🕎 اِلون ماسک:
آنچه اکنون میبینید (حوادث کشور، منطقه و جهان)، فقط نوک یک کوه یخ بسیار بزرگ است!
👈 او صراحتا از زامبی شدن انسان ها در آخرالزمان میگوید!
👈 ابعاد کامل این موضوع، در گزارش راهبردی، روند شکل گیری نظم جدید در منطقه و جهان در پس یک جنگ نامرئی، در کانال قرار داده شده است.
👈 تِکنوجین
✅ وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ(آل عمران_۱۷۸)
و كسانى كه كافر شدند، مپندارند مهلتى كه به آنان مىدهيم برايشان خوب است، همانا به آنان مهلت مىدهيم تا بر گناه (خود) بيفزايند و براى آنان عذابى خواركننده است.
#مغز_صحنه_نبرد_قرن_۲۱
#جنگ_شَبَح_وار
#جنگ_نامرئی
#کنترل_ذهن
🌐 مرکز مطالعات راهبردی نظم نوین جهانی (اندیشکده فرقان):
@Andishkadeh_Forghan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مفهوم نشاط در بیانات رهبر انقلاب ...
👈 قابل توجه، جناب رئیس صدا و سیما ...
✍ جناب جِبِلی ...
میخواهید، با آوردن سلبریتی های ... در برنامه های صدا و سیما (با صرف هزینه های میلیاردی حاصل از تبلیغات چیپس و پفک، بانک و بورس، فروشگاه ای زنجیره ای، شهر فلان و ...)، نشاط در مردم ایجاد کنید؟!
👈 آدم، بعضی وقت ها خجالت میکشد با خانواده پای این برنامه ها بنشیند!
به عنوان مثال:
⬅️ مجری آقایی که هم، سر مردم را کلاه گذاشته (و جیب مردم را با برگزاری مسابقه تلویزیونی بریده است) و هم سبک زندگیش در فضای مجازی معلوم است!
⬅️ و یا مجری خانمی که در برنامه (مثلا ...) با آرایش غلیظ، ... گری میکند!
👈 کار فرهنگی، با پول تبلیغات چیپس و پفک و بانک و بورس و شهر ...، بهتر از این هم نمیشود!
👈 شاخص های نشاط مومنین در دین ما، چیز دیگری است:
✅ وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ أَيُّكُمْ زادَتْهُ هذِهِ إِيماناً فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَزادَتْهُمْ إِيماناً وَ هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ(توبه_۱۲۴)
و هرگاه سورهاى نازل شود، برخى از منافقان گويند: اين سوره، ايمان كدام يك از شما را افزود؟ امّا آنان كه ايمان آوردهاند، بر ايمانشان بيافزايد و آنان بشارت مىگيرند.
✅ قُل بِفَصلِالله وَ بِرَحمَتِهِ فَبِذَلِکَ فَلیفرَحُوا هُوَ خَیرٌ مِمَّا یجمَعُونَ(یونس_۵۸)
بگو که شما باید منحصراً به فضل و رحمت خدا شادمان شوید، که آن بهتر و مفیدتر از ثروتی است که برای خود اندوخته میکنید.
فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ ...
🌐 مرکز مطالعات راهبردی نظم نوین جهانی (اندیشکده فرقان):
@Andishkadeh_Forghan
❌ هشدار ... ❌
🕎 تکرار داستان توقف ساخت مسجدی در پارک قیطریه!
این بار:
با توقف پروژه بنیاد تعاون ارتش (چیتگر) بدلیل اعتراض، انجمنی تحت عنوان پایشگران حامی محیط زیست، با ادعای عدم رعایت حریم باغ گیاه شناسی!
✍ بنیاد تعاون ارتش بمنظور تامین مسکن بخشی از پرسنل ارتش با اخذ مجوزهای قانونی از مراجع ذیصلاح شروع به احداث ۵۲۰۰ واحد مسکونی (۲۲ برج ۲۴ طبقه/ که البته بر تجمیع و مرتفع سازی منازل مسکونی به این شکل هم، نقد هست) در قطعه زمینی در محدوده چیتگر، موسوم به پهنه طبیعت، با تعهد تحویل ظرف مدت ۵ سال نموده است. شرکت عمران آبشار اسپادانا (از شرکت های زیر مجموعه بنیاد تعاون ارتش)، بعد از گذشت قریب به ۲ سال از شروع عملیات ساخت و اتمام گودبرداری و پیشرفت فیزیکی برخی از برج ها تا طبقه دهم، اقدام به توقف پروژه، و اعلام عدم امکان اتمام ساخت و تحویل واحدها، مطابق با قراردادهای تنظیمی، با استناد به صورتجلسه تنظیمی فیمابین معاون دادستانی کل کشور و شهردار منطقه ۲۲ تهران نموده است!
با وجود:
۱: اخذ مجوز از تمام مراجع ذیصلاح و رعایت حریم
۲: رای دیوان عدالت اداری مبنی بر عدم استماع دعوای مطرح شده از طرف انجمن مذکور
۳: حکم صریح رهبری معظم در خصوص عدم توقف ساخت مسکن پرسنل ارتش
👈 این حکم توقف پروژه از طرف معاون دادستانی و شهردار منطقه ۲۲ برای چیست؟
عَجَب ...؟!
