eitaa logo
عمارمدیا
779 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.5هزار ویدیو
26 فایل
﷽ 💠عمارمدیا ؛ گزیده‌ها 💬 @sj2016 شخصی.مستقل.تاسیس ۱مهر۱۳۹۴ eitaa.com/ammar_media ایتا aparat.com/Ammar_media آپارات Instagram.com/ammar_media_insta اینستا کانال‌های مرتبط: @KKClips کلبه کرامت @Tafsir_Tasnim_DL تفسیر تسنیم @Teb_Media طب مدیا
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 چرا احیای عدالت در ایران امروز دشوار است؟ احیای عدالت اجتماعی و مبارزه علیه در ایران امروز بسیار دشوار است. در سه دهه گذشته در ایران عملا یک جامعه سلسله‌مراتبی -یک کاست طبقاتی- بازتولید و تثبیت شده. از زایشگاه تا مهدکودک و مدرسه تا خانه سالمندان و قبر، طبقات از یکدیگر تفکیک میشوند تا کت و عبا و حتی کفن اشراف و فرزندانشان از برخورد با کت و عبا و کفن فقرا و مردم عادی آلوده نشود. مسلما طبقات برخوردار آنچه به دست آورده‌اند را پس نخواهند داد. اما دشواری اصلی عدالتخواهی جای دیگری است. در اینجاست که عامه مردم، و حتی طبقات پایینی به «فرم» و اصل این جامعه طبقاتی دیگر اعتراض ندارند. فقط میگویند چرا ما و خانواده‌مان در طبقات بالاتر این ساختمان نیستیم. ما با جامعه‌ای طرفیم که فقرایش به ثروتمندان و هایش نمیگویند از کجا آورده‌ای. بلکه با حسرت و احترام به آنها نگاه میکنند و آنها را الگوی موفقیت و پیشرفت میدانند. ، مثل تاچریسم در انگلیس و ریگانیسم در آمریکا و در نقاط دیگر جهان، موفق شده نه فقط مخالفانش که حتی کارگران و مستضعفان و محرومان جامعه، و به عبارتی حتی قربانیانش را با خود همراه و همفکر و همدست کند. به هر گروه حمله کنید طرفدارانشان فریاد میزنند زحمت کشیدند و «حق‌» شان است. از دارایی سلبریتی‌ها، دکترها، وکلا، تاجران بپرسید عده‌ای میگویند زحمت کشیدند و حقشان است. بپرسید «ایران مال»ها و فلان استارت‌آپهای هزار میلیاردی از کجا آمدند، عده‌ای میگویند زحمت کشیدند و حقشان است. برخلاف سالهای بعد از انقلاب که ثروت فراوان نشانه‌ی طاغوت بود، امروز کمتر کسی اصل جامعه‌ای که یک نفر میلیونها برابر دیگران دارد را زیر سوال میبرد. این «طبیعی شدن جامعه به شدت طبقاتی» دلیل وجود آقازاده‌ها و رانتخواران مذهبی و تکنوکراتهای سکولاری است که نه فقط عذاب وجدان یا نگرانی از قضاوت جامعه درباره منبع ثروتشان ندارند بلکه با قلدری به ژن خوب (ترجمه همان طبقه خوب) شان مینازند و تهدید به مهاجرت و بردن ثروتشان از این کشور میکنند. دقت کنید که جامعه فقط وقتی از «قلدری طبقاتی» دردش میگیرد که به شکلی عیان با ساختار سیاسی گره خورده باشد. قلدری پسر محمدرضا عارف یا آیت‌الله نورمفیدی نماینده ولی فقیه و برادرزاده فلان امام جمعه و خواهرزاده فلان سردار و وزیر توی ذوق جامعه میزند و به حق باعث انزجار میشود ولی قلدری طبقاتی جراح برج‌ساز کراواتی یا فوتبالیست و سلبریتی که ظاهری اپوزیسیون دارد با نفرت جامعه روبرو نمیشود. در حالیکه دومی هم با شبکه قدرت سیاسی و رانتی پیوند دارد. حقوق نجومی فلان مدیر دولتی و نهادی به حق باعث عصبانیت جامعه میشود ولی درامد ماهی یک میلیارد تکنوکرات بخش خصوصی یا تاجری که به شکلی بخشی از همان نظام اقتصادی و سیاسی است نه. این نشان میدهد که اصل «جامعه به شدت طبقاتی» در ایران دیگر محل سوال و شک نیست. این فرایند