eitaa logo
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
3.5هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
3هزار ویدیو
93 فایل
🔸اینجا بهت مهارت قشنگ زندگی رو آموزش میدم. 🔹ازدواج موفق💍🔹همسرداری💑 🔹موفقیت✌️🔹ترک رابطه حرام💔 💌 آیدی پاسخگویی وثبت نام دوره : @omidi_admin 💌آنچہ گذشت: @Alireza_omidi_1
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ اگر این سه را اصلاح کنیم ...... امام علی علیه السلام : 🔸اگر سه چیز را در زندگیتان اصلاح کنید ,خداوند سه چیز دیگر را برای شما اصلاح میکند 🔹۱- باطنت را اصلاح کن خداوند ظاهرت را اصلاح میکند و خوبی ات را سر زبانها می اندازد . 🔹۲-رابطه ات را با خدا اصلاح کن ,خداوند رابطه ات را با مردم اصلاح میکند و باعث احترام خلق به تو میشود . 🔹۳-آخرتت را اصلاح کن , خداوند امر دنیای تو را اصلاح میکند. 📚 خصال شیخ صدوق ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃 ✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟 🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃
1.23M
﷽࿐࿐☀️࿐•°o.O 💥اصول کلی مزاجی در ماه مبارک رمضان (۲) 🍽 آداب وعده سحری 🎙نکات مهم در این صوت: ①--> اصول تغذیه ای در وعده سحری ②--> خوب جویدن غذا ③--> غذای پرحجم و کم انرژی و غذای کم حجم و پرانرژی چیست؟ ④--> شرط لازم برای یک غذای خوب ⑤--> تبصره ای بر قانون روزه گرفتن برای بیمار ♦️کانال طبع و مزاج مواد غذایی🔰 @Taghzieh_tabaie_amzaj ┅──.──🦋──.─┅ 🎙"سید روح الله حسینی" ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃 ✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟 🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃
11.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽࿐࿐☀️࿐•°o.O سر افکنده ام..😭 الهی! الهی! کمکم بده نجات یابم از نفس افسار گسیخته ام😭 🎬 🎙با صدای میثم مطیعی ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃 ✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟 🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃
joze5.mp3
3.96M
⚜ تحدیر ۵ ⚜ 🍃قاری استاد معتز آقائی ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃 ✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟 🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃
سلام ببخشید که مزاحم شدم 🌺 بسم رب الکریم 🌺 الحمدالله با لطف حضرت حق و نگاه مادرمون حضرت زهرا (س) در هیئت نوروالزهرا با کمک شیعیان امیرالمومنین (ع) توانستیم بیست بسته معیشتی برای افراد بی بضاعت درست کنیم تا در ماه رمضان کمی از غم های دل هموطنامون کم بشه و دلشونو شاد کنیم🙂 ان شاءالله برای تولد امام حسن (ع) با الگو گرفتن از کریم اهل بیت میخوایم همراه همدیگه با یاری تک تک شما عزیزان دوباره یاعلی بگیم و دل افراد بیشتری رو شاد کنیم . حتی با کمک های خیلی کوچیک🌹 خیلی از آدما منتظرمونن و چشم به راه ان😔 حیفه که جا بمونیم از این قافله اجرتون با خود مادر ♥️ ما منتظر یاعلی گفتن شما عزیزان هستیم . جهت دریافت شماره کارت هیئت به بنده پیام دهید ❤ اجرتون محفوظ ان شاءالله🤲🏻🌸 @sarbaz_shahid_313
21.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مکتب حاج 👌 پیشنهاد_دانلود. ┅═┄⊰༻💕༺⊱┄═┅ ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃 ✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟 🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