👈 این انجمن ها (انجمن پایشگران حامی محیط زیست (پاما)، که به عنوان شاکی در دیوان عدالت اداری طرح دعوی به طرفیت بتاجا نموده است، گروهی از براندازان و بانیان فتنه و اغتشاش، با حمایت رسانههای اصلاحطلب و برانداز خارج نشیناند (به سوابق آنها در رسانههای اجتماعی توجه کنید!)) ...
👈 یک روز حجاب را آزاد میکنند، به بهانه زن_زندگی_آزادی!
👈 یک روز، ساخت مسجدی را متوقف میکنند، در فلان پارک به بهانه ...!
👈 یک روز، پروژه مسکونی را، که با خون و دل پرسنل ارتش تامین مالی شده است، متوقف میکنند به بهانه ...!
یک روز ...
خوب اگر اگر این انجمن ها، این قدرت را دارند!
پس اقتدار شما کجا رفته است؟!
جناب آقای زاکانی، این پروژه، پروژه ساخت مسجد نیست، که چند نفر جمع بشوند توی پارک، شما هم سریعا ماست ها را کیسه کنید و عقب نشینی کنید!
این پروژه با خون و دل این پرسنل بالا آمده و امید این نیروهای خدوم (که حاصل یک عمر پس انداز خود را در این پروژه سرمایه گذاری کرده اند) برای خانه دار شدن، اگر ناامید شود، آنوقت، چه اتفاقی می افتد؟!
👈 خوب، اگر این نیروهای نظامی با لباس رسمی بیایند و فلان جا تجمع کنند برای اعتراض به این موضوع، آنوقت چه اتفاقی می افتد؟!
👈 فکر نمیکنید که خوراک رسانه ای دشمن در ایجاد شکاف بین نیروهای مسلح (که نماد اقتدار یک ملت هستند) با نظام، برای ضربه زدن به نظام فراهم میشود؟!
👈 فقط همینقدر بگوئیم که در این موضوع هم، بوی اسرائیل به مشام میرسد!
🌐 مرکز مطالعات راهبردی نظم نوین جهانی(اندیشکده فرقان):
@Andishkadeh_Forghan
🔴 پاپ فرانسیس از همکاری واتیکان با فراماسونری خبر داد❗️
🔻پاپ فرانسیس رسما فراماسونری را در کلیسای کاتولیک ادغام کرد و از "تکامل تفاهم" بین واتیکان و این سازمان مخفی خبر داد!
🔻فراماسونری، قدیمی ترین مکتب مخفی و شیطانی در جهان است که مجری برنامه های لوسیفر(ابلیس)، جهت ایجاد نظم نوین جهانی هست . تقریباً هر شخص مشهوری که امروز بر جهان حکومت می کند، از سیاست گرفته تا تجارت و سرگرمی، از طریق فراماسونری به این مهم دست یافته است.
🔻علیرغم ارتباطات لوسیفری، یک کاردینال که در یک جلسه "تاریخی" پشت درهای بسته بین رؤسای لژهای ماسونی در ایتالیا و رهبران ارشد کلیسای کاتولیک شرکت کرد، خواستار آغاز گفتگوی دائمی رسمی با سازمان مخفی شد.
✍ در جلسه ای با دوستان بودیم، گفتیم چرا ساختمان مجلس را به شکل هِرم (اهرام مصر) ساخته اند؟!
گفت ... آقا ... اصلا نقشه این بنا از قبل از انقلاب آماده بود! دنبال فرصتی برای اجرایش بودند!
👈 راستی، چرا ساختمان مجلس را به شکل هِرم با علائم فراماسونری، ساخته اند؟!
👈 راستی چرا بزرگترین بناهای تهران، از برج میلاد و آزادی، تا برج های مسکونی و بانک ها، شکل هِرمی دارد؟!
👈 راستی، چرا نماد تَک چشم، بر روی (تقریبا) تمام شبکه ای سیمای ماست؟!
👈 راستی، چرا ...؟!
👈 این ها، آدم را یاد کتاب فراموشخانه و فراماسونری در ایران می اندازد!
👈 شکارچی شنبه ...
✅ وَ إِذا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى شَياطِينِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ(بقره_۱۴)
وچون با اهل ايمان ملاقات كنند گويند: ما (نيز همانند شما) ايمان آوردهايم. ولى هرگاه با شیاطین خود خلوت كنند، مىگويند: ما با شما هستيم، ما فقط (اهل ايمان را) مسخره مىكنيم.
🌐 مرکز مطالعات راهبردی نظم نوین جهانی (اندیشکده فرقان):
@Andishkadeh_Forghan
43.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚔ گزارش راهبردی از روند شکل گیری نظم جدید در منطقه و جهان در پس یک جنگ نامرئی(مغز، صحنه نبرد قرن ۲۱ / کنترل ذهن)
جلسه دهم:
خلاصه تهدید در پیش رو(خلاصه ۹ جلسه)
گام های عملیاتی نقشه دشمن در این جنگ ترکیبی(مغز، صحنه نبرد قرن ۲۱)
✍ هدف از بیان این مطالب، نه برای ایجاد رُعب و وحشت در جامعه(که برای مومن هیچ خوف و حزنی نیست)، بلکه تلنگری به جامعه و دوستان مسئول، برای اقدامی عاجل است.
