بسم الله الرحمن الرحیم
دلنوشتهای از مادر محترم شهید والامقام حسین زینالزاده:
سلام گل پرپر من
تولدت مبارک پسرم. تولدت مبارک ماه آسمان من.
اندکی تا یکسال مانده و من مثل دانههای یک ساعت شنی ذره ذره فرو ریختهام. اگر میدانستم که قرار است این جشن میلادت را بدون تو بگذرانم، تو را محکمتر در آغوش میگرفتم. بیشتر نگاهت میکردم. بیشتر از اینها منتظرت میماندم. در آن ساعات نیمهشب وقتی باهم حرف میزدیم کمی بیشتر در کنار تو مینشستم.
غم تو مرا مثل تپهای خاکی در دست باد این طرف و آن طرف میبرد. خبر نداری ک در این مدت چقدر دلتنگت بودهام.
پسرم. خبر نداری که هنوز به یاد شبنشینیهای قدیم، رو به روی عکسهایت مینشینم و ساعتها با تصویرت حرف میزنم.
به تو از دلتنگیها و خوشیها و ناخوشیها میگویم. اگر میدانستم که قرار است پاسخی از تو نشنوم، سالهای قبل کمی بیشتر به صدایت گوش میدادم.
گل سرخ من! من به جای تو لباسهایت را در آغوش میگیرم. به جای تو وسیلههایت را نوازش میکنم. صدایت را نمیشنوم ولی دست خطت را هنوز دارم. از زمان کودکیات. وقتی برای بار اول نوشتهای "مادر". چه کردی با این مادر حسین من. غمی روی شانههایم گذاشتی سنگینتر از کوه و سرختر از دشت لالهها. در سالروز تولدت کمی بر من بتاب. باشد تا قلب بیتابم کمی از دلتنگی تو آرام گیرد.
تولدت مبارک جانِ مادر.
#شهید_حسین_زینال_زاده
#شهید_امنیت
#تولدت_مبارک
#شش_مهر
#رسالت
#روابط_عمومی_حوزه_سه_عمار