📝 #داستانک
✍️پیرمردی بود که پس از پایان هر روزش از درد و از سختیهایش مینالید؛ دوستی از او پرسید: این همه درد چیست که از آن رنجوری؟ پیرمرد گفت: دو باز شکاری دارم، که باید آنها را رام کنم، دو تا خرگوش هم دارم که باید مواظب باشم، بیرون نروند، دو تا عقاب هم دارم که باید آنها را هدایت و تربیت کنم. ماری هم دارم که آن را حبس کردهام. شیری نیز دارم که همیشه باید آن را در قفسی آهنین زندانی کنم.بیماری نیز دارم که باید از او مراقبت کنم و در خدمتش باشم.
مرد گفت: چه میگویی، آیا با من شوخی میکنی؟ مگر میشود انسانی این همه حیوان را با هم در یکجا، جمع کند و مراقبت کند؟!
پیرمرد گفت: شوخی نمیکنم، اما حقیقت تلخ و دردناکیست؛ آن دو باز چشمان منند، که باید با تلاش و کوشش از آنها مراقبت کنم. آن دو خرگوش پاهای منند، که باید مراقب باشم به سوی گناه کشیده نشوند.
آن دو عقاب نیز، دستان منند، که باید آنها را به کار کردن آموزش دهم تا خرج خودم و خرج دیگر برادران نیازمندم را مهیا کنم. آن مار، زبان من است که مدام باید آن را دربند کنم تا مبادا کلام ناشایستی از او سر بزند. شیر، قلب من است که با وی همیشه در نبردم که مبادا کارهای شروری از وی سرزند و آن بیمار، جسم و جان من است که محتاج هوشیاری مراقبت و آگاهی من دارد. این کار روزانه من است که اینچنین مرا رنجور کرده و امانم را بریده.
📖 #داستانک
💢 رهایی از آتش جهنم با «صلوات»
♦️حضرت صادق علیه السلام به صَباح بن سیّابِه فرمودند:
🔹آیا میخواهی به تو دعایی بیاموزم که خدای متعال به برکت آن، چهره تو را از حرارتِ آتش جهنم نگه دارد؟
🔹صَباح گوید: به حضرت عرض کردم: آری.
🔹حضرت فرمودند: بعد از سپیدهدم صد مرتبه بگو: "أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ" خداوند به برکت این ذکر، تو را از آتش جهنم حفظ خواهد کرد.
✍ متن حدیث :
قالَ مُولانا الصّادقُ علیه السلام لصباحِ بنِ سَیّابِة:
ألا أعَلِّمُکَ شَیْئاً یَقِی اللهُ بهِ وَجْهَکَ مِن حَرِّ جَهَنَّمَ؟ قالَ، قلتُ: بَلی، قالَ: قُلْ بَعدَ الفَجْرِ:"أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ" مائةَ مَرَّةٍ یقَی اللهُ به وَجْهَکَ مِنْ حَرِّ جَهَنَّمَ.
📚ثواب الأعمال: 155
🇮🇷روابط عمومی پلیس مرکزی🇮🇷
ما را در پیام رسان ایتا دنبال کنید👇👇👇
https://eitaa.com/Alijodakiravabetomomi