eitaa logo
آنِ۵۷ 🇮🇷
259 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
113 ویدیو
22 فایل
۰‌‌• ﷽ ‌•۰ متولـدِ عصرِ استکبار متعهد به سیدِ شهدای اهل قلم دفتر خاطرات یک عدد قرن ۲۱امی |در اصطلاح فلاسفه، «آن» عبارت است از پایان گذشته و آغاز آینده| آنم: @Aanne_57 می‌‌خونم می‌نویسم‌ می‌شنوم‌ می‌بینم‌: https://harfeto.timefriend.net/17052897025276
مشاهده در ایتا
دانلود
2_5460780290974699780.mp3
8.74M
حتی اگه عربیشو متوجه نمیشید بزارید کلام این سید نورانی به جانتون بشینه
*پیام سیدهاشم صفی‌الدین* (خواهشمندم کلمه به کلمه بخوانید🙏) *«وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ ...»* محمد رحلت کرد در حالی که او خاتم انبیا و حبیب خدای متعال بود و پس از او علی برترین جانشین او شد ... در حالی که یهود بخاطر این جانشینی از غیض‌شان سرافکنده شدند. علی را در محراب مسجد به شهادت رساندند و پس‌ از او حسنین به امامت رسیدند. حسین را با اصحاب و خویشان‌ش به شهادت رساندند در حالی که یاوری برای او نمانده بود. سر مطهر او را به نیزه کردند و پیکر او را لگدمال اسب کردند و خواهران و زنان و دخترکانش را به اسارت بردند در حالی که او می‌گفت: خدایا راضی شدی؟ بِستان تا راضی شوی! و سرور ما زینب سلام‌الله‌علیها گفت: جز زیبایی ندیدم. ای مجاهدان، ای مقاومان، ای دلدادگان! آیا سر سید عزیز ما بر نیزه رفت؟ آیا زنان منتسب به او به اسارت رفتند؟ آیا اسب‌ها استخوان‌های پیکر او را لگدکوب کردند در حالی که ما ضعیف و عاجز فقط نگاه کردیم؟ آیا او ندا داد: هل من ناصر ینصرنی در حالی که کسی او را اجابت نمی‌کرد؟ ما همان زیبایی‌ای هستیم که سرور ما زینب سلا‌م‌الله‌علیها در سرهای به نیزه رفته و اسارت و رنج‌هایش دید! نگاه او در این مسیر به خون‌های ریخته شده نبود، بلکه به دین جدش و رسالت پدر و برادرانش که در اعماق قلب‌ها و توسط مردان خدا و اهل شهادت و شهامت محافظت می‌شد، نگاه کرد. امام راحل رفت و پس از او خورشید با ابهت و شجاعت و حکمت ولایت در میان ما ماند. سیدعباس رفت در حالی که دشمن بخاطر ترور او و جانشینی سید خود را لعن و نفرین می‌کرد. امروز سید در حالی که حسینی و مقاوم و ثابت‌قدم و شجاع بود و ولایت در قلب و آرمان قدس در چشم‌ش بود به شهادت رسید. ما پیروان پادشاهان و رعیت سلاطین نیستیم. برای ما فرماندهان و اولیا و آقایانی هست که وقتی در قید حیات‌اند روش آن‌‌ها زهد و تواضع و مقاومت و سرسختی است و هنگامی که شهید می‌شوند مقاوم و استوار می‌روند ... کوه‌ها از بین می‌روند و یاد ایشان از بین نمی‌رود. شهادت رهبر، تولد امت است! و راهی برای ضعف و برگشت نیست بلکه باید استوار و ثابت قدم و پیروز به پیش رفت. هنگامی که حاج عماد شهید شد، سید خطاب به صهیونیست‌ها گفت: عماد برای مقابله با شما ده‌ها هزار رزمنده‌ی شهادت‌طلب بجا گذاشت و ما در این موقعیت از موضع اعتمادکننده‌ی توکل‌کننده‌ی پناه‌برنده به خدای متعال به روح سید عزیزمان توجه کرده و می‌گوییم: شما صهیون‌ها جز پوست خود را نکندید و جز نریختید مگر گوشت تن‌تان را! حیله بورزید و تلاش بی‌نتیجه‌ی خود را بکنید. یاد ما را از بین نخواهید برد و ایمان ما به وحی را از بین نمی‌برید و افق ما را درک نمی‌کنید. روزها طوری می‌گذرد که حکومت خودتان و حکومت‌های همسوی‌تان شما را بخاطر جرات بر ترور سید لعن و نفرین خواهند کرد! برای مقاومت رَحِمی‌ست که جز فرمانده نمی‌زاید و برای فرمانده‌هان ما ارواحی‌ست که زندگی را در مرگ می‌سازند. برای سید فداشده‌ی ما وصیت و قضیه‌ای هست که صدایش در آن طنین‌انداز است که هرکس در ولایت اوست و هرکس او را دوست دارد باید راهش را کامل کند: *«مقاومت و قدس!»