eitaa logo
آموزش امر به معروف (دوره مقدماتی)
1.9هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
2.1هزار ویدیو
145 فایل
🍀 هدف از ایجاد کانال، آموزش امر به معروف به زبانی ساده و قابل فهم برای عموم مردم می‌باشد🌺 ✔️ کپی آزاد (با ذکر صلوات😊) 👈ادمین کانال جهت: 🔷انتقاد 🔷پیشنهاد 🔶ارسال خاطرات و تجربیات امر به معروف👇 @ensan_mosleh
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید علی صیاد شیرازی 🔰 به دوستش گفت: «بیا برای هم باشیم؛ هر عیبی که من دارم تو بگو، من هم اگر چیزی دیدم می گویم.» 🔹هر چند وقتی می آمد و به دوستش می گفت: عیب های مرا بگو. 🔸خودش به طور مستقیم حرفی نمی زد؛ یا حدیث می خواند یا آیه. گاهی هم داستانی تعریف می کرد تا پی به اشتباهش ببرد. 📚 سیره دریادلان ٢ 📚 🍀 🌺🍀 💠💠💠💠 📲👇 @AmoozesheAmrebemarouf
🔰 به یک دورهمی در طبیعت دعوت شدیم... با اینکه می دونستم احتمال گناه توش هست شرکت کردم؛ **چون اعضای دورهمی یه مقدار احترامی برای بنده حقیر قائل هستن! و همینجور هم شد... دو جا آهنگ های بندریشون رو به خاطر اخم و نگاه های سنگین من بستن 😌 🔹هفته دیگه هم مثل اینکه باز دورهمی دارن ✖️ همسرم می گفت هفته دیگه نمیای حتما، چون اذیت شدی؟! 👌گفتم اتفاقا میام؛ جا رو واسه گناه باز نمی‌ذارم! دلم هم میسوزه برای اعضای دورهمی ✅ خدارو شکر حضورمان موثر بود جا رو برای شیطون تنگ کردیم 😊 🍀 🌺🍀 💠💠💠💠 📲👇 @AmoozesheAmrebemarouf
🦋 در روز میلاد حضرت معصومه علیها سلام، در پارک و بازار شهرمون، رزمِ تذکر لسانی داشتیم. 🌺 با لبخند به خانم های بدحجاب، عید رو تبریک گفتیم؛ دلنوشته و گیره روسری و شکلات دادیم و ازشون خواستیم که حجابشون رو رعایت کنند. 👌 با استقبال خوبی هم مواجه شدیم 😊 🍀 🌺🍀 💠💠💠💠 📲👇 @AmoozesheAmrebemarouf
✅ شهید محمود سعیدی نسب نقل می‌کرد: «در فرصتی سوار تاکسی بودم، راننده بدون ملاحظه سرنشینان نوار موسیقی مبتذل گذاشت!»😱 به او تذکر دادم، گفت: « آقا جوان هستم، عیبی نداره!😏» برایش مثال زدم گفتم: 🔻 «بله! جوان هستید، آتش شهوت در درون شما شعله‌ور است، ولی آیا می‌توان بنزین یا مواد محترقه را به آتش نزدیک کرد؟!» 🔺 پاسخ داد: « نزدیک کردن این دو به هم موجب انفجار میگردد.» 📌اضافه کردم: «گوش دادن به موسیقی تند برای شما که جوان هستید آتش شهوت را خاموش نمی‌کند بلکه مانند بنزین آن‌ را شعله‌ور تر خواهد نمود.» ⏪ باید آینده‌ نگر و عاقبت اندیش باشی! این نمونه کارها، و را می‌سوزاند...» 📚 فصل طواف، ص ۶۸ 📚 🍀 🌺🍀 💠💠💠💠 📲👇 @AmoozesheAmrebemarouf
🔰یک روز شنیدم که یکی از خدمتکاران منزل آقا را به خاطر خلافی که کرده بود به زندان برده اند. روزی خواهرم درباره او سوالی از من پرسید. گفتم دیگر نیست و اینجوری پیش آمده... ♨️ تا آمدم بگويم؛ آقا گفتند: غیبت است!! گفتم آخر کار ایشان علنی بوده و الان هم زندانی است! ⭕️ آقا گفتند: نه، او یک کاری کرده و وظیفه آنها هم این بوده که زندانش بکنند ولی شما نباید آبرویشان را جای دیگری ببرید! 💠 برداشت هایی از سیره امام خمینی (ره) 🌐http://vfsh.ir/%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8 🍀 🌺🍀 💠💠💠💠 📲👇 @AmoozesheAmrebemarouf
