شهید امیر مسعود
پیکر ایشان چگونه شناسایی شد؟
چند سال پیش بعد از آن که یکی از قسمت های برنامه «ماه عسل» پخش شد، متوجه شدیم که از خانواده شهدا آزمایش DNA می گیرند. در جمع این خانواده موضوع را مطرح و بعد فراموش کردیم. برادر بزرگترم یک شب خواب امیر آقا را دیده و به ایشان می گوید «ای بی وفا چرا سراغی از ما نمی گیری؟» ایشان جواب می دهد «من آمده ام شما سراغ من نمی آیید.»
برادرم با من تماس گرفت و خوابش را تعریف کرد. در دل من تب و تابی افتاد. به معراج شهدا رفتم و گفتم می خواهم تست DNA بدهم. آدرس را گرفتم و روز بعد برای آن که دقت نتیجه بالا باشد با دو تا از برادرهایم برای آزمایش رفتیم. گفتند نتیجه آن دو ماه دیگر مشخص و در معراج شهدا ثبت می شود. اگر شهیدی را آورده باشند که با این DNA دفن شده باشد، به شما اطلاع می دهیم و در غیر این صورت با شهدایی که می آورند تطبیق می دهیم. در همین مدت پیکر برادرم را با شهدای غواص آوردند و به برادرم که در همدان زندگی می کند خبر داده بودند.
ما امیدی به بازگشت جنازه ایشان نداشتیم. امیر آقا قبل از عملیات پلاکش را به یکی از دوستانش داده و گفته بود می خواهم گمنام باشم. روح برادرم خواست که برگردد.
هنگامی که پیکر ایشان آمد، به یاد پدر و مادرم گفتم «آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا». آن روز جای پدر و مادرم خالی بود تا ببیند که امیرمسعودشان چه سرفرازانه به کشور آمد و چه شکوهمند به خاک سپرده شد.
📌 به چشمانمان باید شک کنیم...
▪️ «ابوبصیر» میگوید: با امام باقر به مسجد مدینه وارد شدیم. مردم در رفت و آمد بودند. امام به من فرمود: «از مردم بپرس آیا مرا می بینند؟» از هر که پرسیدم آیا ابوجعفر را دیده ای؟ پاسخ منفی شنیدم، در حالیکه امام در کنار من ایستاده بود.
▫️ در این هنگام یکی از دوستان حقیقی آن حضرت «ابوهارون» که نابینا بود به مسجد آمد. امام فرمود: «از او نیز بپرس.» از ابوهارون پرسیدم: آیا ابوجعفر را دیدی؟ فورا پاسخ داد: مگر کنار تو نایستاده است؟ گفتم: از کجا دریافتی؟ گفت: چگونه ندانم در حالیکه او نور درخشنده ای است.
📚 بحار الانوار، ج ۴۶، ص ۲۴۳؛ به نقل از خرائج راوندی
🔺 و امّا...
چرا چشمان ما نمیبیند اماممان را؟
چرا گوشهای ما نمیشنوند صدای (هل من ناصر) او را؟
فقط بگذریم و گذر کنیم از سالهای عمرمان و او را نبینیم
جز این انتظاری نمیرود...
🏴 ۷ ذی الحجّة شهادت #امام_باقر عليه السلام
▪️ در چنين روزى، در سال ١١٤ ه امام باقر (ع) توسط هشام بن عبد الملك مسموم و شهيد شد.
📚 توضیح المقاصد، ص ۲۹
▪️در شب شهادت به امام صادق (ع) فرمودند: "من امشب جهان را بدرود خواهم گفت. هم اكنون پدرم على بن الحسين را ديدم كه شربتى گوارا نزد من آورد و نوشيدم و مرا به سراى جاويد و ديدار حق بشارت داد."
▪️در روايت ديگرى فرمودند: "اى فرزند گرامى، مگر نشنيدى كه حضرت على بن الحسين از پس ديوار مرا ندا كرد: "اى محمد بيا، زود باش كه ما انتظار تو را مى كشيم."
▪️آن حضرت چندين روز و به قولى سه روز در حالت درد از اثر سم به سر مى بردند تا به شهادت رسيدند. فرداى آن روز بدن مطهر و پاك آن درياى بيكران دانش خدايى را در خاك بقيع كنار مزار امام مجتبى و امام سجاد (ع) به خاك سپردند.
📚 کافی، ج ۲، ص ۴۹۵
▪️آن حضرت هشتصد درهم براى تعزيه و ماتم خود وصيت فرمود. حضرت صادق (ع) فرمودند: پدرم فرمود: "اى جعفر! از مال من مقدارى وقف كن براى ندبه كنندگان كه ده سال در منى در موسم حج بر من گريه كنند، و مراسم ماتم را تجديد نمايند."
📚 کافی ج ٢،ص٤٩٥
▪️ آقا و مولايمان حضرت باقر (ع) در كربلا شرف حضور داشت. شب يازدهم، بازار كوفه كنار سرهاى مطهر، اسارت شام و مجلس يزيد را ديده است و هر زمان كه متذكر شهادت حسين بن على (ع) و اسارت عمه هايش مى شد، اشك از چشم مباركش مانند در جارى مى گشت.
انسان 250 ساله- امام باقر و ساماندهی تشکیلات پنهانی.mp3
5.51M
🔖کوتاه و شنیدنی🔖
🎤🎤 رهبر معظم انقلاب
🔶 امام محمدباقر علیهالسلام و سازماندهی تشکیلات پنهانی تشیع به کلام امام خامنهای 🔶
#انسان۲۵۰ساله
#امام_باقر علیه السلام