حاج آقا هر زمان که سعید میرفت، آیةالکرسی میخواند و صدقه کنار میگذاشت، اما این دفعه سعید گفت غیرممکن است که من زودتر از شما از خانه بیرون بروم، همیشه حاج آقا پول میگرفت جلوی سعید و میگفت بابا هر چقدر میخواهی بردار، اما این دفعه خیلی کم برداشت، حاج آقا گفتن بابا کم برداشتی! گفت این هم زیاده، پدرش رفت بیرون، بعد با من دست و روبوسی کرد و گفت «مامان برای همیشه خداحافظ، وعده من و شما بابالمجاهدین»، منم گفتم به خدا میسپارمت، فقط مار را از دعا فراموش نکن، التماس دعا، رفت.....
عملیات فاو بود که شهید شد، والفجر ۸ ختم برداشته بودیم برای پیروزی رزمندگان اسلام، با دوستان و همسایهها، من یک لحظه هوشم رفت، ۲ تا خانم سیاهپوش آمدند، نشستند و گفتند که اگر شما بدانی که پسرت چقدر به اسلام خدمت کرد تا شهید شد، هیچ وقت گریه نمیکنی، ما فهمیدیم شهید شده، چند روزی سعید را اشتباهاً برده بودند شیراز، شبی که خبر آوردند گفتم میدانم شهید شده! فقط بگویید آوردنش اصفهان یا نه.
من بودم و فاطمه خانم و حاج آقا که خیلی بیتابی میکرد، همان شب خواب سعید را دیدم، گفت «مامان از قفس آزاد شدم، آزاد شدم، آزاد شدم، من هیچ چیز ماجرا را نفهمیدم، حضرت زهرا(س) و امام حسین(ع) بالای سرم بودند، یک گُل دادند بو کردم، مامان هر وقت خواستید گریه کنید، فقط برای امام حسین(ع) و غربت او گریه کنید، بعد وارد باغی شدیم که تمام درختها به او تعظیم کردند»، گفت «مامان بیا تا قصرم را نشانتان بدهم، کنار قصر آقا امام حسین(ع)».
او حتی میدانست که نماز آخرش است، یکی از دوستانش که به تازگی در گلستان شهدا دیدیم میگفت« از سمت عراق داشت خمپاره میآمد، گفتم آقا سعید، از سنگر بیرون بیا و ببین چطور دارد خمپاره میآید، گفت، این نماز آخرم است، بگذار دلچسب بخوانم» خمپاره آمده بود و تا سینهاش سوخته بود، صورت و چشمش هم سوخته بود و دستش هم تقریباً قطع شده بود، در پاتکهای عملیات فاو شهید شد.
میخواستم فرزند عزیزم برای اسلام باشد
مادر شهید می گوید :
من اصلاً به او نگفتم نرو، برخی از فامیل میگفتند چه طور دلت آمد جوان رعنا را بفرستی؟ گفتم که مادر هر چه دوست دارد برای فرزندش میخواهد اما از اسلام عزیزتر چیزی هست؟ و من میخواهم عزیزم برای اسلام باشد، بعد از شهادت هم حضور ایشان را برای خود حس میکنم، خداوند گفته است که شهیدان زندهاند، بله خیلی کمک حال و راهنمای ما است.
همیشه به من میگفت اگر طرف تجملات رفتی یک قدم که میروی، ده قدم از خدا دور میشوی، همیشه سفارش میکرد از ولایت فقیه پشتیبانی کنید و با کسی که با انقلاب و رهبر هست، رابطه داشته باشید و نماز جمعه را ترک نکنید، در جبهه هم نسبت به بیتالمال بسیار حساس بود، خدا در حقش لطف کرده بود، یعنی در حق همه شهدا لطف میکند، که از عمرشان اینطور استفاده میکنند و بهره میبرند، الحمدلله ربالعالمین که این طور توانست از عمرش استفاده کند، ۱۵ سالگی رفت و ۲۰ سالگی شهید شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ به کسی که دوست داری ،بدی نکن!
سلام علیکم 💐
بزرگواران
🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃
ان شاالله فردا سه شنبه 25 مهرماه مصادف با #اول_ماه_ربیع_الثانی
قربانی جهت سلامتی وفرج امام زمان عجل الله فرجه 💔
صدقه سر سلامتی حضرت، سلامتی رهبرمان، نائب برحقشان
،مومنین و مومنات ویژه شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام
رفع مشکلات اقتصادی و گرفتاری ها ، در امان ماندن از فتنههای آخرالزمان، دفع بلا و فتنه از نظام جمهوری اسلامی ایران
، پیروزی فلسطین و نابودی هرچه زودتر اسرائیل انجام می شود. 👌
بیمه کنید خودتان و خانواده تان را .
ما را یاری بفرمایید ولو به اندکی
سهم خود را به این شماره ی
کارت واریز فرمایید:
👇👇👇👇
گروه جهادی #شهید_حمیدرضا_اسداللهی
6273817010176604
👇👇👇👇
✅ قربانی ان شاالله از طرف خانم نرجس خاتون (مادر بزرگوار حضرت ) هدیه می شود به بقیه الله الاعظم عج 👉
واریز تا 10صبح روز سه شنبه 👉
ان شاالله در شهرستانها انجام می شود ✅
🍃🌷🌾🌷🌾🌷🌾🌷🌾🍃
سر سفره وعده های غذایی این دعا رو حتما بخونید ؛
واقعاً سفرتون پر برکت میشه(:🌾
{اللهم بارِک لِمَولانا صاحب الزمان (علیهالسلام)}
23.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام برشما خوبان
نائب الزیاره همراهان همیشگی کانال #الحقنی_بالصالحین الان در کرمان
مزار شهدا و حاج قاسم سلیمانی عزیزمان❤️ ارسالی از اعضای کانال 👆
به امید هرچه زودتر پیروزی فلسطین ان شاالله
🌹 فلسطینی بود و به عـشق امــام، خود را به جبهه رسانده بود. احمد از شيعيان مخلصی بود که سعادت ديدار با او در عمليات نصر ۷ نصيبم شد. فارسی کم می دانست؛ کلماتی را هم که می دانست در عشق به امام و افتخار بسیجی بودن در رکاب امام زمـان خلاصه می شد.
🔸 هرگاه از امام صحبت میکرد، دستش بر روی قلبش جای می گرفت و اين نشان يک عشق واقعی بين عاشق و معشوق بود. احمد فلسطين را در آن زمان در جبهه های ما يافته بود و چه زيبا گفته اند: «شـرف المـکان بالمـکين»، اعتبار مکانها به انسان هايی است که در آن زندگی می کنند و چه زيبا می توان اين دو وادی را در جايگاه عـشقِ به معـبود با هم مقايسه کرد؛ فضاهايی که تنها با شهـدا معنـا می شوند.
📌 «جبـهه چـه در ايـران يا فلسـطين،
حــرم راز با خـداست و پاسـداران اين حــريم شهدايند؛ شهدايی که در آن، چشم مکاشفه بر جهــان غيب گشودند؛ شــهدايی که همسـفران عــرشی امــام بـودند.»*
◽️راوی: مسعود شجاعی طباطبایی
(مدیرخانه کاریکاتور ایران)
* شهید سید مرتضی آوینی