❇️ بانوی عفیف سرزمینم: ، نااُمید کرد چشمی را که دنبال راهی برای چریدن می گشت! ✅ تو هم با نااُمید کن غربیان و بیگانه پرستانی را که چشمِ طمع به "ناموس" این ملت مسلمان بسته اند! ❎ گناه می بینی، بی تفاوت رد نشو!! 🍀 🌺🍀 💠💠💠💠 📲👇 @AmoozesheAmrebemarouf
✅ شهید مهدی کبیرزاده 🔹 مهدی یک روز ازم پرسید: بابا جان! خمس اموالت رو دادی؟! 🔸 تعجب کردم و با خودم گفتم: پسر دوازده سیزده ساله رو چه به این حرفا؟!!! 😳 🔻 با این که پایبندی خاصی به رعایت مسائل شرعی داشتم، حرفش رو شوخی گرفتم و گفتم: نه پسرم! ندادم! امسال رو ندادم. 😏 👈 از فردای اون روز دیگه مهدی لب به غذا نزد! دو روز هم به بهانه‌های مختلف اعتصاب غذا کرد. 🔺 وقتی پیگیر شدم فهمیدم به خاطر همون که گفته بودم خمس ندادم، چیزی نمی‌خورد...👌 📚 کتاب دسته یک، صفحه ۱۴۱ 🍀 🌺🍀 💠💠💠💠 📲👇 @AmoozesheAmrebemarouf
تو کلاس درس دانشگاهمون بودم که استاد داشت یه خاطره تعریف میکرد... تو اون خاطره اش یه شبهه قرآنی رو به شکلی خیلی ساده و غیر علمی مطرح کرد ولی هیچ کسی کوچکترین اعتراضی نکرد! 😒 ☘ من به یاد اون جمله از رهبری افتادم که فرمودن اگر در کلاس درسی یه شبهه ای مطرح میشه باید تو همون کلاس و با حضور همون افراد به شبهه پاسخ داده بشه... 👈 منم محترمانه پا شدم و از استاد اجازه گرفتم تا صحبت کنم؛ با کمال احترام به شبهه ای که استاد مطرح کرده بود از لحاظ علمی پاسخ دادم که با استقبال و تشویق استاد روبرو شد و از اون به بعد استاد خیلی بهم احترام میذاره 😊 🌱 واقعا تذکر زبانی معجزه میکنه👌 🍀 🌺🍀 💠💠💠💠 📲👇 @AmoozesheAmrebemarouf
✅ شهید محمود اخلاقی ✳️ محمود ساده زیست بود و با اشرافیگری مبارزه می‌کرد. 👈 رفته بود درِ خانه‌ یکی از مسئولینِ سرشناس و بهش گفته بود: 📌 ببخشید! من یک سوال دارم: 🔻شما پولِ خریدِ خونه توی این محلۀ‌ گران‌ قیمت و اشرافی رو از کجا آوردید؟ 🔻 مگر من و شما اینجا انقلاب نکردیم؟ 🔻من و شما کجا، این محله کجا؟! 😳 📚 کتاب نذر قبول ، ص ۴۲ 🍀 🌺🍀 💠💠💠💠 📲👇 @AmoozesheAmrebemarouf
👌 به این شیوه زیبا 👏فضای جامعه را، فضای معروف کنیم 🍀 🌺🍀 💠💠💠💠 📲👇 @AmoozesheAmrebemarouf
بار اولش نبود که در زمان استراحت بین کلاس ها، ادای استادمان را در می آورد و بچه ها هم او را تشویق می کردند!! 😔 چند باری را که شروع می‌کرد به مسخره کردن و کلاس در سکوت محض و مشتاق برای دیدن نمایش، رفتم جلوی کلاس و به دوستم گفتم یک لحظه وقتتو بده به من، یه صحبتی دارم بعد شروع کن به مسخره کردن...! 👇 ⭕️ مجازات شخص مسخره کننده را گفتم؛ گفتم که روز قیامت، در بهشت را به روی او باز می کنند اما همین‌که به طرف در می‌دود و هنگامی که با اشیاق نزدیک در می‌شود در را به روی او می‌بندند و پشت سرش را که نگاه می‌کند در را آن طرف می‌بیند و هی این کار تکرار می‌شود.😢 حرفم که تمام شد به دوستم گفتم: حالا ادامه بده... دوستم خیلی شوکه شده بود و بیشتر از او، بچه ها که لبخند روی لبانشون خشک شده بود و مات و مبهوت شده بودند.😟 👈 دوستم از من تشکر کرد که به او تذکر دادم و دیگر ندیدم که استادمون را مسخره کند.😊 🍀 🌺🍀 💠💠💠💠 📲👇 @AmoozesheAmrebemarouf