👈 بر هر ایرانی و بر هر مسلمانی که در این سرزمین زندگی میکند، واجب است که مطالب فوق را خوب گوش کرده و هضم کند! و سپس کمک کند به تبدیل شدن این موضوع(تهدید کنترل ذهن) به یک گفتمان عمومی در جامعه، تا ان شاا... فتح بابی باشد برای ورود مسئولین امر، برای خنثی سازی این تهدید در داخل کشور.
👈 سکوت در برابر این تهدید، برابر است با کشتار بیشتر مردم مظلوم غزه و فلسطین، تضعیف محور مقاومت(ایران) و بازوهای عملیاتی او در منطقه(فلسطین و لبنان، یمن، عراق، سوریه و ...) و سرانجام، زمینه سازی برای تجاوز به سرزمین ایران توسط دشمن، از داخل و خارج از مرزها.
⚔ شمشیر داموکلس ...
👈 لینک جلسات:
جلسه اول
جلسه دوم
جلسه سوم
جلسه چهارم
جلسه پنجم
جلسه ششم
جلسه هفتم
جلسه هشتم
جلسه نهم
📝 ابعاد کامل این موضوع، در گزارش راهبردی، روند شکل گیری نظم جدید در منطقه و جهان در پس یک جنگ نامرئی، در کانال قرار داده شده است.
⚔ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ...
👈 لطفا انتشار حداکثری ...
👈 ادامه دارد ...
🌐 مرکز مطالعات راهبردی نظم نوین جهانی(اندیشکده فرقان):
@Andishkadeh_Forghan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕎 خاخام الیئزر کشتیئل: بدون شک ما به نژادپرستی اعتقاد داریم! بیایید بردههای ما باشید، اینگونه زندگی شما بسیار بهتر خواهد بود!
⬅️ سایر قومها مشکل ژنتیکی دارند و میخواهند زیر سلطه ما باشند!
👈 ابعاد کامل این موضوع، در گزارش راهبردی، روند شکل گیری نظم جدید در منطقه و جهان در پس یک جنگ نامرئی، در کانال قرار داده شده است.
👈 تِکنوجین
شبکه تارعنکبوتی ...
✅ وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ(آل عمران_۱۷۸)
و كسانى كه كافر شدند، مپندارند مهلتى كه به آنان مىدهيم برايشان خوب است، همانا به آنان مهلت مىدهيم تا بر گناه (خود) بيفزايند و براى آنان عذابى خواركننده است.
#مغز_صحنه_نبرد_قرن_۲۱
#جنگ_شَبَح_وار
#جنگ_نامرئی
#کنترل_ذهن
🌐 مرکز مطالعات راهبردی نظم نوین جهانی (اندیشکده فرقان):
@Andishkadeh_Forghan
🕎 افتتاح سد مشترک (قیز قلعه سی)، بین جمهوری اسلامی ایران و جمهوری آذربایجان (در نقطه صفر مرزی)!
⬅️ توسط، آقای رئیسی و الهام علی اف (عامل اسرائیل)
عَجَب ...؟!
به همین راحتی ... ؟!
👈 اگر من به جای فرماندهان نظامی بودم ...!
👈 برنده شدن در جنگ بعدی ...
#جنگ_الکترومغناطیس
#جنگ_شبح_وار
#تغییرات_آب_و_هوایی
#ترور_رئیسی
#موساد
🌐 مرکز مطالعات راهبردی نظم نوین جهانی (اندیشکده فرقان):
@Andishkadeh_Forghan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ برای سلامتی همه خدمتگذاران نظام جمهوری اسلامی ایران، خصوصا این عزیزان ...
👈 بخوانیم ...
یا سَیِّدُ یا سَنَدُ یا صَمَدُ یا مَنْ لَهُ الْمُسْتَنَدُ اِجْعَلْ لی فَرَجاً وَ مَخْرَجاً مَمّا اَنا فیهِ وَاکْفِنی فِیهِ
ای آقا، ای تکیه گاه، ای بی نیاز، ای کسی که به او تکیه شود، برای من از آنچه که در آنم گشایش و رهایی قرار بده و مرا در آن کفایت کن
وَ اَعُوذُ بِکَ بِسْمِ اللهِ التّامّاتِ یا اَللهُ یا اَللهُ یا اَللهُ یا رَحْمنُ یا رَحْمنُ یا رَحْمنُ یا رَحیمُ
و پناه میبرم به تو به نام خداوند تمام کننده ای خدا! ای خدا! ای خدا! ای بخشنده، ای بخشنده، ای مهربان
یا خالِقُ یا رازِقُ یا بارِیُ یا اَوَّلُ یا آخِرُ یا ظاهِرُ یا باطِنُ یا مالِکُ یا قادِرُ
ای آفریدگار، ای روزی ده، ای خلق کننده، ای ابتدا، ای انتها، ای ظاهر، ای باطن، ای فرمانروا، ای توانا
یا واهِبُ یا وَهّابُ یا تَوّابُ یا حَکیمُ یا سَمیعُ یا بَصیرُ یا غَفورُ یا رَحیمُ
ای بخشایشگر، ای بخشنده، ای توبه پذیر، ای دانا، ای شنونده، ای بیننده، ای آمرزنده، ای مهربان
یا غافِرُ یا شَکُورُ یا عالِمُ یا عادِلُ یا کَریمُ یا رَحیمُ یا وَدودُ یا غَفورُ یا رَؤفُ
ای آمرزنده، ای پاداش دهنده، ای دانا، ای عادل، ای کریم، ای بخشنده، ای بسیار مهربان، ای آمرزنده، ای مهربان
یا وِتْرُ یا مُغیثُ یا مُجیبُ یا حَبیبُ یا مُنیبُ یا رَقیبُ یا مَعیدُ یا حافِظُ
ای یگانه، ای فریاد رس، ای اجابت کننده، ای ...
