تو جوادی همه خلق گدایان تواند
🍃
امام جواد را از قدیم میشناسم
قبل تر از آنکه با امام علی آشنا شوم
یا حتی قبل از اینکه حسین حسین بگویم.
همه بچه ها اول امیرالمومنین و امام حسین و... را می شناسند و کم کم نام نامی امام رضا به گوش شان می خورد و دیگر امامان
شاید نام زیبای جوادالائمه را جزو آخرین ها بشنوند.
اما حکایت شروع آشنایی و دلدادگی من به خاندان عصمت و طهارت، کمی متفاوت بود.
من اول از همه خودم را نوکر امام جواد دیدم و این آقا را شناختم.
و تک تک لحظات بزرگ شدن و قد کشیدنم را در روضه های هرسال پدربزرگم احساس کردم.
آن پیرمرد دلسوخته، هر سال ده شب بزم عزای امام جواد را بپا می کرد و واژه واژه عین و شین و قاف را در دل و جانمان می ریخت.
وقتی سن و سالم به اندازه ای بود که اجازه داشتم در هنگامه ذکر مصیبت، دستمال کاغذی بگردانم، تمام آرزویم این بود که بزرگ تر شوم و بتوانم پشت سر سینی چایی، قندان بگیرم و تعارف کنم.
سال و ماه که گذشت و قندان دست گرفتم، چشمم به سینی کیک یزدی بود و می خواستم بزرگ تر شوم و کسوت مهم تری در نوکری داشته باشم.
بعد ها نوبت به قرائت سوره کوچک قبل از زیارت عاشورا رسید و...
این سال ها که گاهی در این روضه ها منبر میروم، چشمم به مرحله بعدی است.
دوست دارم محبتم به امام جواد ع را داد بزنم و محاسنم را خضاب....! 🥀
پر شده کیسه ما قبل گدایی کردن
گوش های تو تقاضای گدا نشنیده
#آقا_جوادالائمه ♥️
پ.ن: این عکس را خیلی دوست دارم...
___
@Amir_talabeh
تو جوادی همه خلق گدایان تواند
🍃
امام جواد را از قدیم میشناسم
قبل تر از آنکه با امام علی آشنا شوم
یا حتی قبل از اینکه حسین حسین بگویم.
همه بچه ها اول امیرالمومنین و امام حسین و... را می شناسند و کم کم نام نامی امام رضا به گوش شان می خورد و دیگر امامان
شاید نام زیبای جوادالائمه را جزو آخرین ها بشنوند.
اما حکایت شروع آشنایی و دلدادگی من به خاندان عصمت و طهارت، کمی متفاوت بود.
من اول از همه خودم را نوکر امام جواد دیدم و این آقا را شناختم.
و تک تک لحظات بزرگ شدن و قد کشیدنم را در روضه های هرسال پدربزرگم احساس کردم.
آن پیرمرد دلسوخته، هر سال ده شب بزم عزای امام جواد را بپا می کرد و واژه واژه عین و شین و قاف را در دل و جانمان می ریخت.
وقتی سن و سالم به اندازه ای بود که اجازه داشتم در هنگامه ذکر مصیبت، دستمال کاغذی بگردانم، تمام آرزویم این بود که بزرگ تر شوم و بتوانم پشت سر سینی چایی، قندان بگیرم و تعارف کنم.
سال و ماه که گذشت و قندان دست گرفتم، چشمم به سینی کیک یزدی بود و می خواستم بزرگ تر شوم و کسوت مهم تری در نوکری داشته باشم.
بعد ها نوبت به قرائت سوره کوچک قبل از زیارت عاشورا رسید و...
این سال ها که گاهی در این روضه ها منبر میروم، چشمم به مرحله بعدی است.
دوست دارم محبتم به امام جواد ع را داد بزنم و محاسنم را خضاب....! 🥀
پر شده کیسه ما قبل گدایی کردن
گوش های تو تقاضای گدا نشنیده
#آقا_جوادالائمه ♥️
_________
@Amir_talabeh