#داستان #چشم_زخم
♨️ در سال 1376 (چند ماه پس از کنگره نکوداشتی که برای علامه جعفری گرفته بودند) ایشان برای سخنرانی به قم تشریف آورده بودند.
🚗در حین آمدن به قم در اتوبان مختصر تصادفی پیش آمده و مقداری کوفتگی جسمی پیدا کرده بودند.
🌱وقتی به زیارت استاد رفتم از مسائل مختلف صحبت شد از جمله برگزاری کنگره. عرض کردم : در کنگره به همه ابعاد حضرتعالی عمیقا اشاره نشد.
⚠️ فرمود: بهتر که عمیقا اشاره نشد، والا تصادف دیشب عمیق تر بود!
.
💠ببینید وقتی فیلسوفی به این عمیقی و علامه ای به این بزرگی در مورد چشم زخم چنین نگرشی دارند، باید روی این مسئله دقیق تر شد و جدی گرفت⚡️
#مولوی
صد بیابان زان سوی حرص و حسد
تا بدانجا چشم بد هم می رسد
#صائب_تبریزی
فغانْ که چشمِ بدِ آفتابِ کم فرصت
امان نداد به شبنم که چشم باز کند
⬅️ ارتباط با ادمین👇
🔰 @Alma_frequency6
🌐https://eitaa.com/Alma_frequency
#داستان
👑روزی سلطان محمود غزنوی در باغی چهار در نشسته بود و جمعي از جمله ابوريحان در حضور او بودند.
🤓برای اینکه نجوم ابوریحان را بیازماید به او گفت: من از كدام يك از اين چهار در بيرون خواهيم رفت؟ نظر خود را بر كاغذي بنويس
🧙♂️«ابوریحان اسطرلاب خواست و ارتفاع بگرفت و طالع درست کرد و ساعتی اندیشه نمود و بر پارهای کاغذ بنوشت و در زیر نهالی نهاد.»
🔸محمود گفت: نظرت را اعلام كردي؟ ابوريحان گفت: آری
👀آنگاه سلطان محمود دستور داد، بنا و بيل و كلنگ آوردند و بر ديواري كه جانب شرق كاخ بود دري بگشودند و سلطان از آن در بيرون رفت و گفت آن كاغذ پاره بياورند
🌱چون نيك نظر كرد ديد ابوريحان بر روي آن نوشته است، كه: سلطان از اين چهار در بيرون نميرود بلكه بر ديوار شرق دري بكند و از آن در بيرون شود
⚠️محمود چون بخواند طیره گشت و گفت او را به زندان فرو اندازند
📜برگرفته از مقاله سوم نظامی عروضی
⬅️ ارتباط با ادمین👇
🔰 @Alma_frequency6
🌐https://eitaa.com/Alma_frequency