فعالیت خود ادامه می‌داد.عوامل ساواک بارها با به کار بردن شگردها و حقه‌های مختلف، برای دستگیری‌اش به خانواده او و اطرافیان او سر می‌زدند؛ اما موفق نمی‌شدند. همسرش در این‌باره می‌گوید: “ماموران ساواک که در تعقیب سید بودند، با بهانه‌های گوناگون به منزل ما می‌آمدند تا بتوانند او را دستگیر کنند؛ اما سید با زیرکی تمام از چنگشان فرار می‌کرد. حجت‌الاسلام نبوی، پس از ماه‌ها فعالیت مخفی و فرار از این شهر به آن شهر، در سال ۱۳۵۴ در تهران دستگیر شد و مدت ۳ ماه در “زندان کمیته”، تحت سخت‌ترین شکنجه‌ها قرار گرفت. پس از آن سید را به زندان “اوین” منتقل کردند. همزمان با اوج‌گیری انقلاب اسلامی، به همراه دیگر زندانیان سیاسی، از زندان آزاد شد. پس از آزادی از زندان، به رغم وجود آثار شکنجه، با شوری انقلابی، به مبارزه‌اش علیه رژیم ستمشاهی ادامه داد و همدوش با مردم مسلمان و انقلابی، در صحنه‌های مختلف انقلاب حضور یافت و تا پیروزی انقلاب اسلامی، لحظه‌ای از پا ننشست. حجت‌الاسلام نبوی، پس از پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام اسلامی، خود را بی هیچ توقعی و بدون شائبه ریا و ریاست، وقف خدمت به انقلاب کرد. هر جا به او نیاز داشتند، مشتاقانه وارد عمل شد