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج ...
🌐 مرکز مطالعات راهبردی نظم نوین جهانی (اندیشکده فرقان):
@Andishkadeh_Forghan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 من خدمتگزار همهام؛ حتی مخالفانم
✍ صبر این مرد، ستودنیست ...
ولیکن ...
🌐 مرکز مطالعات راهبردی نظم نوین جهانی (اندیشکده فرقان):
@Andishkadeh_Forghan
📢 «رئیسی عزیز خستگی نمیشناخت»
✍️ پیام تسلیت رهبر انقلاب اسلامی و اعلام عزای عمومی در پی درگذشت شهادتگونه رئیسجمهور و همراهان گرامی ایشان
📝 حضرت آیتالله خامنهای در پیامی شهادت حجتالاسلام والمسلمین سیّدابراهیم رئیسی رئیسجمهور اسلامی ایران، دکتر امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه، حجتالاسلاموالمسلمین آلهاشم نماینده ولیفقیه در آذربایجان شرقی، دکتر رحمتی استاندار آذربایجان شرقی و همراهان گرامی ایشان در سانحه هوایی را تسلیت گفتند.
📝 متن پیام تسلیت رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
انا لله و انا الیه راجعون
▪️با اندوه و تاسف فراوان خبر تلخِ درگذشتِ شهادت گونهی عالم مجاهد، رئیس جمهور مردمی و با کفایت و پرتلاش، خادمالرضا علیه السلام جناب حجة الاسلام و المسلمین آقای حاج سید ابراهیم رئیسی و همراهان گرامی ایشان رضوان الله علیهم را دریافت کردم.
▪️این حادثهی ناگوار در اثنای یک تلاش خدمترسانی اتفاق افتاد؛ همهی مدت مسئولیت این انسان بزرگوار و فداکار چه در دوران کوتاه ریاست جمهوری و چه پیش از آن، یکسره به تلاش بیوقفه در خدمت به مردم و به کشور و به اسلام سپری شد.
▪️رئیسی عزیز خستگی نمیشناخت. در این حادثهی تلخ، ملت ایران، خدمتگزار صمیمی و مخلص و با ارزشی را از دست داد. برای او صلاح و رضایت مردم که حاکی از رضایت الهی است بر همه چیز ترجیح داشت، از این رو آزردگیهایش از ناسپاسی و طعن برخی بدخواهان، مانع تلاش شبانه روزیش برای پیشرفت و اصلاح امور نمیشد.
▪️در این حادثهی سنگین شخصیتهای برجستهئی مانند حجةالاسلام آل هاشم امام جمعهی محبوب و معتبر تبریز، جناب آقای امیر عبداللهیان وزیر خارجهی مجاهد و فعال، جناب آقای مالک رحمتی استاندار انقلابی و متدین آذربایجان شرقی و گروه پروازی و دیگر همراهان نیز به رحمت الهی پیوستند.
▪️اینجانب پنج روز عزای عمومی اعلام میکنم و به ملت عزیز ایران تسلیت میگویم. جناب آقای مخبر طبق اصل ۱۳۱ قانون اساسی در مقام مدیریت قوهی مجریه قرار میگیرد و موظف است به همراهی رؤسای قوای مقنّنه و قضائیه ترتیبی دهند که ظرف حداکثر پنجاه روز رئیس جمهور جدید انتخاب شود.
▪️در پایان تسلیت صمیمی خود را به مادر گرامی جناب آقای رئیسی و همسر فاضل و بزرگوار ایشان و دیگر بازماندگان رئیس جمهور و خانوادههای محترم همراهان بویژه والد ماجد جناب آقای آل هاشم معروض میدارم و صبر و تسلای آنان و رحمت الهی برای درگذشتگان را مسألت میکنم.
سیّدعلی خامنهای
۴۰۳/۲/۳۱
💻 Farsi.Khamenei.ir
أعوذ باللّه من الشّیطان الرّجیم بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
✅ وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ
هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده اند مرده مپندار بلكه زنده اند كه نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند.
✅ فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ
به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است شادمانند و براى كسانى كه از پى ايشانند و هنوز به آنان نپيوسته اند شادى مى كنند كه نه بيمى بر ايشان است و نه اندوهگين مى شوند.
✍ خواب های یک غریبه ...
بنده عذر خواهم که پر گویی میکنم، ولی به ناچار باید چند خوابی را که در این مدت (از اوایل درگیری با این موضوع) دیده ام را خدمت حضرتعالی عرض کنم، شاید راه گشا باشد. البته دیدن این خوابها نشان از درجه تقوی بنده و پاک بودن ما نیست، این حقیر، یک بنده گنه کار خدا هستم که در این مدت بخاطر درگیری با ابعاد پیچیده این داستان، مورد عنایت این عزیزان بوده ام.
