💡 شعری جالب در وصف دولت روحانی و #بی_تدبیری ها و #ناامیدی ها
اول قصه، «میشود!» میگفت/ پشت تکلیف و عشق، بد میگفت
دل «بعضی»، جهنم است انگار.../ آخر قصه، مبهم است انگار!
اینچنین نا خلف نباید شد/ بی خیال از شرف نباید شد
دلخوریم از غرور، ما مردم!/ ذلّه از حرف زور، ما مردم!
وای از کار و بار سر در گم!/ باز هم غیرت همین مردم!
مردم ما به عشق، «جان دادند»/ جنگ، تحمیل شد، جوان دادند
لال بودند غزّه و لبنان-/ هر چه مظلوم را زبان دادند
گله مندند...! ورنه میدانیم/ همه جا خوب، امتحان دادند
-خودمانیم!- گاه گاهی هم/ کار بر غیر کاردان دادند
زخم اشرافیت، علاج نداشت/ پیر امت که برج عاج نداشت
رفته دوزخ ز یاد «بعضی»ها/ دلخوریم از فساد «بعضی»ها
ای بت عافیت! – به هرعلت! –/ از تو ناراضیاند این ملت...
مردم از دست بسته دلگیرند/ سفرهها حفرههای تدبیرند
خوار و پا در هواست بیت المال/ زیر دست شماست بیت المال
شط خون شد، زبان به مزدی تان/ زخم بستر گرفت دزدی تان!!
شرم کن غصهی اهالی را/ قصه ی سفرههای خالی را
نا امیدی، عذابمان نشود/ گره انقلابمان نشود
در دل خسته، غم نخواهد ماند/ «اینچنین نیز هم نخواهد ماند»
سرِ اشراف، گرم بیعملی ست/ دلخوشی مان فقط به «سید علی» است
✍ احمد بابایی
#دولت_حامی_فساد
🆔@Antiliberalism