eitaa logo
اَنارستــــــون
28.1هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
227 ویدیو
2 فایل
[خدا مرا برای تو انــــــار آفریده است🌱] شروط _ تبادلات 👈 @shorutAnarestun تبلیغات 👈 @TarefeAnarestun
مشاهده در ایتا
دانلود
اوباما، رئیس جمهور اسبق آمریکا، کتاب خاطراتی دارد به اسم سرزمین موعود. خواندنی و قابل توجه. آنجا میگوید هفده سالم بود که در تلویزیون‌های دنیا، شبانه تصویر مردی با ریش‌های سپید و چشمان نافذ پیامبرگونه را نمایش دادند که پیروزمندانه از تبعید برگشت و میان دریای طرفدارانش از هواپیما خارج شد. سی‌سال بعد وقتی رئیس‌جمهور شدم، فهمیدم که بزرگترین مسائل پیش‌روی من، حاصل انقلاب اوست. راستش انگار این خاطره‌ی مشترک همه‌ی ما با آقای اوباماست. خاطره‌ی مشترک عاشقان نسل سوم خمینی، با رئیس‌جمهور آمریکا! ما هم وقتی اول‌بار در کودکی تصویر ابهت‌مند پیرمردی با شنل‌ و کلاه‌ سیاه و ریش‌های بلند و مهربان را در تلوزیون دیدیم؛ یا وقتی در کلاس دوم دبستان، همراه بقیه همکلاسی‌ها، روی تصویر او در صفحه اول کتاب فارسی، خط‌خطی‌های کودکانه کردیم؛ هیچ‌گاه نمی‌دانستیم که چندسال بعد وقتی عقل‌رس شدیم قرار است که او مرد اثرگذار زندگی‌مان باشد، تصویرش بالای همه‌ی عکس‌های دیوار اتاق‌مان نصب شود. بنیادهای عقیدتی‌مان روی تفکرات آن پیرمرد شنل‌پوش کلاه‌مشکی بنا شود و برای آرمان‌های بلند او جوان‌هایمان را به میدان بفرستیم. برای آرمان‌های آن تصویر مهربان‌ پیامبرگونه‌ در صفحه اول کتاب فارسی. 🇮🇷 ♥️
اضطراب‌های حین بازی را دیدید؟ ناخن‌جویدن‌های پای تلوزیون را دیدید؟ صدای فریادها را از خانه‌های اطراف شنیدید؟ ذکرهای زیرلب هنگام پنالتی را دیدید؟ اشک‌های بچه‌ها را چه؟ دیدید سرود حماسی بعد از بازی، در عمق وجود همه نشست و پروازشان داد؟ این همان رگ ایرانی ماست که هنوز از پس هزارها سال می‌تپد؛ و خاموش شدنی نیست. رگی که از قلب ستارخان و رئیسعلی و میرزاکوچک تا گردن بچه‌های خردسال و نوجوان ما نبض دارد. رگی که از اضطراب‌های تنگه‌ی تکاب تا استرس‌های پشت‌ خاکریز‌های طلاییه، از دلشوره‌های دی‌ماه ۹۸ تا دل‌آشوبه‌های امروز پای تلوزیون زنده ماند. رگ غیرت ایرانی‌گری. می‌بینید حالا سه‌رنگ پرچم قشنگ‌مان چقدر جذاب‌تر و غرورآفرین‌تر شده! این شادی و غرور نشان وطن‌پرستی است؛ و من تا چشم کار میکند، در این حوالی وطن‌پرست می‌بینم. اینجا هنوز ایران ماست؛ با همه اختلاف‌هامان. 🇮🇷
الجزیره نوشته قوات الاحتلال اغتصبت نساء و قتلهن الجزیره کوتاه نوشته. توضیح نداده. خبر توضیح‌بردار نیست. خبر سهمگین است. نباید دنبال ترجمه‌اش باشی. باید همان قتلهن را که فهمیدی، ناراحت شوی که زنان به قتل‌رسیده‌اند و بگذری. نباید روی خبر توقف کنی. الجزیره رسانه حرفه‌ای است. می‌داند برای شرقی‌مردمان غیرت‌مند حزین خبر می‌نویسد. می‌داند نباید توضیح بدهد. می‌داند همین نیم‌خط را که بنویسی، دنیا بر سر شرقی‌ها آوار می‌شود. حالا آوار شده. زبان‌مان خشک شده؛ نه از عطش رمضان که از شدت واقعه. احساس تحقیر شدگی‌ می‌کنیم. ما خجالت می‌کشیم با هم در مورد خبر صحبت کنیم. شرم می‌کنیم خبر را به اهل خانه بگوییم. ما نمی‌توانیم توی روی همدیگر نگاه کنیم. مردها از هم خجالت می‌کشند. زن‌ها