#زندگی_به_سبک_شهدا🌷
#شهید_محمود_سعیدی_نسب
خودش تعریف میکرد. سوار تاکسی شدم .من بودم و راننده . راننده پسر جوانی بود .
ضبط رو روشن کرد و داخلش #نوارترانه گذاشت .
بهش تذکر دادم :" پسرم اگه میشه خاموشش کن .ترانه گوش دادن گناه داره ", توجهی نکرد و در جوابم گفت :برای ما جوان ها عیبی نداره برای او یک مثال زدم گفتم" درست شما جوونی ولی به نظرت میشه بنزین رو به آتیش نزدیک کرد ."
بدون تامل گفت : اگه بنزین رو بریزی رو آتیش منفجر میشه.🔥
گفتم : احسنت بر شما که جوانی آتش شهوت شعله ور موسیقی مبتذل مثل بنزین میمونه اگه به آتش شهوت نزدیک به خاموشی دیگه نمی کنه هیچ بلکه شعله اش رو هم زیاد میکنه شما جوانها باید به فکر آینده باش این کارهایی مثل گوش کردن به موسیقی دین و غیرت رو میسوزونه جوان راننده حرفی برای گفتن نداشته است و آرام پیش پیچ ضبط را چرخاند.🍃
•┈••✾🍃🍎🍃✾••┈•
@Alidadi110
•┈••✾🍃🍎🍃✾••┈•
[#خاطراتــــیکرزمنده🕊]
👈 از شهیـــد آوینـے پرسیدند [ شهدا ] چہ ویژگے خاصے داشتند کہ بہ ایــن #مقام رسیدند..؟
➕گفت: یکے را دیدم سہ روز در هواے گرم در خط مقدم جبهـہ روزه گرفتہ بود
هـر چہ ازاو سوال کردم برادر روزه مستحبـے در این شرایط جائز نیست خودت را چرا اذیت میکنــے جوابــ نداد...🌱
وقتــے [ شهیــــد🕊 ] شد دفترچہ خاطراتش را ورق میزدم نوشتہ بود خب آقا مجید یک سیب اضافـہ خوردے جریمہ میـــشوی سہ روز روزه میگیرے تا[ #نفس ] ســرکش را مهار کرده باشے..!
#زندگی_به_سبک_شهدا
@Alidadi110
•┈┈┈✾• ☘💖☘ •✾┈┈┈•
🔰 #خاطرات_همسرداری
💠 همسر شهید #رجایی:
🔰 یه بار که برای خرید لباس با محمد علی به خیابون رفته بودیم، خریدمون خیلی #طول کشید و از صبح تا ظهر از این مغازه به اون مغازه می رفتیم. دوست داشتم لباس دلخواهم رو پیدا کنم.
💠 با اینکه #مشغله_کاری زیادی داشت ولی چیزی نگفت، فقط سکوت کرد. بدون اینکه کوچک ترین اخمی بکنه یا حرفی بزنه بهم فهموند که داره رفتارم رو #تحمل می کنه.
#زندگی_به_سبک_شهدا
@Alidadi110
•┈┈┈✾• ☘💖☘ •✾┈┈┈•
🔴 #تقسیم_شیرینی_با_همسر
💠 جعبه شیرینی رو جلوش گرفتم، یکی برداشت و گفت: «میتونم یکی دیگه بردارم؟» گفتم: «البته سید جون، این چه حرفیه؟» برداشت ولی هیچ کدوم رو نخورد. کار همیشگیش بود. میگفت: «میبرم با #خانم و بچه هام میخورم». میگفت: اینکه آدم شیرینیهای زندگیشو با زن و بچهاش تقسیم کنه خیلی توی زندگی خانوادگی تأثیر میذاره!
