💠 #باورهای_یک_یاور
🔷 جلسه دوم
🔷 بخش چهارم
🔶 پیامبر دومی که از ایشان بحث می کنیم حضرت شعیب ع است. ایشان پدرخانم حضرت موسی بود که ده سال حضرت موسی برایش چوپانی کرد و خواستگاری را برای دخترش وقتی که جوان خوب دید خود حضرت شعیب انجام داد. اینها همه اش درس است...
حضرت موسی ع در کاخ فرعون بود درگیر شده بود با یکی از فرعونیان. با مشت زده بود داخل سینه او و او هم افتاد و مرد.
حضرت موسی جوان بود فرار کرد از شهر بیرون و در بیابانها رفت که امیرالمومنین در نهج البلاغه فرمودند: اینقدر از سبزی بیابانها خورد که پوست تنش سبز شد! (نهج البلاغه ، خطبه 160)
مدتها در بیابان بود تا رسید به منطقه ای و دید گوسفندانی هستند و چاه آبی بود و کنار این چاه مردانی هستند و دو دختر هم هستند که رفتند گوشه ای و مردها میایند آب میبرند و نوبت به این دو نفر نمیرسد.
رفت پیش آن دخترها و گفت چرا اینجا ایستاده اید؟ گفتند که ما پدر پیری داریم « وَ أَبُونا شَيْخٌ كَبير» (قصص / 23)
ما آمده ایم گوسفندها را آوردیم چرا. ولی به خاطر محرم و نامحرم کنار ایستاده ایم و این آقایان هم که انگار نه انگار!
حضرت موسی آمد و آب برداشت و آب را میخواست تا درب منزل آنها ببرد. به آنها فرمود آدرس را به من بدهید من تا درب منزل ببرم.
وقتی آب را رساند در خانه حضرت شعیب یکی از دختر ها به پدر گفت بابا! ایشان خیلی آقای خوبی بود!
قالَتْ إِحْداهُما يا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمين (قصص / 26)
پسر خوب و کارکنی است او را به کار بگیر!
و حضرت شعیب فهمید که این دختر خوشش آمده.
دختر با حیا ، پسر با غیرت و نجیب ببیند خوشش میاید.
حضرت شعیب فرمود من دو دختر دارم. هر کدام از اینها را که میخواهی من به عقد تو در بیارم. (نگفت اول بزرگتره!) بعد مهریه چی؟ فرمود مهریه این است که ۸ سال چوپانی کنی. اگر خواستی ۱۰ سال (و این برای حضرت موسی خاصیت داشت و خوب بود چرا که شاغل میشد.) حضرت موسی عرض کرد من ۱۰ سال کار میکنم.
حضرت شعیب قومش قوم مدین بود.
در قرآن زیاد می خوانید آنها مبتلی بودند به مفاسد اقتصادی.
این اختلاسگران مملکت ما ریشه شان میخورد به قوم مدین!
اگر اینها آنجا بودند از آنجا اختلاس میکردند! دیر رسیدند به تاریخ! به تور ما خوردند و از ما اختلاس میکنند!
حضرت شعیب به آنها گفت : بابا حساب و کتابهایتان را درست کنید اینقدر سر هم کلاه نگذارید پیمانه ها را کم نگذارید! در معاملات رعایت کنید!
در پاسخ شعیب گفتند:
قالُوا يا شُعَيْبُ أَ صَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ ما يَعْبُدُ آباؤُنا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ في أَمْوالِنا ما نَشؤُا إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَليمُ الرَّشيد (هود / 87)
مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل این آیه شریفه غوغا کرده و بسیار زیبا بحث کرده اند:
ایشان فرمودند که اینها گفته اند ما اکثریت هستیم و خودمان بلدیم نظام اقتصادی تعریف کنیم. شما چه کار داری؟
این جمله آخر را نمیدانم قرآن برای چه گفته؟ اینها گفتند تو چه کار داری؟ جمله آخرش این بود «إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَليمُ الرَّشيد» (هود / 87) گفتند شعیب تو که آدم خوبی هستی! آدم با تاملی هستی! آدم رشد یافته ای هستی!
یک عده از مفسرین گفته اند که جمله آخر یعنی عده ای حضرت شعیب را مسخره کردند.
مرحوم علامه طباطبایی میفرمایند خیر اینها مسخره نکرده اند.
اینها گفتند آقای شعیب! تو به این با کلاسی! تو به این خوبی! تو که اینقدر بین ما اعتبار داری! تو چرا با اکثریت مخالفت میکنی؟!
این حرف ها خیلی عجیب است ها!
دقیقا امام حسین را با این حرف ها کشتند. باورتان می شود؟ گفتند اکثریت میگویند یزید. اکثریت این زندگی را میخواهند.
رای گیری هست. رفراندوم است.
اکثریت میگویند ما یزید را میخواهیم. حالا تو یک نفر میگویی سگ باز است؟ میمون باز است؟ عرق خور است؟ فاسد است؟ ما او را میخواهیم. تو چه کار داری؟
بعد حالا فکر کنید کسی بخواهد حضرت شعیب را کمک کند. مثلا تصور کنید در آن زمان بودید و فکر کنید میخواهید یاور حضرت شعیب بشوید. خدا وکیلی چه قدر سخت است؟!
ما از این امتحان ها پس داده ایم دیگر!
خیلی جاها جیب همدیگر را داریم میزنیم .... این وضع بازار است.... اسمش را باید #فتنه_اقتصادی بگذاریم....
در کوران تحریم ها می رفتی در مغازه :
-آقا این لیوان چند؟
-پنج تومان خریدم. هفت تومان قیمتش است. چون باید ۳۰ تومان بخرم ۳۵تومن می فروشم!
این دیگه چه محاسبه ای بود! بعد ناگهان تورم میکشد روی پنجاه درصد. خودش دارد گران میکند!
بعد بین مردم:
برو بخر! برو بخر! بعدا گرانتر میشود!
حالا اگر یکی یک دست لازم داشت میرفت ده تا میگرفت.
این هم همان است دیگر.. حالا اگر من زمان حضرت شعیب بودم یار حضرت شعیب می شدم؟ او میگفت فساد اقتصادی نداشته باشید! مال همدیگر را نخورید! انصاف داشته باشید! ...
🔔 @Aminikhaah_Media