الحقنی بالصالحین«یرتجی»
✨ا ﷽ ا✨ #چله_بیستونهم جوانان انقلابی ؛ یاران مهدی عج مراقبتهای معنوی 👇👇 تلاوت قرآن و ذکر هدیه
هشتمین روز از 🌟💫چله ( بیست و نهم) 🌟💫 مهمان سفره شهید 🌷 ماشاالله رشیدی 🌷 هستیم.
پدرش میگفت:
آخرین باری که آمده بود مرخصی خیلی حال عجیبی داشت،نیمه شب با صدای ناله اش ازخواب پریدم رفتم پشت در اتاقش سرگذاشته بود به سجده و بلند بلند گریه میکرد میگفت:«خدایا اگرشهادت را نصیبم کردی میخواهم مثل مولایم امام حسین #سر نداشته باشم مثل حضرت عباس #بی دست شهیـد شوم »
دعایش مستجاب شد
و یڪجا سر و دستش را داد...
عملیات کربلای پنج
فرمانده گردان سیدالشهدا
لشکر۴۱ ثارالله
🌹شهید ماشاءالله رشیدی
#سردار_بےدست_بےسر
شهید ماشاالله رشیدی در سال ۱۳۴۴ در بخش طغرالجرد به دنیا آمد، قبل از پیروزی انقلاب در تظاهرات شرکت فعال داشت و در راهپیمایی هایی که از مدرسه آغاز می شد نقش به سزایی داشت.
پس از پیروزی انقلاب با توجه به سن کمی که داشت به دنبال فرمان امام مبنی بر تشکیل جهاد سازندگی با این نهاد همکاری داشت و در اوایل سال 1360 رهسپار جبهه جنگ شد.
در عملیاتهای متعددی شرکت کرد و به عنوان فرمانده گردان ۴۱۱ سیدالشهدا (ع) شهرستان زرند از لشکر ۴۱ ثارالله در عملیات کربلا ی5 در جبهه حق علیه باطل جنگید و در 7 بهمن ماه سال ۱۳۶۵ درحالیکه گردان را درعملیات کربلای ۵ در نبرد با تانکهای دشمن رهبری میکرد، بر اثر اصابت گلوله مستقیم تانک به شهادت رسید.
شهید ماشاالله رشیدی از خدا درخواست کرده بود، هنگام شهادت مثل امام حسین (ع) بدون سرو مثل حضرت ابوالفضل (ع) بدون دست باشد و شهید همانطور که خواسته بود به آرزویش رسید.
وصیت نامه سردار شهید ماشاالله رشیدی:
خدایا! دیگر نمیخواهم به شهرم برگردم. دوستانم شهید شدند. چگونه به صورت پدر و مادر آنها که شهید شدند، نگاه کنم. من فرمانده آنها بودم. خدایا توفیق شهادت نصیب من هم بفرما.
دنیای پر از ظلم و خیانت کنونی، توان سکوت را از ما گرفته است و دیگر وجدان ما جوانان شیعه، مشاهدهی این همه نامردمیها و خیانتها را اجازه نمیدهد.
هر گز پایتان را از رهنمودهای امام بیرون نگذارید. اوست که ان شاالله حکومت را به آقا امام زمان (عج) تحویل خواهد داد.
همه ما رفتنی هستیم پس چه بهتر که در راه خدا برویم. پس من میروم تا در آغوش گرم خون بر پیکرم ندای هل من ناصر ینصرنی رهبرم را در سرخی خون و گرمی شهادت بپذیرم.
مجموعه خاطرات شهید ماشاالله رشیدی در کتاب "مثل حسین، مثل عباس" توسط نویسنده دفاع مقدس عباس میرزایی به چاپ رسیده است.
فصل زمستان بود و خاک نرم خوزستان بعد از کمی بارندگی به گل چسبندهای تبدیل می شد. شبها بعد از رزم شبانه، به قدری گل به پوتین هایمان می چسبید که وزن هر پوتین به سه کیلو می رسید. نیمه شب، وقتی از رزم شبانه برمی گشتیم، پوتین ها را با همان گل و لای بیرون چادر می گذاشتیم. روز بعد پوتین تمام بچه های گردان تمیز و مرتب جلوی چادر چیده شده بود.