همراز: #خانواده_ولایی 129 🔶پدرها اهتمام بورزید به "تربیت دختر" 🌹در روایت داریم: هر که دو یا سه تا
ولایی 130 🔷ولی میخوام یه روایت بگم از پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله و سلم که این کلام حضرت باعث شد یهودی های مدینه مسلمان بشن👇 🌺 شرح آیه قرآن ✨النَّبِيُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ...✨ پیامبر ولایت دارد بر مومنین 👌✔️ نه تنها ولایت دارد بلکه پیامبر از خود مومنین درباره مومنین صاحب اختیارتر است. پیامبر اکرم صلوات الله و سلامه علیه این آیه رو شرح دادند ؛ یهودی مسلمون شد....🌷 👈پیامبر(ص) فرمود منظور اینه هر کسی از دنیا رفت و دِینی و بدهی به جا گذاشت اون به عهده منه اون که بی صاحب نیست...💖 و اگر کسی از دنیا رفت و مالی به ارث گذاشت برای زن و بچشه... ✅یعنی تو که بی صاحب نیستی... برو کار کن اگه گرفتار شدی بیا پیش من😊❤️ ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃 ✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟 🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
#او_را .... 129 دیدی گفتم نرو؟مرجان دیدی چیکار کردی!؟ کنارش زانو زدم و دستش رو گرفتم. مرجان تموم
... 130 تصمیم سختی بود اما قلب و عقلم میگفتن به همه سختی هاش می‌ارزه! هنوزم با تمام وجود احساس میکردم نیاز دارم که سجاد باشه. دلم براش لک زده بود...😔 و این آزارم میداد! روسری هایی که تازه خریده بودم رو آوردم و یکیشون که زمینه ی مشکی و خال های ریز سفید داشت،برداشتم. کلی جلوی آینه با خودم درگیر بودم تا تونستم مثل زهرا ببندمش. چادرم رو سر کردم و از اتاق خارج شدم. بابا و مامان مشغول خوردن صبحانه بودن. سعی کردم به طرفشون نگاه نکنم. وسایل شخصیم رو از ماشین برداشتم و بردم تو اتاق و برگشتم پایین. بابا با اخم به خوردنش ادامه میداد و مامان با نگرانی نگاهم میکرد. استرس عجیبی گرفته بودم. زیر لب خدا رو صدا زدم و جلو رفتم. سلام دادم و سوییچ رو گذاشتم رو میز. خواستم برم که با صدای بابا میخکوب شدم! -کارت های بانکی!؟؟ آروم پلک زدم و برگشتم طرفشون. کارت ها رو از کیفم درآوردم و گذاشتم کنار سوییچ. -از این به بعد فقط میتونی تو اون اتاق بخوابی. همین! و سعی کن جوری بری و بیای که چشمم بهت نیفته. چشمی گفتم و به چهره ی نگران مامان لبخند اطمینان بخشی زدم و از خونه بیرون رفتم! دیگه هیچی نداشتم. قلبم تو سینم وول وول میخورد اما سعی میکردم به نگرانی‌هاش محل نذارم. زیرلب با خدا صحبت میکردم تا کمی آروم بشم. کیفم رو گشتم و با دیدن دو تا تراول پنجاهی،خوشحال شدم. برای بار اول سوار تاکسی شدم و به دانشگاه رفتم! وسط یکی از کلاس ها گوشیم زنگ خورد. زهرا بود! قطع کردم و بعد از کلاس خودم باهاش تماس گرفتم. -خوبی ترنم؟چه خبر؟ -خوبم ولی فکرکنم باید دنبال کار باشم زهرا! با صدهزار تومن چندروز بیشتر دووم نمیارم! تقریبا جیغ زد -واقعا؟؟یعنی بهشون گفتی.... -آره واقعا!بابای من پولداره ولی خدا از اون پولدار تره! خخخخخ... 😊 زهرا هم با من خندید. -نمیدونم قراره چی بشه زهرا! واقعا دیگه جز خدا کسی رو ندارم. هیچ کسو.... و یاد سجاد افتادم!❤️ قرار شد زهرا دو ساعت دیگه جلوی دانشگاه بیاد دنبالم! با صدای اذان،رفتم سمت نمازخونه. این بار همه چی برعکس شده بود. "محدثه افشاری" ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃 ✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟 🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