✅ دیدم با حاجی (حاج قاسم) تو میدان جنگ هستیم، درگیر با دشمن، در حال تیراندازی به سمت دشمن، اطرافم پر از انفجار و تیر و ترکش، اطراف من، دوستانم من مثل برگ خزان در حال ریختن بر روی زمین بودند در اثر اصابت گلوله و خمپاره دشمن، هر کدام از آنها را در آغوش میگرفتم تا جنازه هاشون رو جابجا کنم و از میدان جنگ خارج کنم، میدیدم که جسمشون بر روی دستانم سرد می شدند، خیلی بِهِم فشار اومد، نتونستم تحمل کنم، گریه کردم، حاجی در حالی که به سمت دشمن در حال تیراندازی بود، نگاهی به من انداخت و گفت ... چرا گریه میکنی؟! گفتم حاجی نمیبینی اینا چطور مثل برگ خزان دارن میریزن روی زمین ... گفت، خوب ... جنگ، همینه دیگه ... از خواب بیدار شدم.
✅ زمانی که حضرت آقا واکسن کرونا رو تزریق کردند، بنده خواب حاجی رو دیدم که سر به سجده داره و در حالی که تیر به پایشان اثابت کرده و در حال خون ریزی است، در حالت سجده گریه می کنند، بنده کنار حاجی دوزانو نشسته بودم، سر حاجی رو بلند کردم روی پاهام گذاشتم و دستی به موهای سرش کشیدم (در دست دیگرم چوب نازکی از شاخه درخت بود!)، گفتم حاجی چرا گریه میکنی، مگه ما مردیم که شما گریه می کنید؟! حاجی در حالی که اشک بر روی گونه هایش بود، نگاهی به من انداخت و لبخندی زد و مزاحی کرد و گفت، فقط مراقب باش (با این چوب) چشم ما را درنیاری! من چوب را پرت کردم به کناری! ... در این لحظه از خواب بیدار شدم.
✅ مدتی بعد خواب شهید چمران را دیدم، اسناد دست من بود، پیاده در حال حرکت در مسیری بودم که ناگهان با ایشان روبرو شدم ، به بنده گفتند که چیه؟! چی شده؟ هنگام برخورد با ایشان، احساس کردم که با یک کوه عظیمی روبرو شدم، چنان با صلابت و محکم، که از هیبت ایشان، احساس آرامش به من دست داد، با خودم گفتم خدارو شکر که یک آدم با سوادی پیدا کردم که متوجه این اسناد بشه! گفتم آقای دکتر این اسناد دست من هست، نمیدونم به کی بدم اینهارو! گفتند بیا به دنبالم، به دنبالش راه افتادم، مرا با خود برد به دفتر کارش، که یک اتاق سالن مانند با دیوارهای کاه گلی بود، با سقفی از تیرهای چوبی. مشغول شد به تمیز کردن و جابجایی کتابها بر روی طاقچه های اتاق و ...، شخصی آمد دنبالم و گفت بیا برویم، آماده شو! ... ناگهان از خواب بیدار شدم. (لازم به ذکر است، زمانی که از خواب بیدار شدم، پیامی برای بنده آمده بود برای برگزاری اولین جلسه برای ارائه اسناد به دوستان)
🌐 مرکز مطالعات راهبردی نظم نوین جهانی (اندیشکده فرقان):
@Andishkadeh_Forghan
✍ خواب های یک غریبه ...
✅ خواب حضرت آقا رو دیدم که روبروشون ایستادم و در حال توضیح در خصوص عوارض این واکسنها هستم، حضرت آقا با عصا روبروی بنده ایستاده بودند، با یک حالت طمانینه و آرامشی به صحبت های این حقیر گوش میدادند ... که ناگهان از خواب بیدار شدم.
✅ حضرت آقا واکسن دوم رو تزریق کردند، بنده بعد مدتی خواب ایشان را دیدم که آمده اند به منزل پدری ما (شهرستان) و استاد ما (آقای ...) به همراه همسرشان هم تشریف دارند، مراسمی بود، استاد در حال خواندن زیارت عاشورا بودند، که نمیدانم چرا در حین خواندن زیارت عاشورا، ناگهان مکث می کردند و نمیتوانستند کلمات را خوب ادا کنند. به قدری به بنده در میان جمع فشار آمد که گفتم استاد اگر اجازه بدهید، من زیارت عاشورا را بخوانم! حضرت آقا هم حضور داشتند، بنده باز شروع کردم توضیح دادن برای حضرت آقا که این واکسنها ... حضرت آقا با توجه و نگاه به من، فقط گوش می کردند، سر آخر که حرف بنده تمام شد، آقا به من یک جمله فرمودند; بنده این دو دوز واکسن را هم که تزریق کردم، توکلم فقط به خدا بود ... من سرم را انداختم پایین ... و از منزل خارج شدم... در همین لحظه از خواب بیدار شدم.