طبیعی‌شدن «حق» محصول تزریق سه دهه ایدئولوژی کاذب توسط از یک سو و فرهنگی و غیراقتصادی شدن امر سیاسی در چند دهه گذشته از سوی دیگر است. فرایند «طبیعی شدن حق میلیونها برابر بیشتر داشتن»، مهمترین ابزار مشروع‌کننده‌ی غارت و سهم‌خواهی و رانت‌خواری در ایران امروز است. رفسنجانیسم برای تزریق این ایدئولوژی کاذب دو بال دیگر هم داشت: اصلاح‌طلبی و اصولگرایی. اولی فضای سیاسی را با ارزشهای فرهنگی و دومی با ارزشهای فرهنگی سنتگرایانه اشباع کردند. و با غیراقتصادی کردن سیاست، فرایند انباشت سرمایه و تثبیت طبقاتی دهه هفتاد و هشتاد و نود را پنهان و مخفی کردند. به دعواهای عرصه عمومی دهه هفتاد نگاه کنید: دوچرخه سواری زنان هزاران صفحه روزنامه‌ اصلاح‌طلبان/اصولگرایان را اشغال میکند در حالیکه هیچ فردی در هیچ یک از دو جناح فریاد نمیزند مدارس غیرانتفاعی نهادینه‌کردن «تفکیک طبقاتی» در پایینترین سن و متضاد با روح است که میخواست بسازد. هیچکس نگفت از درون مدارس غیرانتفاعی که حس تعلق به طبقه برتر را به کودک میدهد و و بیرون نمی‌آید هیچ، حتی یک پزشک مسئول و غیرسوداگر هم بیرون نمی‌آید. بگذارید اینگونه خلاصه کنیم: از اوایل دهه هفتاد گروهی با فریاد «وای آزادی» و گروهی با فریاد «وای شریعت» بازتولید و قبل از انقلاب را در ذهن مردم به حاشیه بردند و فرعی کردند. به عبارتی این دو گروه آنقدر درباره تفکیک جنسیتی پیاده‌روها و استادیومها و میزان مجاز موی سر زنان بر سر هم فریاد زدند و جامعه هم با این دعوا همراهی کرد که مردم ندیدند سرتاسر خیابانها/مدارس/دانشگاه‌ها/بیمارستانها و حتی قبرستانها «تفکیک طبقاتی» شده‌اند. و بازندگان آنها بودند که بیشتر از همه برای انقلاب هزینه داده بودند. ✍🏻 🇮🇷 @Ammar_Media
💢 انگلیسی_ از چهره‌های شاخص مکتب کسی است که مباحث جمعیتی را وارد اقتصاد کرد. او معتقد بود چنانچه جمعیت کنترل نشود، رشد آن بر رشد میزان ذخایر غذایی پیشی خواهد گرفت و پیامدهای غیرقابل پیش‌بینی و ویرانگری به بار خواهد آورد. درباره ادعای مالتوس، این پرسش مطرح بود که آیا در تاریخ بشر چنین تجربه‌ای ثبت شده است؟ یا امکان آزمون آن وجود دارد؟ ➕طبیعتا نه بشر چنین تجربه‌ای داشت و نه امکان آزمون فرضیه او وجود داشت. این بود که او به ریاضیات متوسل شد و با یک فرمول ساده ریاضی در مقام اثبات فرضیه خود برآمد: جمعیت اگر کنترل نشود، با تصاعد هندسی، و ذخیره غذایی در بهترین حالت با تصاعد عددی، افزایش خواهد یافت! و در نتیجه، بشر دچار کمبود غذا و قحطی خواهد شد. زمان گذشت، جمعیت جهان افزایش یافت و نرخ رشد جمعیت روی سرانه مصرف غذایی تاثیری نگذاشت تا باطل بودن ادعای او ثابت شود. دلیل روشن بود: بشر به روش‌های تولید انبوه غذا دست یافته بود و توان فهم این قواعد حاکم بر هستی و روابط انسان با عالم، از عهده ریاضیات مالتوس خارج بود. ادعای مالتوس ابطال شد، اما روش باطل او در بکارگیری فرمول‌های ریاضی برای نظریه‌پردازی اقتصادی و اجتماعی باطل نشد. ، از بنیانگذاران مکتب ، به همان شیوه مالتوس برای اقتصاد نظریه پردازی کرد و نسخه خصوصی‌سازی و مقررات‌زدایی، آزادسازی تجاری و مالی، و کاهش هزینه‌های عمومی را برای دولت پیچید. شباهت نظریه فریدمن به نظریه مالتوس این بود که نه در جایی تجربه شده بود و نه امکان آزمون داشت. لذا فریدمن نیز به تبعیت از مالتوس، به