آدمی عجیب است، آگاهانه برای خود وابستگی بهوجود میآورد و سپس از آنها رنج میکشد .
می دانم که همه می روند، می دانم که همه می میرند و می دانم که غمگین شدن چیزی را تغییر نمی دهد، اما نمی توانم از رفتن ها و مرگ ها غمگین نشوم. دانستن الزامی برای توانستن نیست.
ز بس خندیدم و پنهان نمودم راز خود را؛
کسی باور ندارد در دلم ، دریای درد است :)
قبل رفتن کاش در چشمم نمی غلتید اشک، آخرین تصویرِ او در چشم هایم تار بود...
در نامه ای که پس از مرگ بر بالینش یافتند، نوشته بود:
نشد که اندوه را به پایان برسانم، خود را به پایان رساندم .
گُل من گاهی بد اخلاق، مغرور و کم حوصله بود اما "ماندنی" بود. این بودنش او را تبدیل به گُل من کرده بود .
آن کسی که تورا دوست دارد، به آسانی نمیلغزد و به زودی فریب نمیخورد و با هر مشکلی و هر محرومیتی که پیش آید ثبات خود را از دست نمیدهد! .