⭕️ خطای ادراکی این روحانی محترم که منظور خیابانی را متوجه نشد و نقد تند در برنامه تلویزیونی تکیه شبکه افق
🔹در کلیپ خیابانی، وی در مقام مقابله با القاءات شبکه های معاند فارسی زبان خارج از کشور گفته است: مگر عزای سیدالشهدا (ع) را جمهوری اسلامی آورده که شرکت در این مجالس به معنای پول گرفتن از نظام باشد؟
▫️نظر جواد خیابانی، فارغ از درست یا غلط بودنش، به معنای مخالفت با نظام یا نقش انقلاب در افزایش و عمق عزاداری اهل بیت (ع) نیست. بلکه در برابر شبکه های معاند است.
▫️ای کاش این مطلب مورد اصلاح قرار گیرد. رعایت انصاف حتی در مواجهه با دشمن، ویژگی بی بدیل حضرات معصومین (ع) و شیعیان خوب آنهاست.
➕به #انجمن_مدرسان_بیانیه_گام_دوم بپیوندید👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2843017216C4b1711eae7
🍃
⭕️ پیشنهاد مجله تایم برای به کار گیری معماری ایرانی در آمریکا به خاطر زیبایی و مخصوصاً سیستم خنک کننده استفاده شده در آن
🔺تغییر آب و هوا |
ایالات متحده باید AC را کنار بگذارد
و از تکنیک های خاورمیانه برای خنک کردن شهرهای خود استفاده کند. برج های بادی برای خنک نگه داشتن آب شهری در #نایین ایران استفاده می شدند. برج های بادی یا بادگیرها یک عنصر معماری سنتی #ایرانی برای ایجاد تهویه طبیعی در ساختمان ها هستند. از این دستگاه ها در معماری مصر باستان نیز استفاده می شد. در نایین، شهری باستانی در کویر ایران. لیسا تایلر-گتی ایماژ
🔺اینجا ایران است؛ کهن ترین تمدن و کشور جهان
🔻لینک اصلی:
📱https://time.com/6298837/hot-cities-middle-eastern-architecture/
➕به #انجمن_مدرسان_بیانیه_گام_دوم بپیوندید👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2843017216C4b1711eae7
🍃
hejab 1.9.1401.pdf
8.18M
⭕️ من نوجوانی معترضم | من سؤال دارم | من گفت و گو میخواهم
🔹کتاب «من معترضم» در برگیرنده از سؤالات پرتکرار این روزهای نوجوانان عزيزمان و دانش آموزان جامعه اسلامی مان پیرامون حجاب، عفاف و حقوق زن در اسلام
🔺مطالعه کتاب «من معترضم» را به تمامی #والدين، #مديران، #معلمان، #مبلغان و اهالی #مسجد، #هیأت و #فعالان اجتماعی و فرهنگی توصیه میکنیم.
🔹من معترضم، به همت دفتر آموزش و تولید محتوا اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان تهیه و تنظیم شده است.
➕به #انجمن_مدرسان_بیانیه_گام_دوم بپیوندید👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2843017216C4b1711eae7
🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 حالا که صحبت از الگوگیری آمریکا از معماری ایرانی شد اینم ببینید خیلی جالبه👇
⭕️ شهروند آمریکایی که میگه #ایران منشا #تمدن بشریه
➕به #انجمن_مدرسان_بیانیه_گام_دوم بپیوندید👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2843017216C4b1711eae7
🍃
⭕️ شهادت عاشورایی مرجع درجه اول ایران، علامه شیخ فضل الله نوری
1️⃣ #بخش_اول
🔹شهید شیخ فضلالله نوری، «اول مجتهد ايران» در مرداد ١٢٨٨ توسط مشروطه خواهان، اعدام شد و مظلومانه به شهادت رسید. مرحوم روحالله حسینیان در بخشی از کتاب «چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه» درباره نحوه دستگیری و شهادت شیخ فضلالله نوری مینویسد:
▫️مشروطهخواهان بعد از پيروزي، دشمنان مشروطه را مورد لطف قراردادند؛ براي محمدعلي شاه، بزرگترين دشمن مشروطه، حقوق تعيين كردند؛ پسر غير بالغش را به پادشاهي برگزيدند؛ لياخوف، فرمانده نظامي بريگاد قزاق را كه مجلس را به توپ بست، مورد عفو قرار دادند و «سردار اسعد مجدداً شمشير را به كمر لياخوف بست و گفت: او به وظيفه سربازي خود عمل كرده و ايرادي به وي نخواهدبود.» گويي تنها كسي كه در اين ميان به وظيفه خود عمل نكرده بود شيخ فضلالله نوري بوده است.
