4.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
🔻 جلّادان انسان نما‼️
✅ جنایاتی که فراموش نمیشوند🔞
🔺بخش هایی دیده نشده از جنایات #منافقین در حمله به شهرهای غربی کشور
🔹 به مناسبت سالروز عملیات #مرصاد
👊مرگ بر منافقین
✅با آنتی شبهه آگاهانه بپذیریم👇
@Antishobheh
﷽
پنجم مرداد👇
سالروز عملیات غرورآفرین مرصاد
💢پنج مرداد و فروغ جاویدان
ما آن را به نام عملیات #مرصاد می شناسیم اما مسعود رجوی این عملیات وطن فروشانه را #فروغ_جاویدان نام گذاری کرده بود.
سال ۱۳۶۴ مسعود رجوی به عراق رفت و در بدو ورود مورد استقبال معاون رئیس جمهور این کشور قرار گرفت، کشوری که با ایران در حال جنگ بود.
👈👈رجوی در خیانتی بزرگ که حتی بنی صدر هم به او معترض میشود (همین ایام دختر بنی صدر از رجوی طلاق گرفت) ارتش آزادی بخش ملی را تشکیل داد تا کنار بعثی ها با هموطنان خود بجنگد. جاسوسی، شنود بیسیم ها، درز اطلاعات و اخبار عملیات ها، بازجویی و جذب اسیران ایرانی، ترور هزاران بیگناه در داخل کشور از جمله اقدامات مسعود و سازمانی بود که شعارش آزادی خلق بود.❗️
〽️اوج این خیانت در پنجم مرداد ۱۳۶۷ رخ داد و آرزوی مسعود فتح تهران بود در حرفها و وعده هایش به صدام حسین مطرح میکرد که وارد هر شهری که بشویم مردم خود به استقبال آنها خواهند آمد.
☑️درگیری جدی در منطقه اسلامآباد غرب و کرند غرب در استان کرمانشاه، آغاز شد. رمز عملیات "یاعلی" و فرمانده آن #صیاد_شیرازی بود.
او و رزمندگان رشادتهای زیادی بخرج دادند تا اهالی روستاها و شهرها را از شر وجود خونخواران رجوی نجات دهند.
صیاد درسی به آنها داد که در تاریخ ماند. آنچنان بغضی از صیاد داشتند که در نهایت صیاد را ترور کردند.
📛بعد از عملیات فروغ جاویدان، مسعود چندین سخنرانی ایدئولوژیک با نظریات جدید داشت که علت شکست در این عملیات را تعلقات جنسی و عاطفی دانست و مساله "ازدواج ایدئولوژک" را مطرح کرد.❗️
هنگام و بعد از این عملیات، زندانهایی که اعضای مجاهدین(منافقین) در آن زندانی بودند شلوغ شد اخباری به آنها رسیده که رجوی در حال پیشروی است. و ماجرا جدیدی رخ داد. شاید در فرصتی دیگر به این مساله بپردازیم.
‼️منتها سازمان منافقین در فضای بی اطلاعی نسل امروز از تاریخ تطهیر شد از کشتار بیش از ۱۷ هزار انسان بیگناه....
✍علیرضازادبر
👊مرگ بر منافقین
✅با آنتی شبهه آگاهانه بپذیریم👇
@Antishobheh
﷽
5⃣پنجم مرداد
🔴 روایت کمتر دیدهشده از شهید صیاد شیرازی؛ فرمانده عملیات مرصاد از روز عملیات
♦ بهمناسبت پنجم مرداد؛ سالروز عملیات مرصاد
🔹 منافقین میخواستند به طرف کرمانشاه بیایند اما مردم از اسلامآباد تا کرمانشاه با هر وسیلهای که داشتند -از تراکتور و ماشین- آمده بودند در جاده و راه را بند آورده بودند. اولین کسی که جلوی اینها را گرفت، خود مردم بودند.
🔹 ساعت ۵ صبح رفتیم. همهی خلبانها در پناهگاه آماده بودند. توجیهشان کردم که اوضاع در چه مرحلهای هست. دو تا هلیکوپتر کبری و یک هلیکوپتر ۲۱۴ آماده شدند که با من برای شناسایی برویم و بعد بقیه بیایند. این دو تا کبری را داشتیم؛ خودمان توی هلیکوپتر ۲۱۴ جلو نشستیم. گفتم: همینجور سرپائین برو جلو ببینیم، این منافقین کجایند. همینطور از روی جاده میرفتیم، نگاه میکردیم، مردم سرگردان را میدیدیم. ۲۵ کیلومتر که گذشتیم، رسیدیم به گردنهی «چهار زبر» که الان، اسمش را گذاشتهاند «گردنهی مرصاد».