✅ مدتی بعد دوباره خواب حضرت آقا را دیدم (بعد از اینکه واکسن ها را آزمایش کرده و اسناد وجود نانوذرات گرافن در درون ویالهای واکسن مشخص شده بود)، این سری دیگر خیلی تحت فشار روحی بودم، آقا روبروی بنده ایستاده بودند، شانه های آقا را دو دستی گرفته بودم و باز با تمام وجود با حالت نگرانی در حال توضیح دادن عوارض این واکسن ها بودم که، حضرت آقا به من فرمودند، حرف ها و صحبت هایی است، ولیکن اسناد متقنی هنوز نتوانسته اند ارائه دهند. گفتم آقا اسنادش دست خودمه، ببینید، این نتایج آزمایشگاه های داخلی است که زیرش رو پزشکان داخلی امضاء کرده اند. در این زمان دیدم که حضرت آقا یواش یواش دارن به یقین میرسن که ... ناگهان دیدم همه جا تیره و تار شد و از زمین و آسمان به ما حمله شد ... در حال طرح ریزی در این جنگ با حضرت آقا بودیم! ... که ناگهان از خواب بیدار شدم.
✅ مورخه ۱۴۰۱/۰۹/۱۱
دیدم که اطلاعات به دست حضرت آقا رسیده ... جنگ داخلی در گرفته بود و حضرت آقا حکم برخورد با خاطیان این موضوع رو صادر کرده، برخی رو به دلیل عدم آگاهیشون با رأفت بخشید، برخی رو تنبیه و مجازات کرد، عده ای رو هم که داخلشون درجه داران نظامی هم بودند ... رو اعدام (حکم تیرباران) کرد در مقابل چشم مردم!
✅ مورخه ۱۴۰۱/۰۹/۱۴
از دور دیدم انفجاری در یک منطقه ای (منازل حومه شهر) رخ داد (دود و گرد و غبار عظیمی در هوا شکل گرفت)، مثل انفجار حاصل از برخورد گلوله توپ، اول فکر کردم لوله گاز ترکیده و انفجار ایجاد کرده، باز مشاهده کردم انفجار دوم رخ داد، با یک فاصله مشخص و در یک ردیف از انفجار اول، باز انفجار سوم ... چهارم ...، دیدم حمله شده به شهر، خواستم پشت یک خاکریزی (زمین کشاورزی حومه شهر بود) پناه بگیرم تا در امان باشم از انفجارها، دیدم که تانک های دشمن و نیروهای دشمن وارد شهر شدند و دارن به سمت خونه ها و مردم شلیک می کنند. سرمو چرخوندم دیدم یک تانکی لوله خودش رو به سمت من چرخوند و آماده شلیک به سمت من شد. سریعا موضع خودم رو تغییر دادم و رفتم بالای خاکریز که با یک جهش بپرم پشت خاکریز. دیدم تک تیرانداز دشمن منو هدف گرفته ... با خودم گفتم ... ناگهان در همان لحظه مادرم را دیدم که با من صحبت میکرد و میگفت ای کاش بچه های دیگه رو هم آمادگی رزمی درشون ایجاد میکردم برای این روزها ... از خواب بیدار شدم.
🌐 مرکز مطالعات راهبردی نظم نوین جهانی (اندیشکده فرقان):
@Andishkadeh_Forghan
✍ خواب های یک غریبه ...
✅ لباس سبز نظامی سپاه به تنم بود، وارد اتاق حاجی شدم، دیدم با لباس شخصی پشت میز نشسته، چهره اش از فرط خستگی و بی خوابی تیره شده و بسیار عرق کرده، طوری که چهره اش پر از قطره های عرق شده بود، سلام دادم به حاجی، گفت شما ... خودم رو معرفی کردم ... حاجی رفت لباسهای شخصی شو عوض کرد، لباس مرتب نظامی پوشید، اومد به سمت من، گفت چه خبر ... شما چکار می کنید ... گفتم ... من ... دو تا بچه کوچیک دختر و پسر هم اونجا در حال بازی کردن بودن، احساس کردم نوه های حاجی هستند ... شروع کردم به صحبت با بچه ها، حاجی داشت با لبخند به من نگاه می کرد ... دیدم حاجی داره گوش میکنه به حرفام، خوشش اومده بود از طرز صحبت کردنم (شیوا و مرتب صحبت میکردم)، یکم خجالت کشیدم، خواستم موضوع رو عوض کنم، گفتم ... بچه ها ما باید خوب صحبت کردن رو یاد بگیریم، تمرین کنیم که بتونیم سخنور خوبی باشیم تا فردا که بزرگ شدیم با زبانمان بتونیم از دینمون دفاع کنیم. حاجی دستمو گرفت و برد اون سمت ... لبخندی زد و به شوخی گفت، تو هم که ... (لباس نظامی آستین بلند تنم بود (دکمه هاش رو هم کامل بسته بودم)، حاجی به کنایه گفت ... شُلُو وِلی ... آستین بلند؟!) لبخندی زدم و گفتم حاجی این لباسو به زور تنم کردند، من آستین کوتاه هم می پوشم، و اگه آستین بلند هم می پوشم، آستیناشو تا می کنم. شونه های حاجی رو گرفتم، با هم لبخند زنان رفتیم کنار دیوار، گفتم حاجی خوابتو دیدم ... گفت چه خوابی؟ گفتم اون زمان که به آقا واکسن زدند، خوابتو دیدم که سر به سجده داری، پات تیر خورده، داره خون میاد ازش، سر به سجده، داری گریه می کنی ... حاجی در حالی که تکیه داده بود به دیوار و دستانش را بر روی سینه اش بغل کرده بود و به حرفهای من گوش میداد، سرشو انداخته بود پایین و در حالی که سرشو داشت تکون میداد ... و با خودش زمزمه میکرد ... میگفت ... اشتباه کردیم ... اشتباه کردیم! ... ناگهان از خواب بیدار شدم.