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
📕سیدمرتضیآوینی،کتاب دانشجویی،ص۱۹
#زندگی_به_سبک_شهدا
╭─┅═ঈ✨♥️✨ঈ═┅╮
@Alidadi110
#زندگی_به_سبک_شهدا🌷
+حاجی جان به گوشی؟🗣📞
به بچهها بگو
حواسشون به #امامشون باشه❗️
میگن:
آقاخیلیتنهاست....!!!💔
آخه بچه های ما اینور پشت خط
همین بچه هایی که هرسالهرسال مهمون شهراتون میشن ...🕊
جونشون واسه آقامصطفیخمینی
میدادن تا ی لحظه آقا احساس #تنهایی نکنه...😭
#شهداشرمندهایم
#دروغمیگوییماهلکوفهنیستیم
#شعارندهیمعملکنیم✌️🏻
@Alidadi110
〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰
#زندگی_به_سبک_شهدا🌷
درزمان غیبت امام زمان (عج)
چشم وگوشتان به #ولی_فقیه باشد
تاببنید ازآن کانونفرماندهی چه دستوری صادر می شود.
سردارشهید "مهدی زین الدین ""
─┅═ঈ🍃🌹🍃ঈ═┅─
@Alidadi110
#زندگی_به_سبک_شهدا🌷
نماز شبش هیچ وقت ترک نمیشد :))
هیچ وقت ندیدم نماز شب شهید سلیمانی قطع شود. آنهم نه نماز شبی عادی، نماز شبهای او همیشه با ناله و اشک و اندوه به درگاه خدا بود. من با شهید سلیمانی رفت و آمد داشتم حتی بارها در منزلشان خوابیدم، اتاق مهمانان با اتاق حاج قاسم فاصله داشت اما من با اشکها و صدای نالههای او برای نماز بیدار میشدم.
📚راوی سردار معروفی
#سردار_دلها ❤️
∞══❀💙❀══∞
@Alidadi110
#زندگی_به_سبک_شهدا🌷
💠اهمیت به نماز اول وقت 📿
در سوریه برای تماس، تلفن گذاشته بودند
تا بچه ها بتوانند با خانواده هاشون ارتباط داشته باشند.📞
یه روزی حدود یک ساعتی در صف تلفن ایستاده بودیم ، تقریبا نوبت محمد بود
که صدای اذان طنین انداز شد ...😍
همان لحظه محمد از صف تلفن بیرون آمد و آماده نماز اول وقت شد وبعد از اتمام نماز محمد باز در صف تلفن ایستاد.💔
#راویهمرزمشهید
شهید مدافع حرم محمد مسرور
#نماز_اول_وقت🌱
╭⊱☆ ⊱ ☆ ⊱☆⊱╮
@Alidadi110
••🍃💐••
#زندگی_به_سبک_شهدا🕊
وقتی به خانه می رسید، گویی جنگ را می گذاشت پشت در و می آمد تو. دیگر یک رزمنده نبود. یک همسر خوب بود برای من و یک پدر خوب برای مهدی. با هم خیلی مهربان بودیم و علاقه ای قلبی به هم داشتیم. اغلب اوقات که می رسید خانه، خسته بود و درب و داغان. چرا که مستقیم از کوران عملیات و به خاک و خون غلتیدن بهترین یاران خود باز می گشت. با این حال سعی می کرد به بهترین شکل وظیفه سرپرستی اش را نسبت به خانه صورت دهد. به محض ورود می پرسید؛ کم و کسری چی دارید؛ مریض که نیستید؛ چیزی نمی خواهید؟ بعد آستین بالا می زد و پا به پای من در آشپزخانه کار می کرد، غذا می پخت. ظرف می شست. حتی لباسهایش را نمی گذاشت من بشویم. می گفت لباسهای کثیف من خیلی سنگین است؛ تو نمی توانی چنگ بزنی. بعضی وقتها فرصت شستن نداشت. زود بر می گشت. با این حال موقع رفتن مرا مدیون می کرد که دست به لباسها نزنم...🌿🍃
{به نقل از همسر سردار شهید...🌹🍃}
#شهیدسیدمحمدرضا_دستواره
@Alidadi110
••💐🍃••