دیشب آخر وقت از تبلیغ برمیگشتیم
روبروی حوزه یک مغازه بود وایسادیم برای شام تخم مرغ بگیریم
گفتم این بنده خدا با کاسبای خیابون کاشانی نیروگاه چه فرقی میکنه
پس شروع کردم بحث انتخابات پیش کشیدم
رای نمیداد آخرش تقریبا متقاعد شد
امروز گفتم یک سری بزنم به بهانه خرید یک بسته نونی چیزی آمار بگیرم یکوقت پشیمون نشه
رفتم حین خرید پرسیدم انتخابات چیکار کردی
گفت: رفتیم با بچه ها رای دادیم اومدیم. حاج آقا من دیروز مردد بودم خدا شما رو رسوند.
#خاطره_صندوق