✅ امام کاظم علیه السلام: ✨ مَن رَأى أخاهُ عَلَى أمرٍ یُکرِهُهُ فَلَم یَرِدهُ عنهُ وَ هُو یقدِر عَلَیهِ، فَقَد خَانَه 💥هرکه برادرش را در کاری ناپسند ببیند و بتواند او را از آن باز دارد و چنین نکند، به او خیانت کرده است(۱) 💢 به بیان دیگر: چو می بینی که نابینا و چاه است اگر خاموش بنشینی گناه است(۲) ۱. 📚 الامالى صدوق، ص۳۴۳ ۲. 📜 سعدی 🌸 علیه السلام مبارک باد 🌸 🍀 🌺🍀 💠💠💠💠 📲👇 @AmoozesheAmrebemarouf
شهید مصطفی چمران 🔰 یادم هست در یکی از سفرهایی که به روستاها می‌رفت، همراهش بودم. داخل ماشین، هدیه‌ای به من داد ( اولین هدیه‌اش به من بود و هنوز ازدواج نکرده بودیم) 🌺 خیلی خوشحال شدم و همان‌جا باز کردم و دیدم روسری است، یک روسری قرمز با گل‌های درشت. 👈 من جا خوردم، اما او لبخند زد و به شیرینی گفت: «بچه‌ها دوست دارند شما را با روسری ببینند.» 👌 از آن وقت روسری گذاشتم و مانده. ♨️ من می‌دانستم بچه‌ها به مصطفی حمله می‌کنند که چرا شما خانمی را که حجاب ندارد می‌آوری موسسه؟! 📌اما برایم عجیب بود که مصطفی خیلی سعی می‌کرد (خودم متوجه می‌شدم) مرا به بچه‌ها نزدیک کند. 🔹می‌گفت: «ایشان خیلی خوبند. این طور که شما فکر می‌کنید نیست. به خاطر شما می‌آیند موسسه و می‌خواهند از شما یاد بگیرند. ان‌شاءالله خودمان یادش می‌دهیم.» ⭕️ نگفت این حجابش درست نیست، مثل ما نیست، فامیل و اقوامش آن‌چنانی‌اند! ⏪ این‌ها خیلی روی من تاثیر گذاشت. او مرا مثل یک بچه کوچک، قدم به قدم جلو برد، به اسلام آورد. نُه ماه … نُه ماه زیبا با هم داشتیم و بعد ازدواج کردیم. البته ازدواج ما به مشکلات سختی برخورد. 🌸به نقل از خانم غاده، همسر شهید دکتر چمران 🍀 🌺🍀 💠💠💠💠 📲👇 @AmoozesheAmrebemarouf
✅ شهید محسن حججی 🔹از بازار رد میشدیم. خانم بی حجابی را دید! سرش را پایین انداخت و گفت: خواهرم جلوی امام رضا حجابت رو رعایت کن❗️ 🔸با آرنج زدم به پهلویش: «ما رو میگیرن تا حد مرگ میزنن!» 🔹کوتاه بیا نبود: «آدم باید امر به معروف و نهی از منکرش سر جاش باشه؛ خون ما که رنگی تر از خون امام حسین نیست!» ❗️ [...]خودمانی تر که شدیم، گفت: «از خدا و امام رضا یک خواسته دارم، میخوام تو راه امام حسین شهید بشم.» مکثی کرد و سرش را انداخت پایین. 🔻گفتم: «حاضر نیستم زجری که امام حسین کشید، تو بکشی.» 🔺گفت: «به خدا حاضرم، نمیدونی چه کیفی داره!» 📚سربلند | روایت هایی از زندگی شهید حججی 🍀 🌺🍀 💠💠💠💠 📲👇 @AmoozesheAmrebemarouf
