من در روزهایی که پناهی هم نداشتم، آرزو میکردم دست کم تو برای اندوهت پناهی داشته باشی.
ما در این عقرب سرا هر لحظه از سرتابهپا،
نیش یاران، نیش ماران، نیش جانان، خوردهایم..️
+تو این وضعیت فقط پاره کردن برگه امتحانیم توسط معلم کم داشتم که اونم اوکی شد.
بیوجود تر از آدمایی که مقصرن ولی جوری رفتار میکنن که انگار تو مقصری، نداریم.
هدایت شده از تقدیمی
۱۰ ژوئیه ۱۹۴۴
پنجشنبه منتظرت هستم، از صمیم قلبم. اما میترسم انتظارم بیهوده باشد. فراموش نکن کسی را که نسبت به او آنقدر بخشنده بودی و بگذار تو را همانطور که احساس میکنم ببوسم، با تمام عشق و اشتیاقم.
برایِ " انجمن مخفی دیوانه ها "
آخرم همونی که براش میمردم بهم یاد داد دیگه به هیچکس انقدر اهمیت ندم.
چیزی که از جانب تو مرا کُشت، از جانب بقیه خم به ابروی من نمیآورد.
«هیچوقت به آدمهایی که انتخاب کردن برن فکر کردی؟ چه رفتنِ اجباری، چه رفتن از سَرِ خوشی! یا مهاجرت از قلب کسی، از خونه، از شغل و کشور و... هی بهمون یادآوردی کردن که بمونیم، کنار بیایم، بسازیم، از بین بریم ولی قطع نکنیم!
من میخوام بگم اینم یکی از چیزهای مزخرفیه که رفته توی جلدمون! کاری به اون تعدادی که هر چی میشه سریع قیچی دست میگیرن و یه برچسبِ «آدمهای سمی» به همه میزنن و رابطه رو رنده میکنن ندارم، اونها آدمای نصفهنیمه و پوشالی شدن.
از آدمهایی حرف میزنم که تموم راه رو رفتن؛ نه یک بار، نه دو بار، بلکه چندین بار. آدمهایی که تلاش کردن برای ساختن و موندن، اما نشده؛ شاید هم شانس در ِخونهشون رو نزده، نمیدونم. تا حالا به غم اونهایی که فهمیدن تنها راه نجات، خداحافظی و دست کشیدنه فکر کردی؟ ما تصور میکنیم به آرامش رسیدن و راحت شدن، اما واقعیت اینه که پشت اون عکسهای یادگاری، پشت اون چمدون، پشت اون خونه توی فلان کوچه، پشت اون شغلی که هر روز با عشق میرفتی، نه تنها تکهای از چیزهای باارزشت بوده بلکه احساس از دست دادن خودت هم هست.
و البته که مثل همیشه این حفره هم التیام پیدا میکنه اما هیچوقت ردش از بین نمیره.»
خیلی وقته که دارم درد میکشم، حالا وقتشه یکم استراحت کنم؛ شایدم برای همیشه.
هدایت شده از نوجوونِجنوبی؛
این تقدیمیِ نوجوون جنوبیه به دلیل ²⁰⁰ تایی شدنش!
شما این پیام رو فور میکنی چنلت و تگت رو اینجا میفرستی.
من هم شمارو به یک الی چند بیت شعر و موزیك دعوت میکنم🪐.
-تازمان ارسال تقدیمیها ، پیام پاك نشه.
"انجمنِمَخفیِدیوانهها"
+تو این وضعیت فقط پاره کردن برگه امتحانیم توسط معلم کم داشتم که اونم اوکی شد.
+خوشی از این بالاتر نیست،
دختر دبیرمون اومده تو باشگاه، قراره دختره رو راهی بیمارستان کنم...
https://eitaa.com/scream_silence/8667
دلم به حرفت خوش شد، منتظر نامههایی که از زندان میفرستم واست باش.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو فقط دوباره دلمو میشکنی.
اینکه آدمارو بعد از اشتباهشون ببخشی، نشونه بزرگ بودنته. ولی اینکه بعد بخشیدنشون بهشون دوباره اعتماد کنی نشونه احمق بودنته.