▫️«سران مجاهدين، يپرمخان ارمني را كه دو روز بود به رياست كلشهرباني منصوب گرديده بود احضار نموده مطلب را با او در ميان گذاشتند. يپرم خان گفت: اگر خيال اعدام شيخ را دارند بايد هر چه بهموقع، به اجرا بگذارند، زيرا بعداً احساسات آتشين مردم تخفيف حاصل ميكند و اجراي اين نقشه بلااشكال نخواهدبود ... زعماي مجاهدين انجام اين مأموريت را بهخود يپرم محول كردند. يپرم نيز شبانه با چند نفر مجاهد ارمني شيخ را دستگير نمودند».
▫️مناسب است داستان دستگيري شيخ را از زبان مديرنظام بشنويم. وي صاحبمنصب ژاندارم و كشيك نظميه بوده است كه در آن لحظات به دستور رئيس نظميه و به دليل دوستي با حاج شيخ مسئول حفاظت وي شده بود. وي داستان دستگيري شيخ را چنين نقل ميكند:
▫️پس از فتح تهران هر كسي به شيخ پيشنهادي ميداد. من گفتم: «من دو چيز به عقلم ميرسد؛ يكي اينكه در خانهاي پنهان شويد و بعد مخفيانه به عتبات برويد ... فرمود: اين كه نشد. 👈 اگر من پايم را از اين خانه بيرون بگذارم، اسلام رسوا خواهد شد ... عرض كردم، دوم اينكه مانندخيليها تشريف ببريد به سفارت. آقا تبسم كرد و فرمود: شيخ خيرالله! برو ببين زير منبر چيست؟ شيخ خيرالله رفت و از زير منبر يك بقچه قلمكار آورد... ديديم يك بيرق خارجي است!... فرمود: حالا ديديد؟ اين را فرستادهاند كه من بالاي خانهام بزنم و در امان باشم، اما 👈 رواست كه من پس از هفتاد سال كه محاسنم را براي اسلام سفيد كردهام، حالا بيايم و بروم زير بيرق كفر؟! روز پنجم يا ششم، آقا مرا خواست. رفتم تويكتابخانه. گفت فرزندم! تو جواني، جوان رشيدي هم هستي ـ بيست و هفت، هشت سالهبودم ـ من حيفم ميآيد كه تو بيخود كشته شوي. اينجا ميماني چه كني؟ برو فرزندم، ازاينجا برو!»
▫️بعد از چند روز نيروهاي نظامي مشروطه منزل حاج شيخ را محاصره و پس از دستگيري، او را در نظيمه، واقع در ميدان سپه -امامخميني فعلی- زنداني كردند. پس از چند روز در عمارت گلستان يك محاكمه نمايشي به دادستاني روحانينماي فراموسونر، شيخ ابراهيم زنجاني بر پا و اول مجتهد ايران را به اعدام محكوم كردند.
▫️شيخ در اين محاكمه به رغم كهولت سن چنان با صلابت به دفاع از انديشههاي خود پرداخت كه نشانگر اعتقاد عميق به مواضع خودش بود. در اين محاكمه بارها دادستان و فرمانده شهرباني را كه در محكمه حاضر بودند تحقير كرد. «پس از محاكمه، آقا را به نظميه برگرداندند و در حياط وي را نگه داشتند. آقا به يكي از مسئولين مجاهدين به آرامي گفت: اگر من بايد بروم آنجا (با دست اطاق حبس خود را نشان داد) كه معطلم نكنيد و اگر بايد بروم آنجا (با دست چوبه دار ميدان توپخانه را نشان داد) كه باز هم معطلم نكنيد. آنشخص جواب داد: الآن تكليف معين ميشود و با سرعت رفت بالا و بلافاصله برگشت وگفت: بفرماييد آنجا (ميدان توپخانه را نشان داد). آقا با طمأنينه برخاست و عصازنان بهطرف در نظميه رفت. جمعيت، جلوي در نظميه را مسدود كرده بود... آقا همانطور كه زيردر ايستاده بود نگاهي به مردم انداخت و رو به آسمان كرد و اين آيه را تلاوت فرمود: «وَاُفَوِضُ اَمري اِلياللهِ. أنَّ اللهَ بَصيرٌ بُالعِباد» و به طرف دار راه افتاد.