🔰 با خانمم رفته بودم بازدید از کاناپه‌های چوبی... مقابلِ مغازه ای در حال تماشا بودیم که یه جوان حدودا ۳۵ ساله ای گفت: 🔸 آقا ببخشید. ممکنه شماره ام رو به شما بدم تا اگه وانت خواستید بِهِم زنگ بزنید؟ 🔹بله، بله. حتما و شماره اش رو روی کاغذی نوشت و بهم داد. ♨️ دهنش پُر از آثار سیگار بود! لب و لوچه اش داغون! از بس کشیده بود😣 🔹بهش گفتم «اگه خرید کردم بِهت زنگ میزنم ان شاءالله، فقط یه خواهشی؟ اگه میتونی تَرکش کن» 🔻از نوع گفتار و اشاره چشمم، معلوم بود منظورم چیه؛ 🔸به نرمی گفت: چشم داداش. 😌 ❗️[معلوم نیست، خونِ چقدر از اینا، به پای ما هم نوشته بشه! از بس متذکر نشدیم و دست همو نگرفتیم!! ] 🍀 🌺🍀 💠💠💠💠 📲👇 @AmoozesheAmrebemarouf
✅ حجت‌الاسلام سیدحسین حسینی‌ قمی به روایتی درباره واکنش امام صادق(ع) نسبت به شوخی یکی از اصحابش با نامحرم اشاره کرد و با استناد به این روایت، از نقش ناسازگار با شئون اسلامی زنان در برخی برنامه‌های تلویزیون انتقاد کرد. 🔹وی افزود: ابوبصیر پیرمردی نابینا و معلم قرآن بود، حدود ۸۰ سال از سن او گذشته بود و از صحابی امام صادق(ع) بود. ⭕️ ابوبصیر می‌گوید: جلسه قرآن داشتم، خانمی شاگردم بود. روزی من شوخی‌ تندی کردم و آن خانم و من بسیار خندیدیم، فردا به محضر امام صادق علیه‌السلام رسیدم. امام(ع) فرمود: ابوبصیر چه به خانم گفتی؟ او از خجالت، عبایی یا چیزی که به همراه داشت جلوی صورتش گرفت تا امام او را نبیند! 🔸او عذرخواهی کرد اما امام نپذیرفت و فرمود: توبه این کار تو به این نیست، دیگر نمی‌خواهد جلسه قرآن را برگزار کنید!! 🍀 🌺🍀 💠💠💠💠 📲👇 @AmoozesheAmrebemarouf
👌نصب پوستر و ، ورودی مغازه ها ✅ فضای جامعه را، فضای کنیم 🍀 🌺🍀 💠💠💠💠 📲👇 @AmoozesheAmrebemarouf
✅ شهید مهدی باکری 🔰 شاید تنها باری که سرم داد زد به خاطر بود. کشاورزها کنار جاده اهواز – دزفول کاهو و گل کلم و سبزیجات می‌گذاشتند، می‌فروختند. مهدی مدام رفت و آمد داشت. 💢 گفت اگر سبزی چیزی لازم دارم بنویسم از آنجا بخرد. خودکارش گوشه اتاق بود برداشتم که بنویسم؛ ❗️یک داد زد: «اون خودکار رو بذار سرجاش». گفت: «از خودکار خودمون استفاده کن. اون مال بیت‌الماله، نه استفاده شخصی»❗️ ♨️ ترسیدم. فکر کردم چی شده! من فقط می‌خواستم اسم چند تا سبزی را بنویسم؛ همین... 🔻گفتم: «تو دیگه خیلی سخت می‌گیری». تا آمدم از فلان و بهمان بگویم؛ 🔺گفت: «به کسی کار نداشته باش! ما باید ببینیم حضرت علی (ع) و امام چه طور زندگی می‌کنند». ✍ برگرفته از کتاب نیمه پنهان ماه 6 |مهدی باکری به روایت همسر شهید 🍀 🌺🍀 💠💠💠💠 📲👇 @AmoozesheAmrebemarouf
🌹 هر چیز که خدا در این جهان آفریده، مخفی است و دستیابی به آن دشوار! 🍀 🌺🍀 💠💠💠💠 📲👇 @AmoozesheAmrebemarouf
