بوسه از پیشانی و ما بین ابرویش گرفت
تا علی قنداقه را محکم در آغوشش گرفت...
#میلاد_حضرت_عباس🎊
🖇💌
اَنارستــــــون
بوسه از پیشانی و ما بین ابرویش گرفت تا علی قنداقه را محکم در آغوشش گرفت... #میلاد_حضرت_عباس🎊 🖇💌
بس که زیبا بود یوسف آمد و وقت سحر
گوشهی قنداقهاش زد مهرهی چشم و نظر...
#میلاد_حضرت_عباس🎊
#یا_قمربنیهاشم
🖇💌
اَنارستــــــون
بس که زیبا بود یوسف آمد و وقت سحر گوشهی قنداقهاش زد مهرهی چشم و نظر... #میلاد_حضرت_عباس🎊 #یا_قمر
یوسف از شوق زده سجده به سیمای اباالفضل...
اَنارستــــــون
وَاسمَع نِدائی اِذا نادَیتُکَ صدایم را بشنو گاهی که صدایت میکنم... #مناجات_شعبانیه 🖇💌
وَ اَقبِل عَلَیَّ اِذا ناجَیتُک
و به من توجه کن هنگامی که با تو مناجات مینمایم...
#مناجات_شعبانیه
🖇💌
یا حضرت عباس، قدم رنجه کن آرام
بگذار به چشمان ملائک، قَدَمت را...
#میلاد_حضرت_عباس🎊
🖇💌
اَنارستــــــون
یا حضرت عباس، قدم رنجه کن آرام بگذار به چشمان ملائک، قَدَمت را... #میلاد_حضرت_عباس🎊 🖇💌
ای فدائیانِ دربار حسین و مجتبی
چشمتان روشن که سرلشکر به دنیا آمده...
#میلاد_حضرت_عباس🎉
🖇💌
اَنارستــــــون
یا حضرت عباس، قدم رنجه کن آرام بگذار به چشمان ملائک، قَدَمت را... #میلاد_حضرت_عباس🎊 🖇💌
عباس من یک روز پس از حسین آمده بود. چهارم شعبان.
به رسم ماه که پس از خورشید میآید!
روز بعد در آغوشش گرفتم و طواف حسینش بردم... هفت بار پروانهی برادرش کردم تا برای همیشه کعبه خویش را بشناسد. تا همیشه یادش باشد که بی حسین، به خدا نمیرسد...
يا كاشِفَ الْكَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَيْنِ اِكْشِفْ لى كَرْبى بِحَقِ اَخْيكَ الْحُسَيْنِ....
#میلاد_حضرت_عباس 🎊
🖇💌
چوُن درک کرده حالَت یک نا امید را
خیلی به رفع حاجت مَردم مُصمم است
#میلاد_حضرت_عباس 🎊
#یا_بابالحوائج
🖇💌
اَنارستــــــون
چوُن درک کرده حالَت یک نا امید را خیلی به رفع حاجت مَردم مُصمم است #میلاد_حضرت_عباس 🎊 #یا_بابالحو
ارمنی یک بار رو زد، حاجت خود را گرفت
خوشبحال ما که عمری در پیات آوارهایم...
#میلاد_حضرت_عباس 🎊
🖇💌
اَنارستــــــون
چوُن درک کرده حالَت یک نا امید را خیلی به رفع حاجت مَردم مُصمم است #میلاد_حضرت_عباس 🎊 #یا_بابالحو
شربتبریزهای ایستگاههای صلواتیِ ماه شعبان، شبِ چهارم گریه میکنند. من این گریهها را چند سال است زیر نظر دارم. دست خودشان نیست. توی دودِ اسفند و دودِ ماشین و موتورهایی که ایستادهاند، من اشکهایشان را زیاد دیدهام. همهشان شبیهِ هم یک جوری که هیچکس نفهمد اشک پاک میکنند، جوری که انگار دارند عرق پیشانی را با ساعد برمیدارند. شب چهارم، موقع شکستن یخها، وقتی شربتها تگری میشوند، همین که رهگذرها میگویند اجرتان با صاحبِ امشب، گریه میکنند، ولی آرام.
وقتی روز سوم غروب میشود، وقتی تازه شب چهارم رسیده، دیدهام که شربتبریزها پارچ برمیدارند میآیند این طرف خیابان که هیچ کس از قلم نیفتد. وقتی بچهها میگویند: «عمو، میشه یکی دیگه بریزی؟!» ، بعضی وقتها بلند هقهق میکنند. بعد میروند یک لیوان بزرگتر پیدا میکنند تا بچه خوشحالتر بشوند.
ما رهگذرها، همیشه عجله داریم؛ شربت میخوریم و زود میرویم و نمیبینیم خودشان حواسشان جمع بوده به یاد آن شرمندگی، آن تشنگی بزرگ هیچ شربت نخورند...
#امیرحسین_معتمد
#میلاد_حضرت_عباس 🎊🎊🎊
🖇💌