زنان هستند. به همین منظور #فمینیستها هویتهای جدیدی را برای زنان ترسیم نمودند که میتوانست اشکال جدید خانواده را ایجاد نماید و چون قائل به برتری زنان نسبت به مردان بودند، حتی به برخی از #زنان_همجنس_گرا تلقین نمودند که میتوانند در نقشهای مردانه ظاهر شوند و خصوصیات مردانه را از خود بروز دهند تا بدین ترتیب مردان به تدریج در انزوا قرار گرفته و زنان استقلال آرمانی خود را بدست آورند. نظریات کارل یونگ[44] و ساندرا بم[45] از روانکاوان بزرگ عصر حاضر نیز دستمایه نظریهپردازی بسیاری از #فمینیست_های_رادیکال قرار گرفت که بر اساس تفکرات این روانکاوان خصوصیات زنانه و مردانه در هر دو جنس وجود دارد و فقط تفاوت در نسبت این خصوصیات است که میتوان با تعدیل این جنبههای روحی در هر انسان، تمایزات جنسیتی را از بین برد. (توحیدی، 1381 : 20)
5ـ لزبینیسم در عرصه بینالمللی
عملکرد# فمینیستها به گروه یا سازمان خاصی محدود نگردید و با تلاشهای چشمگیر، عرصه فعالیتهای خود را به صحنههای بینالمللی کشاندند. در سال 1979 #کنوانسیون_رفع_هر_گونه_تبعیض_علیه_زنان[46] به عنوان یکی از اسناد مهم بینالمللی درخصوص مسائل زنان در 30 ماده در مجمع عمومی سازمان ملل بهتصویب رسید. مفاد 30 گانه این کنفرانس بر تساوی بیقید و شرط زنان و مردان در تمامی عرصهها تأکید دارد.
بند 16 این سند برحق یکسان در انتخاب شریک جنسی و ازدواج با رضایت کامل و آزادانه دو طرف ازدواج تصریح مینماید. #لزبین #فمینیستها در بسیاری از موارد به این ماده استناد نموده و اظهار میدارند که منظور از ازدواج فقط ازدواج دو جنس نبوده و زنان میتوانند طبق این ماده به طور آزادانه شریک جنسی خود را انتخاب نمایند. به طور مثال در سال 1995 در کنفرانس جهانی زن که در پکن برگزار گردید، این گروه خواستار حقوق ویژهای برای #لزبینها و اعمال حقوق جنسی مصوبه اتحادیه اروپا و تعمیم آن به سطح جهانی بودند. حقوق جنسی شامل حق هر فرد برای داشتن، کنترل و تصمیمگیری آزادانه پیرامون مسائل جنسی خود فارغ از اعمال زور، تبعیض و خشونت بود و حق بدن[47] شامل استفاده از ابزار و ادوات جلوگیری، ارضای نیاز جنسی، #سقط_جنین و به رسمیت شناختن همجنسگرایی است. بند آزادیهای جنسی در سند پکن با مذاکرات و تبادلنظر کشورهای مخالف به تصویب نرسید، اما از سال 1995 تا کنون همچنان به عنوان یک موضوع مهم و پرچالش به آن پرداخته میشود. (نک. نگاهی به کنفرانس پکن و اقدامات بعدی سازمان ملل، 1377)
این #کنوانسیون، کشورهای عضو را برطبق مفاد این سند، ملزم به تغییرات اساسی در قوانین و شرایط موجود کشورها مینماید، هر چند که این دستورالعمل جدید مغایر سنت، عرف و مذهب آن ممالک باشد. به طور مثال در سال 1999 کمیته سیدا[48] چین را ملزم به قانونی نمودن #روسپیگری مینماید و #روسپیان را #کارگران_جنسی قلمداد میکند که باید مشمول قوانین کار شوند و در همان سال به قرقیزستان اخطار میدهد تا #لزبینیسم را به رسمیت شناخته و آن را قانونی نماید و حق تحفظ آن کشور را رد میکند. این کنوانسیون با حمایت از سازمانهای غیردولتی طرفدار #سقط_جنین و #همجنس_گرایی، ساختارهای اجتماعی کشورها را تحت تأثیر قرار میدهد. نمونهی این مسئله را میتوان در قـاره آفریقـا مشاهده نمـود، سازمانهای غیردولتی در کشورهای مختلف این قاره، بـا چانهزنی و تلاشهای گستـرده، همصدا بـا کمیته سـیدا درصدد قانـونی کـردن همجنسگرایی، نهادینه کردن این فرهنگ و ایجاد تغییرات اساسی در این زمینه هستند. (Francis, 1999: 3)
با بررسی کارکرد سازمانهای بینالمللی میتوان دریافت که استراتژیهای سازمان ملل متحد، به عنوان یکی از اساسیترین نهادهای بشری، دارای تناقضاتی است که عملکرد آن را به چالش میکشاند. زیرا از یک سو این سازمان به حمایت از بنیان خانواده میپردازد و از سوی دیگر از گروههای همجنسگرا و طرفدار #سقط_جنین تحت عنوان دفاع از حقوق بشر و حقوق زنان حمایت میکند. در چنین شرایطی سالانه در نتیجه تصمیمات سازمان ملل و تحرکات #آنتی_فمیلیسمها[49] میلیونها کودک بیگناه در اثر #سقط_جنین جان خود را از دست میدهند و مبالغ هنگفتی از بودجه این سازمان صرف برنامههای کنترل جمعیت، دفاع از حقوق اقلیتها[50] و مکانیزمهای جلوگیری از نقض حقوق بشر میشود! (Balmforth, 2005: 6)
6)# همجنس_گرایی_و_نظام_سرمایهداری
در اوائل قرن 20 و بهخصوص پس از جنگ جهانی دوّم، جهان شاهد تغییرات اساسی در سیاستگذاریهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی بود. دوران مدرنیته با ایجاد چارچوبهای جدید راهکارهای غیرقابل منتظرهای را برای تغییر ذائقه و دیدگاههای انسان ارائه نمود. کسب منافع اقتصادی و رشد سرسامآور سرمایه در چند کشور و تبدیل این جوامع به ابرقدرتهای اقتصادی راه را برای سیطرهی سیاسی نظام سرمایهداری فراهم آورد. حفظ و افزایش منافع مادی اولین اصل سیاستهای استراتژ