eitaa logo
فرزندان علی علیه السلام اراک
365 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
50 فایل
👈 ارتباط با مدیر کانال👇 @Mohadese92 کپی برداری از مطالب مجاز است ✅ با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد (ص) به جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا امام زمان (عج) 🌼 🌻من امام زمان (عج)رادوست دارم🌻 https://eitaa.com/joinchat/3682009174C888cc98b72
مشاهده در ایتا
دانلود
کاردستی ماه محرم
کاردستی ماه محرم
چشم کبوتر خیس است از غم زیرا رسیده ماه محرم او نیز، چون من اندوه دارد بر شانه از درد یک کوه دارد پر می زند باز تا کربلایت پیغامی از من دارد برایت یک قلب کوچک در سینه دارد قلبی شبیه آیینه دارد در قلب او هست یک نام زیبا آن نام زیبا مولاست، مولا … حمید هنر جو
✋سلام بر حسین تشنه لب 🔺من موقع آب خوردن به یاد لب تشنه امام حسین عزیزم، به ایشون سلام می دهم. چون دشمنای بدجنس ایشون رو در کربلا با لب تشنه شهیدکردند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
# *قصه_های_عاشورایی* *قسمت اول* 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 📍 *شروع ماجرای کربلا و نامه های کوفیان* 📜📜📜📜
مامان امسال تو روضه هر کسی رو گذاشته مسئول یک بخش کار که یک مسئولیته علی مسئول اینه پرچما 🏴رو نصب کنه فاطمه تو پخش قند برای هر مهمونه زهرا مسئول حلوا فاطمه پخش گلاب مهدی تو پخش تسبیح📿 ستاره پخش کتاب📖 منم مسئول اینم چای روضه☕️ بریزم مامان میگه که این چای تبرکه عزیزم خدمت به این آقا بزرگترین نعمته نصیب کمتر کسی میشه یک غنیمته بعده روضه مامان جون دست رو سر ما کشید از توی کیفش به ما چند تا جایزه🎁 رسید خادم آقاییم ما تو هر کجا ما باشیم این افتخار ماهاست خادم آقا باشیم 🖌شاعر انسیه سپاهی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اوریگامی خیمه کاغذی می تونید بااین خیمه ها با بچه ها نمایشنامه روز عاشورا را اجرا کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 آخرین اثر مرحوم نصیری که امروز کار تدوینش تمام شده بود و منتشر شد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 شیخ مصطفی نصیری همراه با همسرشان برای تبلیغ به رفسنجان در حال حرکت بودند که دچار سیل شده و در شب اول محرم، هر دو به آغوش ارباب پرکشیدند.
قصـه کربــــــــلا رو هرکسی که شنیده با یک دل شکسته نشسته اشک ریخته منم دلم میشکنه برا امام حسین جون برای بچه هاش و اون عمـوی مهربون برا حضرت زینـــب اون عمـه نمــــونه برا تمـــــام یاراش شهیــد با لـب تشنه اشکهای دونه دونه من از چشام میباره این دل کوچکم هم غمگین و غصـه داره 💬 خادم نهج البلاغه
🥀🌿🥀🌿🥀🌿 ۱-نخستین ماه از ماه های دوازدگانه قمری کدام ماه است ؟ الف)رمضان ب)محرم ج)صفر ۲-اسارت خاندان امام درماه محرم درکدام شهرها رخ داد؟ الف)مدینه ومکه ب)کوفه وشام کاظمین وکربلا ۳-به روایت کدام امام معصوم علیه السلام رسول خدا(صلی الله علیه وآله)زیرگلوی امام حسین علیه السلام را بوسید ؟ الف)امام صادق علیه السلام ب)امام علی علیه السلام ج)امام باقر علیه السلام ۴-با توجه به متن کدام سوره ی قرآن به سوره ی امام حسین علیه السلام معروف است؟ الف)سوره ی نصر ب)سوره ی فلق ج)سوره ی فجر ۵-عقیله ی بنی هاشم لقب کیست ؟ الف)حضرت رقیه سلام الله علیه ب)حضرت زهرا سلام الله علیه ج)حضرت زینب سلام الله علیه ۶-مردم کدام طایفه برای دفن شهدای کربلا اقدام کردند ؟ الف) بنی اسد ب)بنی هاشم ج)بنی امیه ۷-سن وسال کدام یک ازشهدای کربلا بیشتر ازبقیه بود وچند سال داشت؟ الف)حبیب بن مظاهر-۶۵سال ب)قاسم بن حسن -۷۵سال ج)حبیب بن مظاهر -۷۵ سال ۸-اولین شهید ازخاندان بنی هاشم درواقعه عاشورا چه کسی بود؟ الف)حضرت علی اکبر علیه السلام ب)حضرت علی اصغر علیه السلام ج)حضرت ابوالفضل علیه السلام ۹-لقب حضرت ابوالفضل چه بود؟ الف )سیدالشهدا ب)علمدار ج)قمر بنی هاشم ۱۰-این سخن از کیست؟" شکر گزاری تو برنعمت گذشته موجب روی آوری نعمت های جدید است." الف)امام علی علیه السلام ب)امام حسن علیه السلام ج)امام حسین علیه السلام پاسخ 👇👇👇 ۱-محرم ۲-کوفه وشام ۳-امام باقر علیه السلام ۴-سوره ی فجر ۵-حضرت زینب سلام الله علیها ۶- بنی اسد ۷-حبیب بن مظاهر -۷۵ سال ۸-حضرت علی اکبر علیه السلام ۹-قمر بنی هاشم ۱۰-امام حسین علیه السلام 🥀🌿🥀🌿🥀🌿🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😭 گریه برای امام حسین گریــــه خـــــوبه یا که نه  جــــواب بدین بچــــه ها  گریــــــه چیز خوبیـــــــه  اگر کــــــــه بـــاشه به جا  مثل حضــــــــرت یعقوب  که گـــــــریه کرد حسابی  به خـــاطر یــــــــوسفش  نداشت خوراک و خوابی  گریـــه بـــرای حسیـــــن  خیلی خیلی قشنـــــــگه  پــــــــاک مـی کنه دلا رو  با بـدی ها مــــــــی جنگه  امـــــــــام عصــــر ما هم  در عـــــــزای جـــــدشون  اشک می ریزن همیــــشه  مثــــــل ابــــر آسمــــــون  خوبه بـــــرای حسیـــــن  گریــــــه کنیـــــم همیشه  چشمــــــی که گریه کرده  بهشـــــت نـــره نمیـــــشه
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْم؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از بسیاری از گمان‌ها بپرهیزید. چرا که بعضی از گمان‌ها گناه است.»(حجرات/12) 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
در گوشه ی یک مزرعه دو کبوتر بودند که با شادی با یکدیگر زندگی می کردند. آنها یکدیگر را خیلی دوست داشتند و زندگی در آن مزرعه واقعا برایشان زیبا بود. مدتی گذشت و فصل بهار رسید، آن سال بهار باران زیادی بارید و لانه ی کبوترها مرطوب شده بود. کبوتر ماده به همسرش گفت که کاش به لانه ی دیگری برای زندگی برویم، اینجا دیگر خیلی مناسب نیست. اما همسرش گفت که ساختن لانه ای به این قشنگی و بزرگی کار آسانی نیست و بهتر است که همانجا بمانند. چون با رسیدن تابستان هوا گرمتر و بهتر میشود. با رسیدن تابستان لانه ی آنها خشک شد و دوباره با خوبی و خوشی به زندگی خود ادامه دادند. هرروز هرچقدر که میخواستند گندم و برنج میخوردند و مقداری هم برای زمستان در لانه شان انبار میکردند تا اینکه انبارشان کاملا پر شد و برای استفاده در فصل سرما آماده بود تابستان تمام شد و دانه و غذا کمتر شده بود، بنابراین کبوتر ماده در لانه میماند و کبوتر نر به مسافت های طولانی تری برای پیدا کردن دانه میرفت. وقتی که بارش باران شروع شد آنها تصمیم گرفتند برای خوردن دانه از انبار آذوقه شان استفاده کنند، اما وقتی به سراغ انبار رفتند دیدند که انگار مقدار دانه ها کم شده و قسمتی از انبار خالی است.
کبوتر نر خیلی عصبانی شد و به همسرش گفت: تو چرا انقدر شکمو هستی، این دانه ها برای فصل سرما بودند اما وقت هایی که من نبودم تو نصف آنها را خورده ای. حالا در این باران و برف چطور غذا پیدا کنیم؟ کبوتر ماده با تعجب و ناراحتی گفت: ولی من اصلا به دانه های انبار نوک هم نزدم. نمیدانم چرا انبار خالی شده. شاید موش ها مقداری از آن را خورده اند یا کبوترهای دیگر از انبار ما دزدی کرده اند. با اینحال بیا فعلا از دانه های مانده استفاده کنیم و قضاوت عجولانه نکنیم. با صبر همه چیز مشخص میشود. اما کبوتر نر خیلی عصبانی بود. او گفت: من مطمئنم که تنها کسی که به انبار ما دستبرد زده خود تو هستی.و نمیخواهم چیز دیگری بشنوم.  کبوتر ماده با ناراحتی گفت: کاش انقدر زود درمورد من قضاوت نمیکردی تا روزی پشیمان نشوی. کبوتر ماده برای پنهان کردن کردن ناراحتی ش و دوری از دعوای با همسرش پر کشید و از لانه خارج شد. کبوتر نر به زندگی اش تنهایی ادامه می داد. تا اینکه هوا دوباره بارانی شد، کبوتر نر به سراغ انبار رفت و با کمال تعجب دید که انبار دوباره پر شده! کمی فکر کرد ...