بدون شک کار بچه های مخلص گردان بود. ما با شوخی و خنده از آن ها تشکر می کردیم و آنها با خنده انکار می کردند و ما باز هم به حساب اخلاصشان می گذاشتیم.
یک روز در حالی که بچه های گردان بعد از رزم شبانه و نماز شب و نماز و مناجات صبح خوابیده بودند، از چادر بیرون آمدم. پوتین ها سر جایشان نبود. فرصت خوبی بود،
می توانستم مخلصهای گردان را غافلگیر کنم. آهسته پشت چادرها پیچیدم. ماشاءالله کنار منبع آب نشسته بود و به شدت کار می کرد. پوتین های گلی بچه های گردان جلوی رویش بود. بدون آنکه حرفی بزنم، برگشتم.
راوی: سید خلیل حسینی
4_5809951180700254854.mp3
5.18M
♥️
آخرین قسم های جلاله #حاج_قاسم:
ولله ولله ولله از مهمترین شئون عاقبت بخیری نسبت شما با جمهوری اسلامی و انقلاب است.
💚❤️💚
پن: قسم جلاله سخت و سنگین است....
#روز_جمهوری_اسلامی🇮🇷
#دوازده_فروردین✌️🏻
544715_671.mp3
9.73M
🇮🇷🌺🍃
🌺
🎼❄️ زمستون گذشت
🎶💝 باغبون اومدی
🎵🌺 دیگه گل نمیخواد
🎶🥀 بهاری خودت
🎼💝 بیا خونه و زندگیم دست تو
🎶😘 که آجر روی آجر بذاری خودت
#حاج_قاسم
#به_سبک_شهدا🌹
♦️ دعایی که رزمندگان در جبهه میخواندند
زمان جنگ، موقع نماز مغرب و عشاء، بهخصوص اگر نماز جماعت، در جایی مثل حسینیه شهید حاج همت در پادگان دوکوهه برگزار شده بود
یا در گوشه سنگری در خط مقدم، بین نماز مغرب و عشا، همه سرشان را روی سجده می گذاشتند و این دعا را میخواندند:
" إِلَهِی قَلْبِی مَحْجُوبٌ
وَ نَفْسِی مَعْیُوبٌ
وَ عَقْلِی مَغْلُوبٌ
وَ هَوَائِی غَالِبٌ
وَ طَاعَتِی قَلِیلٌ
وَ مَعْصِیَتِی کَثِیرٌ
وَ لِسَانِی مُقِرٌّ بِالذُّنُوبِ
فَکَیْفَ حِیلَتِی
یَا سَتَّارَ الْعُیُوبِ
وَ یَا عَلامَ الْغُیُوبِ
وَ یَا کَاشِفَ الْکُرُوبِ
اغْفِرْ ذُنُوبِی کُلَّهَا
بِحُرْمَهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
یَا غَفَّارُ یَا غَفَّارُ یَا غَفَّارُ
بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ "
ای خدای من، دلم در پردۀ گناه است
و نفسم معیوب
و عقلم مغلوب
و هوَسم غالب
و بندگی و فرمان برداریام اندک
و گناه و نافرمانیام
و زبانم اقرار دارد به گناهان
چه چارهای دارم؟
ای پردهپوش عیوب
ای دانای غیبها
و ای برطرف کننده گرفتاریها
همه گناهانم را بیامرز
به مقام محمد و آل محمد (ص)
ای بسیار آمرزنده
ای بسیار آمرزنده
ای بسیار آمرزنده
به حق رحمتت
ای مهربانترین مهربانان
میگویند امیرالمؤمنین حضرت علی (ع) به سجده میرفتند و در آن، این فراز آخر دعای صباح را میخواندند.
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫🌺🍃
🌺
💠شب زیارتی امام حسین علیه السلام است...