* او هنگامی که زنده بود ما را یاری داد و مقدسات ما را آزاد خواهد کرد در حالی که شهید شده است و شکوه برای شهدا و پیروزی برای مجاهدان در میدان‌های پیش روی ایشان است. و مدد و عنایت‌های الهی در آنچه خواهید دید است نه آنچه می‌شنوید! *و آخرین وصیت سید این است: چشم به میدان داشته باشید که پیروزی برای نظاره‌گر میدان نزدیک است.*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و حتی آنچه که پروردگار به من نداده‌است... ‌‌‌┄┅─═◈═─┅┄⁣𑁍┄┅─═◈═─ ▣⃢🪴 @Anne57
❤️🌿
هدایت شده از مجلهٔ مدام
فراخوان شمارهٔ سوم مدام: جنگ جنگ، یکی از موضوعات برنامۀ سال آیندۀ تحریریه بود. قرار بود که در سال بعد سراغ شمارۀ جنگ برویم. تقریبا هشتاددرصد مطالب شمارۀ خواب نهایی شده است و طبق برنامه شمارۀ سوم، «خوابِ مدام» بود و شمارۀ چهارم هم «جشنِ مدام». اما تصمیم تحریریۀ مدام بر این شد که موضوع جنگ را زودتر آغاز کنیم. این روزها، جنگ برایمان نه «خواب» گذاشته و نه «جشن». از این رو، موضوع شمارۀ سوم مدام، «جنگ» شد. برای مدام از جنگ بنویسید. جنگ برای صلح، برای زندگی، برای انسانیت، برای شرف، برای حقیقت. مدام، دوماهنامه است و شمارۀ سوم در دو ماه آبان و آذر رونمایی خواهد شد. پس فرصت زیادی نخواهیم داشت. اگر تمایل به نوشتن برای این شمارۀ مدام دارید، تا شانزدهم مهرماه، آثار خود را برای ما ارسال کنید. مدام؛ یک‌ ماجرای دنباله‌دار | @modaam_magazine
هدایت شده از مجلهٔ مدام
هدایت شده از مجلهٔ مدام
امام علی علیه السّلام فرمودند: وللهِ لَابنُ ابي طالب آنسُ بالموَتِ مِنَ الطِفلِ بثَدْيِ اُمّهِ. به خدا سوگند، اُنس و علاقه پسر ابوطالب به مرگ از اُنس طفل شيرخوار به سینه مادر بيشتر است.
📝
بعد عملیات وعده صادق صدم را گذاشتم برای کامنت عربی و انگلیسی زدن. هرچه زیر پیج های غیرفارسی انرژی می‌گرفتم با کامنت های بی‌بی‌سی و...پنچر میشدم. از مجازی کندم و هرطور بود خودم را رساندم اینجا، کف خیابان. این جمع، چند روز است دور تا دور میدان اصلی یزد تحصن کردند و مطالبه‌شان پاسخ قاطع ایران بود که امشب به جشن و شادی ختم شد. داشتم جمعیت را نگاه می‌کردم آنالیز می‌کردم کامنت نویس‌های بی بی سی فارسی اینجا هستند یا نه. میدان عمومی بود و همه بودند. از تیپ ها، زن و مرد جوانی را نشان کردم. دوست داشتم واکنششان را ببینم و سر صحبت را باز کنم. داشتم برای باز کردن بحث معادله می‌چیدم که خانم غفوری دستش را از چادر بیرون آورد و دو ظرف غذا به خانم و آقای ایکس داد. غذا نذر بود و خانم غفوری از رزمنده های پشتیبانی جنگ. با چشم دنبالشان کردم. زن و مرد با روی باز غذا را گرفتند و گوشه ای از میدان توی یکی غرفه ها نشستند. زیر صدای ای لشکر صاحب زمان پخش می‌شد و ما مردم واقعی کف خیابان دور هم جمع بودیم؛ از والسابقون تا وسط، میانه رو و مخالف...حداقلش این بود که منطقِ حضور آدم ها، زبان بی منطق مخالف را خاموش می‌کرد، دل السابقون را گرم و به آدمهای وسط جهت می‌داد. حالا اکانت های فیک خفه شده بودند و ما مردم بودیم. ‌‌‌┄┅─═◈═─┅┄⁣𑁍┄┅─═◈═─ ▣⃢🪴 @Anne57