شب شب شب شب بازم شب اومد
هیشکی خبری از من نگرفت
غم غم غم غم بازم غم اومد
گوشهی دلِ من جا گرفت:(
زمانی که به خانهی ما آمدی
نوای در را درنیاور، ناله هایش روی عصابم است.
با من که حرف زدی کنارِ گوش هایم داد نزن، فریاد نکش، با صدای بلند هق نزن
مویرگهایم بیتاب و کمطاقتند، از حد سکوت صدایت را بالا نبر صبرم به مو بند است.
در کنارم اگر که نشستی دست هایم را نگیر من وحشت دارم لمس شوم، کنارم از عطر چای یا خزعبلات های روزمره و کوفت و زهرمارت حرف نزن، من حوصلهی شنیدن هیچ کدام از آن ها را ندارم.
با من از دیروز که پیراهن جدید فلان مارک را خریدهای صحبت نکن، حالم بهم میخورد.
اگر کنارت زبان باز کردم دهانت را بگیر، کلماتم قطع شوند دیگر لب از لب برایت باز نمیکنم.
گوش های من خسته است.
ملایم رفتار کن. من آدمِ تندی های بیوقفه، تجملات های چشمگیرِ مضحک و خوشحالی های دروغین نیستم.
با من مانند خودم برخورد کن، از خط و مرزِ خودت به حریمِ من پا نگذار! من تیزم.
'من تیزم'
#الف.
نیلوفرِ آبی.
شب شب شب شب بازم شب اومد هیشکی خبری از من نگرفت غم غم غم غم بازم غم اومد گوشهی دلِ من جا گرفت:(
حرفام همیشه با تو
میمونن بینتیجه
طبیعیه این خب
من میگیرم سرگیجه.
رود راهی شد به دریا
کوه با اندوه گفت:«
میروی اما بدان،
دریا ز من پایین تر است.»