الحقنی بالصالحین«یرتجی»
🕊🕊 #زیارتنامهیشهدا 🕊🕊 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ 🌷اَلسَّلامُ عَلَ
🔴اگر رفتی گلزار شهدا 🌷🌷👇👇👇
رفتم سر مزار #رفقاے_شهيدم
فاتحہ خوندم ،اومدم خونہ
شب تو #خواب رفقاے شهيدم رو ديدم... رفقام بهم گفتند :
فلانے ، خيلے دلمون برات #سوخت
گفتم : چرا
گفتند: وقتے اومدے سر #مزار ما فاتحہ خوندے
ما شهدا آماده بوديم ...
هر چے از خدا مےخواے برات #واسطہ بشيم
💔 ولے تو هيچے #طلب_نڪردے و رفتے
خيلے دلمون برات سوخت
سر مزار شهدا حاجاتتون را بخواهید
برآورده میشہ . 😢
یادتون باشـــــه منم دعا کنیدا😞💔🙏🙏
روايتگر :حاج حسين ڪاجے
🌹🍃🌹🍃
?
🔰عاشق #شهادت بود و خود را شرمنده شهدا می دانست. زمان جنگ بچه بود اما هر دفعه که حرف جبهه می شد می گفت #یادش_بخیر جبهه, یادش بخیر شبهای🌙 عملیات, یادش بخیر صدای تیر و خمپاره💥 و … . گفتم محمد جان تو که جبهه نبودی، تو که با #شهدا نبودی چرا این حرف ها را می زنی؟
🔰می گفت: مادرجان من عاشـ♥️ـق شهادت و #شهدا هستم, عاشق جبهه و سنگر و خاکریزم برای همین اینطور حرف می زنم؛ می گفتم: پسرم در این زمانه شهید شدن خیلی #سخته ولی او می گفت: اگر خدا بخواهد می توان به شهادت نائل آمد✅ گوئی که او می دانست و ندایی شنیده بود اما من غافل بودم.
🔰یک/ دی ماه،/ هزارو سیصدو هشتاد وهشت خدمت سربازی را به پایان رسانید و دوباره عزم #خادم_الشهدائی و رفتن به خوزستان را کرد هر چه تلاش کردم منصرفش کنم نتوانستم❌ هنگام رفتن اصرار عجیبی داشت که از من #حلالیت بطلبد و بارها میگفت حاجتی دارم, از خدا و جدت بخواه که حاجتم روا شود. من هم رو به آسمان کردم و گفتم خدایا منو شرمنده #محمدم نکن حاجتش را روا کن.
🔰دهم/ بهمن ماه/ ۱۳۸۸ بود که به پادگان #میشداغ اعزام شد؛ پنجاه و چهار روز به زائران کربلای ایران🇮🇷 خدمت کرد و شش روز قبل از این که #مأموریتش به اتمام برسد خود را به آقا امام زمان(عج) معرفی کرد و دعوت حق را لبیک گفت🕊 و خود را در میان جمع #شهدا قرار داد.
🔰ساعت نُه صبح⏰ روز چهارشنبه چهار فروردین زنگ دروازه به صدا در آمد؛ به من گفتند که با #آقامحمد کار داریم؛ گفتم آقا محمد به راهیان نور رفته, از من پرسیدند آقا محمد چکاره هستند⁉️ گفتنم یک #بسیجی مخلص چطور مگه؟ گفتند با داداش بزرگتر محمد کار داریم, به خدای احد و واحد فهمیدم #محمد به مراد دلش رسیده😭
🔰قرآن به سر گرفتم از خدا خواستم خدایا #دست محمدم قطع بشه یا قطع نخاع بشه یک عمر کنیزی این عزیزم را می کنم فقط آن چهره معصومش💖 برایم بماند ولی نه✘ این طور نبود خداوند رحمان بیشتر از من محمد را دوست داشت, او #عاشق_خدا بود و خدا هم عاشق او. از خدا خواستم شهادت محمدم را قسمتم کرده, #شفاعتش را هم نصیبم بگرداند.