#شـبهای_جمعه
زندگی مان وقف #حســین❣ است
ما بی حســین
شوق #شهـادت نداشتیم❌
#شهید_مهدی_زین_الدین:
💢هرگاه شهدا🌷رادر شب جمعه یاد کردید، آنها شمارا نزد #اباعبدالله الحسین (ع) یاد می کنند😍
این سخن یک شهید هست پس ضمانت دارد ...
امشب شهدا کربلا هستند ....
#یاد_شهدا_با_صلوات🌺
#السلام_علیک_یااباعبدالله
🇮🇷🌺🍃
🌺
رفته سردار
نفس تازه کند
برگردد
چون ظهور
گل نرگس
بخدا نزدیک است
#حاج_قاسم
هدایت شده از الحقنی بالصالحین«یرتجی»
✨ا ﷽ ا✨
#چله_بیستونهم
جوانان انقلابی ؛ یاران مهدی عج
مراقبتهای معنوی 👇👇
تلاوت قرآن و ذکر هدیه به شهدای روز
درماه شعبان 👈 مناجات شعبانیه
درماه رمضان 👈 دعای افتتاح و ابوحمزه ثمالی
✅ مرور ویژگیهای جوانان انقلابی و مطالبات حضرت آقا از جوانان
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
✨ا ﷽ ا✨ #چله_بیستونهم جوانان انقلابی ؛ یاران مهدی عج مراقبتهای معنوی 👇👇 تلاوت قرآن و ذکر هدیه
نهمین روز از 🌟💫چله ( بیست و نهم) 🌟💫 مهمان سفره شهید 🌷 علی موحد دوست 🌷 هستیم.
بعد از شھادت علے خوابشرو دیدم
بهم گفت:
«اگہ مےدونستم این دنیا بہخاطر
#صلوات اینهمہ ثوابوپاداش میدن،
حالاحالاها آرزوۍ#شھادت نمےکردم!
مےموندم توۍدنیا و صلواټ
مےفرستادم..
#شهیدعلیموحددوست
فرزند حسینعلی در 5 خرداد 1337ش در خانواده ای متدین و کشاورز در محله کردآباد از محلات جی اصفهان به دنیا آمد. تحصیلات ابتدائی را در محله کردآباد سپری کرد و در کنار برادر خود اکبر مشغول به بنایی شد و همزمان دروس حوزوی را می خواند .در سال 1355ش هنگامی که مشمول خدمت سربازی شده بود، به سفارش برادرش از رفتن به خدمت خودداری کرد و با این جمله که رژیم شاهنشاهی سرسپرده است و شاه هم آمریکایی است، پس اگر سربازی بروی سرباز آمریکا می شوی، از رفتن به خدمت منصرف شد.
در عنفوان جوانی در فعالیتهای سیاسی، انقلابی شرکت می کرد و به علت فساد حاکم به مبارزه با رژیم پهلوی پرداخت تا جائی که به همراه برادرش دو روز در هفته کار می کردند و پیوسته در راهپیمائیها و تظاهرات شرکت می کردند و شب ها مشغول پخش اعلامیه بودند .
علی در یک خانواده مذهبی و متدین کشاورز و زحمتکش به دنیا آمد و از نوجوانی اهل کار و کوشش بود و به همین جهت روحیه مقاوم و استواری داشت و در خط مقدم نیز در انتقال مهمات شخصاً حضور داشت. از نوجوانی تا هنگام شهادت اهل خواندن نماز اول وقت و ذکر و دعا و راز و نیاز بود. در اوقات فراغت به خواندن قرآن و تفسیر و شنیدن سخنرانیهای امام خمینی عادت داشت. خدمت به دیگران را عبادت می دانست و به شدت به رعایت حقوق بیت المال و دیگران توجه داشت و اگر حقی از کسی ضایع می شد، پیگیر بود تا حق او را بازستاند. سیمای آرام و ذاکر او نشان از ایمان قوی و بندگی خدا را داشت .