✅ دیدم با حاجی تو میدون جنگ هستیم، حاجی لباس نظامی به تن داره و خودشو بی پروا میزنه به دل دشمن و میاد بیرون ... بارها این کارو در مقابل چشمان من تکرار کرد ... بدون ذره ای ترس از دشمن! سر آخر یک نامه ای از جیب پیرهنش درآرود و به بنده نشون داد ... در حال توضیح دادن بود ... که ... از خواب بیدار شدم.
✅ ۱۴۰۱/۱۱/۱۳ (سحرگاه ۱۱ رجب ۱۴۴۴):
در بهبویه میدان جنگ بودیم، دنبال حاجی بودم ...
درگیری شدت داشت و حاجی وسط میدان نبرد ...
میخواستم مطلب مهمی رو به حاجی برسونم، راهنماییم کردند و خودم رو رسوندم به حاجی ...
در اتاق فرماندهی و کنترل عملیات، در حالی که داشت عملیات رو فرماندهی و رصد میکرد و سرو صدای محیط هم زیاد بود، برای اینکه بهتر بشنوه، یه دستشو کنار گوشش گذاشته بود، سرشو به سمت من نزدیک کرده بود و با دقت به حرف های من گوش میکرد ... و من توضیح میدادم ...
همه حواسشون به من بود!
حاجی به نیروهاش گفته بود هر چی این میگه گوش کنید!
همه توجه ها به من بود!
درگیری سنگین بود ... هوا تاریک ... نیروها آماده حمله غافلگیرکننده دشمن!
یه صدایی به من میگفت ... اگه در کارها اخلاص داشته باشی، کمکت میکنیم!
ناگهان از خواب بیدار شدم ...
🌐 مرکز مطالعات راهبردی نظم نوین جهانی (اندیشکده فرقان):
@Andishkadeh_Forghan
✍ خواب های یک غریبه:
✅ دیدم حاجی (حاج قاسم) با لباس سبز نظامی و چهرای پیر و خسته و محاسنی سفید، در حالت ایستاده، نیروهایی را اطراف خودش جمع کرده و در حال توجیه نیرو ها، برای عملیات در پیش رو است!
نتوانستم بغضم را نگه دارم و از میان جمع به کناری آمدم و زدم زیر گریه، که آخر حاجی با این سن و سال، هنوز هم دست از جهاد و مبارزه بر نداشته است و لحظه ای آرام و قرار ندارد! ... ناگهان از خواب بیدار شدم.
✅ مورخه ۱۴۰۲/۱۱/۰۱ (سحرگاه ۹ رجب ۱۴۴۵)/مصادف با شهادت چند تن از فرماندهان نیروی قدس و همراهانشان در خاک سوریه بدست اسرائیل:
رفته بودم به یک منطقه محروم، دیدم حاجی بعد از بازنشستگیش رفته اونجا، لباس سبز نظامی به تنش بود و مشغول آبادانی اونجا. تک و تنها! رفتم پیش حاجی، حاجی (با چهره ای خسته و محاسنی سفید، ولی با روحیه) در یک ساختمان نیمه تمام، با حداقل امکانات و مصالح مشغول کار بود. ته دلم گفتم اینجا! با این امکانات! حاجی چه امیدی داره، با این امکانات محدود، اینجا داره کار میکنه! بهم گفت، اینجارو دیدی! انشاالله درستش می کنیم! راه ها رو با همین مصالح درست میکنیم! در همانجا مراسمی بود، مارو دعوت کرده بودند، همه دور حاجی و یکی از همکارانش جمع شده بودیم، حاجی با یکی از همکارانش (که او هم بازنشسته شده بود و با حاجی برای کمک به آبادانی اون منطقه اومده بود) در حال برنامه ریزی و تقسیم کار بودند، که حاجی سرش رو در میان جمع بالا آورد و گفت، با اینکه دولت به ما امکانات نداد، ولی ما اینجارو می سازیم! حاجی با چهره ای پیر و خسته، از فرط خستگی، به سختی با دستانش بر روی کاغذ می نوشت. در حالی که ته دلم، با خودم میگفتم، آخر حاجی با این سن و سال و خستگی ... چطور ...
در میان جمع، گاهی سرش را بالا می آورد و لبخندزنان به من نگاهی می انداخت (من هم جوابشان را بالا بردن دستم به سمت ایشان و با یک لبخند و تاکید بر اینکه، من هستم!) و دوباره مشغول نوشتن می شد! ناگهان دیدم از شدت خستگی و کم خوابی، حاجی دچار تشنج شد و افتاد! دوروبرش جمع شدند برای کمک به ایشان ... بعد از حاجی برخی می گفتند حاجی اینجا اشتباه کرد ... اونجا اشتباه کرد! برخی از مال و دارایی خودشان صحبت می کردند!
سفره ای برای مراسم حاجی پهن کرده بودند ... بر سر این سفره، برخی ها بر سر کم و زیاد بودن غذایشان با یکدیگر بحث و جدل میکردند! من لقمه ای را بر دهانم گذاشتم ... دلم پر بود از این حرف ها و از دیدن این صحنه ها ... نتونستم خودم رو نگه دارم ... زدم زیر گریه ... زار زار گریه میکردم ... ناگهان از خواب بیدار شدم.