حیا می‌کنند. یک نیم‌خط ما را به هم ریخته. ما از خبرهای نیم‌خطی غیرقابل توضیح شرقی خاطره خوبی نداریم. ما برای نیم‌خط « دخلت زینب علی ابن‌زیاد» قرن‌ها ضجه زده‌ایم. ما برای نیم‌خط «ضرب علی بطن فاطمه حتی القت محسن من بطنه» هزار سال خودمان را کتک‌زده‌ایم. اصلا ما خبر نیم‌خطی که می‌بینیم، قبل از این‌که بخوانیم‌اش، تن‌مان می‌لرزد. مو به تنمان سیخ می‌شود. ما را به حال خودمان رها کنید حرام‌زاده‌ها. ما از اینجا دست‌مان به شما نمی‌رسد. امروز وگرنه لباس جهاد بر تن، به یاد خیبر و بنی‌قریظه، مقابل بیمارستان شفا، باز از سرهایتان کوهی می‌ساختیم. ما از اینجا فقط خشمگین‌ایم. تورم رگ غیرتمان راه نفس‌ را بسته. جبر جغرافیا، این روزها صبرمان را سرآورده. ما حالا فقط منتظر آخرین خبر نیم‌خطی تاریخ از کنار کعبه‌ایم. که «الا یا اهل العالم انا الامام المنتظر»
چهاردهم خرداد است انگار. سیزدهم دی‌ماه بغداد؛ سی‌ام اردیبهشت ورزقان گویی. عصر خسته بعد از عاشورای هرسال. شامگاه مبهوت بیست و یک رمضان انگار. ما هنوز بین سیاههٔ جمعیت دفن کنندگان امام‌ایم. هنوز اطراف فرودگاه بغداد. ما هنوز در کوهپایه‌های مه‌آلود ورزقان‌ به جست و جوییم. غم در نسل ما امتداد دارد. ما به دیدن صحنه‌های مهیب تاب‌فرسا بزرگ شدیم. حالا چند روزی است که آرام‌آرام چشم‌هامان را آماده دیدن این کشنده‌ترین پرده بیروت کرده‌ایم. پرده تابوت زرد تو بر شانه‌های سیاه جماعت. که بهت نکند. نمیرد. و آنچه می‌بیند را باور کند. جان‌ها باز به لب رسیده. پس چرا نمی‌آیی سید؟ چرا رخ نمایان نمیکنی عزیز قلب‌های ما؟ بیا و دست به قلب‌های محزون عاشقان بکش. حاج‌آقا هارداسان؟
ما اصالتا ترک هستیم. موقع ولادتمان، بعد از اذان و اقامه، اسم عباس را در گوشمان میخوانند. بچه‌هایمان که به دنیا می‌آیند، فامیل جمع می‌شوند و برای تبریک، میگویند «ابالفضل نوکری اولسون» الهی که نوکر ابالفضل باشه. وقتی کسی از ما پسردار می‌شود تا وقتی هنوز اسمی برایش انتخاب نشده، ابالفضل صدایش می‌کنیم.ما اصالتا ترک هستیم. خب خیلی‌هایمان در وطن، فارسی صحبت میکنیم؛ در حرم عباس اما ترکی، زبان رسمی است. ما در حرم عباس جز به لغت ترکی مکالمه نمی‌کنیم؛ حتی با خود او! ما اصالتا ترک هستیم. وقتی از آدم و عالم می‌بُریم و کاری از کسی برنمی‌آید، وقتی سختی‌ها و مصائب به اوج خود می‌رسد، وقتی مریض‌مان بدحال می‌شود، وقتی بحث آبرویمان وسط می‌آید، به «ابالفضلین توشَن گولّارینا» متوسل میشویم؛ گره‌ها باز می‌شود؛ گویی که از اول گره‌ای نبوده! ما اصالتا ترک هستیم. دیگران اگر فقط در حکایت‌ها و منبرها و کلیپ‌ها شنیده‌اند، ما به چشم خود دیده‌ایم که بعضی محتضرهایمان در لحظات آخر می‌گویند «دارم با آقام ابالفضل میرم». ما دیده‌ایم که بغض نُه روزه‌ی پدرهایمان بالاخره شب تاسوعا می‌ترکد. مادرهایمان، قامت بلند پسرهایشان را که می‌بینند، به خوش‌قامتِ ام‌البنین می‌سپارندش. ما پشت در پشت و نسل در نسل، عشق ابالفضل را از پدربزرگ‌هایمان به ارث می‌بریم. ما اصالتا ترک هستیم. همگی، زندگی‌هایمان را به عباس تکیه داده‌ایم. آنطور که حسین. ما شب نهم بی‌تکیه‌گاه می‌شویم. شب نهم خیلی بیچاره‌ایم. شب نهم را یک‌طور ویژه‌ای به ترک‌ها تسلیت بگویید.