فرمول‌های ساده ریاضی متوسل شد تا ادعایش را اثبات کند. اما مصیبت بزرگ این بود که این شیوه غلط تکراری، نه تنها مردود دانسته نشد، بلکه بسط نیز داده شد و امروز تحت عنوان علم اقتصاد در دانشگاه‌ها تدریس می‌شود؛ و البته که همچون نظریه مالتوس نسبتی با واقعیات اقتصاد ندارد و هرجا به هر مقداری پیاده شد، به همان نسبت فاجعه آفرید. وقتی از دانش آموختگان اقتصاد درباره نسبت محتویات کتب اقتصاد متعارف با دنیای واقع می‌پرسم، پاسخشان این است که بله! اینها نسبتی با عالم واقع ندارند و صرفا یک سری تمرینات ذهنی هستند. آیا تصمیم‌گیری درباره اقتصاد کشور را می‌توان به علمی سپرد که خارج از ذهن جایی نمی‌توان برایش یافت؟! آیا ابطال روش مالتوسی برای پیشگیری از فاجعه فریدمنی کفایت نمی‌کند؟! ✍️ 🇮🇷 @Ammar_media |
💢رونق ساختگی بورس، آخرین تیر ترکش #دولت_نئولیبرال است. گذار از سرمایه داری صنعتی و تولیدی به سرمایه داری سوداگرایانه الگویی آشنا در #نئولیبرالیسم است. حباب بورس خواهد ترکید ومن نگران تبعات اجتماعی وامنیتی آن در آینده ای نزدیک هستم: شورش هایی بزرگتر از ۹۶؛ ۹۸ وقطعا بزرگتر از دهه ۷۰ ✍🏻 تویت | احمد نادری، نماینده #مجلس و رئیس موسسه مطالعات وتحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران #بورس #حباب #فساد #رانت_اطلاعاتی #سفته_بازی #قمار #اقتصاد #انقلاب_اقتصادی 🔻مرتبط 🔸 #بورس ؛ به نام تولید ، به کام سفته‌بازی 🔸 تحلیلی از شرایط بورس در ایران 🔸 چرا برای ورود به بورس هشدار می‌دهند؟ 🔸 اشکال از بازار است یا شما؟ 🔸 اساس #بانک بر #ربا و ریشه #بورس در #قمار است 🔸 ۶٠برابر اختلاس سه هزار میلیاردی در مدت بیست ماه از بورس تهران پرید 🔸مردم و نگاه کن. راحت برای خودشون میچرخن. اصلا خبر ندارن قراره چه اتفاقی بی افته... 🇮🇷 @Ammar_media 🎲 @Qomar_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 با این دست فرمان، کشور را به برهوت می‌برید بعد از تأسیس اولین بانک خصوصی در اواخر دهه ۷۰، با تأخیری قریب به یک دهه، معاونتی، به نام معاونت #نظارت بانک مرکزی اضافه می‌شود! یعنی یک دهه بانکداری بدون نظارت بانک مرکزی! بانک‌هایی که قرار بود موتور محرکِ تولید کشور باشند، با #خلق_پول و هدایت سرمایه به سمت #مال_سازی، برج‌سازی، خرید زمین و خلاصه هر چیزی که کمترین شباهتی به امر تولید نداشته، نه تنها محرک این بخش نبودند، که عملاً موتور تولید را خواباندند. اکنون که تقریباً یک دهه از به وجود آمدن معاونت نظارت گذشته، شوربختانه همچنان شاهدیم، بانک‌ها و موسسات خصوصی، کمافی‌السابق، مشغول فعالیت‌های ثمربخش! خود هستند و بانک مرکزی نیز نهایتاً به عنوان ناظر کیف‌کننده، به کار خود ادامه می‌دهد. طنزآمیزتر و سوزناک‌تر اینکه در این سال‌ها، چند هزار میلیارد تومان هم، برای کمک به بدهی این موسسات و بانک‌های خصوصی، از صندوق توسعه ملی برداشته‌اند! این دست فرمان، آیا شباهتی هم به #اقتصاد_مقاومتی دارد یا #نئولیبرالیسم است در پوست اقتصاد مقاومتی؟ 🇮🇷 @Ammar_media
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢شهریار زرشناس از مصداق های نئولیبرالیسم در ایران می گوید از خصوصی سازی های افسارگسیخته تا خصوصی کردن نظام سلامت و آموزش و پرورش چگونه سیاست های نئولیبرالی باعث افزایش شکاف طبقاتی میشود؟ #شهریار_زرشناس #نئولیبرالیسم #لیبرالیسم #خصوصی_سازی 🇮🇷 @Ammar_media
