Alavi - Baba Oftadam Digar Az Pa - (madahionline.ir).mp3
3.26M
میکِشد دستِ نوازش هر ستاره، بر دلِ غمگین و خسته.
- خـانومِ۲۷۴.
بابا.
این همه منتظرت بودم،
نیومدی،
حالا که دیگه نمیتونم پا شم اومدی؟
حالا که زبونم گرفته و نمیتونم بگم بابا اومدی؟
حالا؟
حالا که دیگه قصد دارم برم از این دنیا؟
حالا؟
اون موقع که زجر تو بیابون تنها گیرم آورد چرا نیومدی؟
منتظرت بودم . .
خیلی زیاد . .
چرا نیومدی که حساب زجر و برسی؟
چرا بابایی؟
خب حالا هم دیر نشده،
منو هم با خودت ببر،
منو هم ببر . .
بارها از سفرهاش با اینکه نان برداشتند
روز تشيیعِ تنش، تیر و کمان برداشتند.
- خـانومِ۲۷۴.
بارها از سفرهاش با اینکه نان برداشتند روز تشيیعِ تنش، تیر و کمان برداشتند.
مردم این شهرِ در ظاهر مسلمان، عاقبت
با صدای سکه، دست از دینشان برداشتند!
- خـانومِ۲۷۴.
مردم این شهرِ در ظاهر مسلمان، عاقبت با صدای سکه، دست از دینشان برداشتند!
بر سر همسایگانش سایهای پرمهر داشت
از سرش هرچند روزی سایهبان برداشتند. . .
- خـانومِ۲۷۴.
بر سر همسایگانش سایهای پرمهر داشت از سرش هرچند روزی سایهبان برداشتند. . .
بذر ننگینِ جسارت بر تنی معصوم را
این جماعت کاشتند و دیگران برداشتند.