فرهنگ جبهه از او ذاکر و عارفی سلحشور و زاهدی شهادت طلب و اهل سلوک و مراقبه ساخته بود و ترس برای او معنایی نداشت و همچون شیران روز غرنده و توفنده در برابر دشمن و زاهدی گریان در شب و در سنگر عبادت بود. وی به زیردستان خود بسیار توجه داشت و هنگامی که به مرخصی می آمد به آنان سرکشی می کرد و برای عیادت مجروحین به شهرهای دیگر نیز مسافرت می کرد .
شروع جنگ تحمیلی در آبان 1359ش به اتفاق عده ای از دلیرمردان گردان ضربت به جبهه های جنوب در منطقه دارخوین آمد. علی برای تأمین آب مصرفی رزمندگان، بیل و کلنگ دست می گرفت و چاه حفر می کرد و به کمک نیروهای تخریب می رفت و در خنثی کردن مین کمک می کرد و به همین سبب بر اثر انفجار یکی از مین ها، از ناحیه چشم مجروح شد. هنگامی که چشمش را پانسمان کردند، به مرخصی نرفت و با کمک دیگران سنگر می ساخت و مهمات جابه جا می کرد . علی در عملیات فرمانده کل قوا که در تاریخ 23/1/1360ش شرکت داشت و در حفظ و نگهداری خط مقدم به همراه شهیدان رضا بالایی و محمود شالباف حماسه آفریدند .
علی در عملیات ثامن الائمه و آزادسازی شمال آبادان و عملیات طریق القدس و آزادسازی بستان شرکت کرد و در همین عملیات هنگامی که به میدان مین و سیم های خاردار دشمن رسید، خودش را با برانکارد انداخت روی سیم خاردار و پلی شد برای عبور رزمندگان و فریاد زد معطل نکنید همه رد شوید، بچه ها تک تک از روی تنش رد می شدند. هنگام عملیات تصمیم درست و قاطع می گرفت. مثلاً در عملیات بستان کنار پل رودخانه سابله، بعثی ها با چندین تانک در حال عبور از پل بودند که حاج علی با آرامش، به رزمندگان گفت: شلیک نکنید. صبر کنید تا عراقی ها جلو بیایند. هنگامی که به وسط پل رسیدند، دستور شلیک داد و بر اثر انفجار یکی از تانک ها روی پل، راه عبور مسدود شد و دشمن مجبور به فرار شد و رزمندگان به شکار آنان مشغول شدند. حاج علی در همین عملیات زخمی شد و عصب دستش قطع گردید .
علی پس از معالجه در عملیات فتح المبین در منطقه عین خوش و دشت عباس با گردان خود حضور یافت و پس از پیروزی بزرگ فتح المبین و آزادسازی منطقه وسیعی از سرزمین های اشغالی دشت عباس در عملیات بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر شرکت کرد. وی در هر سه مرحله این عملیات، فرماندهی گردان امام رضا (ع) را برعهده داشت و هنگام فتح خرمشهر به اتفاق گردانش از پل نو در مسیر شلمچه به داخل شهر نفوذ کرد و مستقیماً به کنار خاکریز دشمن نزدیک گمرک شهر رفت و راه فرار دشمن را مسدود کرد و پیام پیروزی بزرگ فتح خرمشهر را برای حاج حسین خرازی فرمانده لشکر امام حسین در تاریخ3/3/61ش ارسال کرد .
علت نیاز رزمندگان اسلام به آموزش های گوناگون نظامی از سوی شهید خرازی به عنوان مسؤول آموزش نظامی لشکر منصوب شد. موحددوست تمام همت خود را برای آموزش نیروهای بسیجی به کار گرفت و بر آموزش های گوناگون و توانمندسازی رزمندگان از هیچ کوششی دریغ نکرد. وی معتقد بود که باید در جنگ ترس و دلهره رزمندگان فرو ریخته شود و ابهت دشمن بعثی برای آنان شکسته شود. به همین منظور در رزم شبانه نیروهای پیاده گردان ها را با دشمن فرضی درگیر می کرد. وی با صلابت به آموزش رزمندگان همت گماشت .