محبوب ِمن! من دائماً فکر میکنم به روزهای آخر اسفند، در حیاطِ خانه. با تلألو آفتاب از لابهلای شاخههای ارغوانی که غنچه داده و افرای سرخِ ژاپنی -که سالها دور از دیار- آن گوشهی حیاط، سرخ و سفید میشود. تو بگویی که خانه تکانی نکردیم. و من... بگویم تصدقت گردم من کسی را ندارم جز تو که خانه تکانی کنم. بعد دست بگذارم روی جیبِ چپِ پیراهن، بگویم خانهی تو اینجاست، خانهی دل را برای تو تکاندهام.
محبوب ِمن! من دائماً شمارا دوست میدارم.
#محمد_صالحعلا
#همانقدر_که_نمیدانی