با یکی از دوستانم سوار تاکسی بودیم که راننده، یه موسیقی با صدای زن گذاشته بود! با لحن شوخی- جدی گفتم : داداش مردونه اش رو نداری؟😏 راننده یه کم آهنگ ها رو عقب جلو کرد و دید که انگار خبری نیست... به کنایه گفت: می خوای اصلا قرآن بذارم؟ گفتم: تو که نمیذاری. گفت: تو سی دی قرآن بده، من می ذارم. دست بر قضا چند روز پیش از اون برای یکی از دوستانم سی دی قرائات استاد شحات انور رو گرفته بودم و مونده بود تو کیفم. دادمش به راننده 👌 بنده خدا مونده بود الان سی دی قرآن از کجا آوردیم ما؟! خلاصه جاتون خالی تا مقصد، قرآن گوش کردیم 😌 📚 کتاب از یاد رفته 1؛ خاطرات منتخب امر به معروف و نهی از منکر 🍀 🌺🍀 💠💠💠💠 📲👇 @AmoozesheAmrebemarouf
تو مسجد🕌 نشسته بودم و ما بین نماز مغرب و عشاء بود و مشغول خوندن تعقیبات بودم که دیدم یه بنده خدایی اومد کنارم و چون دید هنوز فرصت هست، شروع به خوندن نماز مغرب به صورت فرادی کرد. بعد از نماز با هم دست دادیم و قبول باشه گفتیم و یواش بهش گفتم که؛ 👈 مرد‌ها باید حمد و سوره نماز صبح و مغرب‌ و عشاء رو بلند بخونن وگرنه نمازشون باطله! 👉 اون تعجب کرد و بهم گفت که اینو میدونم و همیشه این جوری میخونم و به نظرم بلنده، مگه بلند نبود؟! 😳 **بهش گفتم طبق نظر مراجع، باید صدا «جوهره» داشته باشه و حکمش رو براش کامل توضیح دادم اونم ازم به گرمی تشکر کرد😊 🍀 🌺🍀 💠💠💠💠 📲👇 @AmoozesheAmrebemarouf
من یه طلبه ام. روز ولادت حضرت زینب سلام الله علیها بود. نماز ظهر رو در جمعی می خواندم که همه شون طلبه بودند. صف اول یه گوشه ایستاده بودم. تَه دلم میگفتم بین دو نماز بلند بشم و دو دقیقه یه مساله ای بگم اما هی منصرف میشدم. بالاخره قیام کردم و دو سه دقیقه ای صحبت کردم. بعد از نماز یه جوانی که تازه طلبه شده بود و علاقه زیادی هم به مطالعه داشت، اومد کنارم و ازم یه سوالی پرسید. سوال پرسیدنش همانا و کم کم فهمیدم او به دلیل تحلیلِ اشتباه از برخی کتابهایی که بدون دقت و کارشناسی میخونه... به جمع بندی هایی رسیده که اگه توجیه نشه، شاید در آینده به یک فرد خطرناکی در لباس روحانیت تبدیل بشه؛ یعنی منحرف از لحاظ اعتقادی و اینا ...😑 👈حدود دو ساعتی با هم صحبت کردیم. آخرش متوجه برداشتهای اشتباهش شد. تشکر کرد و رفت. صحبت کردن باهاش ساده نبود و توضیح کاملش در این نوشته نمیگنجه... اما میدونم هر کسی نمی تونست قانعش کنه و اگه ایشون همینطوری بزرگ تر میشد، به دلیل سفت شدنِ مبانیِ غلط ذهنیش، معلوم نبود دیگه به راحتی بتونه مسیرش رو کنه، چه برسه به اصلاح با صحبت دو ساعته! خلاصه اینکه: چه دو دقیقه ای با برکتی شد! خوب شد 😌 🍀 🌺🍀 💠💠💠💠 📲👇 @AmoozesheAmrebemarouf
💢در سورۀ حمد شما می‌بینید یک صورت می‌گیرد. ✨قرآن می‌فرماید: «صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ» ✴️ این در واقع یک نوع گروه‌ بندی اجتماعی است؛ یعنی شما یک هستید که دارید حمد می‌خوانید و آن را به می‌کشانید. ⭕️ این‌ طوری نیست که بگوییم: خدایا من به دیگران کاری ندارم! من را به راه راست هدایت کن و تمام! ✅ خودت را نسبت به کسانی که خدا به آنها نعمت داده است باید مشخص کنی، نسبت به دیگران هم باید مشخص کنی. ✍ استاد علیرضا پناهیان 🍀 🌺🍀 💠💠💠💠 📲👇 @AmoozesheAmrebemarouf