آنِ۵۷ 🇮🇷
شاید شما هم مثل من تا به حال اسم امیرحسین چهل تن را نشنیده باشید. امروز اولین مواجهه من با او بود. خ
از امروز به جای روزانه نویسی مطلبی رو تو کانال منتشر میکنم با عنوان برگه یادداشت📝
هر دیالوگ صحنه یا اتفاق جالبی در طول روز که به قول آن لاموت میتونه این روزها یا شاید بعدا بهم کمک کنه تا کلمه ای پشت کلمه دیگه بزارم.
به قول هنری جیمز تصمیم گرفتم ( هیچ چیزی رو هدر ندم)
توی همین قسمت آن لاموت از برگه یادداشتی صحبت کرده که روی اون دو کلمه نوشته: (پمی، دمی مور) همینقدر کوتاه و خلاصه یک خاطره رو ثبت کرده.
میتونید کاملش رو توی کتاب پرنده به پرنده بخونید🌿
#برگه_یادداشت
۱۲
۱۲
۰۲
آنِ۵۷ 🇮🇷
کتاب ابله درواقع داستان رویارویی شخصیتهای جوان طبقه مرفه روسیه است که از سر عشق یا غرور درگیر عواط
سفر به گرای۲۷۰ درجه
شروع🌿
۷
۱۲
۰۲
#حلقه_کتاب
آنِ۵۷ 🇮🇷
(موپاسان و حلقه یارانِ مِدان)📝
جرقه شناخته شدن موپاسان و نوشته هایش، جمع کوچکی بود در روستای مِدان پاریس.
نویسنده های هم مکتب ضد جنگ،دور هم جمع میشدند و چیزکی مینوشتند و برای هم میخواندند.
در همان جمع بود که او داستان معروف ضد جنگش با نام روسپی را نوشت.
احمد گلشیری جایی در کتاب داستان و نقد داستان وقتی به این نویسنده فرانسوی میرسد از محفل حلقه یارانِ مدان نام میبرد. جمعی که سکوی پرتاب موپاسان شد. جایی که باعث شد نوشته هایش را جدی تر بگیرد.
اسم حلقهشان برایم جذاب است. مهم نیست این جمع کوچک چند نفر بودند. سه چهار یا ده نفر. مهم نفس بودنشان است.
نفس بودن آدم هایی که دور هم جمع شوند برای چیزی که مورد علاقه همه آنهاست و به رشد هم کمک کنند.
حلقه یاران مدان توی یکی از روستاهای خوش اب و هوای فرانسه پا گرفت و ادامه داشت.
در شهر دنبال یک کنج دنج و خوش آب هوا هستم. یارانش را هم خدا خواهد رساند❤️
#برگه_یادداشت
۱۳
۱۲
۰۲
آنِ۵۷ 🇮🇷
(موپاسان و حلقه یارانِ مِدان)📝 جرقه شناخته شدن موپاسان و نوشته هایش، جمع کوچکی بود در روستای مِدان
پ.ن:
سكوی پرش اصلی موپاسان از مجموعه داستانی به نام «شبها در مِدان» آغاز شد؛ مجموعهای كه به پیشنهاد امیل زولا، یكی از پایهگذاران مكتب ناتورالیسم در قرن نوزدهم منتشر شد و نویسنده جوان در آن مجموعه، داستانی به نام «بولی دوسویف» منتشر كرد. این داستان كوتاه تجربهای شگرف از حضور درجنگ است؛ حضوری كه به خواسته زولا باید در قالب داستانهای كوتاه نمایان میشد و جرقههایی از ادبیات ضد جنگ را ایجاد میكرد.
نكته جالب توجه در این میان، درخشش فوقالعاده موپاسان و داستانش، نسبت به نویسندگانی بزرگ چون او ئیسمان و خود زولا بود؛ به گونهای كه كتاب فوق بیشتر به دلیل داستان این نویسنده به فروش میرسید و نه حضور نویسندگان دیگر.
آنِ۵۷ 🇮🇷
(هری و پسرک رز فروش)📝
برای ورِ کمال گرای ذهنم دنیای فانتزی سم خالص است. اگر به ذهن کمالیام زیاد فانتزی وارد کنم از زمین کنده خواهد شد.
به همین خاطر به اندازه یا خیلی کمتر از بقیه ژانرها از این طیف میخوانم.
با همین فرمان مدتیست نسخه صوتی هری پاتر را شروع کرده ام. توی مسیر جلسه امروز صدای آرمان سلطان زاده توی گوشم میپیچید؛
هاگرید شکاربانِ هیکلی هاگوارتز مچ هری را گرفته بود و دنبال خودش از بازار جادوی سیاه بیرون میکشید.
ما پشت چراغ قرمز بودیم. نگاهم به پسرک درازی خورد که گل های رز مصنوعی میفروخت.
آن طرف تر دخترکی با یونیفرم راهنمایی و عینک گردش از پیاده رو گذشت..
آدم ها ناگهان در نظرم رنگ جهان فانتزی گرفتند.
حالا هر کدامشان داستانی داشتند و میتوانستند هری هرمیون یا رون باشند و به تعداد هر ۸ ملیارد ادم روی کره زمین سفر قهرمان وجود داشت.
چراغ سبز شد. پلکی زدم و نسخه صوتی را قطع کردم. ور فانتزی دوست ذهنم ادم ها را جذاب تر و افسانه ای تر از پیش میدید...
#برگه_یادداشت
۱۴
۱۲
۰۲
هدایت شده از نَهجُالبَلاغِه
کوچ کردن نزدیک است . .
[ #نهجالبلاغه | #حکمت ۱۸۷ ]
May 11