✅ مورخه ۱۴۰۲/۱۱/۱۰
دیدم در یک منطقه مسکونی خارج از شهر هستیم (اطراف کرمان)، مردم مشغول کار و تفریح خودشان ... اطراف اون منطقه دره ای بود که بند آبی در میان این دره بنا شده بود و آب (زلال) را در مسیر حرکت رودخانه هدایت می کرد ...
صدای خروشان آب پشت بند، در اثر طغیان آن، به گوشم میرسید، بند در اثر فشار بالای آب، در حال شکستن بود!
من نگران ... از اتفاق درپیش رو! وارد این دره میشدم و بند آب را بررسی میکردم که آب رودخانه طغیان نکند و بند شکسته نشود.
مردم وارد این دره می شدند برای تفریح و گشت و گذار! پیرمردی از میان جمع (با لباس بلوچ) که جلوتر از جمعیت بود، لبخندزنان به من می گفت، اینجا را حاج قاسم برای ما درست کرده است، حاج قاسم سلیمانی!
دو کودک را دیدم که از بیرون وارد دره شدند برای تفریح و آب بازی. به بزرگانشان گفتم اینجا خطرناک است، امکان شکستن بند و غرق شدن این کودکان هست. این دو کودک را با فریاد صدا زدم که آنجا نروید، بالای آن بند نروید. خطرناک است. بند در حال شکستن است. این دو کودک بدون گوش کردن به حرف های من، پریدن داخل آب (زلال) پشت بند. دیدم در درون آب به سمت مردمی میروند که آنها را صدا می زنند که بیایید! این مردم در زیر آب (زلال) زندگی می کردند! دهکده ای در زیر آب! ناگهان دیدم که آتشی شعله ور شده است و به سمت این روستا و مردمش، در زیر آب در حال گسترش است و آنها بی خبر از این آتش، در حال تفریح و سرگرمی!
من با نگاهی نگران به آن جمعیتی که وارد دره شده بودند، میگفتم رودخانه در حال طغیان است و این بند در حال شکستن! مراقب باشید ... آن پیرمرد ترسید و خود را از دره به سختی بالا کشید و به دنبال او، من هم به سختی خودم را بالا میکشیدم برای نجات از طغیان رودخانه و شکستن این بند!
(لازم به ذکر است، حدودا دو سه هفته بعد از این خواب، اسنادی از مشکلات آبی استان کرمان و سیستان بلوچستان به دست بنده رساندند (@HassanAG)، که بررسی های انجام شده، نشان از کارشکنی ها و ایجاد بحران آبی کاذب در این مناطق دارد (با وجود دسترسی به منابع عظیم آبی!)
🌐 مرکز مطالعات راهبردی نظم نوین جهانی (اندیشکده فرقان):
@Andishkadeh_Forghan
خواب های یک غریبه:
✅ دیدم (قبل از حمله موشکی ایران به اسرائیل) سردار امیر علی حاجی زاده (با لباس نظامی)، طبری بزرگ و تیز را به دست گرفته و با قدرت بر سر و گردن دشمنانی که در هیبت شیاطین جنی و انسی هستند، میکوبد! و خون آنها را بر زمین میریزد ... با هر ضربه ای، سر از تنشان جدا، و خونی سیاه رنگ بر زمین جاری میشد!
منم در این بین، با سلاحی که به دست داشتم، یکی از آنها را به درک واصل کردم!
✅ دیدم موشکی در آسمان تهران به سمت ما می آید ... (قبل از حمله موشکی اسرائیل به پایگاه نظامی اصفهان)
🌐 مرکز مطالعات راهبردی نظم نوین جهانی(اندیشکده فرقان):
@Andishkadeh_Forghan
خواب های یک غریبه:
مدتی پیش خواب دیدم، بنده سلاح بدست به همراه یکی از دوستانم (که سلاح بدست نداشت!) در میان جمعیتی از مردم (عادی) مسلّح، حرکت میکنیم به سمت مسجدی، برای آماده شدن، برای ...
عجیب اینکه، سلاحی که بدست بنده بود، در یک کاور (پوشش) شفافی بود (که سلاح از بیرون آن دیده میشد) و ما اجازه باز کردن این پوشش را نداشتیم، برای استفاده از این سلاح!
و عجیب تر اینکه، سلاح به خودی خود در حال مسلح شدن بود، در دستان ما! ولی اجازه باز کردن کاور و شلیک با سلاح را نداشتیم!
با دوستم وارد یک مسجد بزرگی شدیم که ستون های (گرد) زیادی داشت با فرش های سجاده ای (دقیقا مثل تصویر)، و فوج فوج نیروهای مردمی مسلّح (با لباس های عادی)، در حال وارد شدن به این مسجد ...
همه منتظر امام جماعت بودیم که پشت سر ایشان نماز بخوانیم!
دوستم در حال تعریف کارها و فعالیت های انقلابیش برای من بود! مُهری را جلو من گذاشت و برای خودش هم مهر شکسته ای را کنار هم چید! (دوستم، کارمند یکی از بانک های دولتی کشور است!)
ناگهان از خواب بیدار شدم!
🌐 مرکز مطالعات راهبردی نظم نوین جهانی (اندیشکده فرقان):
@Andishkadeh_Forghan