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢شهریار زرشناس از مصداق های نئولیبرالیسم در ایران می گوید از خصوصی سازی های افسارگسیخته تا خصوصی کردن نظام سلامت و آموزش و پرورش چگونه سیاست های نئولیبرالی باعث افزایش شکاف طبقاتی میشود؟ #شهریار_زرشناس #نئولیبرالیسم #لیبرالیسم #خصوصی_سازی 🇮🇷 @Ammar_media
💥 💢 بچه‌های شیکاگو؛ از سانتیاگو تا تهران/۱ ✍🏻 آنچه در عرف به افشاگری موسوم است، نه شیوه این قلم بوده و نه شان آن است. اما خطری که از جانب سیاست‌های نئولیبرال کشور را تهدید می‌کند، طرح این بحث مهم را ضروری ساخته است. مخاطب این نوشته کوتاه هم دستگاه‌های امنیتی نیستند که از فردا راه بیفتند و بگیر و ببند راه بیندازند و پس‌فردا هم خیال کنند که توانسته‌اند به نفوذ پایان دهند؛ چه، مسئله یک یا دو فرد و یک تیم نیست که با بازجویی و بازداشت، خاتمه یابد. مخاطب اصلی حقیر در اینجا، نخبگان فکری و اجرایی انقلابی در کشور هستند که با شیوه‌های دشمن آشنا شوند و از یک که ابزار دشمن است، فاصله بگیرند. در دوره جنگ سرد، رقابت سختی میان آمریکا و شوروی برای قرار دادن کشورها در بلوک تحت سلطه خود در گرفته بود و هر یک با ابزارهایی در پی گسترش سلطه خود و جلوگیری از گسترش بلوک مقابل بودند؛ هم حاکم شدن ایدئولوژی‌شان بر کشورهای جهان را دنبال می‌کردند، هم در برابر حاکم شدن ایدئولوژی مقابل، می‌ایستادند. آمریکا با شعار کمک به توسعه کشورها در پی توسعه سلطه‌اش بود و این انگاره را تبلیغ می‌کرد که لیبرال-دموکراسی توسعه می‌آورد، اما کمونیسم ضد توسعه است. در همین چارچوب، هری ترومن سی و سومین رئیس‌جمهور آمریکا در سخنرانی تحلیف خود، از برنامه‌ای رونمایی کرد که به "اصل چهار ترومن" معروف شد. او مدعی بود آمریکا به دنبال استثمار کشورها با روش‌‌های استعماری نیست، بلکه می‌خواهد به توسعه آنها کمک کند. پیرو این مباحث، کنگره آمریکا قانونی تحت عنوان "کمک اقتصادی خارجی" برای حمایت از توسعه کشورهایی که پیمان دوجانبه با آمریکا منعقد می‌کردند- بخوانید زیر بلیط آمریکا قرار می‌گرفتند- تصویب کرد. اولین کشوری هم که تحت این برنامه مورد حمایت آمریکا قرار گرفت، ایران بود. سال ۱۹۷۳ توماس پترسون در مقاله‌ای نشان داد که این برنامه، در جهت تامین منافع یکجانبه واشنگتن عمل کرده است؛ آمریکا واردات مواد خام استراتژیک از این کشورها را افزایش داده، بدون اینکه تاثیر قابل توجهی روی محرومیت و توسعه‌نیافتگی آنها بگذارد. کمک‌های اقتصادی آمریکا در چارچوب اصل چهار ترومن، صرفا بخش کوچکی از برنامه را تشکیل می‌داد. کمک اصلی، کمک فنی به قربانیان برای تدوین برنامه‌های توسعه بود. شیلی یکی از قربانیان این کمک‌های فنی آمریکا در چارچوب اصل چهار ترومن بود. آنگونه که دیوید هاروی در کتاب تاریخچه مختصر نئولیبرالیسم گزارش می‌کند، در دهه ۱۹۵۰ میلادی، وزارت خارجه آمریکا از محل بودجه جنگ سرد، و با واسطه دو بنیاد فورد و راکفلر، تعدادی از اقتصاددانان شیلیایی را بورسیه کرد تا در دانشگاه شیکاگو زیر نظر میلتون فریدمن (از اجداد نئولیبرالیسم) علم اقتصاد بخوانند و پس از بازگشت به کشورشان، این علم را پیاده کنند تا توسعه پیدا کنند. وقتی در سال ۱۹۷۳ دولت سالوادور آلنده با کودتای تحت حمایت آمریکا توسط آگوستو پینوشه سرنگون