🔻ادامه دارد
➕به #انجمن_مدرسان_بیانیه_گام_دوم بپیوندید👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2843017216C4b1711eae7
🍃
⭕️ شهادت عاشورایی مجتهد و مرجع درجه اول ایران، علامه شیخ فضل الله نوری
2️⃣ #بخش_دوم
🔹روز ١٣ رجب ١٣٢٧ق. روز تولد اميرالمؤمنين علي(ع) بود. يك ساعت و نيم به غروب مانده بود. در همينگيراگير باد هم گرفت و هوا به هم خورد. آقا هفتاد ساله بود و محاسنش سفيد شده بود. همينطور عصازنان به آرامي و طمأنينه به طرف دار ميرفت و مردم را تماشا ميكرد تا نزديك چهارپايه دار رسيد.
▫️يك مرتبه به عقب برگشت و صدا زد: نادعلي! نادعليخودش را به آقا رسانيد و گفت: بله آقا! مردم كه يك جار و جنجال جهنمي راه انداخته بودند، يك مرتبه ساكت شدند و ميخواستند ببينند آقا چكار دارد... دست آقا رفت تويجيب بغلش و كيسهاي در آورد و انداخت جلوي نادعلي و گفت: علي! اين مهر را خُردكن... آقا بعد از اينكه از خُرد شدن مهرها مطمئن شد به نادعلي گفت: برو! و دوباره راه افتاد و به پاي چهارپايه زيردار رسيد.»
▫️آقا عصا و عباي خود را به طرف مردم انداخت وآماده بود تا او را كمك كنند از چهارپايه دار بالا برود. «زير بغل آقا را گرفتند و از دستچپ رفت روي چهار پايه... قريب ده دقيقه براي مردم صحبت كرد....: خدايا! تو شاهد باش كه من آنچه را كه بايد بگويم به اين مردم گفتم... خدايا! تو خود شاهد باش كه دراين دم آخر هم باز به اين مردم ميگويم كه مؤسسين اين اساس، لامذهبين هستند كه مردم را فريب دادند... اين اساس، مخالف اسلام است.... محاكمه من و شما مردم بماند پيش پيامبر محمد بن عبدالله(ص)...
▫️بعد از اينكه حرفهايش تمام شد عمامهاش را از سرش برداشت و تكان داد و گفت: از سر من اين عمامه را برداشتند، از سر همه برخواهند داشت. اين را گفت و عمامهاش را به ميان جمعيت پرتاب كرد... در اين وقت طناب را به گردن آقا انداختند و چهار پايه را از زير پاي او كشيدند... باد هم شديدتر شد. گرد و غبار و خاك و خل فضا را پر كرد... جنازه را آوردند توي حياط نظميه... روي يك نيمكت گذاشتند.. دور نعش را گرفتند. آنقدر با قنداقه تفنگ و لگد به نعش آقا زدند كه خونابه از سر و صورت و دماغ و دهنش روي گونهها و محاسنش سرازير شد...
▫️و اينگونه رهبر مشروعهخواهان بر سر آرمان خويش ايستاد و به شهادت رسيد و دامان آزاديخواهان مدعي را تا ابد خونين كرد و چه زيبا گفته است جلال آل احمد: «من نعش آن بزرگوار را بر سردار همچون بيرقي ميدانم كه به علامت استيلاي غربزدگي پس از دويست سال كشمكش بر بام سراي اين مملكت افراشته شد و اكنون در لواي اين پرچم، ما شبيه به قومي از خود بيگانهايم؛ در لباس و خانه و خوراك و ادب و مطبوعاتمان و خطرناكتر از همه در فرهنگمان فرنگيمآب ميپروريم و فرنگي مآب راهحل هر مشكلي را ميجوييم».
