eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.6هزار دنبال‌کننده
17.7هزار عکس
7.6هزار ویدیو
227 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
✊هستیم بر آن که بستیم... به فیض قسم به سرخی خون به و و و قسم به روح قسم به به امر رهبر و فرموده های شخص ولی قسم به جبهه به به گریه در دل سنگر ، تلاوت قرآن قسم به ترکش و قطع نخاع و جانبازی قنوت و دست جدای قسم به جوخه ی اعدام و سینه ی نواب به عالمان شهیدِ فتاده در به انتهای افق ، سرگذشت خوراک کوسه شدن در تلاطم قسم به پیکر بی سر ، قسم به حاج به چادر و به زنان با عفت به صبحگاه ، به درد و صبر از رنج غروب دشت ، به قسم به شیرمرد به جنگ سی و سه روزه ، نبرد حزب الله قسم به حنجر حجاج خونی مکه به های روان و به قسم به و و به غرش به فتنه ی رنگین قسم به تنگه ی و عقده از به غربت اسرا و شکنجه و فریاد قسم به روح هنر از نگاه به جنگ معتقدان ضد رنگ بی دینی قسم به قدرت در برابر به یک که نیامد پسر ، و شد او پیر به مادر سه شهیدی که خم نکرد ابرو به تکه تکه شدن در رو در رو به دست خالی ای که میجنگید به آن جنازه که با چشم باز میخندید قسم به خون شهید راه به و به و که تا رمق به تنم هست مکتبی هستم ، و هستم و سر سپرده ام و از تبار به و حق
#یاد_یاران در امتدادِ #نگاهـت #قدس پیداست ! اهل #مڪتب_خمینی کہ باشے ‌براے #رهایی_قدس #جان میگذاری و باور داری #جهاد را ... حتے اگر جایی آنسوی #مرزهـا باشد در #روز_قدس نمیتوان از #حاج_احمد یاد نکرد #اللهم‌_فک_‌کل_‌اسیر #یادش_گرامی
🔰فریده متوسلیان(خواهر حاج احمد) از یک خاطره جالب شب🌙 از اسارت برادر می‌گوید و تأکید میکند. این تصاویر را به خوبی در ذهن💬 دارد. از خودش بپرسید و مادر هم همراه او سر تکان می‌أهد و لبخند می‌زند😊. 🔰او می‌گوید: «شب اسارت . 12 پرستوی🕊 خیلی قشنگ آمدند روی سیم برق نزدیک خانه ما 🏡نشستند. دو تا دو تا می‌آمدند داخل سالن دور احمد می‌چرخیدند و بعد روی #-سیم برق می‌نشستند. 🔰یکی رفت توی اتاقی که نماز📿 می‌خواند رفت پشت پشتی و گیر افتاد. مادر گفت: « شده؛ فریده بگیر و ببر کن🕊.» 🔰من آن را گرفتم تا کنار ایوان بگذارم و آزادش کنم. آن به من نگاه خاص👌 و مظلومانه‌ای می‌کرد☺️. آزادش کردم. رفت پیش و پرواز کردند و رفتند. 🔰فردای همان روز اعلام کردند📢 که متوسلیان و همراهش به اسارت ♨️فالانژهای لبنانی درآمدند. 🔰من مطمئنم مادرم میان آن‌ها بود.» آن سفر کرده که صد قافله دل هــمرہ اوست هــر کجا هــست خدایا به سلامت دارش . .