شد، دست‌آموزهای فریدمن- که به بچه‌های شیکاگو معروف شدند- برنامه‌ریزی برای اقتصاد شیلی را در دولت پینوشه به دست گرفته و آنچه را اصلاحات می‌خواندند، آغاز کردند. اخذ وام از IMF، خصوصی‌سازی، مقررات‌زدایی، آزادسازی، کاهش هزینه‌های عمومی دولت و هرآنچه امروز به عنوان سیاست‌های نئولیبرال شناخته می‌شود را در شیلی پیاده کردند. فجایعی که در دوره پینوشه بر ملت شیلی گذشت، حدیث مفصلی است که شهره عالم شده است. موفقیت این سیاست‌ها در گسترش سلطه و تامین منافع آمریکا به قدری بود که ترویج و تجویز سیاست‌های نئولیبرال تبدیل به بخشی رسمی از سیاست خارجی آمریکا شد و نهادهایی چون صندوق بین‌المللی پول در خدمت این سیاست‌ها قرار گرفتند. ↙️ ادامه در پست بعدی... 🇮🇷 @Ammar_media 🔸فیلم مستند t.me/Ammar_media/9338
💢بچه‌های شیکاگو؛ از سانتیاگو تا تهران/۲ ✍🏻 در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما، هیلاری کلینتون که وزارت خارجه را برعهده داشت، از یک برنامه جدید رونمایی کرد که به نوعی در امتداد همان اصل چهار ترومن بود. این برنامه IDEP نام داشت و هدف آن، استفاده از ظرفیت خارج‌نشینان برخی کشورهای هدف، برای پیشبرد برنامه‌های آمریکا بود. کلینتون از قدرت هوشمند سخن می‌گفت و معتقد بود آمریکا باید در کنار داشتن ارتش قوی، روی دو بحث "دیپلماسی و توسعه" تمرکز ویژه‌تری داشته باشد. در همین راستا، دقیقا مانند دوره ترومن، بحث کمک فنی به توسعه کشورهای هدف در دستور کار قرار گرفت. دقیقا مانند دوره ترومن، وزارت خارجی آمریکا چندین بنیاد خاص را انتخاب کرد تا اقتصاددانانی را از کشورهای قربانی بورسیه کنند و دقیقا در دانشگاه شیکاگو، علم اقتصاد تعلیم‌شان دهند تا به کشورهای خود بازگشته و سیاست‌های نئولیبرال را پیاده کنند. یکی از این کشورها که آمریکا خیلی دغدغه توسعه‌اش را داشت ایران ما بود. بنیادی با نام HAND توسط خانمی با نام نوشین هاشمی در چارچوب برنامه IDEP و با بودجه وزارت خارجه آمریکا ماموریت یافت که افرادی را از ایران بورسیه کرده و به دانشگاه شیکاگو اعزام کنند تا در آنجا علم اقتصاد بیاموزند و راهی ایران شوند تا ایرانی را که آمریکا تحت شدیدترین تحریم‌ها قرار داده بود، توسعه یافته کنند. این افراد، پس از بازگشت به ایران، وارد سازمان برنامه و بودجه کشور شدند. یکی از اولین دست‌پخت‌هایشان، سند اصلاح ساختار بودجه کشور بود که اردیبهشت ۹۸ با همکاری یک هیئت چهار نفره از صندوق بین‌المللی پول تدوین کرده و به دست اجرا سپردند. یکی از برنامه‌های کوتاه‌مدت این سند، افزایش قیمت حامل‌های انرژی بود که منجر به فاجعه آبان ۹۸ شد. این افراد، که یک شبکه کامل هستند و جمعی از پژوهشگران انقلابی، مستندات قابل توجهی از ربط و ارتباطات و اقدامات این شبکه جمع‌آوری کرده‌اند، مدیریت یک دانشکده اقتصاد در یک دانشگاه فنی-مهندسی را نیز به‌عهده گرفتند. با روی کار آمدن دولت آقای رئیسی، در کمال شگفتی همین تیم و همان افراد خاص بورسیه شده توسط بنیاد HAND، به عضویت شورای تدوین سند تحول دولت در آمدند و با تمام توان، همان سیاست‌هایی را که در دولت آقای روحانی دنبال می‌کردند و کارشان ناتمام مانده بود، در دولت جدید پی گرفتند. در کمال تعجب، آقای رئیسی در روز دانشجو میهمان همان دانشکده اقتصاد شد... امروز به جرات می‌توان مدعی شد که سیاست‌های