🔰روز تولدم خداوند پیکر پاک محمد⚰ را به من هدیه داد و #شب_تولدش به خاک سپرده شد, آنقدر تشییع جنازه عظیم و با شکوه بود و مردم بر سر و سینه می زدند به گمانم آنروز آقا امام زمان (عج) صاحب عزا بود🖤 محمد ارادت خاصی به آقا #امام_زمان(عج) داشت گونه ای که در دفترچه ای که همیشه در کنارش داشت اینطور با امام خویش در "آخرین جمعه" از دفترچه اش به گفتگو پرداخت:
🔸همیشه نذر دلم این بود که همسفر باشیم
🔹کنون که وقت سفرشد #نیامدی مولا
اینطور از برگ آخر این دفترچه وصیت نامه ای ذکر شده که:
🔸آمده ام سفـری سمت دیار شهدا🌷
🔹که طوافی بکنم دور #مـزار شهدا
🔸که دل خسته♥️ هوایی بخورد
🔹و #تبرک شود از گرد و غبار شـهدا
#کرامت_شهید
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
پدرم از #دنیا رفته بودند و من برای ایشان خیلی #ناراحت بودم روزی به #مزار شهید حمید سیاهکالی مرادی رفتم و گفتم لطفا به دیدار #پدرم بروید
شب در خواب پدرم را دیدم که گفتن که آقایی اومد و منو ملاقات کرد و من رو برد در غرفه ی #پدران_شهدا... من جایم خوب است...
ارادتمندتم ای شهید...
👇👇👇👇
🔮 کرامت شهید
برای فرزند دار شدن کاملا ناامید بودم و دل مرده وقتی متوجه شدم شهید مدافع حرم آورده اند آمدم بر سر مزار شهید حمید سیاهکالی مرادی و خیلی گریه کردم و قسمش دادم و گفتم نذر میکنم بستنی بدهم در مزارتان و برایتان زیارت عاشورا بخوانم آن شب خواب دیدم شهید و همسرش به من هدیه ایی دادندخداوند به من بعد از دیدن خواب فرزندی به من عطا کرد و ما را غرق در خوشحالی کرد فرزندی سالم و زیبامن هنوز مرید این شهید عزیز هستم و خاک پای خانواده محترمشان بعد از تولد فرزندم نذرم را در مزار این شهید ادا کردم.
~🕊
⚘#شهدا_عند_ربهم_یرزقون🌸
رفتم سر #مزار رفقاے شهيدم
فاتحہ خوندم ،اومدم خونہ,
شب تو خواب رفقاے شهيدم رو ديدم...
رفقام بهم گفتند :
فلانے ، خيلے دلمون برات سوخت
گفتم :چرا
گفتند: وقتے اومدے سر مزار ما فاتحہ خوندے
ما #شهدا آماده بوديم...
هر چے از خدا مےخواے برات واسطہ بشيم
💔ولے تو هيچے طلب نڪردے و رفتے
خيلے دلمون برات سوخت
" سر مزار شهدا حاجاتتون را بخواهید
برآورده میشہ.😢😢 "
✍روايتگر : حاج حسين ڪاجے
🔴اگر رفتی گلزار شهدا دقتـــــ ڪن به این مطلبـــــ....
رفتم سر مزار #رفقای_شهيدم
فاتحه خوندم ،اومدم خونه
شبـــــ تو #خواب رفقای شهيدم رو ديدم... رفقام بهم گفتند :
فلانی، خيلی دلمون براتـــــ #سوختـــــ
گفتم: چرا
گفتند: وقتی اومدی سر #مزار ما فاتحه خوندی
ما شـــــهدا آماده بوديم ...
هر چی از خـــــدا میخوای براتـــــ #واسطه بشيم
💔 ولی تو هيچی #طلب_نڪردی و رفتی
خيلی دلمون برات سوختـــــ
سر مزار شـــــهدا حاجاتتون را بخواهید
برآورده میشه. 😢
یادتون باشـــــه همه رو دعا ڪنید💔🙏🏻📿
🥀 پنجشنبه به یاد شـــــهدا و امواتـــــ #صلواتــــــــــ
#اللهم_صل_علی_محمد_وآل_محمد