eitaa logo
آنِ۵۷ 🇮🇷
293 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
132 ویدیو
24 فایل
۰‌‌• ﷽ ‌•۰ متولـدِ عصرِ استکبار متعهد به سیدِ شهدای اهل قلم دفتر خاطرات یک عدد قرن ۲۱امی |در اصطلاح فلاسفه، «آن» عبارت است از پایان گذشته و آغاز آینده| آنم: @Aanne_57 می‌‌خونم می‌نویسم‌ می‌شنوم‌ می‌بینم‌: https://harfeto.timefriend.net/17052897025276
مشاهده در ایتا
دانلود
آنِ۵۷ 🇮🇷
#روایت داخلی_ بخش آنکولوژی و خون دختر بلوچ تخت کناری: مادرم بی بی گل داره مهری داره شیرین داره. اس
داخلی بخش خون من_شما خیلی خوشگلی ماشالله دختر بلوچ( تخت دو)_شِماهم. ازدباج کردین؟ من_اره.۴سالی میشه دختر بلوچ_منم ۵ساله. ۲۳سالمه من_تقریبا همسنیم
15.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلم برای این لحظه از زمان و عمرم تنگ شده... طلوع آفتاب حرم امیرالمومنین
تجربه نگاری من به سختی خودم را عادت دادم که خودافشایی کنم و از خودم بنویسم. نه اینکه از خودم بنویسم. بلکه فضای امنی میخواستم برای آنکه حرف هایم را بزنم. نظراتم را بگویم...آدم های امنم را داشته باشم... اما امروز و شاید قبل تر ها دنیا به من یک درس بزرگ داد؛ اینکه همه یک دیدگاه ندارند و مثل شما و از زاویه دید شما به مسائل نگاه نمی کنند و لب کلام شما را نمی‌فهمند........... از یک پست عادی در صفحه یا کانال شما هزاران برداشت می‌کنند در حالی که فقط واگویه هایتان را نوشته اید. حرف شما را نمی‌گیرند و به فرامتن هایش بیشتر از متن توجه می‌کنند. امروز فهمیدم این آدمها را باید کنار گذاشت. لااقل از فضاهای امن حذفشان کرد. آن جاهایی که دوست داری خودت باشی بی آنکه قضاوت گری جز خدا تو را مدام بپاید... یکی از دلایلی که آمار کانالم بالا نرفت اد نکردن بی مورد ادمهایی بود که می‌دانستم نیازی ندارم من را بشنوند یا بخوانند....غریبه هارا بیشتر ترجیح می‌دادم تا آشناهای نا آشنا... این کانال mastooreh👆👆👆هم به خاطر واکنش های قضاوت گر دو سه ادم امنی که فکر می‌کردم می‌توانم با انها راحت تر باشم به تاریخ پیوست و دیگر فعال نخواهد بود... پ.ن: از همه اونایی که تو این کانال و فضا منو تا اینجا همراهی کردن ممنونم. گرچه خیلی هاتون رو نمی‌شناسم و فقط تو نویسندگی اکثرا هم رویا هستیم باید بگم حضورتون برام خیلی ارزشمنده و ممنونم که می‌خونید و هستید. امیدوارم خدا ادمهایی رو سر راهتون قرار بده که روشنای چشم و ارامش قلبتون باشن.چه مجازی چه واقعی.❤️
چرا مردم قفس را آفریدند؟ چرا پروانه را از شاخه چیدند؟ چرا پروازها را پر شکستند؟ چرا آوازها را سر بریدند؟ پس از کشف قفس، پرواز پژمرد سرودن بر لب بلبل گره خورد کلاف لاله سردرگم فرو ماند شکفتن در گلوی گل گره خورد چرا نیلوفر آواز بلبل به پای میله های سرد پیچید؟ چرا آواز غمگین قناری درون سینه اش از درد پیچید؟ چرا لبخند گل پرپر شد و ریخت؟ چه شد آن آرزوهای بهاری؟ چرا در پشت میله خط خطی شد؟ صدای صاف آواز قناری؟ چرا لای کتابی، خشک کردند برای یادگاری پیچکی را؟ به دفترهای خود سنجاق کردند پر پروانه و سنجاقکی را؟ خدا پر داد تا پرواز باشد گلویی داد تا آواز باشد خدا می خواست باغ آسمان ها به روی ما همیشه باز باشد خدا بال و پر و پروازشان داد ولی مردم درون خود خزیدند خدا هفت آسمان باز را ساخت ولی مردم قفس را آفریدند
کتاب فن و هنر داستان‌نویسی https://www.fidibo.com/book/79890
کتاب فن و هنر داستان‌نویسی https://www.fidibo.com/book/79890
کتاب فن و هنر داستان‌نویسی https://www.fidibo.com/book/79890
کتاب فن و هنر داستان‌نویسی https://www.fidibo.com/book/79890
کتاب فن و هنر داستان‌نویسی https://www.fidibo.com/book/79890
کتاب فن و هنر داستان‌نویسی https://www.fidibo.com/book/79890