اقتصادی دولت جدید، تفاوتی با سیاست‌های اقتصادی دولت آقای روحانی ندارد و ریشه این همسویی، این‌همانی تصمیم‌سازان است. آمریکا با دغدغه کمک به توسعه ایران، افرادی را مامور اجرای سیاست‌های خاص اقتصادی در ایران نکرده است. راقم این سطور معتقد است سیاست‌های اقتصادی نئولیبرال، مکمل تحریم هستند. پروژه تقابل مردم و حاکمیت که از طریق تحریم دنبال شد و به بن بست رسید، اینک از مسیر دیگری پی گرفته می‌شود. به تعبیر رهبر حکیم انقلاب، ‏"کم اهمیت‌ترین شکل نفوذ، جاسوسی است. گاهی نفوذی کارش بالاتر از خبرکشی و خبردهی است. تصمیم شما را عوض می‌کند. شما یک مسئولی هستید، می‌توانید حرکت بزرگ یا موثری انجام دهید. نفوذی کاری می‌کند که شما آن حرکت را جوری انجام دهید که به نفع دشمن تمام شود؛ یعنی تصمیم‌سازی". امروز اگر جوانان انقلابی می‌خواهند با آمریکا مقابله کنند، و اگر باور دارند که آمریکا علیه کشورمان دست به یک جنگ تمام‌عیار اقتصادی زده است، بدانند اجرای سیاست‌های اقتصادی نئولیبرال در ایران که از طریق یک شبکه خاص و تحت عنوان علم اقتصاد دنبال می‌شود، سلاح استراتژیک دشمن است. باید به جنگ آن رفت. امروز کمک به آقای رئیسی برای رهایی از چنگ این جریان، از هر کمکی اولی‌تر است... @syjebraily eitaa.com/ammar_media/5746 🇮🇷 @Ammar_media 🔸فیلم مستند t.me/Ammar_media/9338
💢 نسخه اقتصادی آمریکایی‌ها برای سقوط ماشین انقلاب در ایران چه بود؟ دکتر حسین نمازی اقتصاددانان برجسته و وزیر اقتصاد در سال‌های ۶۴-۱۳۵۹ و ۸۰-۱۳۷۶ یک سند عجیب درباره نسخه اقتصادی آمریکایی‌ها در سال ۱۳۶۲ برای نابودی ایران (بجای حمله نظامی)، در مصاحبه با پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی ارائه کرده است. او می‌گوید: در دوره‌ی اول که مسئولیت وزارت امور اقتصادی و دارایی را به عهده داشتم به خاطر دارم که نماینده‌ی ما در بانک جهانی نشریه‌ی چند صفحه‌ای این بانک حاوی تحلیل‌های اقتصادی ـ سیاسی را که به طور منظم منتشر می‌شد برایم می‌فرستاد. در یک شماره‌ی آن [سال ۱۳۶۲] تحلیلی در مورد حمله‌ی نظامی آمریکا به ایران شده بود. نویسنده‌ی کارشناس این اقدام را به دلایلی به زیان آمریکا ارزیابی کرده بود. ازجمله این که چند سال بیشتر از انقلاب ایران نمی‌گذرد و هنوز مردم از شور انقلابی بالا و در نتیجه مقاومت بیشتری برخوردارند. دیگر این که مردم منطقه مسلمانند؛ تحریک احساسات آنها با حفظ منافع ما در آینده منافات دارد و در نهایت تلفات نیروی انسانی و هزینه‌های مالی را زیاد برآورد می‌کرد. راه حل پیشنهادی او آوردن فشار اقتصادی به دولت ایران بود تا مجبور به حذف یارانه‌ها [یعنی حذف سوبسیدها از تولید و بخش واقعی اقتصاد] بشود. در این صورت طبقات کم درآمد و متوسط که حامی نظام هستند نه تنها دست از حمایت نظام بر می‌دارند بلکه در مقابل آن قرار می‌گیرند و در نتیجه نظام ساقط می‌شود. با این تعبیر که این طبقات هستند که را در سر بالایی هُل می‌دهند. کافی است دست خودشان را از پشت ماشین بردارند و کنار بروند. بدون تردید ماشین انقلاب به عقب برگشته و واژگون خواهد شد. او این اقدام را موثرترین و کم هزینه‌ترین راه معرفی کرده بود. پیشنهاد صندوق هم دقیقاً در همین راستا بود با این عنوان که یارانه‌هایی که به همه‌ی مردم از فقیر و غنی داده می‌شود (غیر هدفـمند) باید حذف