🔹 یکدفعه نگاه کردم، مقابل آنور خاکریز، پشت سر هم تانک، خودرو و نفربر همینجور چسبیده و همه معلوم بود مربوط به منافقین است و فشار میآورند تا از این خاکریز رد بشوند. به خلبانها گفتم: دور بزنید وگرنه ما را میزنند. به اینها گفتم: بروید از توی دشت. یعنی از بغل برویم؛ رفتیم از توی دشت از بغل، معلوم شد که حدود ۳ تا ۴ کیلومتر طول این ستون است. من کلاه گوشی داشتم. میتوانستم صحبت کنم: به خلبان گفتم: اینها را میبینید؟ اینها دشمنند بروید شروع کنید به زدن تا بقیه هم برسند. خلبانهای دو تا کبریها رفتند به طرف ستون، دیدم هر دویشان برگشتند. من یکدفعه دادوبیدادم بلند شد، گفتم: چرا برگشتید؟ گفت: بابا! ما رفتیم جلو، دیدیم اینها هم خودیاند. چیچی بزنیم اینها رو؟!
🔹 خوب اینها ایرانی بودند، دیگر مشخص بود که ظاهراً مثل خودیها بودند و من هرچه سعی داشتم به آنها بفهمانم که بابا! اینها منافقند. گفتند: نه بابا! خودی را بزنیم! برای ما مسئله دارد؛ فردا دادگاه انقلاب، فلان. آخر عصبانی شدم، گفتم بنشین زمین. او هم نشست زمین. دیدیم حدوداً ۵۰۰ متری ستون زرهی نشستهایم و ما هم پیاده شدیم و من هم بهخاطر اینکه درجههایم مشخص نشود، از این بادگیرها پوشیده بودم، کلاهم را هم انداخته بودم توی هلیکوپتر. عصبانی بودم، ناراحت که چهجوری به اینها بفهمانم که این دشمن است؟! گفتم: بابا! من با این درجهام مسئولم. آمدم که تو راحت بزنی؛ مسئولیت با منه. گفت: به خدا من میترسم؛ من اگر بزنم، اینها خودیاند، ما را میبرند دادگاه انقلاب.
🔹 حالا کار خدا را ببینید! منافقین مثل اینکه متوجه بودند که ما داریم بحث میکنیم راجع به اینکه میخواهیم بزنیم آنها را، منافقین سر لولهی توپ را به طرف ما نشانه گرفتند. اینها مثل اینکه وارد هم نبودند، زدند. گلوله، ۵۰ متری ما که به زمین خورد، من خوشحال شدم، چون دلیلی آمد که اینها خودی نیستند. گفتم: دیدی خودیها را؟ اینها بچهی کرمانشاه بودند، با لهجهی کرمانشاهی گفتند: به علی قسم الان حسابش را میرسیم. سوار هلیکوپتر شدند و رفتند.
🔹 اولین راکتی که زد، کار خدا بود، اولین راکت خورد به ماشین مهماتشان، خود ماشین منفجر شد. بعد هم این گلولهها که داخل بود، مثل آتشفشان میرفت بالا. بعد هم اینها را هرچه میزدند، از این طرف، جایشان سبز میشدند، باز میآمدند.
بعد از ۲۴ ساعت با لطف خداوند، اینان چه عذابی دیدند.
🔹 بعضی از آنها فراری میشدند توی این شیارهای ارتفاعات، که شیارها بسته بود، راه نداشت، هرچه انتظار میکشیدیم، نمیآمدند. میرفتیم دنبال آنها، میدیدیم مردهاند. اینها همه سیانور خوردند، خودشان را کشتند. توی اینها، دخترها مثلاً فرماندهی میکردند. از بیسیمها شنیده میشد: زری، زری! من بهگوشم. التماس، درخواست، چه بکنند؟ اوضاع برای آنها خراب بود.
🔹 بههرحال خداوند متعال در آخر این روز جنگ یا عملیات « #مرصاد » به آن آیهی شریفه، عمل کرد که خداوند در آیهی شریفه میفرماید: «با اینها بجنگید، من اینها را به دست شما عذاب میکنم و دلهای مؤمن را شفا میدهم و به شما پیروزی میدهم.» و نقطهی آخر جنگ با پیروزی تمام شد که کثیفترین و خبیثترین دشمنان ما (منافقین) در اینجا به درک واصل شدند و پیروزی نهایی ما، یک پیروزی عظیمی بود.»
کتاب رمز عبور، ۱، صفحهی ۱۱۳
👌برای شکست #کرونا
#من_ماسک_میزنم
✅با آنتی شبهه آگاهانه بپذیریم👇
@Antishobheh
🌹به یاد شهدا
🔺اینجا هیئت گردان عمار است، همان گردانی که قصه شهدایش در عملیات #مرصاد شد فیلم تنگه ابوقریب
این جعبههای بین عزاداران خالی است. قرار شده هر یک از این جعبهها که به اسم یکی از شهدای گردان است با کمک عزاداران در دهه اول محرم پر شود و به دست نیازمندان برسد
عجب محرمی دارد میشود امسال
*دانیال معمار*
#شهدا
#ما_ملت_امام_حسینیم
✅با آنتی شبهه آگاهانه بپذیریم👇
@Antishobheh 🏴