خوشا به حال آن كس كه مسئوليّت هاى واجب را در پيشگاه خدا به انجام رسانده و در راه خدا هر گونه سختى و تلخى را به جان خريده، و به شب زنده دارى پرداخته است، و اگر خواب بر او چيره شده بر روى زمين خوابيده، و كف دست را بالين خود قرار داده، و در گروهى است كه ترس از معاد خواب را از چشمانشان ربوده، و پهلو از بسترها گرفته، و لبهايشان به ياد پروردگار در حركت و با استغفار طولانى گناهان را زدوده اند: «آنان حزب خداوند، و همانا حزب خدا رستگار است». پس از خدا بترس اى پسر حنيف، و به قرص هاى نان خودت قناعت كن، تا تو را از آتش دوزخ رهائى بخشد.
#نامه۴۵نهجالبلاغه
به بهانه پخش فیلم هامون
كسی نیست به آن اجنبی ها بفهماند كه در اینجا آنچه هنوز در میان مردم زنده است اشعار رثایی محتشم كاشانی است نه معرهای آقای احمد شاملو؛ در اینجا كتاب « طوبا و معنای شب » سه بار تجدید چاپ می شود، اما یك نسخه از آن در خانه های مردم نیست و جز مشتی خانم ها و آقایان اشراف مترف غرب زده و بوالفضول، كسی به سراغ این چیزها نمی رود. كسی نیست به آن اجنبی ها بفهماند كه در اینجا سرنوشت روشنفكر به مرگی تدریجی ختم می شود حتی « علی جونی آقای مهرجویی » هم از عهده نجات از بر نمی آید.
فیلم « هامون » هم مخاطبی در میان مردم ندارد و جز در میان افرادی كه هر یك به نوعی و تا حدی این زبان تفهیم و تفاهم روشنفكری را می فهمند اعتلای عرفان و حتی ادای عشق و ایمان. در وجود این افراد فقط شهوت و حسد و كبر و نخوت و طاووس مسلكی، واقعی است و بقیه چیزها اداست و دلشان هم به همین ادا و اطوار خوش است؛ درست مثل « حمید هامون » كه در اولین ملاقاتش با « مهشید» در كتابسرای كذایی، هم « آسیا در برابر غرب » را به او می دهد و هم « ابراهیم در آتش » و چند كتاب دیگر از جمله كتاب « فرانی و زویی » جی. دی. سالینجر را كه نماینده نسل جدید نویسنده های آمریكاست... و این كتاب ها هیچ ربطی به هم ندارند.
ادامه مطلب👇
نقد فیلم هامون به قلم شهید سید مرتضی آوینی
https://old.aviny.com/aviny/naghd_film/Hamon.aspx
يا قدس.. يا مدينتي
يا قدس.. يا حبيبتي
غداً.. غداً.. سيزهر الليمون
وتفرح السنابل الخضراء والزيتون
وتضحك العيون..
وترجع الحمائم المهاجرة..
إلى السقوف الطاهره
ويرجع الأطفال يلعبون
ويلتقي الآباء والبنون
على رباك الزاهرة..
يا بلدي..
يا بلد السلام والزيتون
ای قدس... ای شهر من
ای قدس... ای عشق من
فردا... فردا... درخت لیمو شکوفه میدهد
چشمها لبخند خواهند زد
و کبوتران مهاجر به بامهای پاک تو بازخواهند گشت
بچهها دوباره برای بازی خواهند آمد
و پدران و پسران در تپههای سرسبزت به هم می رسند
ای سرزمین من، ای سرزمین صلح و زیتون.
«نزار قبانی»
#موکب_آرت
#یادمان
#آزادی
࿓ @Anne57 ࿓
آنِ۵۷ 🇮🇷
#روزنگار ۳ ۰۸! ۰۲
یکی از دلایلی که میتونم روی زمین دووم بیارم اینه که زمانی شما و ۱۳ نفر دیگه روی این سیارهی رنج نفس کشیدید.
پس حیات هنوز ارزش داره...
#روزنگار
۰۵
۰۸!
۰۲