شود و جای خود را به یارانه‌های نقدی بدهد که به صورت (هدفمند) به خانواده‌های کم درآمد پرداخت شود. این پیشنهاد اگرچه ظاهری معقول داشت اما در بحث‌ها معلوم شد که با این هدف ارایه شده است که یارانه‌ی نقدی که بر اثر تورم به مرور زمان ارزش خود را از دست می‌دهد و اگر هم قرار باشد برای جبران کاهش خرید مبلغ آن افزایش یابد می‌توان آن را به مبلغ کمتری افزایش داد تا به تدریج از میان برود. (در مورد حقوق و دستمزد نیز این اقدام در حد امکان انجام می‌شود. با این تفاوت که در این مورد نمی‌تـوان آن را به صفر رسانـد یا بیش از حد معینی قـدرت خرید حقوق و دستمزد را کاهش داد). این اقـدام در زمان آقای هاشمی با حذف مرغ از کالابرگ آغاز شد و به جای آن به صورت نقدی پرداخت شد و بعد هم متوقف شد و به لحاظ بازتاب منفی آن در بین مردم به کالاهای دیگر تسـری نیافت. در زمان آقای احمدی‌نژاد هم یارانه‌ی نقدی ۴۵.۵ هزار تومان برقرار شد که امروز ارزش آن برابر یک شانه تخم‌مرغ است. که اگر ۱٠٠ هزار تومان دیگر هم به آن اضافه کنند فعلاً معادل سه شانه تخم‌مرغ می‌شود. ▫️ ias.ac.ir/index.php/2015-09-21-08-02-04/1893-2021-04-21-06-50-46 🔸 بچه‌های شیکاگو؛ از سانتیاگو تا تهران/ ۱ t.me/Ammar_media/21569 🔸بچه‌های شیکاگو؛ از سانتیاگو تا تهران/۲ t.me/Ammar_media/21570 🇮🇷 @Ammar_media
3️⃣قسمت سوم- تحول یارانه ای مهمترین نقطۀ عطف یارانه ای در تاریخ معاصر ایران را دولت آقای احمدی نژاد رقم زد. تاسیس سازمان هدفمندی یارانه ها در سال 1388 بستر ایجاد نظام جدید یارانه ای در ایران شد. دولت تصمیم گرفت برای اولین بار به مردم ایران پول نقد پرداخت کند. این سیاست با افزایش قیمت حامل های انرژی و سهمیه بندی بنزین عملیاتی شد و دولت قول داد با نظارت بر بازار، اجازۀ افزایش قیمتها را ندهد. سیاست اقتصادیِ دولت دهم، نهایتا با قیمت گذاری های جدید کالاها و یارانه به دلار دولتیِ 1226 تومانی در برابر دلار آزاد 3500 تومانی به پایان رسید. رویکرد یارانه ای آقای روحانی در زمان انتخابات 1392 اعلام شد. ایشان وعده داد : "اونچنان رونق اقتصادی ای ایجاد خواهم کرد که کسی به یارانه احتیاج نداشته باشد." اما کمپین بزرگ «انصراف از یارانه» با مخالفت 97%ی مردم شکست خورد و دولت یازدهم مجبور شد یارانه های نقدی 45هزار تومانی را با زجر و عزا ادامه دهد. البته با کاهش 98%ی ارزش ریال، قدرت خرید این یارانه از 1.5 گرم طلا به 0.04 گرم طلا کاهش یافت. منفعل ترین اتفاق یارانه ای ایران معاصر در سال 98 و اواخر دولت اعتدال رقم خورد و قیمت بنزین آزاد از 1هزار تومان به 3هزار تومان افزایش یافت. دقیقا مشابه این اتفاق(با 000 کمتر) ، 40 سال قبل در دولت شهید رجایی با تغییر قیمت بنزین از 1 تومان به 3 تومان افتاده بود. 💡به نظر میرسد تجربه ای متراکم و تکراری درمورد یارانه ها وجود دارد که میتواند چراغ راه امروز اقتصاد کشور گردد. ان شاءالله در یادداشت های بعدی به رویکرد دولت آقای رئیسی دربارۀ این موضوع خواهیم پرداخت. ✍🏻 @MataNevesht BinesheTamadoni.ir 🇮🇷 @Ammar_media
