eitaa logo
#تشنگان یوسف زهرا (س)
1.5هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1.1هزار ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نامه واقعی به خدا ❤️💌 ✴️این ماجرای واقعی در مورد شخصی به نام نظرعلی طالقانی است که در زمان ناصرالدین شاه ،دانش اموزی در مدرسه ی مروی تهران بود و بسیار بسیار آدم فقیری بود. ❇️یک روز نظرعلی به ذهنش می رسد که برای خدا نامه ای بنویسد. نامه ی او در موزه ی گلستان تهران تحت عنوان "نامه ای به خدا" نگهداری می شود. ✴️مضمون این نامه :💌 بسم الله الرحمن الرحیم خدمت جناب خدا ! سلام علیکم ، اینجانب بنده ی شما هستم. ❇️از آن جا که شما در قران فرموده اید : "و ما من دابه فی الارض الا علی الله رزقها" «هیچ موجود زنده ای نیست الا اینکه روزی او بر عهده ی من است.» من هم جنبنده ای هستم از جنبندگان شما روی زمین. ✴️در جای دیگر از قران فرموده اید :📖 "ان الله لا یخلف المیعاد" مسلما خدا خلف وعده نمیکند. بنابراین اینجانب به چیزهای زیر نیاز دارم : 1⃣ همسری زیبا و متدین🧕🏻 2⃣ خانه ای وسیع🏠 3⃣یک خادم 4⃣ یک کالسکه و سورچی 5⃣ یک باغ 6⃣مقداری پول برای تجارت💵 7⃣ لطفا بعد از هماهنگی به من اطلاع دهید. 🔷مدرسه مروی-حجره ی شماره ی ۱۶- نظرعلی طالقانی ❇️نظرعلی بعد از نوشتن نامه با خودش فکر کرد که نامه را کجا بگذارم⁉️💌 ✴️می گوید،مسجد خانه ی خداست🕌 پس بهتره بگذارمش توی مسجد🕌 می رود به مسجد در بازار تهران(مسجد شاه آن زمان) نامه را در پشت بام مسجد در جایی قایم میکنه و با خودش میگه: حتما خدا پیداش میکنه! او نامه را پنجشنبه در پشت بام مسجد می ذاره.💌 ❇️صبح جمعه ناصرالدین شاه با درباری ها می خواسته به شکار بره. ✴️کاروان او ازجلوی مسجد می گذشته، از آن جا که(به قول پروین اعتصامی) "نقش هستی نقشی از ایوان ماست آب و باد وخاک سرگردان ماست" ❇️ناگهان به اذن خدا یک بادتندی شروع به وزیدن می کنه🌪 نامه ی نظرعلی را از پشت بام روی پای ناصرالدین شاه می اندازه💌 ✴️ناصرالدین شاه نامه را می خواند و دستور می دهد که کاروان به کاخ برگردد💌 ❇️او یک پیک به مدرسه ی مروی می فرستد، و نظرعلی را به کاخ فرا می خواند. ✴️وقتی نظرعلی را به کاخ آوردند دستور می دهد همه وزرایش جمع شوند و می گوید: نامه ای که برای خدا نوشته بودید ،ایشان به ما حواله فرمودند پس ما باید انجامش دهیم.💌 ❇️و دستور می دهد همه ی خواسته های نظرعلی یک به یک اجراء شود. این مطلب را میتوان درس واقعی توکل نامید.❤️😇 ✴️یادت باشه وقتی میخوای پیش خدا بری فقط باید صفای دل داشته باشی❤️😇