✊هستیم بر آن #عهد که بستیم... #قسم به فیض #شهادت قسم به سرخی خون به #خیبر و #نی و #هور و #جزیره_ے_مجنون قسم به روح #خمینی قسم به #سید_علی به امر رهبر و فرموده های شخص ولی قسم به #عارف جبهه به #مصطفی_چمران به گریه در دل سنگر ، تلاوت قرآن قسم به ترکش و قطع نخاع و جانبازی قنوت و دست جدای #حسین_خرازی قسم به جوخه ی اعدام و سینه ی نواب به عالمان شهیدِ فتاده در #محراب به انتهای افق ، سرگذشت #حاج_احمد خوراک کوسه شدن در تلاطم #اروند قسم به پیکر بی سر ، قسم به حاج #همت به چادر و به #حجاب زنان با عفت به صبحگاه #دوکوهه ، به درد و صبر از رنج غروب دشت #شلمچه ، به #کربلای_پنج قسم به #سید_حسن شیرمرد #حزب_الله به جنگ سی و سه روزه ، نبرد حزب الله قسم به حنجر حجاج خونی مکه به #رمل های روان و به #مقتل_فکه قسم به #باکری و #باقری و #زین_الدین به غرش #نهم_دی به فتنه ی رنگین قسم به تنگه ی #مرصاد و عقده از #صیاد به غربت اسرا و شکنجه و فریاد قسم به روح هنر از نگاه #آوینی به جنگ معتقدان ضد رنگ بی دینی قسم به قدرت #خون در برابر #شمشیر به یک #پدر که نیامد پسر ، و شد او پیر
در امتدادِ نگاهـت پیداست ! اهل کہ باشے ‌براے جان میگذاری و باور داری را ... حتے اگر جایی آنسوی باشد در نمیتوان از یاد نکرد
🔹ماجرای با بانوی دو عالم حضرت زهرا(س): عملیات بیت المقدس بدجوری مجروح شد ترکش خورده بود به سرش با اصرار بردیمش اورژانس می‌گفت: «کسی نفهمه زخمی‌ شدم همینجا مداوام کنید» دکتر اومد گفت: «زخمش عمیقه، باید بخیه بشه» بستریش کردند از بس خونریزی داشت بیهوش شد یه مدت گذشت یکدفعه از جا پرید گفت: «پاشو بریم خط» قسمش دادم گفتم: «آخه تو که بی هوش بودی، چی شد یهو از جا پریدی»؟ گفت: «بهت میگم به شرطی که تا وقتی زنده ام به کسی چیزی نگی وقتی توی اتاق خوابیده بودم، دیدم خانم فاطمه زهرا(س) اومدند داخل فرمودند: «چیه؟ چرا خوابیدی؟» عرض کردم: «سرم مجروح شده، نمی‌تونم ادامه بدم» حضرت دستی به سرم کشیدند و فرمودند: «بلند شو بلند شو، چیزی نیست بلند شو برو به کارهایت برس»... به خاطر همین است که هر جا که می‌روید حاج احمد کاظمی‌ حسینیه فاطمه‌الزهرا(س) ساخته است… 🌷
در امتدادِ پیداست ! اهل کہ باشے ‌براے میگذاری و باور داری را ... حتے اگر جایی آنسوی باشد در نمیتوان از یاد نکرد
🔰فریده متوسلیان(خواهر حاج احمد) از یک خاطره جالب شب🌙 از اسارت برادر می‌گوید و تأکید میکند. این تصاویر را به خوبی در ذهن💬 دارد. از خودش بپرسید و مادر هم همراه او سر تکان می‌أهد و لبخند می‌زند😊. 🔰او می‌گوید: «شب اسارت . 12 پرستوی🕊 خیلی قشنگ آمدند روی سیم برق نزدیک خانه ما 🏡نشستند. دو تا دو تا می‌آمدند داخل سالن دور احمد می‌چرخیدند و بعد روی #-سیم برق می‌نشستند. 🔰یکی رفت توی اتاقی که نماز📿 می‌خواند رفت پشت پشتی و گیر افتاد. مادر گفت: « شده؛ فریده بگیر و ببر کن🕊.» 🔰من آن را گرفتم تا کنار ایوان بگذارم و آزادش کنم. آن به من نگاه خاص👌 و مظلومانه‌ای می‌کرد☺️. آزادش کردم. رفت پیش و پرواز کردند و رفتند. 🔰فردای همان روز اعلام کردند📢 که متوسلیان و همراهش به اسارت ♨️فالانژهای لبنانی درآمدند. 🔰من مطمئنم مادرم میان آن‌ها بود.» آن سفر کرده که صد قافله دل هــمرہ اوست هــر کجا هــست خدایا به سلامت دارش . .