بسم رب الشهدا و الصدیقین❤️ 🌸زندگینامه🌸 #شهید_محسن_محمودی تاریخ ولادت: ۱۳۳۸ محل ولادت: تهران تاریخ شهادت:۱۳۶۵ محل شهادت:عملیات‌ کربلای ۵ مزار شهید‌: اصفهان ،گلزار شهدای امین آباد ✅برادر #شهید روایت میکند که قبل از انقلاب وقتی #اصفهان بودیم #محسن با نشریه ای که برای قم بود ارتباط داشت کتاب هایی طراحی شده بود که برای آیت الله #مطهری بود که می فرستادن . 🔸اون زمان آقای قرائتی بود فک‌ میکنم که این نشریه ها رو میدادن جایزه هم میدادن محسن همیشه نمره بالا میگرفت و باز مجددا این کتابارو براش می فرستادن 👈محسن از اول تو خط #ولایت بود 🔴موقع سربازیش شد رفت سربازی اومد گفت #معاف شدم بدلیل اینکه دوست داشت فعالیت کنه و انقلاب هم شده بود رفت خودش و معرفی کرد رفت تو‌ #سپاه پنج سال تعهد داد رفت #زاهدان با اینکه زاهدان یه جای خیلی شلوغ بود و بیشتر منافقا اونجا بودن ایشون داوطلب رفت. در واقع بیشتر کارش برون مرزی بود. محسن دوست داشت بیشتر بمونه اما به دلیل اینکه پدر و مادرش تنها بودن خیلی ناراحت بود به همین سبب بچهاشو برداشت آورد اصفهان ی چند سالیم اصفهان بود. 👈بعد این جریانات محسن رفت #جبهه که تو #عملیات_کربلای_۵ با یه سری از فرمانده ها بودن که راکت هواپیما به ماشین شون برخورد میکنه محسن از ناحیه #پشت_سر ترکش میخوره و دستاش همه میسوزه موقعی که پیکرشو آورده بودن منم مرخصی گرفته بودم مثل همیشه که در سال چندبار مرخصی میگرفتم که این بار اصلا شانسی بود که اومدم اصفهان سر بزنم به خانواده دیدم پدرم از در حیاط داره میاد اما مثل همیشه نیست ،حالتش گرفته پیش خودم گفتم خدایا چرا ناراحت، اومدم خونه خواهرم اینا گفتم چرا آقا ناراحت بود گفت خبر دادن مثل اینکه #محسن مجروح شده ، شیراز...... 🌹این داستان ادامه دارد..... 👈با ما‌ همراه باشید👉 @Arambonews

بسم رب الشهدا و الصدیقین❤️ 🌸زندگینامه🌸 #شهید_محسن_محمودی تاریخ ولادت: ۱۳۳۸ محل ولادت: تهران تاریخ شهادت: ۱۳۶۵ محل شهادت: عملیات‌ کربلای ۵ مزار شهید‌: اصفهان ،گلزار شهدای امین آباد ✅ "مرحوم حاج مجید محمودی" برادر #شهید محسن محمودی زمانی که در قید حیات بودند از ایشان در مورد شهادت محسن عزیز سوال پرسیدیم و ایشان اینگونه خاطر نشان کردند ، که قبل از انقلاب وقتی #اصفهان بودیم #محسن با نشریه ای که برای قم بود ارتباط داشت کتاب هایی طراحی شده بود که برای آیت الله #مطهری بود که می فرستادن . 👈اون زمان آقای قرائتی بود فک‌ میکنم که این نشریه ها رو میدادن جایزه هم میدادن محسن همیشه نمره بالا میگرفت و باز مجددا این کتابارو براش می فرستادن 🔷محسن از اول تو خط #ولایت بود 🔴موقع سربازیش شد رفت سربازی اومد گفت #معاف شدم بدلیل اینکه دوست داشت فعالیت کنه و انقلاب هم شده بود رفت خودش و معرفی کرد رفت تو‌ #سپاه پنج سال تعهد داد رفت #زاهدان با اینکه زاهدان یه جای خیلی شلوغ بود و بیشتر منافقا اونجا بودن ایشون داوطلب رفت. در واقع بیشتر کارش برون مرزی بود. محسن دوست داشت بیشتر بمونه اما به دلیل اینکه پدر و مادرش تنها بودن خیلی ناراحت بود به همین سبب بچهاشو برداشت آورد اصفهان ی چند سالیم اصفهان بود. 👈بعد این جریانات محسن رفت #جبهه که تو #عملیات_کربلای_۵ با یه سری از فرمانده ها بودن که راکت هواپیما به ماشین شون برخورد میکنه محسن از ناحیه #پشت_سر ترکش میخوره و دستاش همه میسوزه موقعی که پیکرشو آورده بودن منم مرخصی گرفته بودم مثل همیشه که در سال چندبار مرخصی میگرفتم که این بار اصلا شانسی بود که اومدم اصفهان سر بزنم به خانواده دیدم پدرم از در حیاط داره میاد اما مثل همیشه نیست ،حالتش گرفته پیش خودم گفتم خدایا چرا ناراحت، اومدم خونه خواهرم اینا گفتم چرا آقا ناراحت بود گفت خبر دادن مثل اینکه #محسن مجروح شده ، شیراز...... 🌹این داستان ادامه دارد..... ⭕با ما‌ همراه باشید⭕ 🔵کانال خبری ارمبوی ما🔵 @Arambonews