درحال صحبت بودیم که ناگاه صحبت را قطع کرد و به چشمانم خیره شد و گفت : من برای تو چی ام؟
از سوالش جا خوردم اما ظاهرم را حفظ کردم؛ چون بحث چند دقیقه پیشمان درمورد اشعار عاشقانه عربی بود لبخند کوچکی زدم و گفتم: «روحی و عینی»!
ذوق کرد .. اما زود خندهش را جمع و جور کرد و گفت : نه دیوانه! منظورم این نبود..
منظورم این بود که من برای تو مثل چیام؟ چه جایگاهی برای تو دارم؟
به صندلیام کامل تکیه دادم و چهرهام به حالت متفکر درآمد، لحظهای بعد به او نگاه کردم ..
- که تو برای من چه هستی!تو..تو برایم..
به چشمان عسلی رنگِ دلفریبش خیره شدم؛
- تو برایم مثل چای میمانی:)
حال او از کلام من ماتش برده بود.
+ چای؟!
- بله چای!
دم عمیقی گرفتم و ادامه دادم ،
- چای در همه حال دلپذیر و مطبوع است! فرقی نمیکند ظهر تابستان باشد یا شبی زمستانی ، چای میچسبد به جان!
خستگی را از تن بیرون میکند؛ میدانی گاهاً احوالم به دو بخش تقسیم میشود، قبل از نوشیدن چای و بعد از نوشیدن چای!
تنها چیزیست که نه برایم تکراری میشود و نه خسته کننده بلکه هرچه بیشتر باشد برایم دلپذیر تر است!
من با چای خوشترم! قهوه و شیر را دوست دارم ولی چای ، چیز دیگریست.
چای تنها چیزیست که چه با مخلفات مثل هل و دارچین دلنشین است، چه بیمخلفات ، چای حتی ساده و بیبزکش هم دل تورا میبرد!
و عزیزم تو برای من چای هستی:)♡
- یگانه.
احتیاج دارم به دعا، دعا و دعا از زبون کسی غیر خودم.
برام دعا کنید لطفاً 🤍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا مولا
دلم تنگ اومده.
راستی امروز سالگرد مرحوم مرتضی پاشایی هم بود:)
شادی روحشون صلوات.
دلِ دردمندِ سعدی، زِ محبت تو خون شد
نه به وصل می رسانی نه به قتل میرهانی!
- سعدی
˖ درختِ نوزدهساله𓋼 ˖
دلِ دردمندِ سعدی، زِ محبت تو خون شد نه به وصل می رسانی نه به قتل میرهانی! - سعدی
بیت غمانگیز و گریهدرآری بود.