💢 ارتباط بنیاد های HAND، PARSA، NIAC و پروژه های مختلف نفوذ سیاسی، اقتصادی، فرهنگی در ایران ✍️ سید محمد کریمی 2️⃣ بخش دوم و پایانی همه این حرف ها برای این است که توجه کنیم که مشکلات اقتصادی کشور، ناشی از تحریم نمی باشد کما اینکه تحریم های اخیر بر علیه روسیه، نه تنها باعث کاهش ارزش روبل روسیه نشده است بلکه نسبت ارزش روبل به دلار به بالاترین حد خود در این اواخر رسیده است، بلکه مشکلات اقتصادی کشور ناشی از تفکر اقتصادی لیبرالی اقتصاد دان های ما می باشد که سال های متمادی با نسخه های نئولیبرال، اقتصاد ایران را هدف ضربه قرار داده اند. لیبرال ها در جهان، رفتارهای اقتصادی کلان خود را بر پایه مبانی و گزاره های آموزشی دانشگاهی، تنظیم کرده اند. اندیشمندان آنها این مبانی را متناسب با فلسفه و عقائد لیبرالی نگاشته اند و در قالب کتابهای درسی در دانشگاهها آموزش دادند. آنها و به ویژه غربیانی که سابقه استعمارگری داشتند، ساختاری با عنوان بورسیه آموزشی یا پژوهشی ایجاد کردند و این قالب را با منّت و به صورت محدود در اختیار کشورهای اسلامی قرار دادند و آن را به عنوان یک امتیاز بزرگ، به حاکمان این کشورها فروختند. گویا هدف نهایی آنها این بود که پرورش یافتگانی از مکاتب خود در جوامع اسلامی داشته باشند. این روش، نیاز آنها به حمله نظامی، جاسوسی و ... را کاهش می داد؛ چراکه همین تحصیل کردگان غرب، پای استعمار را به کشورهای اسلامی باز می کردند و به عنوان فرنگ رفته و پیشرفت دیده، حرفشان را بر کرسی می نشاندند و چون نمازخوان و یقه بسته و سفید پوش بودند، کسی به آنها شک نمی کرد؛ حتی خود این تحصیل کردگان هم باور کردند که اگر مسلمانی علم غربی بخواند، ترکیبش می شود علم اسلامی! لذا خودشان نیز به خود، شک نکردند و در یک کلمه، دچار "غربزدگی پنهان" شده اند. امروز صدای آن دُهلی که غربیها، در غفلت ما مینواختند درآمده است. دولت ها غافلانه، جوانانمان را در اختیار غربی ها گذاشتند تا به آنها روشهای غربی بیاموزند و به اسم دکتر و مهندسِ غرب دیده بر ما حکومت کنند. در این روش، غرب، با یک تیر، چند نشان زد: - اول اینکه سربازان خود را بدون هزینه به کشور ما فرستاد. - ‏دوم اینکه همه اشتباهات اینها را به نام دین و روحانیت زد. - سوم اینکه مسلمان و مومن را از پیشرفت دنیایی باز داشت و او را دغدغه مند کرد. - ‏چهارم اینکه خود را اهل کمک به دیگران، استاد، دانشمند، باکلاس و بافرهنگ، جا زد. اشکال اقتصاد و جامعه شناسی و علوم سیاسی و روانشناسی و ... ما آن است که ترکیبی از مسلمان با دانش غربی است؛ یعنی نه اسلامی است و نه غربی. اندیشه مندان مسلمان، اقتصاد اسلامی و روانشناسی اسلامی و جامعه شناسی اسلامی و ... ننگاشتند و ترجمه همان دانش غربی را در دانشگاه و حوزه، تدریس کردند؛ اما بعد از کلاسها در نماز جماعت شرکت کردند و اینگونه، تصور کردند که دانش آنها همان علم اسلامی است! راه حل بنیادین، تغییر دولتها و جناحها و لباسها و ... نیست. راه حل اساسی این است که علوم اسلامی را از قرآن و سنّت استخراج کرده و بازخوانی و بازنویسی و بازپژوهی و تدریس و بازپروری کنیم وگرنه با اسم ... قم و دانشگاه امام ... و مرکز پژوهشهای اسلامیِ ... و سایر اسامی و عناوین دینی و مبارک، چیزی اسلامی نمیشود؛ بلکه با اندیشه و تولید دانش اسلامی و قانون گذاری و فرهنگ سازی بر پایه آن میتوان در مسیر اسلامی شدن حرکت کرد. @jebhetse 🔽مرتبط 🔸نسخه اقتصادی آمریکایی‌ها برای سقوط ماشین انقلاب در ایران چه بود؟ t.me/Ammar_media/21676 🔸 تجربه را تجربه کردن خطاست! t.me/Ammar_media/21700 🇮🇷 @Ammar_media