✍ علامه طهراني(ره) در كتاب نور ملكوت قرآن مي فرمايد : 🌺🌿🌺🌿 ✴️ يكروز در طهران، براى خريد كتاب به كتاب فروشى رفتم، مردى در آن أنبار براى خريد كتاب آمده، آماده براى خروج شد كه ناگهان در جا ایستاد و گفت: حبيبم الله. طبيبم الله،یارم.... ❇️ فهميدم از صاحب دلان است که مورد عنایت خاص خداوند قرار گرفته،گفتم: آقاجان! درويش جان! انتظار دعاى شما را دارم.چه جوری به این مقام رسیدی⁉️ ✴️ ناگهان ساکت شد ، گریه بسیاری کرد ، سپس شاد و شاداب شد و خندید. ❇️🖋 گفت : سید! شرح مفصلی دارد. من مادر پيرى داشتم، مريض و ناتوان، و چندين سال زمين گير بود. ✴️ خودم خدمتش را مینمودم ؛ و حوائج او را برميآوردم؛غذا برايش ميپختم؛ و آب وضو برايش حاضر ميكردم ؛ و خلاصه بهر گونه در تحمّل خواسته ‏هاى او در حضورش بودم. ❇️او بسيار تند و بد اخلاق بود. ناسزا و فحش ميداد؛ و من تحمّل ميكردم، و بر روى او تبسّم ميكردم. ✴️ به همين جهت عيال اختيار نكردم ، با آنكه از سنّ من چهل سال ميگذشت. زيرا نگهدارى عيال با اين اخلاقِ مادر مقدور نبود ... ❇️ به همین خاطر به نداشتن زوجه تحمّل كرده، و با آن خود را ساخته و وفق داده بودم. ✴️ گهگاهى در أثر تحمّل ناگواريهائى كه از مادرم به من میرسيد؛ ناگهان گوئى برقى بر دلم ميزد، و جرقّه ‏اى روشن می‏شد؛ و حال بسیارخوشی دست ميداد، ولى البته دوام نداشت و زود گذر بود. ❇️ تا يك شب كه زمستان و هوا سرد بود و من رختخواب خود را پهلوى او و در اطاق او پهن میکردم تا تنها نباشد، و براى حوائج، نياز به صدا زدن نداشته ‏باشد. ✴️ در آن شب كه من كوزه را  آب كرده و هميشه در اطاق پهلوى خودم ميگذاشتم كه اگر آب بخواهد، فوراً به او بدهم ، ناگهان او در ميان شب تاريك آب خواست. ❇️ فوراً برخاستم و آب كوزه را در ظرف ريخته، و به او دادم و گفتم: بگير، مادر جان! ✴️ او كه خواب آلود بود ؛ و از فوريّت عمل من خبر نداشت؛ چنين تصوّر كرد كه: من آب را دير داده ‏ام؛ فحش غريبى به من داد، و كاسه آب را بر سرم زد. ❇️فوراً كاسه را دوباره آب نموده و گفتم: بگير مادر جان، مرا ببخش، معذرت ميخواهم! ✴️كه ناگهان نفهميدم چه شد... إجمالًا آنكه به آرزوى خود رسيدم؛ و آن برق ها و جرقه ‏ها تبديل به يك عالمى نورانى همچون خورشيد درخشان شد؛ و حبيب من، يار من، خداى من، بانظر لطف و عنایت خاصش به من نگاه کرد و چیزهایی از عالم غیب شنیدم و اين حال ديگر قطع نشد؛ و چند سال است كه ادامه دارد. 📒 نور ملكوت قرآن ، ج‏۱ ، ص۱۴۱
🛑 🔥 از زبان امیرالمومنین (ع) 💕🍃از حضرت امیرالمومنین منقول است که فرمودند: ✴️« برای نَقبهایی در میان آتش زده اند ٬ و ایشان را در کرده اند ٬ و ایشان را در گردن کرده اند ٬ و بر بدنهای ایشان از پوشانیده اند و جبّه هایی از آتش برای ایشان بریده اند ٬🔥☝️🏻 ❇️ در میان عذابی گرفتارند که گرمیش به نهایت رسیده و جهنم را بر روی ایشان بسته اند ٬ پس هرگز آن درها را نمی گشایند ٬🔥 ✴️ و هرگز داخل نمی شود ٬ و هرگز از ایشان برطرف نمی شود. عذاب ایشان پیوسته شدید است ٬ و عقاب ایشان همیشه است ٬ نه خانه ایشان و نه عمر ایشان به سر می آید .😢 ❇️به مالک جهنم می کنند که از پروردگار خود طلب کن که ما را بمیراند. در جواب می گوید که : همیشه در این عذاب خواهید بود. »😢🔥 📚 منازل الآخره ٬ ص 126