➕به #انجمن_مدرسان_بیانیه_گام_دوم بپیوندید👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2843017216C4b1711eae7
🍃
⭕️ شهادت عاشورایی مرجع درجه اول ایران، علامه شیخ فضل الله نوری
3⃣ #بخش_سوم
▫️در آستانه اعدام یكی از رجال وقت با عجله برای شیخ فضل الله پیغام آورد كه شما این مشروطه را امضا كنید و خود را از كشتن برهانید و او در جواب فرمود:
🔹دیشب رسول خدا را در خواب دیدم، فرمودند: فردا شب مهمان منی. من چنین امضایی نخواهم كرد.
▫️طناب دار به گردن جناب شیخ انداخته شد و لحظاتی بعد پیكر بی جان وی برفراز دار باقی مانده بود. دسته موزیك شروع به نواختن كرد و مردم كف می زدند و شادی می كردند. و چه بی احترامی هایی كه به جنازه شیخ نكردند.
▫️پس از این که آقا، جان تسلیم کرد، دسته موزیک نظمیه پای دار آمد و همانجا وسط حلقه شروع کرد به زدن. مجاهدین با تفنگهایشان همین طور می رقصیدند. شنیدم که بعضی ها می گفتند: "شیخ فضله به درک رفت!" از بالای ایوان نظمیه یک کسی فریاد کشید و به مردم گفت: "همچین دست بزنید که صدایش توی سفارت به گوشش برسه!" یعنی به گوش محمدعلی شاه.
▫️در اثر تلاطم و طوفان که دائماً جسد را بالای دار تکان می داد، یک مرتبه طناب از گردن آقا پاره شد و نعش گُرپی به زمین افتاد! جنازه را آوردند توی حیاط نظمیه. همه می خواستند خود را به جنازه برسانند؛ دور نعش را گرفتند؛ آن قدر با قنداقه تفنگ و لگد به نعش آقا زدند که خونابه از سر و صورت و دماغ و دهنش روی گونه ها و محاسنش سرازیر شد.
▫️هر که هرچه در دست داشت می زد؛ آنهایی که دستشان به نعش نمی رسید، تف می انداختند. یک مرتبه دیدم یک نفر از سران مجاهدین، مرد تنومند و چهارشانه ای بود، وارد حیاط نظمیه شد. جلو آمد و بالای جنازه ایستاد، و کاری وقیحانه انجام داد و بی حرمتی عجیبی کرد.
▫️سپس یک مرد با لباس مشکی وارد شد، عصا به دست، مقابل سر آقا ایستاد؛ با عصا چادر نماز را از روی آقا پس زد و همین طور که تماشا می کرد به ترکی فحش نثار آقا می کرد. این شخص شارژدافر سفارت عثمانی بود؛ او هم رفت!
▫️خانواده ی وی، جنازه شیخ را مخفیانه به منزل بردند و در اتاقی در حالی كه غسل و كفن شده بود گذاشتند و آن را تیغه كردند و برای این كه كسی بویی نبرد مراسمی ظاهری گرفتند و جنازه ای غیر واقعی را در قبرستان دفن كردند و صورت قبری برای آن ساختند. پس از ١٨ ماه كه مردم كم كم با خبر شده بودند، می آمدند و پشت دیوار فاتحه می خواندند و می رفتند.
▫️احتمال خطر از هر سو می رفت. دختر شیخ فضل الله نقل می كند:
🔹«دیشب مرحوم آقا را خواب دیدم که خیلی خوش و خندان بود ولی من در همان عالم خواب گریه می کردم، آقا به من گفت: گریه نکن، همان بلاهایی را که سر سیدالشهدا (ع) آوردند، سر من هم آوردند. اینها می خواهند نعش مرا دربیاورند تا درنیاورده اند زود آن را به قم بفرست.»
▫️جنازه مطهر جناب شیخ را بعد از ١٨ ماه بدون آنكه كم ترین آسیبی دیده باشد از آن اتاق در آورده و مخفیانه به قم انتقال دادند. سپس در مقبره ای كه قبلاً در صحن مطهر تدارك دیده بود، دفن كردند. همان صحنی كه ایوان آیینه در آن قرار دارد.
🌷 شادی روح بلند آن آزادمرد تاریخ ایران؛ صلوات بر محمد و آل محمد (ص)
➕به #انجمن_مدرسان_بیانیه_گام_دوم بپیوندید👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2843017216C4b1711eae7
🍃